واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ناپدري سنگدل محاكمه شد
ناپدري سبحان كوچولو كه متهم است كودك هشت ساله را به قتل رسانده، با جلب رضايت اوليايدم از مجازات قصاص نجات پيدا كرد. متهم پرونده كه شهاب نام دارد در جلسه محاكمه مدعي شد لحظه حادثه را به ياد نميآورد.
به گزارش خبرنگار ما، نماينده دادستان تهران در شرح كيفرخواست به قضات شعبه 113 دادگاه كيفري گفت: دهم مهرماه سال گذشته زوج جواني پيكر نيمهجان پسر هشت ساله را كه سبحان نام داشت، به بيمارستان هفتمتير منتقل كردند. اولين بررسي پزشكان نشان داد كه طفل خردسال به شدت مورد كودكآزاري قرار گرفته است. آثار كبودي روي بدن، سر و پاهاي پسربچه ديده ميشد و پزشكان نيز بعد از انجام معاينات اعلام كردند كه به علت ضربهاي كه به سر سبحان وارد شده، او دچار خونريزي مغزي شده و به كما رفته است.
مادر او در شرح حادثه به مأموران پليس كه از ماجرا باخبر شده بودند، گفت: من راننده سرويس مدرسه هستم و هر روز صبح زود خانه را ترك ميكنم. ساعتي قبل دختر 14 سالهام تماس گرفت و گفت كه حال سبحان بد شده است و خواست به خانه بروم. دخترم گفت شوهرم سبحان را به شدت كتك زدهاست. زن جوان شرح داد كه مدتي قبل به علت اعتياد شديد شوهرم از او جدا شدم و با شهاب ازدواج كردم. وقتي به خانه رسيدم با كمك او سبحان را به بيمارستان منتقل كرديم. آنجا بود كه پزشكان گفتند سبحان مورد كودكآزاري قرار گرفته است، به خاطر همين از شوهرم شكايت دارم.
نماينده دادستان ادامه داد: بعد از مطرح شدن شكايت مأموران شهاب را بازداشت كردند. او گفت كه بعد از مصرف مواد كنترل خودم را از دست دادم و با دسته جاروبرقي سبحان را كتك زدم. وقتي حالش بد شد، همسرم را از ماجرا باخبر كردم. در حالي كه تلاشها براي نجات كودك ادامه داشت، او 50 روز بعد از حادثه تسليم مرگ شد. پس از آن مأموران شهاب را به اتهام قتل بازداشت كردند و او در بازجوييها اقرار كرد كه در توهم ناشي از مصرف شيشه دست به قتل كودك زده است.
نماينده دادستان تهران گفت: متهم در دادسرا موفق به جلب رضايت از اوليايدم شده است و درخواست ميكنم تا از جنبه عمومي جرم مجازات شود. سپس مادر سبحان به هيئت قضايي گفت: شوهر سابقم - پدر سبحان- با گرفتن ديه از متهم اعلام گذشت كرده است. من هم از شهاب اعلام گذشت ميكنم. وقتي سبحان را در آغوش گرفتم متوجه آثار جرح در سرش نشدم، به خاطر همين از شهاب اعلام گذشت ميكنم.
سپس متهم به خاطر درخواست قاضي پرونده در جايگاه قرار گرفت و اتهام خودش را پذيرفت. او گفت: صبح روز حادثه در حالي كه همسرم خانه را ترك كرده بود در بالكن مشغول كشيدن شيشه بودم. بعد از مصرف مواد وارد اتاق شدم و ديدم كه سبحان از دستشويي خارج شده و شلوارش را خيس كرده است.
او را به حمام بردم و شستم. وقتي به اتاق پذيرايي برگشتم، احساس كردم كسي دارد با صداي خودم به من فحاشي ميكند. نميدانم چطور دسته جاروبرقي به دستم آمد و با آن شروع به زدن سبحان كردم. چهار يا پنج ضربه به او زدم اما به ياد ندارم كه ضربات را به كجايش وارد كردم. و صحنه حادثه را فراموش كردهام.
وقتي همسرم خودش را به خانه رساند، سبحان از حال رفته بود. او را در آغوش گرفت و گفت ديگر تكان نميخورد. پس از آن سبحان را به بيمارستان منتقل كرديم.
قاضي پرسيد: وقتي سبحان را كتك ميزدي او چه واكنشي داشت؟ متهم جواب داد: با گريه ميگفت عمو مرا نزن. قاضي پرسيد: همسرت بعد از جدايي از شوهر معتادش در حالي كه دو كودك داشت با تو ازدواج كرد تا از دشواريهايي كه داشت نجات پيدا كند. چرا به او ظلم كردي؟ متهم جواب داد: از كاري كه كردهام پشيمانم و به خاطر رفتاري كه داشتم از او درخواست گذشت دارم. هيئت قضايي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم وارد شور شدند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]