واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: داستان رابطه برادر و خواهر پولداری را نشان میدهد که خواهر هوسباز است و برادر از این خصلت او رنج میبرد ولی کاری از دستش بر نمیآید. انگار موقعیت اجتماعی آن دو... اسارت انسان در موقعیت مشهورترین اثر جی دی سلینجر ناطوردشت است که هر سال بین 250 تا 500 هزار نسخه تجدید چاپ میشود، اما او داستانهای کوتاه و بلند زیاد دیگری هم دارد. یکی از کتابهایی که 10 داستان کوتاه او را دربر میگیرد، مجموعه داستان نغمه غمگین نام دارد که آن را امیر امجد و بابک تبرایی به فارسی برگردانده اند. قبل از هر سخنی درباره این کتاب باید بگویم نوشتن درباره مجموعه داستان دشوارتر از رمان است، چون گاه هر داستان حال و هوای خاص خود را دارد و لازم است جداگانه در موردش نوشته شود، البته با وجود تفاوتهای داستانها باز میتوان ویژگیهای مشترکی هم میان آنها یافت که ابتدا به این ویژگیها اشاره میکنم؛ اولین ویژگی مشترک داستانهای این مجموعه، دوره خاص نگارش آنهاست که همگی در سالهای جنگ جهانی دوم یا نزدیک به آنها نوشته شده است. (از سال 1940 تا 1948) طبیعی است این امر باعث شده است داستانها تحت تاثیر جنگ و مسائل برآمده از آن قرار بگیرند. به خصوص آنکه نویسنده، خودش هم در جنگ شرکت داشته و تاثیر مخرب آن بر او باعث شده است چندین سال در آسایشگاه روانی به سر ببرد. سلینجر جنگ و تبعات آن را دردبار و غیرانسانی دانسته است. از داستانهای این مجموعه که جنگ مستقیماً در آنها حضور دارد، میتوان از داستانهای؛ دخترکی در سال 1941 که اصلاً کمر نداشت، این ساندویچ مایونز نداره، دختری که میشناختم، قلق و یادداشتهای شخصی یک سرباز پیاده نظام نام برد. میبینیم که از 10 داستان این مجموعه پنج داستان روایتگر جنگ است. دومین ویژگی مشترک، حضور طنزی نیرومند در اکثر داستانهاست که هم در لحن راویهای اول شخص دیده میشود، هم در لحن راویهای سوم شخص. این طنز ویرانگر، ساختارهای تثبیت شده اجتماعی مانند زندگی خانوادگی، روابط تعین یافته میان انسانها یا باورهای ایدئولوژیک آنها را میکاود و به چالش میکشد. سومین ویژگی مشترک، دیدگاه بدبینانه فلسفی حاکم بر داستانهاست که رنگی آخر زمانی به آنها میبخشد و پرسشهایی هستی شناختی را برای خوانندگان مطرح میکند؛ چیستی انسان- علت اتخاذ رفتارهای او یا غایت اعمال او. زمانی که این دیدگاه با طنز آمیخته شود، علاوه بر افزودن بر بار معنایی داستانها، وجه زیباشناختی داستانها را هم تحت تاثیر قرار میدهد. چهارمین ویژگی حضور شخصیتهای درمانده و پریشان و مستاصلی است که اغلب به طبقه متوسط امریکا تعلق دارند و جهانً تهی ذهنی آنها را رسم میکند. حال به برخی از داستانهای این مجموعه اشاراتی میشود. اولین داستان قلب یک داستان پاره پاره نام دارد. این داستان برخلاف داستانهای دیگر مجموعه، فراداستان است و در آن افشای شگردهای داستانی محوریت یافته و خودآگاهی متن مورد تاکید قرار گرفته است. به عبارت دیگر داستان بر جعلی بودن خود آگاه است و نمیخواهد مانند داستانهای واقع گرا توهمی از واقعیت ایجاد کند. زیر متن داستان، داستانهای عامه پسند دختر- پسری است. نویسنده این گونه از داستانها را ساخت شکنی کرده و با طنزی پنهان و آشکار به تمسخر گرفته است تا ناممکن بودن نوشتن جدی آنها را نشان دهد. در این داستان، نویسنده امکانات متعددی را که مذکری فرضی برای برقراری ارتباط با مونسی فرضی در پیش گرفته است، به شکلی طنزآلود مورد توجه قرار داده است. از سوی دیگر در این داستان به استقلال شخصیتهای داستانی از نویسنده اشاره شده است. به این معنا که هر گاه نویسندهیی، شخصیتی خاص مانند شرلی لستر را خلق میکند، دیگر نمیتواند در برابر او هر شخصیت دیگری را که خود خواست قرار دهد، بلکه خصلتهای لستر، خصلت شخصیت مقابل را تعیین میکند. داستان بعد به نام بر و بچهها هم با نگاهی ژرف و طنزآلود به روابط عاطفی انسانها پرداخته است. شخصیت اصلی ادنا فیلیپس است که داستان، جهان ذهنی تهی و شکست خورده اش را نشان میدهد. از آنجا که ادنا علاوه بر فردیت و تشخصی که دارد نمونه نوعی بسیاری از جوانانً گروه اجتماعی خود است، داستان، ویرانی و تباهی این نسل از جوانان را بیان میکند. داستان گفت وگومحور است و نویسنده به جای توصیف از طریق گفت وگو داستان را پیش برده است. از طرفی راوی نیز نامرئی است، ولی برخلاف این گونه راویها لحنی شوخ و شنگ بر کل روایت حاکم است. داستان بعد برادران واریونی نام دارد. شگرد روایی این داستان گزارش روزنامهیی است. ستون نویسً میهمان یک روزنامه، مطلبی را درباره دو برادر اهل موسیقی مینویسد و میگوید پس از قتل یکی از برادرها به نام جو کسی از برادر دیگر یعنی سانی واریونی خبری ندارد و از خوانندگان میخواهد اگر کسی خبری از او دارد، روزنامه را هم باخبر کند. راوی دوم یکی از خوانندگان روزنامه سارا دیلی اسمیت است که مدعی است جو واریونی را که استاد و دوست او بوده از نزدیک میشناخته است. جو برخلاف برادرش که شخصیت درخور اعتنایی نداشته، رمان هم مینوشته و زندگی خود را به خاطر برادرش نابود کرده است. این داستان، روایت شکست و تباهی روشنفکرانی است که به دلایلی واهی از مسیر اصلی هنر یا استعداد خود دور میشوند و در زندگی روزمره حل میشوند. نویسنده طرح این داستان را با دو راوی مختلف پیش برده است و همین نکته بر جذابیت داستان افزوده است. داستان بعدی نغمه غمگین نام دارد که نام مجموعه هم از آن گرفته شده است و با بقیه داستانهای مجموعه، هم از نظر محور معنایی هم از نظر شیوه روایت فرق دارد. راوی این داستان اول شخص ناظر است که کل داستان را از دید راوی غا یبی به نام رادفورد که او هم ناظر واقعه بوده، روایت میکند. جالب اینجاست مطالبی که رادفورد روایت میکند مشاهدات دوران نوجوانی اوست که در بزرگسالی روایت میکند. پس در وهله اول خواننده باید در نظر داشته باشد که ممکن است فاصله زمانی رادفورد با رخداد، کارکرد حافظه را تحت تاثیر قرار داده و تغییری در برداشت او ایجاد کرده باشد، از طرفی هنگامیکه ما از زبان دیگری ماجرایی را که او برایمان تعریف کرده است، نقل میکنیم ممکن است دیدگاه خود ما نیز بر چگونگی رخداد نقل شده تاثیر بگذارد، به این ترتیب شاهد پیچش روایی روایت داستان میشویم که بر نقش خواننده در تلاش برای درک چیستی رخداد میافزاید. دو صفحه اول داستان در حال و هوای جنگ سپری میشود، اما این حال و هوا ربط مستقیمیبه بقیه داستان ندارد و صرفاً پس زمینه است. در این داستان به مرگ اندوهبار خوانده سیاهپوستی به نام لیدا لوییز اشاره میشود که بسیاری کسان اعم از سیاهپوست یا سفیدپوست صدای او را میستوده اند اما هنگامی که نیاز به بستری شدن فوری در بیمارستان دارد به دلیل رنگ پوستش او را بستری نمیکنند و در خیابان جان میسپرد. تاکنون در باره تبعیض نژادی داستانهای فراوانی نوشته شده است اما این اولین بار است که نویسندهیی طرفداران تبعیض نژادی را در موقعیتی متناقض نما قرار داده است تا دوگانگی وجودی شان را به نمایش بگذارد؛ از طرفی علاقه به خوانندهیی سیاهپوست به انگیزههایی فردی و درونی و از طرفی مخالفت با او به انگیزههایی فرافردی و گفتمانی. داستان بعد برو ادی را ببین نام دارد که رابطه برادر و خواهر پولداری را نشان میدهد که خواهر هوسباز است و برادر از این خصلت او رنج میبرد ولی کاری از دستش بر نمیآید. انگار موقعیت اجتماعی آن دو تعیین کننده رفتارهای آنهاست و آنها اسیر این موقعیت هستند و فاقد ارادهیی فردی برای اتخاذ اعمال خود هستند. بقیه داستانها به شکلی مستقیم به جنگ میپردازند و دیدگاه سلینجر را درباره جنگ به نمایش میگذارند. در این داستانها او نشان میدهد رفتار و پندار و کنشهای انسانها چگونه از موقعیت جنگی متاثر میشود. در بعضی از این داستانها مانند دخترکی در سال 1941 که اصلاً کمر نداشت و دختری که میشناختم، موضوع جنگ با موضوعهای دیگری مانند عشق آمیخته میشود یا تصویرگر عشق در موقعیت جنگی میشود. (داستان اول) یا به تاثیر مخرب جنگ بر عشق و بر وجود انسان میپردازد. (داستان دوم) با توجه به سن سلینجر در زمان نگارش این داستانها (او اکنون 90ساله است و آن زمان 21 تا 29 سال داشته) میتوان میان آنها و داستانهای بعدی او مقایسهیی کرد و سیر تحول اندیشهیی و فرمیاو را بررسی کرد. در این حالت آشکار است که ما شاهد طلوع نویسندهیی هستیم که بعدها بر نگارش داستان کوتاه در امریکا تاثیری بسزا میگذارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 341]