تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 30 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796726310




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شفاعت در قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
شفاعت در قرآن
برخی از آیات شفاعت را به نحو مطلق نفی می‌کند، ولی برخی دیگر شفاعتی را که به اذن الهی باشد اثبات می‌کند. راه جمع این دو دسته آیات حمل عام بر خاص است و نتیجة آن، اثبات شفاعت غیراستقلالی و نفی شفاعت استقلالی در دادگاه الهی است.

خبرگزاری فارس: شفاعت در قرآن



بخش دوم و پایانی بیان دوم: حمل آیات مشتمل بر استثنا بر استثنای مشیت بعضی از وهابیان که منکر شفاعت‌اند و آن را بر مفهومی حمل کرده‌اند که از حقیقت شفاعت خارج می‌شود،16 برآن‌اند که آیات، صریح در نفی شفاعت است. اینان آیات همراه با استثنا را ـ که به نظر ما مثبت شفاعت غیراستقلالی هستند ـ به‌گونه‌ای دیگر معنی می‌کنند و می‌گویند این استثنائات از قبیل استثناهایی است که در آیاتی مثل «فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُواْ فَفِى النَّارِ... خَلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّک ... وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِى الجْنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّک »(هود: 106 ـ 108) آمده است. مفهوم این آیه با اینکه یقین داریم افراد شقی از جهنم و افراد سعادت‌مند از بهشت خارج نمی‌شوند این است که در آن حال کار از خواست خدا بیرون نیست. استثنا‌هایی نظیر «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَان »(طه: 109) که در آیات مربوط به شفاعت وجود دارد، هم به استثنای مشیت بازمی‌گردد و استثنای مشیئت صرفاً بر عمومیت مشیت و ارادة خدا و خارج نبودن کار از دست خدا دلالت دارد نه بر تحقق آن.17 نقد و بررسی: اولاً ظهور استثنا این است که حکم مابعدش برخلاف حکم ماقبل است، یعنی مثلاً آنچه در ماقبل نفی شده برای مابعد اثبات می‌شود. بنابراین برای دست‌کشیدن از این ظهور به دلیل نیاز داریم. در مورد استثنای به مشیت در آیاتی مثل «فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُواْ فَفِى النَّارِ... خَلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّک ... وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِى الجْنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّک »(هود: 106 ـ 108) به‌سبب وجود دلیل قطعی بر خلود اشقیا در آتش و سعادتمندان در بهشت از ظهور آیه دست برمی‌داریم و می‌گوییم این‌گونه نیست که چنین خواستی برای خدا باشد و استثنا صرفاً برای بیان شمول قدرت و مشیت خداست، ولی در مثل «لاتنفع الشفاعة إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَرَضىِ  لَهُ قَوْلا»(طه 109) و «ولایشفعون إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ »(انبیاء 28) دلیلی برای دست‌برداشتن از ظهور نداریم. ثانیاً برخی استثناهایی که در آیات شفاعت وارد شده مشتمل بر مصدر مضاف به فاعل است که بر تحقق فعل دلالت می‌کند. مثلاً در آیة «مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِه »(یونس: 3) «اذن» مصدر است و به ضمیری که به خداوند (اذن‌دهنده= فاعل) بر‌می‌گردد اضافه شده است؛ پس اذنی محقق می‌شود و وقتی اذن محقق شد شفاعت نیز محقق می‌شود.18 ثالثاً استثناهای موجود در آیات شفاعت با استثنای مشیت متفاوت است؛ چراکه در برخی از آنها مانند آیة «وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شهَدَ بِالْحَقّ  وَهُمْ یَعْلَمُون»(زخرف: 86) «الا من شهد بالحق» شرط شفاعت است که تفسیر آن به استثنای به مشیت اساساً بی‌معناست. در مواردی دیگر لحن استثنای موجود در آیات شفاعت با لحن استثنای به مشیت کاملاً متفاوت است. برای نمونه، لحن «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَرَضىِ  لَهُ قَوْلا» در آیة «یَوْمَئذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَرَضىِ  لَهُ قَوْلا»(طه: 109) با لحن «الاّ ما شاء ربک» قابل مقایسه نیست؛ زیرا در آیه فقط اذن مطرح نشده ورضایت خدا از شفیع هم آمده است. ازاین‌رو، به نظر ما آیات همراه با استثنا ظهوری روشن و قریب به یقین در ثبوت شفاعت دارند. بیان سوم: انحصار شفاعت در تبعیت‌کنندگان کامل ممکن است گفته شود: هرچند آیات شفاعت جزو آیات محکم‌اند و دلالتشان بر شفاعت روشن است، معنای شفاعت آن‌طور که شما تصور می‌کنید نیست. اصل شفاعت به معنی وساطت است و افرادی را در دنیا سراغ داریم که واسطه بین خلق و خالق‌اند و وحی را می‌گیرند و به مردم می‌رسانند. پس مفهوم شفیع بر آنها در دنیا صادق است و قرآن این را ثابت می‌کند و هرکس در دنیا از کسانی که واسطة دریافت وحی و احکام و تبلیغ آنها به مردم‌اند تبعیت کند، در آخرت سعادتمند می‌شود و این معنای شفاعت آن واسطه‌ها در آخرت است. بنابراین، شفاعت به این معنی نیست که کسی مستحق عقاب است و با شفاعت عقابش منتفی می‌شود یا مستحق درجه‌ای نیست و با شفاعت به آن مرتبه نائل می‌شود. نقد و بررسی: ما پیش‌تر در بیان حقیقت شفاعت گفتیم شفاعت تجسم ایمان و محبت به خدا و اولیای الهی است؛ ازاین‌رو، شفاعت در قیامت با افعال انسان کاملاً مرتبط است و قطعاً کسانی که به‌طور کامل از پیامبران پیروی کنند مشمول شفاعت ایشان واقع می‌شوند. البته از آیات درمی‌یابیم که از شفاعت معنای دیگری نیز مدنظر است و شامل افراد گناهکار مستوجب آتش نیز می‌شود. خدای سبحان در آیة 48 سورة مبارکة نساء می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لایَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ» که قطعاً به ایمان و توبه در دنیا مربوط نیست، زیرا اگر مشرک توبه کند و ایمان بیاورد قطعاً توبه‌اش پذیرفته می‌شود، بلکه این آیه به بخشش‌ گناهکاران در روز قیامت مربوط است؛ به این معنی که خدای متعال در روز قیامت هر گناهی جز شرک را می‌آمرزد. بیان چهارم: وجود دلایل قطعی برای دست‌کشیدن از ظاهر آیات شفاعت برخی می‌گویند ما ظهور آیات را در شفاعت انکار نمی‌کنیم، ولی در مقابل ظهور این آیات دلایل عقلی و آیاتی داریم که نص در نفی شفاعت‌اند و باید با نص آنها از ظاهر آیات گروه نخست دست کشید. تقدم نص بر ظاهر قاعده‌ای کلی و اصولی است. ادله‌ای که به گمان ایشان موجب دست‌کشیدن از ظاهر آیات اثباتگر شفاعت می‌شوند، عبارت‌اند از: الف. آیات بیانگر عدم تخلف در سنت‌های الهی در قرآن شریف آیاتی وجود دارد که سنت‌های الهی را تخلف‌ناپذیر و غیرقابل تبدیل و تغییر معرفی می‌کند، ازجمله می‌فرماید: «سُنَّةَ اللَّهِ الَّتی  قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً»(فتح: 23).19 از سوی دیگر شکی نیست که سنت الهی اقتضا می‌کند شخص عاصی را عقاب کند و شخص مطیع را ثواب بدهد، حال اگر عده‌ای از گناهکاران را جزا ندهند برخلاف سنت الهی رفتار شده است. نقد و بررسی: معنای تخلف‌ناپذیری سنت الهی این است که خداوند برای هرچیز شرایط و اسبابی قرار داده است، ولی این اسباب اولاً منحصر در اسباب و علل مادی نیستند؛ ثانیاً به این معنی نیست که هیچ‌گاه عوامل دیگر بر آنها اثر نگذاشته، مانع تأثیرشان نمی‌شوند. نبود مانع از اجزای علت تامه است و علل و عوامل مرتبط با یک فعل یک چیز نیست بلکه ممکن است عوامل مختلفی با یک فعل مرتبط باشند که تحقق فعل نتیجة برایند آنهاست. ازاین‌رو، تخلف‌ناپذیری سنت الهی تعدد علل و تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر را نفی نمی‌کند، لذا منافات ندارد با اینکه در یکجا چیزی بدون علل و اسباب عادی پدیدار شود یا مانعی در تأثیر علت عادی پدید آید. مثلاً کبریت زدن ایجاد آتش می‌کند، ولی منافات ندارد که مانعی مثل رطوبت از روشن شدن جلوگیری کند. یا آتش بدن شخصی چون ابراهیم را نسوزاند.20 در این بحث هم می‌دانیم که گناه مقتضی عقوبت است، ولی علت تامه نیست و اطاعت موجب ثواب و سعادت است ولی آن هم علت تامه نیست، به همین دلیل گاهی بر اثر یک عمل تمام حسنات و اعمال خوب از بین می‌رود: «لئن اشرکت لیحبطن عملک»21 در مقابل، گاه سیئات با حسنات زایل و بلکه به حسنات تبدیل می‌شوند: «یبدل الله سیئاتهم حسنات».22 از همه روشن‌تر جریان توبه است؛ آیا در توبه سنت الهی تغییر می‌کند؟! ب. قرائن عقلی ناسازگار با ظهور آیات شفاعت از جمله شرایط تفسیر لحاظ قرائن عقلی در تفسیر است. اگر ظهور آیه‌ای با امر قطعی عقلی ناسازگار بود، باید از ظاهر آن دست برداشت. عده‌ای ظهور لفظی آیات در شفاعت را پذیرفته‌اند، ولی معتقدند قرائن عقلی برخلاف آن داریم، لذا باید از ظهور آیات شفاعت دست بکشیم. قرائن نافی شفاعت به گمان ایشان عبارت‌اند از: 1. جری شدن مردم: نتیجۀ شفاعت جری کردن مردم در گناه است و جری کردن مردم به گناه قبیح می‌باشد و تحقق امر قبیح از خداوند محال است، پس نمی‌تواند چیزی به اسم شفاعت وجود داشته باشد. نقد و بررسی: جواب نقضی این سخن قانون توبه است؛ زیرا به بیانی که در این استدلال ذکر شد، باید خداوند توبه را قرار نداده باشد، درحالی‌که توبه و پذیرش آن از قطعیات است و آیات و روایات متعددی بر آن دلالت می‌کند. اما جواب حلّی: انسان موقعی جری می‌شود که یقین کند مورد شفاعت واقع می‌شود. ولی برای هیچ‌کس چنین اطمینانی نیست. چه‌بسا ارتکاب گناهان اعتقادات را سلب می‌کند و مسلم نیست که همه با ایمان از دنیا بروند. اگر عصیان دل را فرا گرفت و جایی برای محبت خدا نگذاشت، قهراً در هنگام مرگ ایمان از او سلب می‌شود و کسی اطمینان ندارد که چطور از دنیا می‌رود و آیا از لیاقت لازم برای برخورداری از شفاعت بهره‌مند خواهد بود. 2. تخلف در ارادة خدا: گفته‌اند بی‌شک ارادة خداوند بر کیفر گناهکاران تعلق گرفته است و لازمة شفاعت تخلف در ارادة خداست. نقد و بررسی: شفاعت به اذن خدا نسبت به کسان خاصی با شرایط ویژه انجام می‌گیرد. شفاعت قانونی است که خود خدای متعال قرار داده و اراده‌اش بر این تعلق گرفته که انبیا و اولیای الهی واسطة نجات برخی گناهکارانی شوند که شرایط لازم برای برخورداری از لطف الهی از طریق شفاعت را دارند یا به‌واسطة شفاعت ایشان به مقام بالاتری دست‌ یابند. به تعبیر دیگر، در شفاعت تخلف اراده نیست بلکه تعدد اراده است؛ یعنی همان‌طور که ارادة خدا بر این تعلق گرفته که عصیان‌کنندگان عذاب شوند، بر این هم تعلق گرفته که آنان با شرایط خاصی از طریق شفاعت شفیعان الهی از عذاب رهایی یابند. 3. ناسازگاری با عدالت الهی: اشکال دیگر این است که شفاعت کاری ظالمانه است و در دنیا بین حکام جور واقع می‌شود. اعمال بد باید جزا داده شود و خداوند چون عادل است، مجرمان را عقاب می‌کند. حال اگر پیامبر یا شفیع دیگری بخواهد دربارۀ بزهکاری شفاعت کند که عقاب نشود، و خداوند هم این شفاعت را بپذیرد، این با عدل خدا منافات دارد. بنابراین، شفاعت مقبول خداوند نمی‌تواند وجود داشته باشد. نقد و بررسی: ما وقوع شفاعت را به صورت مطلق قبول نداریم، بلکه بی‌گمان بر پایة برخی آیات بعضی از اعمال نسبت به بعضی دیگر نتیجة معکوس دارند؛ مثلاً توبه و استغفار اثر گناهان را از بین می‌برد. اثبات عدل و ظلم تابع شرایط فعل است، همان‌طور که اگر شرایط برای توبه فراهم باشد و توبه تحقق یابد، پذیرش آن منافاتی با عدالت ندارد، اگر موانعی برای تأثیر یک کار موجود باشد و آن کار نسبت به فردی اثیر نگذارد ظالمانه نیست. پس اگر شرایط تحقق شفاعت فراهم باشد و شفاعت محقق گردد و مانع عذاب مشمولان شفاعت شود، عادلانه است. شافعان بحث دیگر این است که شفاعت‌کنندگان کیانند؟ از آیات مشتمل بر استثنا فهمیدیم کسانی که خداوند به آنها اذن دهد و سخنشان مرضی خداوند باشد، شفاعت می‌کنند: «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَرَضىِ  لَهُ قَوْلا»(طه: 109). ولی در اینجا در پی شناسایی مصادیق کسانی هستیم که مأذون در شفاعت‌اند. از برخی آیات مربوط به شفاعت می‌توان این مصادیق را شناسایی کرد؛ برخی از این آیات به‌طور مستقل و برخی با ضمیمه کردن آیات دیگر ما را به شناسایی مصادیق شافعان رهنمون می‌شوند. 1. فرشتگان مشرکان فرشتگان را فرزندان خدا می‌شمردند و آنان را شفیعان بین خود و خدا می‌دانستند. البته چنان‌که پیش‌تر بیان شد، شفیعان مطاع نه شفیعانی که مأذون از سوی خدا باشند. خداوند در بیان سخن مشرکان و نفی آن می‌فرماید: «وَقَالُواْ اتخَّذَ الرَّحْمَانُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ* لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ* یَعْلَمُ مَا بَینْ  أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ  وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون»(انبیاء: 26 ـ 28) . این آیات، شفاعت مزعوم مشرکان را نفی و با استثنایی که در کلام آمده است شفاعت فرشتگان الهی را برای کسانی که مورد رضایت خداوند باشند اثبات می‌کند. 2. پیغمبر اکرم و امامان معصوم(ع) در یکی دیگر از آیات باب شفاعت که مشتمل بر استثناست می‌فرماید: «وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةإِلَّا مَن شهَِدَ بِالْحَقّ  وَهُمْ یَعْلَمُون »(زخرف: 86). از سوی دیگر در آیة 143 سورة مبارکة بقره می‌فرماید: «وَکَذَالِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شهَُدَاءَ عَلىَ النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا» در این آیه تصریح شده است که پیغمبر اکرم(ص) دارای مقام شفاعت است. نیز طبق این آیه امت اسلام بر مردم گواهند و مسلماً مراد همة امت نیست و قدر متیقن این است که ائمه(ع) بر مردم شاهدند. بنابراین، با لحاظ این آیه و ضمیمه کردن آن به آیة 86 زخرف معلوم می‌شود که پیامبر اکرم و ائمه(ع) از مقام شفاعت برخوردارند. از آیة شریفة «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُون» (مؤمنون: 105) نیز برمی‌آید که علاوه بر پیغمبر اکرم(ص) کسانی از مؤمنان اعمال افراد را می‌بینند که قدر متیقن ایشان ائمه اطهارند. پس، از این آیه هم به پیوست آیة 86 سوره زخرف برمی‌آید که پیامبر و امامان(ع) از مقام شفاعت برخوردارند. از آیات قرآن برمی‌آید که شفاعت فرشتگان، پیامبر اکرم و امامان(ع) پذیرفته است. از روایات نیز معلوم می‌شود شفاعت‌کنندگان دیگری نیز وجود دارند و این سلسله ادامه دارد، به‌گونه‌‌ای که قلمرو شفاعت ضعیف می‌شود و حتی به یک مؤمن هم می‌رسد. در روایتی می‌فرماید: «إن أدنی المؤمنین شفاعةً لیشفع لثلاثین انسانا».23 باید هم همین‌طور باشد، چون مؤمن واسطۀ فیض است و باید فیوضات معنوی از شعاع وجود اوتراوش کند. چه‌بسا این شفعا خودشان هم از شفاعت دیگری برخوردار باشند. این واقعیتی است که قرآن از آن پرده برمی‌دارد که در سایة محبت خدا و اولیای او افراد مشمول شفاعت می‌شوند. مواقف قیامت مراتب تدرجی است که از کوچک‌تر به بزرگ تر شروع می‌شود. در امور مادون اگر شفاعت امثال پدر و مادر کارگر نیفتد و آن فرد ایمان داشته باشد، به شفاعت پیامبر اکرم(ص) می‌رسد. شفاعت‌شوندگان شفاعت شامل چه کسانی می‌شود؟ پاسخ کلی این است که اگر خداوند از کسی راضی باشد، مشمول شفاعت می‌شود: «وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضىَ  وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون»(انبیاء: 28)  و معلوم است که رضای خداوند درگرو پذیرفتن اوامر و نواهی الهی است که در دنیا تحقق می‌یابد. این‌طور نیست که خداوند ملت و نژاد خاصی را بپسندد، بلکه ملاک تقواست. در این میان کسی که کوچک‌ترین کاری برخلاف رضای خدا انجام نداده، شفاعت در حق او معنی ندارد. شفاعت برای کسانی است که مورد رضای او واقع شده‌اند، ولی مقداری جرم هم از آنها سر زده است.24 1. گناهکاران روشن شد که گناهکاران مشمول شفاعت قرار می‌گیرند، ولی هر عصیانی با شفاعت آمرزیده نمی‌شود، بلکه شروطی دارد. شرط نخستِ گناهی که با شفاعت آمرزیده می‌شود این است کفر نباشد. خدای متعال می‌فرماید: «إِن تَکْفُرُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىِ  عَنکُمْ وَلَا یَرْضىَ  لِعِبَادِهِ الْکُفْر»(زمر: 7) عقیدۀ کافر به انکار حق برمی‌گردد و چنین کسی مرضی حق‌تعالی نیست و نمی‌تواند مورد شفاعت واقع شود. شرط دوم، اسلام است: «ورَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»(مائده: 3) پس غیرمسلمانان مشمول شفاعت واقع نمی‌شوند. 2. اصحاب یمین از دیگر مشمولان شفاعت، اصحاب یمین‌اند. خدای متعال دربارة ایشان چنین می‌فرماید: «کلُ  نَفْسِ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ* إِلَّا أَصحَْابَ الْیَمِینِ* فىِ جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ* عَنِ الْمُجْرِمِینَ* مَا سَلَکَکمُ  فىِ سَقَر»(مدثر: 38ـ42)؛ همه در گرو اعمال خودشان هستند مگر اصحاب یمین که از مجرمین می‌پرسند: چه چیزهایی شما را در آتش قرار داد؟ آنان در پاسخ می‌گویند: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ* وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین*  وَکُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ* وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّین؛ ما از نمازگزاران نبودیم و مساکین را اطعام نمی‌کردیم. با اهل باطل در کارها و سخن‌های باطلشان غور می‌کردیم و روز جزا را انکار می‌کردیم»(مدثر: 43 ـ 46). خدای متعال دربارة اینها می‌فرماید: «فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِین؛ شفاعت شفاعت‌کنندگان برای آنان نفعی ندارد»(مدثر: 48). از این آیات می‌فهمیم که شفاعت شافعین شامل اصحاب یمین می‌شود؛ چون آنها در گرو اعمال خودشان نیستند. اگر به تقسیم سه‌گانۀ سورۀ واقعه نیز توجه کنیم، یعنی سابقین و اصحاب میمنه و اصحاب مشئمه، این مطلب بر ما روشن می‌شود که اصحاب مشئمه در جهنم‌‌اند و مورد شفاعت واقع نمی‌شوند و سابقین که بی‌شک در بهشت‌اند و به شفاعت مصطلح احتیاج ندارند. تنها می‌ماند اصحاب میمنه، یعنی اصحاب یمین که مؤمن بوده‌اند ولی گاه جرمی از آنها سرزده است، که این گروه مشمول شفاعت واقع می‌شوند. ایمان، اسلام، نماز، زکات و فرو نرفتن در باطل، اسباب رضایت خدا را فراهم می‌آورند و اگر از مؤمنی که بنایش بر انجام وظایفش می‌باشد گناهانی سر بزند و موفق به توبه نشود با شفاعت آمرزیده می‌شود. شفاعت در دنیا مفسران به موضوعاتی مانند امکان شفاعت در دنیا، اصل احتیاج به شفاعت وجریان آن در همة مسائل دنیوی یا بعضی از آن و صحت استشفاع در دنیا و حکمت آن، کمتر پرداخته‌اند. آنچه از قرآن برمی‌آید این است که شفاعت در دنیا نیز وجود دارد. البته همان‌طور که دربارة شفاعت اخروی گفتیم، شفاعت باید به اذن خداوند باشد و شفاعت استقلالی با توحید منافات دارد. در ادامه برخی از مصادیق شفاعت در دنیا را ذکر می‌کنیم: 1. شفاعت در آمرزش‌خواهی یکی از مصادیق شفاعت در دنیا آمرزش‌خواهی کسی برای دیگری از خدای متعال است. در آیات متعددی از قرآن از طلب مغفرت کسانی برای دیگران سخن گفته شده است، ازجمله: الف. حضرت ابراهیم(ع) از خداوند آمرزش خود، پدر و مادر و مؤمنان را درخواست می‌کند: «رَبَّنَا اغْفِرْ لىِ وَلِوَالِدَىَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَاب »(ابراهیم: 41). ب. حضرت نوح(ع) عرضه می‌دارد: «رَّبّ  اغْفِرْ لىِ وَلِوَالِدَىَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیْتىِ  مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَات »(نوح: 28). ج. بعد از نجات حضرت یوسف از چاه و عظمت یافتن در مصر، زمانی که برادران یوسف ایشان را شناختند، از کار خود پشیمان شدند و به پدرشان عرض کردند: «یَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِِین »(یوسف: 97). حضرت یعقوب هم درخواست آنها را برای طلب بخشش از خدای متعال رد نکرد، بلکه در پاسخ درخواست آنها فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبىّ  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم »(یوسف: 98).25 د. در مواردی رسول اکرم(ص) برای بعضی از مؤمنان استغفار می‌کردند یا مأمور استغفار برای آنها می‌شدند که در برخی از آیات به آن اشاره شده است، ازجمله: ـ فَإِذَا اسْتَْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لهَُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیم(نور: 62)؛ ـ یَأَیهَُّا النَّبىِ  إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلىَ أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً... فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لهَنَّ الله (ممتحنه: 12)؛ ـ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا(نساء: 64). ه‍ ‍. در برخی آیات کسانی که برای استغفار نزد پیامبر اکرم(ص) نمی‌روند نکوهش شده‌اند. خدای متعال دربارة منافقان می‌فرماید: «وَإِذَا قِیلَ لهَُمْ تَعَالَوْاْ یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْاْ رُءُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبرُِون »(منافقون: 5). 2. شفاعت در دعا برای نیازهای دنیایی از بحث قبل روشن شد شفیع قراردادن پیامبران در طلب مغفرت از خدای متعال جایز بلکه ممدوح و لازم است. حال آیا برای نیازهای دنیایی هم می‌توان دعا کرد و از پیغمبران درخواست دعا کرد؟ از اطلاق آیة «وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونىِ أَسْتَجِبْ لَکم »(غافر: 60) برمی‌آید که می‌توان برای امور دنیایی نیز دعا کرد. علاوه بر آن، دعاهایی در آیات قرآن وارد شده که مربوط به امور دنیایی است. برخی از این آیات عبارت‌اند از: ـ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبّ  اجْعَلْ‌هاذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ ءَامَنَ مِنهُْم بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الاَخِر (بقره: 126)؛ ـ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنهُْمْ یَتْلُواْ عَلَیهْمْ ءَایَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالحِْکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ(بقره: 129)؛26 ـ رَّبَّنَا إِنىّ  أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتىِ بِوَادٍ غَیرْ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلَوةَ فَاجْعَلْ أَفْدَةً مِّنَ النَّاسِ تهَوِى إِلَیهْمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُون (ابراهیم: 37). طبق این آیات حضرت ابراهیم برای خانوادة خود و ساکنان مکه طلب رزق کرده است. ممکن است گفته شود این دعاها برای پیامبران جایز بوده است نه برای مؤمنان. در پاسخ می‌گوییم: علاوه براطلاق ادلۀ دعا، آیة «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِاخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْایمَانِ وَلَا تجَْعَلْ فىِ قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیم »(حشر: 10) نیز این مطلب را ثابت می‌کند.27 تواضع و فروتنی؛ حکمت تشریع استشفاع تربیت اسلامی بر بندگی خدای متعال استوار است. دستورهای اسلام مظهری از بندگی است و بنیان تعالیم اسلام این است که بنده بسازد. در آموزه‌های اسلام بر کنارگذاشتن خودکامگی و خودبزرگ‌بینی تأکید شده است. خدای متعال حتی به پیامبر اکرم(ص) دستور می‌دهد درمقابل مؤمنین متواضع باشد.28 در روایتی آمده است که حضرت عیسی(ع) به حواریین فرمود: من ازشما حاجتی دارم، عرض کردند شما مقامتان بالاتر از این است که از ما نیازی بخواهید. حضرت به آنها فرمود: بگذارید پایتان را بشویم (یا ببوسم). حضرت وقتی این کار را کرد حواریون گفتند ما سزاوارتر به این کار بودیم ایشان در پاسخ آنها فرمود: همان شایسته‌ترین مردم به خدمت‌کردن عالمان‌اند من این کار را کردم تا شما نیز بعد از من این‌چنین در برابر مردم متواضع باشید.29 پایۀ تعالیم اسلام شکستن شخصیت موهوم است. از این امر باید حتی در مسیر بندگی خدا هم هراسان بود. چه‌بسا کسانی در راه عبودیت به جاهایی می‌رسند ولی شیطان آنها را وسوسه می‌کند و عده‌ای از همین‌ها وقتی به‌واسطه ریاضت و مداومت به جاهایی رسیده‌اند حرف‌هایی زده‌اند که از منش یک مخلوق خارج است. شیطان حتی در طریق بندگی نیز دست از انسان برنمی‌دارد. بنابراین، راهکار شفاعت، آدمی را فروتن بار می‌آورد تا نگوید من خودم مستقیماً هرچه بخواهم از خدا خواهم خواست. باید با تواضع تمام از اولیای الهی مدد جست و آنها را شفیع قرار داد. چه خوش گفته است لسان‌الغیب، حافظ شیرازی: شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل                  محتاج این جنابم و مسکین این درم نتیجه‌گیری 1. برخی از آیات شفاعت را به نحو مطلق نفی می‌کند، ولی برخی دیگر شفاعتی را که به اذن الهی باشد اثبات می‌کند. راه جمع این دو دسته آیات حمل عام بر خاص است و نتیجة آن، اثبات شفاعت غیراستقلالی و نفی شفاعت استقلالی در دادگاه الهی است. 2. اصل شفاعت رایج در میان مردم، به‌ویژه بین بنی‌اسرائیل که روی سخن آیه مورد بحث با آنهاست، شفاعتی بوده که کسی به استقلال در مقابل خدا کاری کند، هرچند خدا راضی نباشد و آیات نافی شفاعت ناظر به چنین شفاعتی است. 3. شفاعت تجسم اعمال خود انسان است و کسب ایمان و محبت اولیای خدا در دنیا باعث می‌شود که از اعمال بد انسان صرف‌نظر شود و به بهشت برود یا آنکه مقام بالاتری در بهشت به او اعطا شود. 4. هدایت‌گری انبیا و اولیا درحقیقت جریان رحمت خداست که تجسم آن در روز قیامت اجازة شفاعت کردن است و هدایت‌یافتگی بهره‌مندی از این رحمت است که در روز قیامت با شفاعت شدن مجسم می‌شود. 5. عده‌ای، آیات مربوط به شفاعت را از متشابهات شمرده‌اند، درحالی‌که با وجود راه جمع عقلایی میان آیات شفاعت، معنای آنها روشن است. 6. برخی، آیات همراه با استثنا را از قبیل استثنای مشیت می‌دانند که صرفاً بر عمومیت مشیت و ارادة خدا و خارج نبودن کار از دست خدا دلالت دارد نه بر تحقق آن. درحالی‌که ظهور استثنا این است که حکم مابعدش برخلاف حکم ماقبل است. از سویی برخی استثناهایی که در آیات شفاعت وارد شده مشتمل بر مصدر مضاف به فاعل است که بر تحقق فعل دلالت می‌کند. نیز استثناهای موجود در آیات شفاعت با استثنای مشیت متفاوت است و تفسیر آن به استثنای به مشیت اساساً بی‌معنی است. 7. شماری، برخورداری از شفاعت را منحصر در کسانی می‌دانند که از پیامبران الهی پیروی کامل نموده باشند، درحالی‌که از آیات برمی‌آید شفاعت شامل افراد گناهکار و مستوجب عذاب نیز می‌شود. 8. برخی به‌زعم خود برای دست‌برداشتن از ظهور آیات در وجود شفاعت به دلایل عقلی همچون لزوم تخلف در ارادة خدا و مخالفت با نصوص قرآنی همانند آیات بیانگر عمومیت سنت‌های الهی استناد می‌کنند، ولی با توجه به معنای درست آیات مورد استشهاد آنها و توجه به ویژگی‌های شفاعت قرآنی مستنداتشان مردود است. 9. از آیات قرآن استفاده می‌شود برخی از فرشتگان الهی، پیغمبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) از شفیعان روز قیامت‌اند. 10. از آیات قرآن برمی‌آید شفاعت به قیامت اختصاص ندارد، بلکه در دنیا نیز جریان دارد که از مصادیق روشن آن شفاعت در طلب مغفرت و شفاعت در دعا برای حوایج دنیایی است.   پی‌نوشت‌ها: 16. محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار وهابیت، شفاعت شفیعانی از جمله پیامبر اکرم(ص) در قیامت را می‌پذیرد؛ ولی بر آن است که درخواست شفاعت از ایشان شرک است، بلکه باید از خدای متعال پذیرش شفاعت ایشان و مشمول شفاعت ایشان شدن را درخواست کرد (ر.ک: سیدمحسن امین، کشف الإرتیاب فی أتباعمحمد بن الوهاب، ص 193، 194؛ جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 8، ص 19، 20؛ همو، آئین وهابیت، ص 260)؛ ولی رشیدرضا که زنده‌کننده وهابیت محسوب می‌شود و با تلاش وی کتاب‌های ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب منتشر شد، پا را فراتر نهاده و شفاعت را امری محال تلقی کرده و برای نفی آن دلیل عقلی اقامه می‌کند. تصویری که وی از شفاعت ارائه می‌دهد مستلزم تغییر اراده خدای متعال و تغییر علم الهی است. قطعاً شفاعت به این معنا امری محال و این تصویر درحقیقت دور شدن از مفهوم صحیح شفاعت است که استاد در متن درس‌ تفسیری خود به آن اشاره کرده‌اند (درباره مفهوم شفاعت در نظر عبده و رشیدرضا، ر.ک: ‌رشید‌رضا، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار، ج 1، ص 307 و ج 3، ص 31). 17. عبده و رشیدرضا آیات مربوط به شفاعت را به سه دسته تقسیم کرده‌اند: الف) آیاتى که شفاعت را به صورت مطلق نفى مى کنند، مانند بقره: 224؛ ب) آیاتى که سودمندى شفاعت را نفى مى کنند، مانند مدثر: 47؛ ج) آیات همراه با استثناهایی نظیر «إِلاَّ بِإِذْنِهِ» (بقره: 255) و «إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى» (انبیاء: 28). عبده بعد از دسته‌بندی فوق مى گوید: برخى دسته سوم را بر دسته اول و دوم حاکم مى دانند و نتیجه مى گیرند که از نظر قرآن شفاعت به اذن خداوند امرى ممکن قلمداد گشته است. ولى برخى برآن‌اند که بین این دو دسته آیات تنافى نیست تا یک گروه را حاکم بر دیگرى بدانیم؛ زیرا استثنا به اذن و مشیت الهى شیوه اى است که قرآن در مقام نفى قطعى به کار برده است. استثنای مذکور مشعر به این نکته است که آنچه قبل از استثنا بیان شده به مشیت الهى است و نه خارج از حیطه قدرت او. برای نمونه، خداوند مى فرماید: «خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّکَ»(هود: 107). تعبیر «إِلاَّ مَا شَاء رَبُّکَ» مى رساند که خلود کفار در آتش به مشیت و اراده خدا است و این گونه نیست که با این حکم، دیگر براى خداوند قدرت بر عدم خلودشان نباشد. عبده پس از بیان فوق نتیجه مى گیرد که در قرآن نص قطعى در وقوع شفاعت نداریم (ر.ک: محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج 1، ص 307؛ ج 3، ص 32ـ33؛ ج 7، ص 122). 18. بر همین اساس، عبدالقاهر جرجانی در نقد متنبی در بیت «عجبا له حَفِظَ العنانَ بِأنمل/ ما حفظها الأشیاء من عاداتها» می‌نویسد: شایسته بود به جای «ما حفظها الأشیاء» می‌گفت: «ما حفظ الأشیاء»؛ زیرا مراد شاعر آن است که حفظ را به صورت مطلق از انگشتان نفی کند؛ حال آنکه اضافه کردن «حفظ» به ضمیر «ها» که فاعلی است مقتضی آن است که برای انمل حفظی ثابت باشد (دلائل الأعجاز، ص 551، 552). 19. نیز ر.ک: ‌احزاب: ‌62؛ اسراء: 77. 20. درباره معنای تخلف‌ناپذیری سنت الهی، ر.ک: محمد‌تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید (3ـ1)، ص 27. 21. زمر: 65. 22. فرقان: 70. 23. کلینی، الکافی، ج 8، ص 101. درباره شفاعت مؤمنین، ر.ک: همان، ج 2، ص 248؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 8، ص 34، 38، 42، 56. 24. البته مطیعان نیز شفاعت می‌شوند، اما نه شفاعت مصطلح؛ چون بنابر برخی روایات، هیچ‌کس حتی انبیا نیز بی‌نیاز از شفاعت پیامبر اسلام نیستند (ر.ک:بحار الانوار، ج 8، ص 38). 25. یوسف: 97ـ98. 26. در روایات آمده است که رسول‌الله(ص) از نسل ابراهیم و نتیجۀ اجابت دعای اوست (ر.ک: تفسیر قمی، ج 1، ص 62؛ شیخ صدوق، خصال، ‌ص 177). 27. درباره حکمت استشفاع و اینکه انسان از دیگران بخواهد برایش دعا و طلب آمرزش کنند در برخی روایات نکته لطیفی ذکر شده است. در روایت است که خداوند به حضرت موسی فرمود، مرا به زبانی بخوان که با آن گناه نکرده باشی. حضرت موسی گفت: خداوندگارا چگونه با زبانی بخوانمت که با آن گناه نکرده‌ام؟ گویا ایشان می‌خواهد عرض کند من یک زبان بیشتر ندارم و با آن نیز گناهانی کرده‌ام (البته منظور از گناه ترک اولی است که سیئات مقربین می‌باشد). خدا فرمود: با زبان مردم مرا بخوان (ر.ک: ابن‌فهد حلی، عدة الداعی، ص 120، 170). یعنی چون با زبان مردم مرا گناه نکردی اگر آنها را واسطه قرار دهی تا برایت دعا کنند خدا را خوانده‌ای به زبانی که زبان تو نیست تا تو با آن معصیت خدا را کرده باشی. 28. ر.ک: حجر: 88؛ شعراء: 215. 29. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، ‌الکافی، ج 1، ص 27.   منبع: فصلنامه قرآن شناخت – شماره 9 پایان متن/

93/06/29 - 00:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن