تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خوشى و آسايش، در رضايت و يقين است و غم و اندوه در شكّ و نارضايتى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796830625




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مثل زنبقی که توفان خورده است


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
زنبق های عاشق,منیرالسادات موسوی
منیرالسادات​موسوی​ از​ مجموعه​ داستان ​«زنبق‌های ​عاشق»​ می‌گوید مثل زنبقی که توفان خورده است دوران دانشجویی‌اش در رشته زبان و ادبیات فارسی سال‌ها طول کشید زیرا با انقلاب فرهنگی و جنگ مواجه شد. بعضی هم دانشکده‌ای‌هایش را در همین جنگ تحمیلی از دست داد.




شنیده بود که قلم نویسنده بعد از چهل سالگی حرف های پخته ای برای گفتن پیدا می کند. به همین دلیل از سال 80 به طور حرفه ای دست به کار نویسندگی می شود. او بیش از 15 داستان و رمان در حوزه جنگ ایران و عراق و انقلاب نوشته است. کتاب «پرستوهای بی قرار» او اثر برگزیده نخستین دوره جایزه ادبی یوسف شده است. «آخرین قزاق» هم از پروفروش ترین های نمایشگاه بین المللی کتاب امسال بوده است. تمام آنچه نوشتم، خلاصه ای از زندگی و آثار منیرالسادات موسوی است که برای کتاب جدیدش با نام «زنبق های عاشق» با او گفت وگویی کوتاه انجام داده ایم. زنبق های عاشق از نشر نیستان، کتاب روان و خوشخوانی است که بسادگی شما را شریک دلهره روزهای امدادگران، مجروحان و جانبازان می کند. گره افکنی ها و گره گشایی های قدرتمند کتاب​ موجب می شود در هر صفحه انگیزه ای برای خواندن صفحه بعد پیدا کنید. موسوی آنقدر به خاطرات دفاع مقدس و زنده نگه داشتن آن علاقه دارد که طی گفت وگو هر سوالی از او می پرسم، آخرش ختم می شود به تکرار پرهیجان علاقه به روزهای جنگ و احساس دینی که به رزمندگان دارد. کلیشه ای ترین سوال درباره کتاب های دفاع مقدس میزان واقعی بودن آنهاست. این سوال کلیشه ای مهم است زیرا حق نسلی است که جنگ را ندیده اند و می خواهند بدانند آنچه شما در کتاب روایت کرده اید صرفا تخیلاتتان بوده یا واقعیت زندگی مردمان آن زمان؟ تمام دغدغه و عشق و علاقه ام در نویسندگی دفاع مقدس است. از ابتدا که نوشتن را در این حوزه شروع کردم، می دانستم دفاع مقدس یک حماسه بود و من دوستدار حماسه ها. فرزندان این خاک و مادرانی که پاره های تنشان را به جنگ می فرستادند، همگی در شکل گیری این حماسه بزرگ نقش داشتند. من زمان جنگ حدودا 20 سال داشتم و دانشجو بودم. همسر و برادرم در جبهه ها بودند و خاطرات آنها را می شنیدم. این جنگ هشت سال طول کشید و برای هر کس ـ از مهندس و پزشک و هنرمند گرفته تا کسانی که در خانه هایشان بمباران را تجربه می کردند ـ دنیایی از سوژه های مختلف خلق کرد. همین سوژه ها می توانست قلم دوستداران نویسندگی و شاعری را برای نوشتن، تواناتر از گذشته ها کند. من برخی اتفاقات را با استفاده از اتفاقات واقعی نوشتم و برخی را با تخیلاتم ولی مهم این است که تاکنون همگان با سوژه های نوشته هایم همذات پنداری کرده اند و به گمانشان من، آنها و خانواده هایشان را به تصویر کشیده ام. شما از پرستار جوانی می نویسید که سختی درمان رزمنده های زخمی را به عهده دارد و البته جانبازان شیمیایی. انتخاب این شخصیت ها و سوژه ها به چه صورت شکل گرفت؟ شخصیت ها و سوژه های من برگرفته از زندگی آدم هایی است که آن روزها را دیده اند و تجربه کرده اند. معتقدم نسخه زندگی آدم ها نسخه های منحصربه فرد خداست. هر شخصیتی نگاه خاص خودش را دارد. من در داستان اول، فرزانه را قهرمانی معرفی کردم که اگرچه زجر می کشد ولی می ایستد و قدرتمند در راهی که انتخاب کرده، قدم می زند. فرزانه راه خاصی در پیش داشت. او امدادگر تازه عروسی بود که باید دنبال همسرش می گشت و نمی دانست زنده است یا شهید شده. عبدو را در سن جوانی انتخاب کردم، شاید به این دلیل که برادرم در همان روزهای جنگ جوان بود و عبدو تداعیگر صحنه ها و لحظه های همراهی با برادرم بود. این شخصیت ها ابتدا در ذهنم نقش می بندند و پس از آن که خلقشان می کنم، آنها مرا به دنبال خود می کشند و در نهایت، داستانم چیزی می شود که شخصیت هایم خود دوست دارند. فضای بیمارستان ها و نحوه مواجهه فرزانه با رزمندگان زخمی بسیار زنده و اثرگذار بود. خودتان هم تجربه ای در این کار داشته اید؟ در روزهای پس از انقلاب که دانشجو بودم، بر اثر مطالعات و پیگیری اخبار سیاسی می دانستم ​معمولا در کشورهایی که انقلاب کرده اند، امکان جنگ و حمله از سوی دشمنان وجود دارد. همین موجب شده بود آموزش های نظامی و دوره کمک های اولیه را سپری کنم. البته این قضیه منحصر به من نبود و دیگر دوستانم نیز چنین کردند.​ پس از آغاز جنگ، اکثر دختران امکان حضور در جبهه را نداشتند. آنها به بیمارستان ها رفتند تا حتی در حد یک پانسمان کوچک بتوانند به هموطن و برادر خودشان کمک کنند. من خودم دقیقا چنین روزها و شرایطی را در بیمارستان ها تجربه کرده​ام. چه شد که​​ سراغ عملیات آزادسازی خرمشهر و بیان صحنه هایی از آن در کتابتان رفتید؟ شاید چون احساس می کردم آزادسازی خرمشهر برگ برنده ای برای ما ایرانیان بود و من باید کسی باشم که امروز این برگ برنده را در داستانم به دیگران نیز نشان دهم و یادآور شوم بچه های ما با همه تنگدستی هایشان توانستند خرمشهر را آزاد کنند. شما در خلال سیر اصلی داستان ها، به هزار و یک عاشقانه پنهان و حتی آشکار رزمنده ها با همسرانشان اشاره کرده اید. از رقابت های پیش و پس از ازدواجشان، از نخستین روزهای عقد، از مردی که به خاطر دلسوزی، با همسر برادر شهیدش ازدواج می کند و... چرا برایتان بیان این مسائل تا این حد مهم بوده است؟ هر جامعه ای زمانه ​ و فرزندان خودش را تربیت می کند. آن شخصیت های واقعی در بستری که زمانه برایشان آماده ساخته بود، زندگی شان را پیش می بردند. دوران جنگ، یک بستر روحانی و معنوی بود برای کسانی که دفاع از وطن برایشان اهمیت بسیاری داشت و البته پیش از آن نیز تجربه انقلاب را پشت سر گذاشته بودند. جوانان ما در دوران دفاع مقدس مظلومیت خاصی داشتند و جنگ به آنها قدرت و شجاعت و جسارت خاصی بخشیده بود که حتی روابط خانوادگی شان را هم تحت تاثیر خود قرار داده بود. این افراد هم در زمانه خاص خود جنبه های خصوصی و عاشقانه زندگی خودشان را داشتند که طی سال های جنگ فقط رنگ و بوی دیگری یافت. چه شد که کلمه زنبق را هم برای عنوان کلی کتاب و هم برای داستان دوم به کار بردید؟ صرفا یک علاقه است یا نماد خاصی برای آن در نظر داشتید؟ من به تمام شخصیت های داستان هایم بشدت علاقه مندم تا حدی که با آنها زندگی می کنم.​ در یکی از داستان ها​ به پسری شیمیایی اشاره می کنم که از آمبولانس به بیرون پرت می شود. امدادگر که او را بلند می کند، می گوید: مثل زنبقی است که توفان خورده است. من آن پسر داستانم را بسیار دوست دارم. نام داستانش را هم «توفان و زنبق» گذاشته ام و از آنجا که داستان اول کتاب با نام «جنگ و عشق» است، با پیشنهاد نشر نیستان، نامی تلفیقی از این دو برای کتابم انتخاب کردم؛ «زنبق های عاشق​» حورا نژادصداقت / جام جم


شنبه 08 شهریور 1393 2:00    بازدید:0





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن