تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796902961




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازشناسی زهد در قرآن کریم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بازشناسی زهد در قرآن کریم
قوام زهد دینی تنها به اعراض قلبی و انصراف نفسانی از پدیده‌ها و جلوه‌های دنیوی نیست، بلکه در تحقق آن، نوعی ترک و تقلیل در تمتعات مادی برای رسیدن به مقاصد معنوی و اجتماعی نیز مدخلیت دارد. پیداست که استفادة متعارف و منطقی از بهره‌های مادی و ورود در عرصه‌های زندگی با مراعات حدود الهی، هیچ‌گونه منافاتی با حقیقت زهد ندارد.

خبرگزاری فارس: بازشناسی زهد در قرآن کریم



بخش دوم سه. حقیقت دنیا وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ. (انعام / 32)این آیه مانند بسیاری از آیات دیگر، بیانگر ماهیت و حقیقت حیات دنیا و مقایسه آن با حیات اخروی است. صاحب تفسیر تبیان در تشریح آیة مزبور می‌نویسد:خداوند متعال در این آیه بیان نموده است که آنچه در این عالم مورد استفاده واقع می‌شود، به‌مثابه لهو و لعبی است که عاقبتی در بهره‌مندی از آنها نیست و در کمترین مدت و زودترین زمان زایل می‌شود؛ چون ثبات و دوامی ندارد. (طوسی، بی‌تا: 4 / 117 و 118) مفردات در معنی لهو و لعب می‌نویسد: هرگاه فعلی به‌وسیله آن مقصدی دنبال نشود، لعب است (راغب اصفهانی، بی‌تا: 450) آنچه انسان را از امور معنادار و مهم بازدارد، لهو خواهد بود. (همان: 454) همین مضمون در مجمع البحرین نیز با اندکی تفاوت آمده است. (طریحی، 1403: 1 / 384؛ 2 / 166)از نکات مورد اختلاف دربارة آیة 32 کهف این است که آیا لهو و لعب از اوصاف نفس حیات دنیایند، یا از صفات اعمال دنیا؟ در مجمع البیان آمده است: همانا مقصود از حیات دنیا، اعمال در دنیاست؛ زیرا خود دنیا متصف به لعب (بازیچه) نمی‌شود. آنچه رضای خدا در آن باشد، از اعمال آخرت بوده و به لعب موصوف نمی‌گردد؛ زیرا لعب چیزی است که نفعی به‌دنبال ندارد و لهو چیزی است که آدمی را از امور جدی و مهم به بیهودگی می‌کشاند و این‌معنا در گناهان متصور است. (طبرسی، 1406: 3 و 4 / 454) همین مضمون در ادامة کلامی که از تبیان نقل گردید، تصریح شده است (طوسی، بی‌تا: 4 / 117 و 118) چنان‌که مرحوم فیض و صاحب کنز الدقائق همین معنا را ذکر کرده‌اند. (فیض کاشانی: بی‌تا: 2 / 116؛ مشهدی، 1411: 3 / 265 و 266) در مقابل، پاره‌ای از مفسران معتقدند لهو و لعب مانند متاع و زینت، از صفات خود دنیا بوده و این آیه در مقام بیان ماهیت و واقعیت حیات دنیاست. در مجمع البیان چنین آمده است: مراد از لهو و لعب این است که حیات دنیا سپری می‌شود و فنا می‌پذیرد و باقی نمی‌ماند، ازاین‌رو لذت‌های آن مانند سرگرمی و بازیچه به‌سرعت رو به زوال است. (طبرسی، 1406: 3 و 4 / 453 و 454) بدین بیان، اِسناد لهو و لعب به دنیا، به‌اعتبار انقضا، فنا و سرعت زوال بوده و به اعمال ارتباطی ندارد. همین‌معنا به‌تفصیل در المیزان چنین آمده: این آیه به بیان وضعیت و حیات دنیا و آخرت و مقایسه بین آن‌دو می‌پردازد. از این‌روی، زندگی دنیا جز لهو و لعب (بازی و سرگرمی) چیزی نیست؛ چراکه بر پایه یک سلسله باورهای اعتباری و اهداف خیالی است. از سویی دیگر، چون دنیا آدمی را از امور مهمِ حقیقی و اخروی بازمی‌دارد، لهو است، ولی حیات آخرت، حقیقتی ثابت است که جز باتقوایان بدان نایل نمی‌شوند. (طباطبایی، 1361: 7 و 8 / 57) همان‌گونه که متاع و زینت‌بودن اشیا و موجودات به جعل و تقدیر خداوند و مطابق سنت الهی بوده و به خود دنیا اسناد داده می‌شد، همین معنا درباره لهو و لعب نیز صادق است. به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی ـ چنان‌که گذشت ـ حال و وضعیت نشئه دنیا چنین است. به‌نظر می‌رسد استبعاد این معنا، معلول تصور تنافی این اوصاف با وسیله و معبر بودن دنیا برای عالم آخرت باشد؛ حال آنکه خداوند متعال به حکمت و مصلحت خویش این عالم را با همین ویژگی ـ مانند سایر خصوصیات ـ دارالعمل و شاهراه عالم بقا قرار داده است. به تعبیری، اگر لهو و لعب جنبه الهی بیابد، مطلوب است. (دستغیب، 1380: 358) از تقابل دنیا با آخرت به‌روشنی دانسته می‌شود که این آیات درصدد بیان آن است که دنیا صرف‌نظر از جنبة مقدمی برای آخرت، ویژگی‌هایی دارد که وقتی از آن برای آخرت کمک گرفته شود، عنوان تغییر می‌یابد. تفصیل این معنا در بحث مراد از دنیا گذشت و در مباحث دنیا در بخش سنت نیز خواهد آمد.به‌هرتقدیر بی‌گمان قرآن از رهگذر تبیین موقعیت دو حیات و مقایسه آن‌دو و دعوت به تعقل، درصدد ایجاد انگیزه و روحیة ترجیح امور باقی و پایدار بر امور زایل و زودگذر است. هدف از این آیات مبارزه با وابستگی و دلبستگی به مظاهر جهان ماده و فراموش‌کردن مقصد نهایی است، وگرنه آنها که دنیا را وسیله‌ای برای سعادت قرار داده‌اند، در حقیقت جستجو‌گران آخرت‌اند، نه دنیا. (مکارم شیرازی، 1363: 5 / 207 و 208) در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه «افلا تعقلون» چنین آمده است:دنیا همان است که وصف گردید. پس باید در شهوات دنیا زهد ورزند و با انجام اعمال صالحه در نعمت‌های آخرت رغبت نشان دهند. (طبرسی، 1406: 3 و 4 / 453 و 454) در تفسیر نورالثقلین، روایتی در ادامه آیه مورد بحث نقل شده است: هشام بن حکم می‌گوید امام موسی بن جعفر(ع) به من فرمود: ‌ای هشام! خداوند متعال عقلا را موعظه نمود و آنان را به آخرت ترغیب نمود. پس فرمود: «و ما الحیوة الدنیا الا لعب و لهو و... افلا تعقلون.» (حویزی، بی‌تا: 1 / 711؛ به نقل از: کلینی، 1362: 1 / 14) چهار. شادی و غم در دنیا مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْض‌ِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إ‌ِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْل‌ِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یسِیرٌ * لِکَیلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ... . (حدید / 22 و 23) دلالت این آیه بر زهد ـ جدای از روایات وارده ـ از این جهت است که تأسف‌نداشتن بر آنچه از دست رفته و شادمان‌نشدن بر آنچه به‌دست آمده، در مقام تعلیل درباره آیه پیشین است که فرمود: «ما اصابکم من مصیبة فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبرﺃها: (حدید / 57، 22 و 23) ما شما را از مکتوب بودن حوادث قبل از وقوع خبر دادیم، برای آنکه بر امور از دست‌رفته محزون نشوید و به نعمت‌های خداداده شادمانی نورزید». به‌واقع آدمی اگر یقین کند که مصیبت‌ها مقدّر و حتمی بوده و نعمت‌ها تا وقت معین ودیعه و امانتی در دست اوست، هرگاه این نعمت‌ها فوت شود، محزون نمی‌گردد و آنگاه که به‌دست آید، فرحناک نمی‌شود. (طباطبایی، 1361: 19 / 192) پیداست که مراد از حزن و فرح، شادی و ناراحتی طبیعی نیست:چراکه هیچ انسانی نیست، الا اینکه محزون و فرحناک می‌شود (حتی انبیا) بلکه مراد این است که خوشحالی، او را در باطل وارد نسازد و حزن و اندوه، او را از حق خارج نگرداند. (مغنیه، 1412: 7 / 253) درواقع یکی از حکمت‌های بلایا و مصائب مقدرشده این است که دنیا را آن‌چنان‌که هست، به انسان معرفی نموده و انسان را به‌گونه‌ای تربیت نماید که به حدود و اندازه‌های اشیا و نعمت‌ها التفات نموده و از این سو دنیا و امور اعتباری و عاریتی نیز در قلب و چشم او بزرگ‌تر و بیشتر از آنچه هستند، جلوه نکنند. در مجمع البیان آمده است:این آیه (حدید / 22 و 23) به چهار چیز اشاره دارد: اوّل خلق نیکو، برای اینکه اگر کسی، بود و نبود در نزد او یکسان باشد، حسد و عداوت و بخل را کنار خواهد گذاشت، چراکه همه اینها از پیامدهای دوستی دنیاست؛ دوم تحقیر دنیا و اهل آن؛ سوم بزرگ داشتن آخرت برای پاداش دائم و خالص و چهارم نیز افتخار به ذات مقدس احدیت، نه اسباب دنیوی. (طبرسی، 1406: 9 و 10 / 362) شارح بزرگ کافی، مرحوم ملاصالح می‌نویسد:گفته شده است زهد برگرداندن قلب از اسباب به پروردگارِ اسباب است. کسی که متصف به این‌دو وصف [عدم‌تأسف بر مافات و عدم‌فرح بر داده‌ها] باشد، درحقیقت قلبش را چنین متحول ساخته است. (مازندرانی، 1368: 8 / 354) مرحوم مجلسی از بعض الافاضل چنین نقل می‌کند: آیة «لکی لا تأسوا» تعلیل است برای آیه «اعلموا انما الحیوﺓ الدنیا لعب و لهو ...» (حدید / 20) و این جهت، از نظر معنا نیکوست و تکلفی در تعلیل نخواهد داشت، اما به حسب لفظ بعید است، اگرچه آیات از حیث معنا متصل و سیاق واحدی دارند. (مجلسی، 1363: 8 / 270 و 271) روایات متعددی حد و معنا، بلکه همه زهد را در همین آیه مستتر دانسته‌اند. نمونة آن، روایات ذیل است:اَنّ علی بن الحسین جاءَهُ رجلﹲ فقال له ما الزهد؟ فقال عشرة اجزاء فاعلی درجة الزهد ادنی درجة الورع ... و اِنَّ الزهد کله فی آیة من کتاب الله «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحو بما اتاکم». (طبرسی، 1406: 9 و 10 / 362؛ حر عاملی، 1412: 16 / 12 / ب 62) امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید:الزهد کلمة بین کلمتین من القرآن قال الله سبحانه «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحو بما اتاکم» ... و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه. (حویزی، بی‌تا: 5 / 248) حضرت در جایی دیگر می‌فرماید:انَّ الناس ثلاثة: زاهدﹲ و صابرﹲ و راغب، فاما الزاهد فقد خرجت الاحزان و الافراح من قلبه فلا یفرح بشی من الدنیا و لایأسی علی شیء منها فاتَهُ فهو یستریح. (مجلسی، 1403: 10 / 120) از آنچه در توضیح این دو آیه (حدید / 22 و 23) گفته آمد، می‌توان دریافت که ترغیب به زندگی زاهدانه، یعنی توجه به محدوده اهمیت امور اعتباری و عدم‌غفلت از امور باقی. در شرح اصول کافی در توضیح یکی از روایاتی که زهد را در آیه مورد بحث معرفی نموده، چنین آمده است: در این بیان، آدمی از آرزوی دنیا و رضایت به حصول آن و از غمناکی برای فوت آن برحذر داشته شده است. بدین ترتیب او درمی‌یابد که زهد نه به‌معنای نبود دنیا، بلکه به‌معنای عدم‌وابستگی به دنیا و امور مادی است؛ یعنی روحیه آدمی باید به‌گونه‌ای باشد که با حصول آن شادمان و با زوال آن غمناک نگردد. (مازندرانی، 1368: 8 / 354) امیرالمؤمنین(ع) در نامه‌ای به عبدالله بن عباس می‌نویسد: گاه رسیدن به چیزی که از انسان فوت‌شدنی نیست، او را خوشحال می‌کند و از دست رفتن چیزی که قابل دستیابی نیست، او را غمگین می‌سازد. شادمانی تو باید به امور اخروی و تأسف تو باید بر از دست دادن آنها باشد. آنچه از امور دنیوی که بدان دست‌یافتی، موجب خوشحالی زیاد تو نگردد و از دست‌رفتن آنها مایة تأسف تو نشود، بلکه باید تمام همت خود را برای بعد از مرگ مصروف گردانی. (سیدرضی: 1412: ن 22)  این بیان به‌صراحت گویای زهدورزی نسبت به شئون دنیوی و ترغیب به امور ابدی و اخروی است. پنج. دنیا و قلب سلیم یوْمَ لَا ینْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إ‌ِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیم‌ٍ. (شعراء / 88 و 89)اگرچه محور اصلی در این آیه، سلامت قلب و انحصار منفعت ابدی در آن است،(7)  لازمة این سلامت و فراغت، مواجهه صحیح و مناسب با دنیا و مظاهر و شئون مادی و حراست از حریم قلب و عدم اشتغال و اهتمام بیش از اندازه به دنیاست:برای اینکه اشتغال به دنیا و به‌کار بستن فکر در راه‌های تحصیل و نگهداری آن، مانعی بزرگ جهت فراغت قلب برای امور دینی و تفکر در آنها و مطالبه امور اخروی است. (مجلسی، 1363: 8 / 269) ابن‌میثم در توضیح کلامی از امیرمؤمنان(ع) می‌نویسد: دانستی که موجبات سلامت، زهد و عبادت و سایر اجزای ریاضت می‌باشد. (شرح نهج‌البلاغه: 2 / 158) امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که در دنیا زاهد باشد ... خداوند او را با سلامت از دنیا به‌سوی دارالسلام خارج می‌سازد. (کلینی، 1362: 2 / 128؛ مجلسی، 1403: 7 / 313) وقتی از آن امام دربارة آیه «الا من اتی الله بقلب سلیم» سؤال شد، فرمود: قلب سلیم، قلبی است که خدایش را درحالی‌که هیچ‌چیز غیر حق در آن نباشد، ملاقات می‌کند و هر قلبی که شرک یا شکی در آن باشد، ساقط است و بندگان خدا زهد را جهت فراغت و خلوص قلبی برای آخرت اراده نموده‌اند. (کلینی، 1362: 2 / 16) از این بیانات به‌وضوح برمی‌آید که سلامت قلب و پاک‌شدن آن از شک، شرک و آلودگی به محبت دنیا، بدون زهد امکان‌پذیر نیست. حضرت امام خمینی(ره) در این باب می‌نویسد:چون حب دنیا رأس تمام خطایاست، با زهد در دنیا سلامت نفس حاصل می‌شود و اگر زهد حقیقی برای انسان دست دهد، به همه معنا سالم و بی‌عیب از دنیا به دار سلامت خارج شود؛ چون‌که تمام عیب‌ها از تعلقات حاصل شود. (موسوی خمینی، 1382: 308) شش. اعراض از اهل دنیا فَأ‌َعْر‌ِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکرِنا وَ لَمْ یر‌ِدْ إ‌ِلاَّ الْحَیاةَ الدُّ نْیا.(نجم / 29) در منطق وحیانی، انسان‌ها از جهت متعلق اراده، به اراده‌کنندگان دنیا و اراده‌کنندگان آخرت تقسیم می‌شوند که در زبان اولیای دین به ابناء الدنیا و ابناء الآخرة و یا اهل‌الدنیا و اهل‌الآخرة معروف‌اند. در این آیه کسانی که ارادة آنها منحصر به زندگی دنیاست، روی‌گردان از حق و با ملاحظه ذیل آیه، گمراه معرفی شده‌اند. تأمل در ترکیب آیه چنین می‌فهماند که ذکر واقعی و هدایت در این است که انسان از اراده دنیا و تعلق به اسباب و امور مادی خلاصی یابد و طریق زهد در پیش گیرد؛ چنان‌که امام صادق(ع) فرمود:به‌یقین اگر شما زهد ورزید، از شقاوت دنیا خلاص و به فوز و سعادت باقی نایل می‌شوید. (تمیمی آمدی، 1378: 276) بی‌تردید نتیجه غفلت از یاد خدا و اراده و تمایل به دنیا در منطق قرآن، زندگی تنگ و مشقت‌بار در دنیا و گرفتارآمدن در عذاب خداوندی است: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإ‌ِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی. (طه / 124)وَ مَنْ یعْرِضْ عَنْ ذِکرِ رَبِّهِ یسْلُکهُ عَذاباً صَعَداً. (جن / 17) نهایتِ علم و بزرگ‌ترین همت این دسته از انسان‌ها ظواهر حیات مادی است که نتیجه آن جز غفلت از آخرت نیست: یعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَن‌ِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ.» (روم / 7) امر به روی‌گردانی از اهل نسیان ـ که در واقع همان اهل دنیایند ـ بی‌تردید بر زندگی زاهدانه در حیات دنیا و رغبت به امور باقی و ابدی دلالتی آشکار دارد. هفت. گزینش دنیا و آخرت فَاما مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّ نْیا فَإ‌ِنَّ الْجَحیمَ هِی الْمَأ‌ْوی وَ اما مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَن‌ِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأ‌ْوی. (نازعات / 41 ـ 37) در این آیه دو نوع گزینش متقابل بیان شده است: کسانی که اهل طغیان‌اند و دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند، مأوایشان دوزخ است و انسان‌هایی که خوف از مقام خداوندی و دوری از هوس را پیشه سازند، اهل جنت خواهند بود. این دو آیه به قرینة تقابل، می‌فهماند که پیروی از خواهش‌های نفسانی، همان انتخاب زندگی دنیا و ترجیح آن بر آخرت است و کسی که مطیع آرزوها و خواسته‌های نفس باشد، بی‌گمان از مسیر فلاح و سعادت به‌دور می‌افتد و راه دوزخ را می‌پیماید. در المیزان آمده است: وقتی که دو طایفه مذکور در دو آیه در مقابل هم بودند، هر وصفی که برای یک طایفه بیان شده، متضاد آن، وصف دسته دیگر نیز خواهد بود. (طباطبایی، 1362: 20 / 294) ایشان در توضیح بخشی از این تقابل می‌نویسد:سعادت جاویدان را که خداوند برای آنها خواسته است، انتخاب نمی‌کنند، بلکه زیبایی زندگی دنیا را که خواهش نفس آنهاست، دنبال می‌کنند. (همان) بنابراین طریق جنت و سعادت، رهایی از زینت‌های دنیا و ترک هواهای نفسانی است. ازاین‌رو، اگر «موت» و «اماته نفس» در تعالیم دینی، مطلوب و از اوصاف اولیای خدا شمرده شده ـ مانند موتوا قبل ان تموتوا (کلینی، 1362: 2 / 140) و اماتوا ما خشوا ان یمیتهم (سیدرضی، 1412: 552) ـ این معنا جز با زهد در دنیا میسور نخواهد بود؛ چنان‌که امیرمؤمنان(ع) خطاب به امام‌حسن(ع) فرمود:و امته بالزهاده. (همان: 392)نفست را با بی‌رغبتی و زهد در دنیا بمیران. اگر به بیان امیرمومنان(ع) برای نفس انسانی قیمتی جز جنت الهی نیست (لیس لانفسکم ثمن الّا الجنة) (همان: 556) همو نیز بهای ورود به بهشت را زهد دانسته است:ثمن الجنة الزهد فی الدنیا. (تمیمی آمدی، 1378: 276) من زهد فی الدنیا قرّت عیناه بجنة الماوی. (همان: 277) با تأمل در تقابل اوصاف دو طایفه بهشتی و دوزخی و اِخبار حق‌تعالی به جهنمی بودن برگزیدگان دنیا که تابعین تمنیات نفسانی‌اند، لزوم ایثار و ترجیح امور باقی و پاینده برای برخورداری از بهره‌های جاویدان در جنت الهی دانسته می‌شود. بی‌شک این ایثار و انتخاب معقول، چیزی جز زندگی زاهدانه نیست؛ حیاتی که همراه با نوعی اعراض و ‌اندازه نگهداری در مظاهر و شئونات مادی است. هشت. ترجیح دنیا بر آخرت الَّذینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یبْغُونَها عِوَجاً أُولئِک فی ضَلال‌ٍ بَعید‌ٍ. (ابراهیم / 3)کسانی که زندگی دنیا را بر حیات آخرت برگزیدند ... .ذلک بأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ. (نمل / 107) غضب و عذاب الهی بدین علت به کفار تعلق می‌گیرد که حیات دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند. این دو آیه درباره کفّار است، ولی عامل مذمّت حق‌تعالی برخورد نامناسب با پدیده‌ها و جلوه‌های زندگی دنیا، یعنی ترجیح آنها بر واقعیات زندگی اخروی است که در منطق دینی، نامعقول و زیان‌بار است. بر پایه این معیار، شیوة پسندیده در رویارویی با مظاهر و شئون زندگی مادی، تبعیت آنها از حقایق الهی و ابدی است. فیض کاشانی می‌گوید: مفهوم توصیف کفّار به انتخابِ زندگی در مقابل آخرت، چنین می‌شود که اهل ایمان کسی است که به ضد آن صفت، یعنی ترجیح آخرت بر زندگی دنیا متصف شود. (فیض کاشانی، 1403: 7 / 305)بنابراین مفهوم آیه، بر مطلوبیت زهدورزی برای اهل ایمان ـ که همان اولویت‌بخشیدن به حقایق اخروی است ـ دلالتی روشن دارد. نه. خدای باقی و دنیای فانی ما عِنْدَکمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق‌ٍ وَ لَنَجْز‌ِینَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بأ‌َحْسَن‌ِ ما کانُوا یعْمَلُونَ. (نحل / 96) آنچه در نزد شماست، پایان می‌پذیرد و هر آنچه در نزد خداست، باقی می‌ماند و کسانی را که صبر پیشه کنند، پاداشِ بهتر از اعمالشان عطا نماییم. قرآن کریم که ذات(8)  و وجه حق‌تعالی(9)  و آخرت(10)  را باقی خوانده، از یک‌سو به‌عنوان کبرای کلی تمام چیزهایی را که در نزد خداست، پایدار معرفی نموده و از دیگر سوی دستاوردها و پیش‌فرستاده‌های انسان را موجوداتی عنداللهی قلمداد کرده(11)  و آدمی را به‌دقت در آنها امر نموده(12)  و در کنار آنها دنیا را با همه جلوه‌ها و مظاهرش فانی و زوال‌پذیر دانسته است. تأمّل در این آیات می‌فهماند که خداوند با تأکید بر اصل بقای حقایق الهی و اخروی و یادآوری فناپذیری موجودات دنیوی و مادی، درصدد تنبیه آدمی و ایجاد روحیه حسابگری و دقت در تلاش‌های علمی، روحی و مادی است تا مبادا در مواجهه با مظاهر و پدیده‌های طبیعی غفلت ورزد و با دلدادگی به آنها خود را زمین‌گیر نموده(13)  و با تنگی معیشت،(14)  از تعالی روحی در مدارج انسانی و مراتب قرب الهی بازماند. تأکید بر پاداش صابران در ادامة آیه نیز بیانگر آن است که روش مناسب در رویارویی با جاذبه‌های زیبای مادی، استقامت و برخورداری از قدرت روحی بالاست. در تفسیر برهان در ذیل آیة مورد بحث آمده است:یعنی اموال و نعمت‌هایی که در نزد شماست، زایل می‌شود و کارهای خیر یا شری را که پیش می‌فرستید، در نزد خداوند باقی می‌ماند. (بحرانی، 1415: 5 / 600) صاحب مجمع البیان می‌نویسد:خداوند سبحان به‌واسطه این آیه بیان نموده است که علت بهتر بودن پاداش الهی از کالای دنیا این است که ثواب در نزد خداوند، پایدار و نعمت‌های دنیا که در دسترس شماست، از بین‌رفتنی است. (طبرسی، 1406: 5 و 6 / 592 و 593) مرحوم علامه طباطبایی ضمن عقلی دانستن ترجیح امور باقی بر امور فانی می‌نویسد:بدان‌که قول خداوند متعال در آیة شریفه به اطلاق لفظی، قاعده‌ای کلی است که استثنابردار نبوده و معارف حقیقی فراوانی در زیرمجموعه آن قرار دارند. (طباطبایی، 1361: 11 و 12 / 339 و 340) با تأمّل در قضیه زوال‌پذیری نعمت‌ها و امکانات دنیوی و پایداری اموری که در نزد حق‌تعالی ثبت می‌شود و با ملاحظه اخبار درباره پاداش صبرکنندگان، می‌توان دریافت که رغبت به امور باقی و زهد نسبت به امور دنیوی، مطلوب خداوند است. امیرالمومنین(ع) فرمود:لِیکنْ زهدک فیما ینفذ و یزول فانّه لایبقی لک و لاتبقی له. (تمیمی آمدی، 1378: 276)بی‌رغبتی تو باید در چیزهای پایان‌پذیر و از بین‌رفتنی باشد؛ زیرا نه آن برای تو باقی خواهد ماند و نه تو برای آن.ان کنتم فی البقاء راغبین فازهدوا فی عالم الفناء. (همان) اگر تمایل به ماندگاری دارید، در امور جهان فانی زهد پیشه کنید. ده. چشم‌اندازی به دنیا ولا تمدّنَّ عینیک الی ما مَتَعَّنا به ازواجاً منهم زهرﺓ الحیاﺓ الدنیا ... . (طه / 131) [‌ای رسول من!] چشمت را به‌سوی کالاها و شکوفه‌های زندگی دنیا که به عده‌ای عطا کرده‌ایم، خیره مکن. در این آیه تأکید شده که رسول خدا(ص) نباید به پدیده‌های مادی چشم دوزد. البته پیداست که این‌گونه خطاب‌ها عمومیت دارد. به بیانی دیگر، نظیر آیة تحریم(15)  ـ از باب ایاک اعنی و اسمعی ـ طرف اصلی خطاب در واقع دیگرانی‌اند که در مواجهه با کالاهای دنیوی در معرض جاذبه‌های گذرا و فریبنده آن قرار گرفته و به‌جای استفاده ابزاری از آنها، با دیده استقلال به پدیده‌های مادی می‌نگرند. این آیه و نظایر آن(16)  در واقع نوعی تحذیر از پرداختن بیش از حد به مواهب طبیعی و داده‌های خداوندی است. صاحب مجمع‌البیان می‌گوید: معنای آیه این است که به نعمت‌های مشابهی که در اختیار عده‌ای قرار گرفته، نگاه نکن؛ زیرا نعمت‌هایی نظیر نبوت، قرآن، اسلام و پیروزی‌ها، بیشتر و فراوان‌تر از چیز‌هایی است که به آنها داده‌ایم. خداوند رسول خود را از رغبت و میل به دنیا نهی نموده و او را از چشم دوختن به آن برحذر داشته و حال‌آنکه آن حضرت به محاسن دنیوی عنایتی نداشت. (طبرسی، 1406: 5 و 6 / 531) تفسیر کنزالدقائق در ذیل این آیه روایتی را از امام صادق(ع) نقل می‌کند:مبادا که نفست را به سوی کسی که از نظر مادی بالاتر از توست، مایل‌سازی؛ زیرا خداوند متعال خطاب به رسول خدا می‌فرماید که اموال و اولاد آنها مایه اعجاب تو نشود و چشمت را به بهره‌های دنیوی عده‌ای ندوز، تو را کفایت می‌نماید. (مشهدی، 1411: 6 / 340) نهی از التفات و پرداخت به زخارف دنیوی بیانگر مانعیت روحیه رغبت به آنها در رسیدن به مقاصد الهی و کمالات روحی و معنوی است. بنابراین ویژگی زهد و تجافی از جلوه‌های مادی و تابع‌قراردادن این امور نسبت به حقایق اخروی، امری است مطلوب. نتیجه از نظر قرآن‌کریم آنچه مذموم است، رضایت‌مندی و قناعت به زندگی دنیوی است که زوال‌پذیر بوده و در برابر زندگی و نعمت‌های اخروی نه از نظر چگونگی قابل مقایسه است و نه از جهت اندازه. به‌واقع از همین روست که خداوند متعال نیز دنیا را زینت و مایة امتحان و معبر وصول به کمالات معنوی و پاداش‌های اخروی قرار داده است. اِخبار از واقعیت زندگی دنیا و پدیده‌های مادی و یادآوری امور باقی و ثواب‌های ابدی و نهی از چشم‌دوزی به جلوه‌های فانی دنیا، از آن روست که جایگاه واقعی دنیا و پدیده‌های مادی در مقایسه با امور باقی و اخروی آشکار شود و زاویة نگاه و چگونگی بهره‌مندی آدمی از آنها نیز تغییر یابد تا دنیا بزرگ‌ترین همّت و نهایت آرزوی آدمی نباشد، بلکه او دنیا را تابعی از دین و ابزاری برای آخرت بداند و در برخورداری از آن نیز اندازه نگاه دارد و زهد پیشه کند.   پی نوشت 7- مطابق نظری که مستثنا را متصل گرفته، معنا چنین می‌شود: مال و فرزند، احدی را سود نمی‌رساند؛ مگر کسی را که صاحب قلب سلیم باشد. اما مطابق نظری که مستثنا را منقطع می‌داند، معنای آیه این است که مال و فرزند نفعی ندارد، مگر قلب سلیم. 8- وَ اللَّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى. (طه / 73) 9- کلُّ مَنْ عَلَیْها فان‌ٍ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّک ذُو الْجَلال‌ِ وَ الْإ‌ِکرام‌ِ. (الرحمن / 26 و 27) 10- وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أ‌َبْقى. (اعلی / 17) 11- و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله. (بقره / 110) 12- ولتنظر نفس ما قدَّمَتْ یداه. (حشر / 18) 13- لو شئنا لرفعناه و لکنَّه اخلَدَ الی الارض. (اعراف / 176) 14- و من اعرض عن ذکری فانَّ له معیشةً ضنکاً. (طه / 124) 15- یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لک ... . (تحریم / 1) 16- مانند این آیه: «ولا تعْدُ عیناک الی ما مَتَّعْنا ازواجاً منهم.» (کهف / 28)   منابع و مآخذ 1. قرآن کریم. 2. ابن‌سینا، حسین، 1375، الاشارات و التنبیهات، چ هفتم، نشر بلاغه. 3. ابن‌فارس، احمد، 1404 ق، معجم مقاییس اللغة، تحقیق و ضبط: عبدالسلام محمد‌هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی. 4. ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر، بی‌تا، عدة الصابرین، بیروت، دارالکتب العلمیة. 5. بحرانی، ابن‌میثم، 1419 ق، شرح صد کلمه، چ دوم، قم، مؤسسه نشر اسلامی. 6. بحرانی، سیدهاشم، 1415 ق، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، مؤسسة البعثه. 7. تمیمی آمدی، عبدالواحد، 1378، غررالحکم و دررالکلم، ‌تحقیق مصطفی و حسین درایتی، چ دوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی. 8. جعفری، محمدتقی، 1362، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، چ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 9. ـــــــــــــــــــــ ، 1382، امام حسین(ع)، چ اول، تهران، کرامت. 10. جوادی آملی، عبدالله، 1385، مراحل اخلاق در قرآن، چ ششم، قم، اسراء. 11. جوهری، اسماعیل، 1399 ق، الصحاح، چ دوم، بیروت، دارالعلم. 12. حائری شیرازی، محی‌الدین، 1361، اخلاق در اسلام، چ سوم، تهران، دانشگاه تهران. 13. حرعاملی، محمد بن الحسن، 1412 ق، وسائل الشیعه، چ اول، قم، مؤسسه آل‌البیت. 14. حسینی مدنی، سیدعلیخان، 1425 ق، ریاض السالکین، قم، مؤسسه نشر اسلامی. 15. حویزی، عبدعلی، بی‌تا، نورالثقلین، تصحیح و تعلیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مطبعة الحکمة. 16. خویی، حبیب‌الله هاشمی، 1398 ق، منهاج البراعة، چ سوم، تهران، المکتبة الاسلامیه. 17. دستغیب، سید عبدالحسین، 1380، معارفی از قرآن، چ هشتم، قم، دفتر انتشارات اسلامی. 18. راغب اصفهانی، حسین، بی‌تا، مفردات، استانبول، دار قهرمان. 19. زبیدی، محمدمرتضی، 1385، تاج العروس، لبنان، دارالهدیة. 20. سید رضی، 1412 ق، نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، بیروت، دارالکتاب. 21. شجاعی، محمد، 1379، کمالات وجودی انسان، چ اول، تهران، کانون اندیشه جوان. 22. طباطبایی، سید محمدحسین، 1362، بر قله‌های رفیع استدلال، چ اول، قم، نور فاطمه. 23. ــــــــــــــــــــ ، 1361 ق، المیزان، چ سوم، بیروت، مؤسسه الاعلمی. 24. طبرسی، ابوعلی، 1406 ق، مجمع البیان، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، چ اول، بیروت، داراحیاء التراث العربی. 25. طبرسی، رضی‌الدین، 1384، مکارم الاخلاق، چ اول، بیروت، المکتبة الحیدریة. 26. طریحی، فخرالدین، 1403 ق، مجمع البحرین، چ دوم، بیروت، مؤسسة الوفاء. 27. طوسی، خواجه نصیر، 1309، اوصاف الاشراف، چ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 28. الطوسی، محمد بن الحسن، بی‌تا، التبیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی. 29. غزالی، ابوحامد، 1400 ق، احیاء علوم‌الدین، چ دوم، بیروت، دارالفکر. 30. الفراهیدی، الخلیل، 1409 ق، العین، چ دوم، ایران، تهران، مؤسسه دارالبحره. 31. فیض‌کاشانی، محسن، 1403 ق، محجة البیضاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، چ دوم، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات. 32. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا، تفسیر صافی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات. 33. قمی، شیخ عباس، 1414 ق، سفینة البحار، چ اول، قم، دارالاسوة. 34. کلینی، محمد بن یعقوب، 1362، الکافی، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه. 35. مازندرانی، ملاصالح، 1368، شرح اصول و روضه کافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری، تهران، المکتبة الاسلامیه. 36. مجلسی، محمدباقر، 1363، مراة العقول، چ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه. 37. ــــــــــــــــــــ ، 1403 ق، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، مؤسسة الوفاء. 38. مشهدی، محمد، 1411 ق، کنزالدقائق، چ اول، تهران، وزارت ارشاد اسلامی. 39. مصباح، محمدتقی، 1380، اخلاق در قرآن، چ ششم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). 40. مطهری مرتضی، 1382، یادداشت‌های استاد، چ دوم، تهران، صدرا. 41. ــــــــــــــــــــ ، 1368، حق و باطل، چاپ نهم، تهران، صدرا. 42. ــــــــــــــــــــ ، 1381، آشنایی با قرآن، چ ششم، تهران، صدرا. 43. ــــــــــــــــــــ ، 1385، بیست گفتار، چ پنجم، تهران، صدرا. 44. ــــــــــــــــــــ ، 1386، انسان در قرآن، چ بیست و ششم، تهران، صدرا. 45. ــــــــــــــــــــ ، 1377، فطرت، چ دهم، تهران، صدرا. 46. مغینه، محمدجواد، 1412، الکاشف، چ اول، بیروت، دارالعلم. 47. موسوی خمینی، سید روح‌الله (امام)، 1371، شرح چهل حدیث، چ اول، تهران، مؤسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی(ره). 48. ــــــــــــــــــــ ، 1382، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چ هفتم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره). 49. نراقی، احمد، بی‌تا، معراج السعادة، تهران، هدی. 50. نراقی، محمدمهدی، 1383، جامع السعادات، چ پنجم، قم، اسماعیلیان.   علی اقدامی/ مربی گروه معارف اسلامی دانشگاه گیلان منبع: فصلنامه پژوهشی در اخلاق شماره10 پایان متن/

93/05/01 - 01:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن