تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796937413




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حاشیه دیدار کارگزاران با رهبر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حاشیه دیدار کارگزاران با رهبر
حاشیه دیدرا کارگزاران با رهبری
سیاسی-«خیلی با احترام برخورد كنید». این آخرین توصیه مسئول حفاظت است كه به نیروهایش می‌‌گوید. هرچه باشد، جلسه كارگزاران نظام است.فرم را می‌‌دهند تا پر كند. باید بنویسد كیست و دعوتنامه هولوگرام‌دارش را كجا جا گذاشته، تا اجازه ورود بدهند. ورود با این كارت دعوت‌ها بسیار ساده و بدون آن تقریباً غیرممكن است. سیدی روحانی است و نماینده مجلس. چهره و لهجه‌اش نشان می‌‌دهد كه باید نماینده یكی از شهرهای ترك‌زبان باشد. كارتش را در خانه جاگذاشته و حالا می‌‌تواند وارد شود.با كنترل لیست‌ها، ما هم مجوز عبور می‌‌گیریم. با این تفاوت كه بر خلاف مدعوین، ما را از همان درب اول بازرسی می‌‌كنند. بنا به تجربه قبلی جیب‌ها را كلاً خالی كرده‌ایم تا سریع‌تر برویم. دوربین و سایر وسایل را هم كه خودشان برایمان می‌‌آورند. اما همه كه این تجربه را ندارند، حتی اگر از كارگزاران نظام باشند. یكی از میهمانان مجبور شده تمام جیب‌هایش را خالی كند تا بازرسی شود. به اندازه یك چمدان وسیله از جیب‌هایش درمی‌آید.چون خبری از تحویل دادن كفش نیست، با خیال راحت تا پشت در حسینیه می‌‌رویم و كفش‌ها را در جاكفشی می‌‌گذاریم. میزی كه شماره می‌‌دهد توجهم را جلب می‌‌كند. اولین نفری كه به میز مراجعه می‌‌كند، سوال من هم جواب داده می‌‌شود. نیروهای نظامی، باید كلاه‌شان را تحویل بدهند.ساعت 5 است و هنوز میهمانان زیادی نیامده‌اند. چند نفری هم كه زود آمده‌اند، از فرصت استفاده می‌‌كنند تا عقب‌افتادگی‌شان از جزءخوانی قرآن را جبران كنند. من هم یك جزء عقبم. ولی می‌‌دانم كه باید مرتب جابه‌جا شوم. پس جبران عقب‌افتادگی را می‌‌گذارم برای بعد.وسط حرف‌ها كنایه‌هایی هم به عملكرد این و آن می‌‌زنند. در آخر هم: «ما نظامی هستیم و فقط از رهبر تبعیت می‌‌كنیم».«خبرنگارها هرجایی می‌‌خواهند بنشینند» یكی از نیروهای حفاظت این را می‌‌گوید. تصور این همه آزادی، در چنین برنامه‌ای برایم باوركردنی نیست! از شدت شوق، گیج شده‌ام و دارم تمام حسینیه را می‌‌چرخم كه جای مناسب پیدا كنم.«نمیشه همین‌جا بنشینی؟» این را یكی دیگر از نیروهای حفاظت می‌‌گوید. معلوم می‌‌شود كه آزادیم فقط در یك جاست؛ آن هم فوری بنشینیم.نیمه انتهایی حسینیه با پانل جدا شده. دورتادور را صندلی چیده‌اند. بخش جداگانه‌ای برای خانم‌ها وجود ندارد. چند نفر دارند سیم‌كشی‌ها را درست می‌‌كنند. یكی دارد پارچه روبه‌روی جایگاه را نصب می‌‌كند. یك نفر هم با لوله سفره سعی می‌‌كند دوربین شماره 8 را كه روی ستون نصب شده تنظیم كند!می‌نشینم روی یكی از صندلی‌ها. نزدیك چند نفر از مسئولین نیروی انتظامی. از همه چیز حرف می‌‌زنند. از جواب استعلام یك نفر تا كسی كه دو سال پیش در حاشیه‌ی چنین جلسه‌ای زیاد برایشان حرف زده و همه‌شان را خسته كرده. از مبارزه با فساد داخلی دستگاه می‌‌گویند و اینكه برای 5 هزار تومان هم، گروهبان اخراج كرده‌اند. وسط حرف‌ها كنایه‌هایی هم به عملكرد این و آن می‌‌زنند. در آخر هم: «ما نظامی هستیم و فقط از رهبر تبعیت می‌‌كنیم».از بین صف‌ها بلند می‌‌شود و به سمت ما می‌‌آید. «آقای دكتر! خیلی متاثر شدیم.» دكتر سهراب‌پور كه به خاطر زانودرد روی صندلی نشسته، جواب می‌‌دهد: «از این كه كارمان كمتر شده؟». از حرف‌ها می‌‌فهمم كه رئیس دانشگاه شریف دیروز استعفا داده. «پیشنهادی نداشته‌اید؟»
حاشیه دیدرا کارگزاران با رهبری
دكتر جواب می‌‌دهد: «چرا. گفته‌اند معاون خانم سلطانخواه بشوم. اما من می‌‌خواهم سرم خلوت شود.»ناراحتی از این پیشنهاد، در صدا و لحنش پیداست. هرچه فكر می‌‌كنم اسم سوال كننده  یادم نمی‌‌آید. این هم از عواقب حضور در جمع زیادی از مسئولین است. آخر سر راه‌حلی به ذهنم می‌‌رسد. اسكناسی در می‌‌آورم و امضای رویش را می‌‌خوانم: «دانش‌جعفری»روی یقه كتش آرم یكی از بانك‌های خصوصی را زده. معلوم می‌‌شود مدیرعامل این بانك است. جهرمی را هم كه از دوران وزارتش می‌‌شناسم؛ مدیرعامل فعلی بانك صادرات. رئیس سازمان انرژی اتمی هم كه پای ثابت اخبار است. شجونی، حاج‌علی‌اكبری، میرسلیم، اختری، نهاوندیان، قشقایی، فتاح، شریعتمداری، عسگر اولادی و... جمع كارگزاران نظام، حسابی جمع است. قدیمی و جدید. از وزیر و وكیل، قاضی و سردار گرفته تا رئیس بانك و دانشگاه. هزار نفری می‌‌شوند و بین‌شان حدود 20 نفر خانم. با خودم می‌‌پرسم یعنی كل خانم‌های كارگزار نظام همین تعدادند!؟«بالاخره نفهمیدیم سایت را پر كنیم یا نه؟ صفحه اول سایت كه نوشته هم‌وطن گرامی لطفا پر نكنید!». معلوم می‌‌شود بحث هدفمند كردن یارانه‌ها به این جمع هم كشیده شده و فقط مردم عادی را درگیر خود نكرده است!«نماینده فلان‌جاست. بذار بره»؛ بعد هم راه را باز می‌‌‌كنند و با احترام می‌برندش جلوی مجلس. ضرغامی هم كه می‌‌خواهد همان عقب بنشیند، می‌‌خواهند با زور ببرند جلو. یكسری هم كه اصلا از همان در جلوی سالن وارد می‌شوند؛ ولایتی، ناطق نوری، میرتاج‌الدینی، ابوترابی. جلوی سالن جای كارگزاران‌ترهای نظام است.كم‌كم صندلی‌ها پر می‌شود و باید بلند شوم تا مسن‌ترها روی صندلی بنشینند. عسگراولادی روی یكی از فن‌كوئل‌ها نشسته و سیدمرتضی نبوی و دكتر شیبانی با آن سن و سال روی زمین نشسته‌اند. دنبال جای مناسبی برای نشستن می‌گردم كه با تذكر مسئولین، همانجا كه ایستاده‌ام، می‌نشینم.رهبر روی صندلی می‌نشینند. یك طرف آقای جنتی می‌نشیند و معاون رییس‌جمهور. طرف دیگر احمدی‌نژاد، سیدحسن خمینی، هاشمی شاهرودی و علی لاریجانی. آن دوتای اولی كنار هم می‌نشینند؛ آیا خاطره 14 خرداد فراموش می‌شود؟ اعضای هیأت دولت از درب جلوی حسینیه و با هم وارد می‌شوند. البته درب ورودی خانم‌ها متفاوت است و خانم دستجردی و سلطانخواه، كمی دیرتر می‌رسند. رسایی و كوچك‌زاده هم با هم می‌آیند. نماینده‌های مجلس هم از راه می‌رسند. حسینیه تقریبا پر شده است.هنوز دارم سرك می‌كشم تا ببینم دیگر چه كسانی آمده‌اند كه صدای صلوات بلند می‌شود؛ همه بلند می‌شویم. هر كس سعی می‌كند با كمك پنجه پا و عضلات گردن، قدش را كمی بلندتر كند تا آقا را ببیند. فكر می‌كردم این كارها مخصوص ما مردم عادی است در برنامه‌های محرم و فاطمیه. اما انگار مسوولان تراز اول هم، از این آرزوها دارند! حتی اگر مثل علاالدین بروجردی هرچند وقت یك‌بار آقا را ببینند.رهبر روی صندلی می‌نشینند. یك طرف آقای جنتی می‌نشیند و معاون رییس‌جمهور. طرف دیگر احمدی‌نژاد، سیدحسن خمینی، هاشمی شاهرودی و علی لاریجانی. آن دوتای اولی كنار هم می‌نشینند؛ آیا خاطره 14 خرداد فراموش می‌شود؟ هنوز از لاریجانی دیگر خبری نیست؛ بعدتر هاشمی رفسنجانی هم وارد حسینیه می‌شود و می‌نشیند كنار سیدحسن خمینی و هاشمی شاهرودی.
حاشیه دیدرا کارگزاران با رهبری
احمدی‌نژاد اجازه می‌گیرد و بلند می‌شود تا صحبت كند. فكر می‌كنم مثل همیشه اول می‌خواهد دعای فرج بخواند و هنوز وقت سرك كشیدن دارم. اما نمی‌خواند. صحبتش را هم از روی برگه می‌خواند. قبل از این كه به گزارش عملكرد دولت برسد، حرف‌هایی می‌زند از این كه امروز ایران، نماد اسلام واقعی است...عمل‌كرد دولت را در هفت محور مطرح می‌كند: فرهنگی، علم و فناوری، عمران و سازندگی، ورزش، تحولات اداری، تحریم‌ها، سیاست خارجی و درنهایت مدیریت داخلی. وسط حرف‌هایش بارها از مجلس به خاطر همراهی‌شان تشكر می‌كند. وسط حرف‌هایش رئیس قوه قضائیه هم می‌رسد. همه برایش بلند می‌شوند، حتی رهبر.«رمضان ماه توبه است. توبه یعنی بازگشت. بازگشت از چه؟ از خطاها. پس اول باید خطاها را شناخت. خطاهایی كه از آنها غافلیم؛ خطای خودمان، حزب‌مان، دوستان‌مان. وظیفه كارگزار نظام سنگین‌تر است. باید حواسش به زیر مجموعه خودش هم باشد.رمضان ماه توبه است. توبه یعنی بازگشت. بازگشت به چه؟ به تقوا. تقوا یعنی گستردن عدالت. تقوا یعنی فروبردن خشم؛ البته در برابر دوستان. و تقوا یعنی خاموش كردن آتش؛ همان آتشی كه انگار عده‌ای برای شعله‌ورتر كردنش مأموریت دارند.»رهبر اینها را می‌گوید و می‌گوید این حرف اصلی ما بود در این ماه.«مخالفت ما و دشمن بنیادی است. هر دو در حال برنامه‌ریزی برای مقابله با هم هستیم. محور دشمن، آمریكا است و اسرائیل. بقیه یا تابع‌اند، یا رودربایستی دارند یا ضعیف. جبهه دشمن در حال ضعیف شدن است و جبهه ما در حال قوی شدن.دشمن عقبه مردمی در جهان ندارد كه هیچ، منفور ملت‌هاست. اقتصاد ویرانی دارد و در سردرگمی ناشی از اشتباهات سیاسی خود سرگردان است.«ما اهل مذاكره‌ایم اما نه با آمریكا»؛ یكی از پشت سر فریاد می‌زند: «تكبیر» و بقیه تكبیر می‌فرستند. برایم جالب است كه چه كسی بوده كه بی‌خیال كلاس كارگزار نظام بودنش شده. فوری برمی‌گردم و پشتم را نگاه می‌كنماما ما؛ رشد پیشرفت علمی‌مان 11 برابر متوسط جهانی است. روحیه بالا و امید به آینده داریم. میدان سیاسی‌مان با نشاط است. عقبه‌مان در بین ملت‌ها و كشورها، قوی است و تجربه‌های سیاسی‌مان موفق.»دشمن برای مبارزه با ما برنامه دارد. فشار اقتصادی، تهدید نظامی، جنگ روانی در كشور و در مجامع بین‌المللی، خراب‌كاری سیاسی. كنار همه اینها شعار مذاكره را هم فراموش نمی‌كند. باید اینها را بفهمیم. «باید همه با هم بفهمیم»؛ رهبر روی این یكی، تأكید می‌كند.تعریف می‌كند از تهدیدات نظامی كه از قبل هم بوده. از اینكه این تهدید اینقدر در زمان كلینتون شدید شده بوده كه رئیس‌جمهور وقت، گفته بیائیم فكرى بكنیم، حیف است بیایند حمله كنند و ساخت و سازهائى را كه انجام دادیم، بزنند از بین ببرند.تعریف می‌كند از ادعای مذاكره. از این كه هر وقت جلوی منطق كم می‌آورند، مذاكره را یك‌جانبه قطع می‌كنند. و اینكه دوبار با آمریكا در مورد عراق و یك مسأله دیگر مذاكره كردیم و از گزارش مذاكرات، پیش‌بینی می‌شد كه به چه مسیری می‌رود. ولی ادامه می‌دهد كه: «بنده همان وقت به وزارت خارجه گفتم این مذاكره را قطع كنید. هنوز اقدام‌نكرده، آنها یكجانبه اقدام كردند! اینجورى‌اند».همه اینها را می‌گوید، اما برای من این نكته از همه جالب‌تر است: «من یادداشت‌هایی از خاطراتم دارم». كاش این یادداشت‌ها منتشر می‌شد...«ما اهل مذاكره‌ایم اما نه با آمریكا»؛ یكی از پشت سر فریاد می‌زند: «تكبیر» و بقیه تكبیر می‌فرستند. برایم جالب است كه چه كسی بوده كه بی‌خیال كلاس كارگزار نظام بودنش شده. فوری برمی‌گردم و پشتم را نگاه می‌كنم. علاءالدین بروجردی خنده موفقیت‌آمیزی می‌زند. خیالم راحت می‌شود كه رئیس كمیسیون امنیت ملی مجلس، حواسش به مذاكرات احتمالی خواهد بود![یادداشت علاء‌الدین بروجردی در مورد رابطه با آمریكا كه پس از این دیدار نوشت]
حاشیه دیدرا کارگزاران با رهبری
«می‌پرسد عسل كیلویی چند؟ می‌گوید 100 تومان. دستش را می‌گیرد و فشار می‌دهد: حالا چند؟ ناچار می‌گوید هرچه شما بگویید. می‌گوید 30 تومان... اما ما به 30 تومان راضی نمی‌شویم!» لبخند رضایت روی لب همه نشسته است.«ایران به سبك خودش به فشارها پاسخ می‌دهد»؛ صدای تكبیر دوم بلند می‌شود.«به دولت تذكر داده‌ام؛ درباره واردات. باید عادت كنیم به تولید داخلی و مصرف كالای داخلی. واردات باید مدیریت شود. دولت می‌گوید قانون نمی‌گذارد جلوی واردات را بگیریم. مجلس باید اصلاح كند.»رهبر دارد اینها را می‌گوید كه صدای هم‌همه از جایی كه نماینده‌های مجلس نشسته‌اند، به گوش می‌رسد.«باید تصمیمات شجاعانه گرفت و البته عاقلانه؛ اما با اتحاد. اتحاد مسوولین فریضه است. تعمد در مخالفت با آن، خلاف شرع است. باید به قدرت و صدق وعده خدا توجه كرد و باور داشت.»این احكام را رهبر دارد صادر می‌كند. برای آنهایی كه ادعای پیروی از ولایت فقیه دارند...نماز را رهبر می‌خواند. خیلی سریع. پانل‌ها برداشته می‌شود و همه می‌روند پای سفره افطار. من هم می‌نشینم. كنارم یك  فعال اصلاح‌طلب است و روبرویم یك فعال اصولگرا؛ كل‌كل‌ها از همین اول سفره شروع شده:- من و شما مثل امام حسین و یزیدیم.- اگر یك روز در مجلسی جلوی پای من بایستی، به خودم شك می‌كنم.صدای خنده‌شان بلند است...- یك مجله آلمانی عكس من را زده بود كه دارم صورت ایشان را نوازش می‌كنم. زیرش زده بود كه همه این دعواهای مسئولین نظام، جنگ زرگری است.- یك روز در بین دوستانش گفتم چه خبر از جلسه سپاه؟ بیچاره تا مدتها مجبور بود به دوستانش جواب بدهد كه چه جلسه‌ای با سپاه داشته!با هر لقمه، یك خاطره تعریف می‌كنند؛ انگار كل‌كل این دو، تمامی ندارد.كسی جلسه‌ای از این دست ندیده است! كلی از افطار گذشته و این مسئولان هنوز ولكن هم نیستند. انگار تا حالا همدیگر را ندیده‌اند. از دور می‌دوند و سلام و احوالپرسی می‌كنند. یكی نماینده است و از وزیر پی‌گیر تكمیل «سد» حوزه انتخابی‌اش. یكی دیگر قرار جلسه‌ای را تنظیم می‌كند برای انجام فلان پروژه همكاری. یكی برای سربازی یك نفر با رئیس نظام وظیفه حرف می‌زند. آن یكی... قرار نیست كه همه چیز لو برود! بازار دیده‌بوسی مسئولان هم‌چنان گرم است كه جلسه را ترك می‌كنم.منبع:khamenei.irتنظیم:س.آقازاده





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 542]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن