تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 9 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فـرزنـد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

وکیل اصفهان

لیست قیمت گوشی شیائومی

آیسان اسلامی

خرید تجهیزات صنعتی

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

اجاق گاز رومیزی

تور چین

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

تعمیرات مک بوک

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

خرید مبل تختخواب شو

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

دانلود رمان

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1793315084




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز
سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز سروده : علي محمد مودب به مناسبت شهادت سرداران شهيد سپاهسرفرازي به سر نيزه فراز آمد بازتا ببينيم شهيد است كه باز آمد بازجوش ليلي است كه در دشت جنون سبز شدهباغ سرو است كه از سرخي خون سبز شدهخبر از يار عزيزي است كه برگشت، رسيدفتنه در شهر به پا شد، خبر از دشت رسيد باز در فصل خزان، موسم چيدن آمد خبر آمد، خبر سرخ رسيدن آمد سيب ها باخبر از واقعه بر خاك افتاد و بسي ولوله در خاطر افلاك افتاد خبر از يار عزيزي است كه برگشت، رسيد فتنه در شهر به پا شد، خبر از دشت رسيد خبر از دشت، خبر دشت دل مردان شد باز هم بي خبري، قسمت بي دردان شد تا كه نامرد به نامرد شكايت مي برد دل مردان خدا بوي شهادت مي برد قفل زد فتنه بسي تا كه كليدي آمد باز از قريه سوي شهر شهيدي آمد شهر در فتنه ، گروهي پي زر مي رفتند برخي البته در اين فتنه هدر مي رفتند فتنه در شهر، چو ديوي همه سو مي بلعيد هر چه كِشتيم به صد دلهره، او مي بلعيد چند وامانده، حديث نرسيدن خواندند كورها خطبه ي ترديد و نديدن خواندند چه امامي كه قبايش نجس از بول پسر نوح شد غرقه در اين غائله از هول پسر چند وامانده در اقصاي تن خود ماندند و گرفتار سر زلف من خود ماندند شكم از خطبه نمي كرد بس و محكم بود هر چه مي گفت شكم از هنر خود كم بود ماهواري سر ميمون صفتان را مي برد ماه در پنجره تنها غمشان را مي خورد شيخكان شعبده هايي كه نبايد كردند قيل و قالي و دليلي ز شكم آوردند يكي از زير قبا، خانه ي خاني آورد و دليلي ز فلان جاي فلاني آورد آن يكي عفت ناداشته را رسوا كرد هر چه را ديد، نياورد به جا، حاشا كرد! ما بر آنيم كه اين قوم جز اين چيزي نيست غير فرزند و زن و اسب و زمين چيزي نيست خضركان راز ندانند، نيازي دارند پايشان بر لب گور و سر بازي دارند بهر آخور بسي احساس خطرها كردند زاهدان هم ز سر جهل حذرها كردند فتنه مه نيست كه برخيزد و خود بنشيند ناخدا بايد تا كشتي و دريا بيند مردها بايد تا تيغ سخن تيز كنند اينچنين چاره هر فتنه خون ريز كنند سر هر كوه سري بايد و سرداراني تيغ هايي به كمين نيز و جگرداراني بود سرها كه تو گويي ز كدو بيش نبود بود و در معركه غير از كُله و ريش نبود شيخ ها در تله ي شايد و اما ماندند مطربان پيشتر از شيخ، سخن ها راندند رفت رقاصه به منبر، چو رجالي نشناخت خر دجال در اين مزرعه خوش تاخت كه تاخت! خيلي از آن طرف آب، شناها كردند كه شنا در طرف غفلت ماها كردند زاهدان خوش كه در اين فتنه دعاها كردند! دست اگر رفت به كاري، اثري هم دارد بله البته توكل اگري هم دارد! باري اي قوم چنين رفت و چنين ها نه نكوست فتنه در ماست، جهان آينه روشن اوست فتنه از سوي تنور است، سخن ممتحَن است چشم بر خاك چه داري، كه شكم راهزن است هله گر اهل حقي ديده بر افلاك انداز تن زد ار تن، تن خود سوخته بر خاك انداز! اينچنين طنطنه در جان بسا پاك انداز! چند وامانده به حكم شكم از جا رفته در پي امر شكم، در پي دنيا رفته سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز تا ببينيم شهيد است كه باز آمد باز جوش ليلي است كه در دشت جنون سبز شده باغ سرو است كه از سرخي خون سبز شده هوس افكند خلل ها به هواداري ما تا كه برخاست شهيدي ز پي ياري ما خون دويد از همه سو، هر چه هوا را تاراند دل ما را ، دل ما را، دل ما را تاراند بوي يوسف كه بيايد چه ترنجي ماند؟ در قدمگاه رضا، جاي چه رنجي ماند؟ شهر گو كرببلا باشد و صف ها باشد محضر نخل تو كي حد علف ها باشد؟ رهروان! اسب شهادت شده زين، برخيزيد! فتنه هر چند گران است، چنين برخيزيد! منبع: http://www.farsnews.net/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن