تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على هر كس حلال بخورد، دينش صفا مى‏يابد، رقّت قلب پيدا مى‏كند، چشمانش از ترس خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797765537




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت غم انگیز زنانی که هنوز در حال جنگ اند...


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


روایت غم انگیز زنانی که هنوز در حال جنگ اند... وبلاگ > بادی، نزهت - نگاهی به مستند "سپیده دمی که بوی لیمو می دهد" ساخته آزاده بیزارگیتی به بهانه نمایش آن در ششمین هفته فیلم های برگزیده جشن مستند مستقل خانه از چهاردهم تا بیستم مهرماه برگزار شد.

فیلم "سپیده دمی که بوی لیمو می دهد" ساخته آزاده بیزارگیتی در جشنواره های مختلفی چون جشنواره فلاهرتی در روسیه و فستیوال زنان ابسالا در سوئد حضور داشته و دیپلم افتخار بهترین فیلم دفاع مقدس از چهارمین جایزه بزرگ شهید آوینی را از آن خود کرده و به عنوان کاندیدای بهترین فیلم دفاع مقدس در جشنواره بین المللی سینما حقیقت و نامزد بهترین کارگردانی، بهترین تهیه کنندگی و بهترین موسیقی در جشن خانه سینما شناخته شده است.
فیلم روایت غم انگیز پنج زن است که هنوز پس از سالها که از ماجرای دردناک بمباران شیمیایی سردشت می گذرد، دردی را در جسم و جان خود به یادگار دارند که انگار هرگز پایان نمی پذیرد و هر بار به بهانه ای و گاه بی بهانه از زیر پوست زندگی بیرون می زند و آن اتفاق هولناک گذشته را یادآوری می کند. پس آنچه در فیلم می بینیم، بخشهای عادی از زندگی روزمره زنانی است که هنوز سایه جنگ بر سرشان است. درواقع فاجعه پیش از این رخ داده و آن اتفاق هولناک قبلا به وقوع پیوسته است، نه امروز و نه اینجا! بلکه سالها پیش در نقطه ای از کشورمان که بناگه جنگ به حریم خانه های این زنان تجاوز کرد و همه آینده شان را غارت نمود و فردایشان را سوزاند.
اکنون ما در حال مشاهده بخشهایی از همان آینده به یغما رفته این زنان هستیم، در حال تماشای رویاهای سوخته و آرزوهای زخم خورده که لابلای همین زندگی روزمره پنهان شده است. انگار گذشته پیش چشمانمان احضار شده و در زمان حال ادامه یافته است. انگار اصلا آینده ای وجود نداشته و هر چه هست همین تداوم گذشته دردناکی است که بر حال سایه افکنده است. پس هر چه هست، بقایای همان حادثه شوم است که اکنون در قالب دردی پنهان و آرام در دل زندگی عادی جریان دارد.
هنر فیلم در نمایش همین آمیزش درد با زندگی و جداناپذیری فاجعه با روزمرگی است. انگار برای همیشه سرنوشت هر یک از آن زنها به آن بمب شیمیایی وابسته شده است که روزی بناگه وسط زندگی شان سقوط کرد. انگار آنها نه فقط خودشان باید تاوان این را بدهند که زندگیشان با رنج عجین باشد، بلکه باید شاهد رنجی باشند که برای نسلهای بعدی شان به ارث باقی می گذارند. انگار این خاطره تلخ و ویرانگر تا ابد در تاریخ مردمان ساده و صبور سردشت از یاد نمی رود و ادامه می یابد.
با چنین رویکردی است که فیلم از مکان و زمانی که در آن تمرکز دارد، فراتر می رود و با وجود تاکیدی که بر چند زن قربانی شده دارد اما دردی را نشان می دهد که به گستره همه کسانی است که زندگیشان با بوی لیمو به نابودی کشیده شده است.
فیلمساز می داند برای اینکه بتوان این درد آمیخته به زندگی هر روزه را به تصویر کشید، به خواهرانگی و همدلی صادقانه ای لازم است که ما را به محرمانه ترین احساس این زنها ببرد، به پنهانی ترین لحظات خلوتشان که کسی را به آن راه نمی دهند، به خصوصی ترین ناگفته هایی که آدمی فقط با خودش نجوا می کند.
پس آزاده بیزارگیتی سعی کرده تا جایی که می تواند کنار زندگیشان باشد، یکی از آنها شود، خودی و محرم به حساب بیاید، مخاطب درددلها و رازها و رویاهایشان شود، شریک دردها و ترس ها و نگرانی هایشان گردد، طوری که انگار یکی از اعضای خانواده شان است که با او غریبی نمی کنند و چیزی را از نگاهش دور نگه نمی دارند.
همین که زنان در صحبت هایشان او را به نام کوچک صدا می زنند و مثل یک آشنای قدیمی خطابش می کنند، معلوم می شود که فیلمساز توانسته دوربین مزاحم را به عنوان واسطه ای میان خود و شخصیتها بردارد و فضای آرام و امن و مطمئنی را فراهم کند که زنان فیلمش با او صحبت کنند، نه اینکه برای دوربین حرف بزنند و ناخواسته به دام کلامی تکراری و کلیشه ای بیفتند.
با این وجود فیلمساز فقط یک ناظر خاموش و بی تفاوت نیست که تنها خود را موظف به واقعه نگاری و ثبت مستندات بداند و بخواهد از آنها به عنوان سوژه فیلمش برای طرح مسائل مورد نظرش استفاده کند و فیلمش را بسازد. بلکه نوعی دردآشنایی و همراهی صمیمانه در نزدیکی به آنهاست که او را در جایگاهی فراتر از یک مستندساز قرار می دهد که به شخصیتهای فیلمش به عنوان خواهران و دوستانی نگاه کرده است که دوستشان داشته وبرایشان دلش لرزیده، بغض کرده و گریسته است.
فیلم را که می بینیم یادمان می آید، جنگ هیچگاه چیز باشکوهی نبوده است اما وقتی زن و زیبایی و مادرانگی را به طرز بی رحمانه ای در کام هولناک خود می کشد، احساس می کنیم باید به تعریف تازه ای از "درد" رسید. انگار وقتی جنگ راه خود را تا آغوش زنها و مادرها باز می کند و آن گازهای شیمیایی وحشیانه به حریم خانه ها سرک می کشند و به رویاهای زنان و دختران تجاوز می کنند و آینده را از کودکان می گیرند، دیگر هیچ حادثه ای در دنیا برایمان تکان دهنده تر از این نخواهد بود.
آنچه در این فیلم به نمایش درمی آید، گوشه ای نادیدنی از جنگ هر روزه ای است که زنان در عزلت و خاموشی خانه هایشان با آن درگیرند، بی آنکه کسی در جهان برای آن بیانیه ای صادر کند و کمپینی تشکیل دهد و تظاهراتی به راه بیندازد...و من مدام به دختر جوانی فکر می کنم که خودش را با روسری اش به دار آویخت ولی نام او را بر هیچ کوچه و خیابانی ننامیدند و مرثیه ای برایش نخواندند...   این مطلب پیش از این در ماهنامه "فیلم نگار" نیز منتشر شده است.  



پنجشنبه 1 آبان 1393 - 11:54:36





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن