تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 10 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آدمى با نيّت خوب و خوش اخلاقى به تمام آن چه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنيت محي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

وکیل اصفهان

لیست قیمت گوشی شیائومی

آیسان اسلامی

خرید تجهیزات صنعتی

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

اجاق گاز رومیزی

تور چین

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

خرید مبل تختخواب شو

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

دانلود رمان

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1793549356




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رز کوچولوی صورتی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رز کوچولوی صورتی
رز کوچولوی صورتی
یکی بود یکی نبود یک دانه ی رز کوچولوی صورتی رنگی بود که یک خانه ی کوچک و تاریک زیر زمین داشت. یک روز دانه ی  رز در اتاقش تنها نشسته بود که یکدفعه صدای تق تق در را شنید.دانه ی  رز گفت"کیه؟"صدای آرام و غمگینی جواب داد"منم باران، ممکنه در را باز کنی."دانه کوچولو جواب داد"نه."کمی بعد دوباره دانه کوچولو صدای تق و تق را از سمت پنجره شنید.دانه ی رز صورتی گفت"کیه؟"همان صدای قبلی بود، جواب داد"باران، لطفاً در را باز کن."دانه کوچولو جواب داد"نه تو نمی تونی به خونه ی من بیای."همه چیز  آرام و ساکت بود که یکهو صدایی از طرف پنجره آمد.دانه ی رز صورتی پرسید"کیه"؟"صدای خوشحال و شادی جواب داد"آفتاب، می خوام تو رو ببینم."بازهم دانه ی رز جواب داد"نه، امکان نداره."کمی بعد دانه ی رز صدای شیرین آفتاب را از سوراخ قفل در شنید. آفتاب خانم دلش می خواست وارد خانه ی دانه ی رز شود، اما دانه کوچولو باز هم بهش اجازه نداد.کمی بعد دانه کوچولو صدای باران و آفتاب را از همه جا، پشت در،پنجره و سوراخ قفل در شنید.دوباره پرسید"کی اونجاست؟"هر دو صدا با هم جواب دادند"باران و آفتاب، باران و آفتاب، ما می خواهیم به خونه ی تو بیایم، ما می خواهیم به خونه ی تو بیاییم، ما می خواهیم به خونه ی تو بیاییم."
رز کوچولوی صورتی
دانه ی  رز جواب داد"حالا که شما دو تا با هم اومدید بهتون اجازه می دم بیاین تو."بعد دانه کوچولو در را باز کرد و آفتاب و باران با هم وارد خانه اش شدند. آفتاب یک دست دانه کوچولو و باران دست دیگرش را گرفت و اون دو تا با هم دانه ی رز را به ست بالا یعنی بیرون زمین بردند.بوته کوچولو با سرش ضربه ای به زمین زد و از زمین بیرون آمد و حالا وسط یک باغ زیبا زندگی می کند. فصل بهاره و همه ی گل های دیگر از زمین بیرون آمدند. حالا دانه کوچولو زیباترین گل آن باغ است.ترجمه و تنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکارمطالب مرتبطلاک پشت منتظر آرزوی زرافه کوچولو دفتر نقاشی ماجراهای جوجه خان بادبادک قصه ی فیل تمیز در ساحل مداد تومی بینی ؟ یکی بود یکی نبود





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1373]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن