تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مسلمان آينه برادر خويش است، هرگاه خطايى از برادر خود ديديد همگى او را مورد حمله قرار ند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797563551




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ما و صهيونيسم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ما و صهيونيسم
ما و صهيونيسم مقدمه صهيونيسم يك جنبش سياسي مي‌باشد كه در سده اخير فعاليت خود را گسترش داده، تا جايي كه نام آن هر روز در رسانه‌ها شنيده و فجايع اسف‌بار اين جنبش در سراسر دنيا پخش مي شود. عمده‌ترين آن فجايع كه ظهور و بروز يافته است در فلسطين رخ مي دهد. اسرائيل غاصب يكي از دستاوردهاي صهيونيسم است كه اهداف صهيونيسم را بي‌شرمانه به اجرا در مي آورد و در راستاي آن اهداف روزانه تعداد زيادي از مسلمانان نوار غزه و كرانه باختري را قتل عام مي كند و به روشهاي مختلف به آنها فشار مي آورد. آواره‌ كردن چند ميليون فلسطيني از سرزمين آبا و اجدادي خود و مهاجرت اجباري آنها به كشورهاي همجوار، گرفتن مسجدالاقصي و ايجاد حفاري در زير آن براي دست‌يابي به معبد سليمان، وابسته‌كردن اعراب فلسطيني به خود به انحاء مختلف و ايجاد ديوار حائل بين كرانه باختري و مناطق اشغالي، دستاوردهاي اين رژيم بعد از تأسيس اسرائيل است. اين نوشتار بر آن است كه تا حد امكان به معرفي جنبش صهيونيسم و زمينه‌هاي شكل‌گيري و فعاليت آن در بستر زمان و در نهايت به بررسي اجمالي آنچه در فلسطين گذشته و مي‌گذرد بپردازد.تعريف صهيونيسم صهيونيسم اصولاً به دو گرايش سياسي وفرهنگي تقسيم مي‌شود. صهيونيسم سياسي كه در نيمه دوم قرن 19 رشد كرد، خواستار بازگشت يهوديان به فلسطين و ايجاد كشور اسرائيل است. اما صهيونيسم فرهنگي كه قدمت بيشتري از صهيونيسم سياسي دارد، با مهاجرت يهوديان به فلسطين و تأسيس اسرائيل مخالف بود." بنابراين آنچه موضوع بحث اين نوشتار است صهيونيسم سياسي است نه فرهنگي. فعاليت رهبران اين جنبش در دهه آخر قرن 19 شدت گرفت و در نهايت پيوند منافع قدرتهاي بزرگ اروپا و آمريكا با حركت صهيونيسم در خاورميانه به ايجاد يك كشور يهودي فلسطين انجاميد. رهبران سياسي و فكري جنبش صهيونيسم مدعي داشتن حق تاريخي و مذهبي نسبت به فلسطين بودند. از نظر آنها حق مذهبي آنها از وعده الهي به يهوديان پراكنده روي زمين براي بازگشت به ارض موعود نشأت مي گيرد . از لحاظ تاريخي نيز مدعي هستند كه حكومت باستاني قوم يهود در فلسطين ايجاد شده و در اثر هجوم بيگانگان در سده 5 قبل از ميلاد نابود شد و معتقدند تأسيس مجدد اسرائيل در واقع بازسازي حكومت باستاني قوم يهود است. اما اين موارد توجيهات جنبش براي رسيدن به اهداف خود و جلب حمايت و همكاري يهوديان جهان است و پايه‌هاي استدلالي ضعيفي دارد . در زمينه حق تاريخي، تحقيقات مستند خلاف آنرا ثابت كرده است، نخستين ساكنان سرزمين فلسطين نه عبرانيها، بلكه اسلاف اعراب كنوني آنجا بوده‌اند. قبايلي ازاعراب حدود 2500 سال قبل از ميلاد به فلسطين مهاجرت كردند و به كنعانيها معروف شدند آنها براي نخستين بار شهر اورشليم را بنيان گذاشتند. و در حدود 700 سال بعد، عبرانيها به همراه حضرت ابراهيم به ارض كنعان مهاجرت كردند. سپس بني اسرائيل به همراه حضرت يعقوب به مصر رفته و در سال 1200ق.م حضرت موسي، آنها را از چنگال فرعون نجات داده و به طرف فلسطين حركت داد. اولين حكومت اسرائيل در 1000 سال قبل از ميلاد توسط حضرت داود ايجاد شد. بعد از او هم سليمان پادشاهي اسرائيل را در دست گرفت. اما پس از آن دو، حكومت اسرائيل به دو بخش شمالي و جنوبي تقسيم شد و بعد ها هر دو سقوط كردند. پس فقط 78 سال حكومت متحد و بادوام داشته اند و پس از آن در طي 500 سال هر دو حكومت شمالي و جنوبي نابود شدند. علاوه بر اين حقايق برخي محققان برجسته يهود هم منكر حق تاريخي يهوديان نسبت به فلسطين مي شوند. "لردسيدنهام" معتقداست: "فلسطين سرزمين يهوديان نيست بلكه يهوديان آنرا پس از يك كشتار وحشيانه از كنعانيها گرفتند، زيرا اگر چنين باشد روميها مي توانند ساكن انگلستان باشند." یا "موشه منوهين" يهودي منتقد صهيونيسم معتقد است: "ساكنان اصلي فلسطين اعرابي بودند كه از 4 هزار سال قبل اين سرزمين را در تصرف خود داشتند و هم اكنون در اردوگاه هاي آوارگان زندگي مي كنند . آنها دوبار شاهد ظهور و سقوط اسرائيلي‌ها بودند ولي خود در حاشيه باقي ماندند و به عنوان روستاييان اين سرزمين به حيات خود ادامه دادند." اما ادعاي آنها مبني براينكه تأسيس حكومت اسرائيل، تحقق وعده الهي براي بازگشت يهوديان به سرزمين موعود است نيز با اشكال مواجه است. استقلال آنها بر چند آيه از تورات استوار است. مثلاً در بخشي از تورات (عهد عتيق ،باب 15، آيه 18) آمده است: «اين زمين را از نهر مصر تا به نهر عظيم يعني فرات به نسل تو بخشيده‌ايم» با اين وجود هيچ يك از اين آيات حق انحصاري يهوديان را نسبت به فلسطين ثابت نمي كند چرا كه درآيه مذكور اين سرزمين به ابراهيم و فرزندانش (اعقابش) داده شده و حال آنكه اعقاب ابراهيم، فقط يهوديان نيستند، بلكه عده اي از اعراب نيز شامل ذريه ابراهيم مي شوند. عده اي از اعراب از نسل اسماعيل‌اند و آنگاه كه اين وعده داده شده، زمان قرباني‌ كردن اسماعيل از سوي پدرش ابراهيم بوده و اسحق كه يهوديان ذريه او هستند، به دنيا نيامده بود. علاوه بر اين از نظر انسان شناسي نمي‌توان ثابت كرد كه تمامي يهوديان كنوني از اعقاب ابراهيم هستند. يهوديان امروز به سه دسته تقسيم مي‌شوند: ‌1ـ تعداد كمي از آنها اعقاب يهوديان مهاجر از فلسطين هستند 2ـ يهودياني كه با ديگران پيوند خورده اند 3ـ آنهايي كه مذهب يهوديت را پذيرفتند و پيوندي با يهوديان فلسطين ندارند. البته اكثر يهوديان كنوني از همين دسته اند. در اين مورد مي توان از خزريهايي كه درسال 740 م به يهوديت گرويدند نام برد. و چنانچه بعداً ذكر خواهد شد يهوديان روسيه و يهودياني كه از روسيه به اروپا مهاجرت كردند جنبش صهيونيسم را زنده كرده و به آن شاخ و برگ دادند و آنرا به صورت جنبشي عملي درآوردند. از طرفي بسياري از يهوديان ضد صهيونيست، با تشكيل دولت اسرائيل مخالفت ورزيده و آنرا تحقق وعده الهي نمي دانند. "المربرگر" روحاني برجسته يهوديان آمريكا و از پيشتازان جنبش ضد صهيونيستي بر همين عقيده است. حتي برخي از منتقدان يهودي صهيونيسم، معتقدند وعده‌هاي تورات در رابطه با بازگشت به ارض موعود تحقق يافته است. از آنجا كه در اين نوشتار و مجال بحث در اين موارد نيست، به ايجاز اكتفا كرده و خوانندگان را به كتاب "ريشه‌هاي بحران در خاورميانه" ارجاع مي دهيم. ذكر اين نكته نيز اهميت دارد كه برخي مي گويند صهيونيسم در زماني اندك و با تصميم چند انديشمند و فعال يهودي شكل گرفته است و يا تصور بر اين است كه همه تلاش هاي صهيونيسم در راستاي تشكيل يك دولت يهودي خلاصه ‌شده و با محقق‌ شدن اين هدف مأموريت آن به پايان رسيده است. اما اين سخنان دور از حقيقت و ناشي از كم آگاهي در خصوص ماهيت صهيونيسم مي شد. زمينه‌هاي شكل‌گيري تفكر صهيونيسم همانگونه كه ذكر شد پايه تفكر صهيوني و بازگشت به سرزمين موعود از مدتها قبل وجود داشته و تقريباً بعد از پراكنده ‌شدن يهوديان در جهان اين انديشه شكل گرفت. اما تا قرن 17 ميلادي تلاش مشخص و برجسته‌اي همراه با فعاليت منسجم برای تحقق آن به چشم نمي خورد. از اوايل قرن 18 و به دنبال فراهم شدن توجيهات لازم براي طرح تشكيل دولت يهودي به طور پراكنده زمزمه هايي در اين زمينه شنيده شد. مجموعه عواملي كه در شكل گيري و تقويت انديشه صهيونيستي مؤثر بود عبارتند از: 1ـ تبليغات دائمي بزرگان يهود مبني بر تعلق داشتن فلسطين به يهوديان 2ـ وجود ديدگاههايي در مورد فرهنگ يهوديان در كشورهاي اروپايي و در نتيجه كشته شدن و آواره ‌شدن آنها كه در برخي موارد به تحريك و يا سازماندهي خود صهيونيستها صورت مي‌گرفت. ملل اروپايي و آسيايي (روسيه) اغلب ديدگاه مثبتي نسبت به يهوديان نداشتند و به همين دليل يهوديان همواره در انزوا و حاشيه به سر مي برند. مسيحيان، قوم يهود را به عنوان قومي كه پيامبر ايشان حضرت مسيح (ع) را مصلوب ساخته است قومي خائن و گناهكار مي دانند. از سوي ديگر وجود ديدگاههايي در بين يهود مانند برگزيده بودن از جانب خداوند و پست‌ شمردن ملل غير يهودي، فساد، مخفي كاري، خيانت، رباخواري، زراندوزي و ... باعث ايجاد ديدگاهي منفي از يهوديان در بين مسيحيان شده بود. اين موضوعات، در موارد بسياري موضوع مناقشه بين آنها قرار مي‌گرفت. برخي از اين درگيريها از جانب مردم و برخي توسط حكومت ها اعمال مي‌شد و گاه به صورت ضرب وجرح و كشتار و محصور نمودن آنها در محله‌هاي مخصوص و يا تبعيد و اخراج از كشور صورت مي‌گرفت. درسال 1902 در روسيه اوراقي منتشر شد كه در آن به برنامه‌هاي پشت پرده و خطرناكي به عنوان اهداف سياسي يهوديان براي تسلط بر جهان اشاره شده بود. در اين نوشتارها كه به «پروتكلهاي يهود» معروف گرديد صريحاً روشهاي يهوديان از زبان خودشان براي تحميق ملتها و تسلط بر ايشان بيان شده بود كه از آن جمله مي توان به ترويج فساد و بي‌بندوباري، در دست گرفتن رسانه‌هاي گروهي، سلطه اقتصادي، مبارزه با اديان و... اشاره نمود. انتشار اين اوراق هم خشم مردم روسيه رابرانگيخت و موجب حمله به يهوديان به عنوان مفسدين گرديد. البته خود انديشمندان يهودي نيز بارها بر نقش بلاترديد يهوديان در ايجاد و يا دامن زدن به احساسات ضد يهودي تأكيد دارند. 3.وجود ديدگاههايي در فرهنگ يهود كه ايشان را قومي برجسته، لايق و مستحق حكومت بر ديگران معرفي مي‌كند. يهوديان معتقدند كه قوم يهود برتر و بالاتر از ديگرا ن است و باهوشتر و بهتر و كاملتر و وظيفه ديني يهوديها اين است كه خلوص نژادي خود را حفظ كنند. در واقع يهود آنچنان خون و قوم و نژاد را با دين و اعتقاد يكي كرده است كه اساساً امكان جداكردن اينها از هم وجود ندارد و از آنجا كه اعتقاد يك امر باطني، آزاد و مربوط به عقل، دل و ايمان است و ملاك و معيار سنجش و اندازه‌گيري و شيوه مادي و ملموس مورد علاقه يهود ندارد، كار به دست خون و نژاد افتاده است و همه چيز با اين معيار و محك سنجيده مي شود. در نگاه آنها يهودي خالص و ناب آن است كه پشت اندر پشت يهودي بوده و شجره نامه مشخص و مطمئن داشته باشد و همه پدران و مادرانش تا نسلها به يهوديهاي صدر تاريخ برسد و هيچ توجهي به شخصيت فردي و تربيت و اعتقاد و صلاحيت اخلاقي و عمل او در زندگي نمي شود. نتيجه اين امر اين است كه حق و حقيقت و رازش انساني معيار واقعي و حقيقي خود را از دست مي دهد و يهودي مي‌شود معيار حق، هرچند او كثيف‌ترين، رذل‌ترين و مكارترين فرد روي زمين باشد. در صورت بروز اختلاف بين دو نفر يهودي و غير يهودي بلاشك و بدون تحقيق و تفحص حق با يهودي است اگر هر دو يهودي بودند حق با يهودي خالصتر و اگر هر دو غير يهودي بودند آنكه بيشتر رفيق و خدمتگزار يهودي هاست محق است. 4.تبليغ بر روي مسأله به اصطلاح مظلوميت و بي‌پناهي قوم يهود از سوي برخي نظريه‌پردازان صهيونيست. صهيونيستها همواره در بوق يهودستيزي (آنتي‌سمتيزم) مي دمند و خود را تنها قومي مي دانند كه همه از آنها متنفرند و همه نابودي آنها را مي خواهند. آنها به واسطه وقوع آشوتيس و يا هولوكاست (كه تماماً ادعاهاي دور از واقعيت است و آنها را به عنوان افسانه‌هايي مطرح كرده‌اند تا درجاهاي مختلف به سود خود از آن استفاده كنند و محققان تجديد نظر طلب امروزه تمام اين ادعاها را با توجه به ضد و نقيض هاي فراواني كه در آن موجود است، رد مي كنند) خود را مستحق برپايي يك دولت مي دانند "آبراهام هشل" مي‌گويد: "دولت اسرائيل پاسخ خدا به آشوتيس است" و يا يكي ديگر از بزرگان يهود به نام "موشه زيمرمن" مي گويد: "هولوكاست توجيه اصلي تأسيس دولت اسرائيل است." در واقع آنها برپايي دولت اسرائيل را نتيجه منطقي ظلمي كه بر يهوديان در هولوكاست رفته است مي دانند. بنابر همين ضرورت است كه صهيونيسم، همواره بايد مايه حيات (يهودستيزي) را همراه خود داشته باشد. اين دو بايد آنچنان با هم تلفيق شوند كه اصلاً جدا كردن آنها از هم امكان نداشته باشد. حتي انتقاد به صهيونيسم يا يهود نيز يهودستيزي محسوب مي شود. و يهودستيز به عنوان كسي كه حق مسلم يك يهودي مظلوم و ستمديده را محترم نشمرده محكوم است. "خاخام آنيزنبرك" معتقد است: "انتقاد از صهيونيسم يعني يهودستيزي .... زيرا يهوديت بدون صهيونيسم قابل تصور نيست." 5.فعاليت گروهها و سازمانهاي منظم يهودي با كاركرد سياسي، جذب يهوديان سراسر دنيا و ايجاد آباديهاي يهودي نشين در فلسطين گروههايي از اواسط قرن 19 آغاز به كار كردند. جنبش "عشاق صهيون" در سال 1882 در روسيه به وجود آمد. شعار آنها به سوي فلسطين بود و با هدف بازگشت دادن يهوديان به فلسطين و تشكيل يك كانون يهودي ايجاد شد. "لئوپينكسراز" عوامل اصلي شكل‌‌گيري اين گروه و همچنين جنبش پيشتازان بيلو بود. پينكسر در واقع رهبر اين جنبش به حساب مي آيد. اين جنبش تا سال 1897 يعني برپايي كنفرانس بال به طور مستقل و بعد از آن در چارچوب سازمان جهاني صهيونيست كه "هرتصل" رهبري آنرا به عهده داشت به فعاليت در بارور كردن انديشه ملي در بين يهوديان، توسعه طرح مستعمره كردن فلسطين و تشويق يهوديان براي مهاجرت پرداختند. جنبش ديگر "پيشتازان بيلو" نام دارد. اين جنبش نسبت به عشاق صهيون از رنگ و جلاي صهيونيستي بيشتري برخوردار بود. در واقع جنيش بيلو در طرح بازگشت به فلسطين بيش از عشاق صهيون نقش داشت. اولين مهاجرت گسترده يهوديان به فلسطين از سوي طرفداران بيلو و به تشويق رهبران آن صورت گرفت. اين جنبش در روسيه شكل گرفت و بيشتر هّم و تلاش خود را در تبليغ انديشه‌هاي صهيونيسم در روسيه گذاشت. پس از برگزاري كنفرانس بال، براي انسجام فعاليتهاي صهيونيستها و تلاش در جهت تحقق اهداف جنبش صهيونيسم، نهادي شبه دولتي به نام "سازمان جهاني صهيونيسم" تأسيس گرديد. كار عمده آن سازمان، استعمار و مذاكره جهت دستيابي فلسطين بود. 6.لابي برخي از متنفذين يهودي با دربارهاي اروپايي به ويژه انگليس و مجاب ‌نمودن ايشان براي حمايت از ايجاد دولت يهودي البته بين اين گروه رابطه متقابلي وجود داشت و اين چنين نبود كه نفوذ يهوديان، انگليسي ها را مجبور به حمايت از آنها نمايد. "دكتر حميد احمدي" در كتاب "ريشه هاي بحران در خاورميانه" معتقد است «طراحان مسأله بازگشت يهوديان به فلسطين در اصل صهيونيستها و حتي يهوديان نبودند بلكه اين انديشه نخستين بار از سوي محافل حاكم قدرتهاي استعماري نوظهور اروپا مطرح شد.» در تاريخ شاهد هستيم كه از اوايل قرن 17 قدرتهاي استعماري، درصدد بودند بعضي از مناطقي را كه تحت استعمار درآورده بودند به يهوديان بدهند تا در آنجا مستقرشوند. البته همانطور كه در بالا نيز ذكر شد افكار و انديشه هاي يهوديان و تنفر مسيحيان از يهوديان و عواملي ديگر در اين تصميم ها دخيل بود. در واقع اين كشورها مي‌خواستند خود و ملت خود را از شر يهوديان برهانند و سپس از آنها به عنوان نيروهاي دست نشانده در سرزمينهاي استعماري استفاده نمايند. اقدام به استعمار فلسطين با استفاده از يهوديان نخستين بار از سوي ناپلئون بناپارت در 1799 مطرح شد. اما او در اين طرح شكست خورد و سپس نوبت به فرانسه وانگلستان رسيد «‌اين دو كشور براي حفظ منافع خود در مديترانه و كانال سوئز به طرح ايجاد يك كشور يهودي در فلسطين توجه كردند. اين مسأله پس از اتمام ساختمان كانال سوئز، جدي‌تر شده و اين دو كشور به مسأله فلسطين علاقه بيشتري پيداكردند.» پس در واقع پيوند منافع قدرتهاي بزرگ اروپا و آمريكا با حركت صهيونيسم در خاورميانه به ايجاد كشور يهودي در فلسطين انجاميد. در نهايت، اين اتحاد منافع، منجر به صدور اعلاميه بالفور در نوامبر 1917 از سوي انگلستان جهت تأسيس موطن ملي يهود در فلسطين شد. سازمان يابي فعاليتهاي جنبش صهيونيسم عواملي كه در بالا ذكرشد، به ايجاد سازمان صهيونيسم، منجر شد. در اين سالها پتانسيل لازم براي سازماندهي و فعاليت جدي در زمينه عملي‌ نمودن انديشه هاي صهيونيستي فراهم شده بود و فقط به يك چهره فعال براي سازماندهي آن نياز بود. "تئودورهرتزل" اين مسؤوليت را به عهده گرفت. او در اين زمينه ابتدا به شناسايي نخبگان قوم يهود پرداخت. تمام اين نخبگان با انديشه هرتزل موافق نبوده و از زواياي مختلف به مسأله صهيونيسم مي‌نگريستند. برخي صهيونيست‌ مذهبي بودند و تأكيدشان بر آيات تورات بود. گروه ديگر صهيونيست هاي فرهنگي بودند و معتقد به اين كه فقط تعدادي از بزرگان يهود به فلسطين رفته و آنجا را به يك كانون معنوي براي يهوديان دنيا بدل سازند. اما ديدگاه سياسي بر آن دو ديدگاه غالب بود. آنها بعد مذهبي و فرهنگي را به عنوان ابزار قبول داشتند و اصولاً از مباني دين و فرهنگ يهود اطلاع چنداني نداشتند”. يعقوب شيث" رهبر كميته يهودان آمريكا، چند سال پس از تشكيل سازمان صهيونيسم در مورد وضعيت اعتقادي پيشگامان اين جنبش مي گويد: ‌«اگر بگويم 50 تا 80 درصد كساني كه به عنوان مليون يهود معروفند، بی دين و منكر خدا هستند و اكثر زعماي نهضت ملي يهود، علاقه و توجهي به مذهب ندارند، گويا اشتباه نكرده‌ام.» به هرحال هرتزل اجازه نداد اختلاف نظرات انديشمندان و فعالان يهودي خدشه اي به برنامه هاي صهيونيسم سياسي وارد آورد و سرانجام موفق شد 204 نفر از برجستگان يهودي از 17 كشور جهان را در سال 1897 در شهر بال سوئيس گرد هم آورده و اولين كنگره بين المللي صهيونيستها را تشكيل دهد. كنفرانس بال اهداف خود را به شرح ذيل به تصويب رساند: «هدف صهيونيسم ايجاد موطني براي يهوديان در فلسطين و تضمين آن توسط قواعد بين‌المللي است. اين هدف در اجراي تدابير زير محقق مي شود: 1.گسترش مناسب مهاجرنشين هاي يهودي در فلسطين توسط كشاورزان و كارگران صنعتي. 2.سازماندهي و ايجاد و مدت بين تمامي يهوديان از طريق مؤسسات مناسب محلي و بين‌المللي و براساس قوانين كشورهاي مختلف. 3.تقويت و پرورش احساسات و آگاهي ملي يهوديان. 4.در صورت لزوم برداشتن گامهاي مقدماتي در جهت كسب موافقت و رضايت حكومتها براي دستيابي به هدف صهيونيسم. هرتز ل پس از برگزاري كنفرانس، در راستاي اهداف سازمان صهيونيسم با بعضي دولتمردان از جمله "ژورف جميزلين" انگليسي، "عبدالحميد سلطان" عثماني، "ويلهلم دوم" قيصر آلمان، ملاقات و گفتگو كرد. و نتيجه اين گفتگوها، جلب موافقت انگليس براي حمايت از سازمان صهيونيسم و اعلام بيانيه بالفور در 1917 انجاميد. نفوذ بين المللي يهود بسياري از انديشمندان و نويسندگان، قبل از فعاليت رسمي سازمان صهيونيسم بر پنهان بودن اهداف خطرناك و جهان گستر يهوديان در پشت طرح ايجاد دولت يهودي تأكيد مي نمودند. يهوديان متنفذ نيز همچون مسايل ديگر، اين مسأله را يك جنگ رواني عليه قوم يهود عنوان مي كردند. اما امروز كه به يك قدرت مسلط تبديل شده اند و از كسي واهمه‌اي ندارند، اين افكار را كنار گذاشته و علناً بر سلطه خود بر دولتها و... تأكيد مي كنند. يهود بين‌الملل به اين معنا نيست كه يهود در ممالك مختلف را مدنظر قرار دهيم، بلكه اين مفهوم ناظر بر اعمال سلطه بين المللي از سوي يهود مي باشد. مسأ‌له فقط اين نيست كه تعداد اندكي از يهوديان در ميان كنترل‌ كنندگان مالي بين‌المللي وجود دارند، بلكه اين كنترل‌ كنندگان جهاني منحصراً يهودي هستند. كاملاً روشن است كه صاحب ثروت بودن با كنترل ‌كردن يكي نيست. يهودي كه جهان را كنترل مي كند، صاحب ثروت است. ولي علاوه بر آن چيزي دارد كه بسیار مؤثرتر از ثروت است و آن نبوغ و استعداد تجاري و ارباب منشانه ن‍ژاد خويش است. از طرف ديگر يهود از نوعي وفاداري و انسجام نژادي بهره مي برد كه نظير آن در هيچ يك از جوامع بشري ديگر وجود ندارد. )1(البته سلطه يهود بر جهان، مسأله اي نظري و به صورت فرضيه نيست، بلكه اسناد و مدارك روشن و متفق اين مسأله را اثبات مي كند كه در كشورهاي آمريكايي و اروپايي صاحب قدرت و صنعت، ابزارها و اهرم هاي كليدي در دست اقليتي يهودي قرار دارند و يا در قبضه نهادها و شبكه هاي وابسته به يهودند. يكي از بزرگان يهود به نام "ژان ايزوله" سال ها قبل از اعلان تأسيس رژيم نامشروع اسرائيل نوشت: « در جهان امروز تنها يك مسأله وجود دارد و آن مسأله اسرائيل است. مأ‌موريت اسرائيل تحقق رؤياي بني اسرائيل با حمايت سرمايه‌داري جهاني است و اين خيال خامي نيست. اسرائيل(يهود) نه تنها آمريكا بلكه سراسر عالم خاكي را فتح خواهد نمود.» (2)در جهان امروز هم كم نيستند سازمان ها و محافل و احزاب و گروه هايي كه با پوشش هاي گوناگون و گاه با شعارهاي خيرخواهانه در همين سمت و سو مي‌كوشند. سازمان هاي رسمي بين‌المللي چون سازمان ملل، شوراي امنيت، كميسيون حقوق بشر، بانك جهاني، يونسكو، سازمان بهداشت جهاني و صندوق بين‌المللي پول از نفوذ اين جماعت مصون نيستند. به علاوه يهود در برخي نهادها و محافل كمتر شناخته شده نفوذ كرده اند كه تأثير مستقيم در تصميم‌گيري دولتها دارند. براي ارائه تصويري روشن، مي توان به ساختار سياسي و اقتصادي و فرهنگي و نظامي- اطلاعاتي آمريكا اشاره نمود. طبق اسناد غربي، در آمريكاي امروز، صهيونيست ها، ايالات و شهرهاي بزرگ و بازارهاي عمده را در دست دارند. دو مجلس سنا و كنگره را به ميل خود اداره مي‌كنند و مراكز بزرگ سينمايي مانند هاليوود، خبرگزاري هايي همچون آسوشيتدپرس و يونايتدپرس، مطبوعات، راديو و تلويزيون، بانك ها و مؤسسات بزرگ بانكي و مالي را هم در چنگ دارند. به اعتراف نويسندگان غربي، اكثر شهروندان آمريكايي همان نظر گاهي را نسبت به جهان دارند كه توسط وسايل ارتباط جمعي صهيونيستي آمريكا تبليغ مي ‌شود. (3)لازم به ذكر است كه در هردو حزب دموكرات و جمهوري خواه، قدرت و نفوذ اصلي از آن يهودي هاست. از ديدگاه بيشتر مردم فرمانرواي آمريكا ريیس جمهور(جرج بوش) است، اما در حقيقت كساني تصميمات اصلي را مي‌گيرند كه مردم با نام آنها كاملاً بيگانه‌اند. مسلماً دانستن حقايقي از اين دست ديدگاه خواننده را درباره تحولات جهاني تغيير خواهد داد. براي جا افتادن بيشتر بحث، مثال ديگري ذكرمي‌كنيم؛ اگر در مورد بمباران "هيروشيما" و "ناكازاكي" ژاپن در اواخر سال هاي جنگ جهاني دوم، اكثر مردم مطلع شوند كه طراح و باني انفجار آن دو بمب اتمي، جز مشتي يهودي از جمله "آلبرت اينيشتين" نبوده اند، قطعاً قضاوت آنان در مورد بسياري از رخدادهاي ديگر هم تغيير خواهد كرد و همانگونه كه به راحتي از كنار مسأله فلسطين و كشتار ميلون ها مسلمان فلسطيني نمي‌گذرند، از كشتار فجيع صدها هزار نفر در ژاپن هم به سادگي نمي‌گذرند. اينيشتين در سال 1939 نامه اي به "روزولت" رييس جمهو ر آمريكا نوشت و يادآور شد كه عنصر اورانيوم مي تواند به يك منبع مهم انرژي تبديل شود و اگر بمبي از اين نوع در بندري منفجر شود، مي تواند تمام بندر و پيرامون آن را ويران كند. بدين نحو بود كه نه يكي، بلكه دو بندر با خاك يكسان شدند. اين درحالي است كه آمريكايي ها حمله خود را اين چنين توجيه مي كنند: «بمباران اتمي هيروشيما نه تنها به جنگ خاتمه داد، بلكه باعث نجات دموكراسي شد و بين قدرت هاي بزرگ جهان صلح برقرار نمود. همچنين آمريكا از اسلحه اتمي براي تسلط بر جهان سود نجست.» (4)جنگ رواني تهاجم تبليغاتي صهيونيسم تهاجم تبليغاتي صهيونيسم براي زيباسازي چهره زشت و ماهيت پليد اشغالگران در نزد افكار عمومی جهان با يك تهاجم تبليغاتي ديگر براي نازيبا جلوه دادن چهره اعراب و مسلمانان همراه است. مثلاً براي از بين بردن قباحت اشغال فلسطين، به سخنان پاپ در جنگ هاي صليبي تكيه مي‌كنند كه گفته بود "به سوي شرق برويد و سرزميني را كه خداوند به بني‌اسرائيل بخشيده، از وحشي هاي اشغالگر بازپس بگيريد" و آن را سندي براي حقانيت خود در خاك فلسطين به شمار مي آورند. در مقابل، تبليغات صهيونيست ها، اعراب را به عنوان مردمي عقب‌افتاده، شهوت طلب، زناكار، مي گسار، قمارباز، جاهل و خالي از عواطف انساني معرفي مي‌كند. بدون هيچ تعارفي، بايد گفت كه صهيونيست ها در اين زمينه به هدف خود رسيده‌اند. زيرا اكنون افكار عمومي آمريكا و اروپا با عينكي كه تبليغات صهيونيستي براي آنها تهيه كرده به مسلمانان نگاه مي كنند. همچنين در نگاه غربي ها، صهيونيست ها نيز ديگر آن چهره و ماهيت زشت سابق را ندارند. به عنوان نمونه يكي از خبرگزاري هاي بين‌المللي يهودي را به طور خلاصه بررسي مي‌كنيم. همانطور كه مي دانيم خبرگزاري ها و بنگاه هاي خبرپراكني در جهان به مثابه مهمات در اسلحه عمل مي كنند؛ تا مهمات نباشد، اسلحه به كار نمي‌افتد. اگر به جدول نام خبرگزاري هاي جهان نگاه كنيم، نام خبرگزاري "رويترز" را در صدر مي بينيم. جالب است بدانيم بنيانگذار اين خبرگزاري "جوليوس پاول رويتر" آلماني و يهودي مي باشد. اين خبرگزاري در ابتدا براي انتشار اخبار بانك ها و فعاليت هاي اقتصادي كار خود را آغاز كرد و سپس خبرهاي سياسي و اجتماعي را نيز وارد حوزه فعاليت خود نمود. اين خبرگزاري با مخابره سريع وقايع و حوادث، به مرجع مطبوعات تبديل شد. (5)صهيونيسم به عنوان يكي از مظاهر استعمار جديد با اتكا بر پشتوانه‌هاي اقتصادي و ابزارهاي تبليغي و با حمايت همه جانبه آمريكا حركت گسترده‌اي را براي ايجاد تفرقه بين مسلمانان تدارك ديده است. آنها با نفوذ برخبرگزاري ها و آژانس هاي خبري و مطبوعات جهان، شاهراه اطلاع رساني بين المللي را در اختيار خويش گرفتند و با گذشت مدت كوتاهي چنان بر مجامع ژورناليستي جهان چيره شدند كه اينك كمتر مجله يا روزنامه‌اي را مي‌يابيم كه صهيونيست ها از درون آن را هدايت نكنند. آنان همچنين با سلطه بر سينما، تلويزيون، تئاتر و ساير رسانه‌هاي هنري و تبليغي جهان تلاش كردند كه دقت و حساسيت جوانان و نيروهاي فعال و كارآمد جوامع مختلف را نسبت به مسايل سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه خويش از بين برده و آنان را به موجوداتي بي‌تفاوت و سطحي نگر مبدل سازند. نگاهي كوتاه به جوامع گوناگون بويژه كشورهاي حاشيه خليج ‌فارس، كشورهاي عربي شمال آفريقا و آسيا مؤيد اين ادعاست. اگر مسلمانان متحد و يكپارچه به نداي وحدت‌بخش امام خميني(ره) گوش فرا مي‌دادند و نيروهاي متفرق خويش را در محو دشمن مشتركشان بسيج مي‌كردند آيا باز هم جهان اسلام شاهد اين فجايع دردناك و جانسوز بود؟ حال ممكن است سؤال پيش ‌آيد كه چرا يهوديان بر رسانه‌هاي جمعي تسلط پيدا كرده و آنها را مقهور خويش كرده اند؟‌ در جواب بايد گفت يهوديان در گذشته تاريخ، هماره مورد تحقير و نفرت مردم قرار داشتند. چه ايشان هر جا بودند، ‌كارشان احتكار بيشتر مواد خوراكي اصلي مردم بود و يهودي ها در نظر آنان انسانهايي بخيل، خبيث، نيرنگ‌باز، حيله‌گر، خونريز، خودبين و ترسو بودند. يهوديان سال ها نقشه كشيدند و طراحي نموده‌اند تا بدين نتيجه رسيدند كه موفق ترين وسيله‌اي كه مي توانند توسط آن ذهن مردم جهان را نسبت به خود تغييردهند، سيطره و نفوذ بر رسانه‌هاي خبري جهان است. درسال 1869 ميلادي خاخام يهودي ‌"راشورون" چنين گفت: «اگر طلا نخستين ابزار ما در سيطره و حكومت برجهان است، بي‌ترديد مطبوعات و روزنامه نگاري دومين ابزار كار ما خواهد بود.» (6) در پروتكل دوازدهم فلاسفه خبيث صهيونيسم آمده است: « ما جريان مطبوعات و روزنامه نگاري را بدين صورت در خدمت خويش درمي‌آوريم؛ آرام آرام به سمت صهيوني كردن مطبوعات حركت مي‌كنيم و افسار و عنان آن را بدست گرفته و به سمت خود منعطف مي سازيم، اما نبايد بگذاريم كه دشمنانمان به روزنامه ها و رسانه هاي خبري كه بيانگر آراء و نظرات آنان باشد، دست يابند. هيچ خبري نبايد بدون كنترل و نظارت ما براي مردم بيان شود.» (7)آنان به اين ترتيب توانستند چهره زشت و كريه يهود را بويژه نزد اروپاييان و آمريكاييان زيبا و دوست داشتني كنند و به عنوان انسان هايزيرك، شجاع، نابغه، خوددار، دانشمند و بلندانديش معرفي نمايند. آنها از اين ابزار، ‌استفاده بسيار زيادي را براي انتشار افسانه هولوكاست نمودند. بدين طريق مشروعيت خود را براي ايجاد يك دولت يهودي در فلسطين و كشتار مسلمانان بدست آوردند. آنها با در دست داشتن رسانه هاي خبري، اعمال هيتلر را بزرگ كردند و از كشتارهاي جمعي و تنورهاي گازي اخبار دروغين و كذبي را پراكندند كه چگونه هيتلر يهوديان را داخل اين تنورها مي سوزاند و يا آنان را تيرباران مي كند. البته اين امر كه هيتلر ضد يهود بود و آنان را آواره ساخت، يك دروغ محض است كه يهوديان پخش كردند تا توجه مردم را به سوي خود جلب نمايند و از سوي ديگر اموال و سرمايه‌هاي ملل مختلف را به سوي خود بكشانند. تا اينجا با مفهوم صهيونيسم و فعاليت هاي پنهان و آشكار آن در عرصه بين‌المللي تا حدودي آشنا شديم. حال به بررسي سازمان اصلي صهيونيست ها مي پردازيم، ‌چرا كه مديريت و سازماندهي فعاليت هاي مذكور صهيونيسم به عهده اين سازمان است و بررسي آن به درك مطلب كمك بيشتري مي كند. سازمان جهاني صهيونيسم سازمان جهاني صهيونيسم با نام اوليه "سازمان صهيونيستي" در اولين كنگره صهيونيستي در سال 1897، به عنوان چارچوب ساختاري جنبش سازمان‌يافته صهيونيستي و اهداف ظاهري ايجاد كانون يهودي براي اقوام يهود، بنيانگذاري شد و شامل كليه يهودياني مي گرديد كه برنامه صهيونيستي را مي‌پذيرفتند. از راه تأسيس اين سازمان بود كه صهيونيسم به جنبشي مدرن، دموكراتيك و مجهز به ابزارهاي لازم براي فعاليت هاي سياسي، مهاجرتي و تحقيقاتي در مقياس وسيع تبديل گرديد. اين سازمان براي رسيدن به اهدافش ابزارهايي دارد كه در زمان رياست "تئودور هرتزل" بر اين سازمان (1904ـ 1897 ) به وجود آمدند. اين ابزارها عبارتند از: 1ـ تراست مستعمراتي يهود كه كار بانك صهيونيستي را انجام مي داد. 2ـ صندوق ملي يهود با هدف خريد زمين به عنوان مالي كه هميشه به ملت يهود تعلق خواهد داشت. 3ـ دولت به عنوان اركان رسمي سازمانالگوي داخلي سازمان تا حد خيلي زيادي به الگوي يك دولت حاكمه شباهت دارد كه اعضا همانند شهرونداني هستند كه كنگره سازمان را انتخاب مي نمايند. قوه مجريه سازمان نيز به دولت و سازمان اداري يك مملكت شبيه است و دادگاه كنگره نقش قوه قضاييه اين سازمان را بازي مي كند. يكي از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان، آژانس يهود مي باشد. اين آژانس به عنوان سند قيموميت فلسطين ابداع و توسط جامعه ملل در سال 1922 اعلان گرديد. آژانس يهود نيز به عنوان مؤسسه اي عمومي با هدف مشورت و همكاري با حكومت فلسطين در موضوعات اقتصادي، اجتماعي و... در راستاي تأسيس دولت يهودي، شناخته مي‌شود. (8)وظايف اين سازمان عبارتند از: ايجاد سازماني براي مهاجرين يهودي در خارج و انتقال آنها و اموالشان به اسرائيل، شركت در امر جذب مهاجرين در اسرائيل، پرداختن به امور مهاجرت جوانان، اسكان دادن مناطق كشاورزي در اسرائيل، تهيه زمين و اصلاح و آب يابي آن، شركت در تأسيس مؤسسات تجاري و توسعه و گسترش فعاليت هاي اقتصادي، تشويق به سرمايه‌گذاري هاي بزرگ بخش خصوصي، كمك به امور فرهنگي و مؤسسات آموزش عالي در اسرائيل و هماهنگ كردن فعاليت هاي مؤسسات يهودي در اسرائيل و سازمان ‌دادن به آنها در محدوده‌هاي تعيين شده با كمك هاي مالي دولت و مردم. (9)بحث در مورد صهيونيسم و فعاليت هاي آن، بدون در نظرداشتن وضعيت فلسطين از گذشته تا به امروز، امري خالي از فايده است. چرا كه يكي از عمده‌ترين فعاليت هاي صهيونيسم در مناطق اشغالي صورت مي‌گيرد. درست است كه تنها هدف اساسي صهيونيسم، تأسيس دولت اسرائيل نبوده و تنها آن را پوششي براي فعاليت هاي پنهاني خود مدنظر قرار داده‌اند، اما از مهمترين غايات صهيونيسم، بحث اسرائيل است. لذا درك مسأله صهيونيسم بدون در نظر داشتن فعاليت هاي اسرائيل در فلسطين و مناطق همجوار آن سخت خواهد بود. بنابراين در اين قسمت، به صورت مختصر، نگاهي به قراردادهاي ننگين صلح بين اعراب و اسرائيل و تحولات فلسطين بعد از تأسيس اسرائيل خواهيم داشت: سازش مسالمت آمیز کاربرد اين اصطلاح درباره فلسطين صادق نيست. زيرا بيش تر طرح هاي سازشکارانه مسالمت آميز معمولاً ميان کشورهاي مختلفي است که با هم در حال جنگ هستند و يا ميان گروه هاي داخلي در يک کشور است. اما معاهدات و توافق نامه هايي که نيروهاي پيروز پس از اشغال سرزمين ملتي ديگر و آواره ساختن ساکنان و بهره برداري از منابع آن منعقد مي کنند، معاهداتي است ميان اشغالگري غاصب و ملتي تحت اشغال و شکست خورده، و بيانگر تسليم طرف ضعيف در برابر طرف قوي تر است. يهوديان با زور و بدون موافقت صاحبان اصلي فلسطين وارد اين کشور شده و اراضي شان را به مالکيت خود درآوردند و با توسل به قوه قهريه نهادهاي نظامي، مدني و اقتصادي خود را در آنجا بنا نهادند. يهوديان در سايه اشغالگري هاي انگلستان و با استفاده از ابزار زور توانستند دولت خود را در سال 1948 و در 77 درصد از خاک فلسطين تشکيل دهند. بنابراين اين معاهدات در نتيجه جنگ بر سر اختلافات مرزي و يا ساقط کردن يک رژيم نيست، بلکه بيان کننده وضعيتي استعماري است که هر نوع سازشي در آن اتفاق مي افتد. سازشي که در آن به ساکنان سرزمين اشغالي ظلم شده است؛ چرا که حتماً در آن بخشي از سرزمين شان و يا حق تعيين سرنوشت از آن ها گرفته و يا اين که حق حاکميت مطلق آن ها بر کشور و دولت شان سلب مي شود. نکته شايان توجه اينجاست که هيچ کدام از طرح هاي صلح به دنبال راهي براي پايان بخشيدن به زورگويي ها و تجاوزات صهيونيست ها نبود، بلکه هدف مشروعيت بخشي به اشغالگري هاي مهاجران يهودي بود. طرح هاي سازش از سال 1967 ـ 1948 نکته مشترکي که در تمامي طرح هاي سازش و صلح ديده مي شود، تعامل با مسأله فلسطين به اعتبار مسأله پناهندگان است و توجه تنها معطوف به بعد انساني قضيه فلسطين است، نه بعد سياسي آن. طرح هاي صلح و سازشي که تنها بر مسأله پناهندگان تأکيد مي کردند و در صدد رفع مناقشات ميان اعراب و اسرائيل بودند، يکي پس از ديگري در اين دوره ظهور کردند و در هيچ کدام بحثي از تشکيل يک دولت فلسطيني به ميان نمي آمد. به تنها طرح عربي شايان ذكري که در اين دوره جرياني کاملاً متفاوت از ديگر کشورها طي کرد، طرح تونس است که توسط "حبيب بورقيبه" رييس جمهور تونس در 21 آوريل 1965 ارائه شد و متضمن بندهاي ذيل بود: 1ـ "اسرائيل" يک سوم مساحتي را که تا کنون به اشغال خود در آورده است، به عرب ها تحويل دهد تا آنکه محل تشکيل دولت فلسطيني باشد. 2ـ پناهندگان به مناطق تحت حاکميت دولت جديد باز خواهند گشت. 3ـ صلح ميان عرب ها و اسرائيل برقرار خواهد شد و جنگ ميان دو طرف ديگر به پايان خواهد رسيد. پيشنهاد رييس جمهور تونس با استقبال طرف صهيونيستي رو به رو شد. چرا که دولت عبري آن را رويکردي جديد در تفکر عرب ها مي دانست ولي با اين حال رژيم صهيونيستي از هر گونه اعطاي امتياز و چشم پوشي از بخش هاي اشغال شده خودداري مي کرد. گفتني است که پيشنهاد بورقيبه با مخالفت و تقبيح شديد دولت ها و ملت هاي عربي رو به رو شد. "ليوي اشکول" نخست وزير رژيم اشغالگر قدس در مقابل طرح بورقيبه، در 17 مه سال 1965 طرح صلحي را ارائه کرد که مبتني بر تثبيت وضعيت فعلي فلسطين البته با اندکي تغييرات، مذاکرات مستقيم و فوري با جهان عرب، برقراري صلح دائم و برقراي روابط سياسي ميان اسرائيل و کشورهاي عربي بود. طرح هاي صلح از 1967 تا 1987 جنگ ژوئن 1967، باعث خلق واقعيت هاي جديدي در منطقه شد. اشغالگران صهيونيست در اين دوره بقيه خاک فلسطين (کرانه باختري و نوار غزه)، صحراي "سينا"ي مصر و "جولان" سوريه را نيز به اشغال خود درآوردند. ديگر تمام فکر و ذهن کشورهاي عربي که در انديشه آزادي اراضي اشغالي 1948 بودند، معطوف به آزادي اراضي اشغالي 1967 شد. در اين دوره، دولت هاي عربي تلاش شان را وقف سازش با اسرائيل مي کردند. در نتيجه رژيم اشغالگر قدس، توانست برنامه جديدي را در طرح هاي صلح جاي دهد و مناطق اشغالي 67 به موضوع اصلي روند سازش تبديل شد. در اين ميان اگر چه در کنفرانس سران کشورهاي عربي که در 29 آگوست 1967 برگزار شده بود، شعار "صلح نه، مذاکرات نه و تسليم در برابر دشمن نه" سر داده شد، ولي اين اقدام تنها به منظور پاسخگويي به احساسات جريحه دار شده ملت هايي بود که خواستار انتقام از دشمن شده بودند و به هيچ وجه نشانگر يک خط مشي سياسي نبود که بر اساس آن هر گونه سازش با دشمن اشغالگر رد شود، چرا که دولت هاي عربي سريعاً وارد عرصه صلح با اسرائيل شدند. ضمن آنکه هيچ گام عملي و استراتژيک را در راه تحقق شعارهاي شان برنداشتند. کثرت طرح هاي سازش در اين دوره به حدي است که ديگر از دايره شمارش بيرون مي روند. چارچوب کلي تمامي طرح هاي عربي صلح، عقب نشيني اشغالگران از اراضي اشغالي 1967 بود و چارچوب کلي طرح هاي صلحي که رژيم صهيونيستي ارائه داد، بحث بر سر پايان جنگ، برقراري روابط با کشورهاي عربي و ناديده انگاشتن حقوق طبيعي ملت فلسطين بود. چارچوب کلي طرح هاي بين المللي صلح نيز تلاش براي ارائه راه حلي بود که پاسخگوي خواسته هاي دو طرف باشد که در اين ميان رابطه کشور ارائه دهنده با هر کدام از دو طرف نيز مؤثر بود. در این دوره (سال 1968) سازمان آزادی بخش فلسطین که تا آن روزها مشی کاملاً نظامی وسازش ناپذیر داشت، با تغییر در ایدئولوژی خود شروع به سازش با اسرائیل نمود. هدف راهبري فتح در آن زمان تأسيس يک دولت دموکرات فلسطيني بود. بنابراین برای تحقق آن چاره را در سازش با اسرائیل دانست. فعاليت هاي سياسي براي حل مناقشه فلسطين با امتيازدهي هاي سازمان آزادي بخش و روابط سياسي با يهوديان همراه بود. روابطي که پيش از خدمت به مردم فلسطین، نوعي خيانت در فلسطين به شمار مي رفت. همچنین توافق نامه کمپ دیوید برای سازش بین مصر و رژیم صهیونیستی در این دوره و در سال 1978 به امضای طرفین رسید. طرح های سازش از 2000 – 1987سازمان آزادی بخش فلسطین در سال های 1987 ـ 1986 از ضعف سیاسی و به حاشیه رانده شدن رنج می برد. ولی آغاز انتفاضه اول (9 دسامبر 1987) ارمغان آور قدرت دوباره سیاسی برای این سازمان بود و توانست دوباره هویت فلسطینی را شکل دهد. انتفاضه منعکس کننده هدف محوری نسل مقاومت (کسانی که هر گونه سازش با دشمن اشغالگر را رد می کردند) در پایان بخشیدن به مسأله سازش بود. با شروع انتفاضه، مسأله فلسطین بار دیگر در رأس برنامه ها و در محور توجه سازمان ملل متحد، کشورهای قدرتمند جهان، کشورهای عربی و رسانه های جهانی قرار گرفت. به هر حال، چرخ زمان به شکلی که سازمان آزادی بخش و ملت فلسطین می خواست، پیش نمی رفت. چرا که جنگ ایران و عراق تازه پایان یافته و خسارت های زیادی به بار آورده بود. حمله عراق به کویت، حضور نظامی آمریکا در منطقه خلیج و تثبیت حاکمیتش بر این منطقه نیز در این روند مؤثر بود. توافق نامه های ننگین و شرم آور "اسلو"، "وای ریور" و "شرم الشیخ" در این سال ها منعقد شد که با هر قراردادی بخشی از خاک فلسطین مورد معامله قرار می گرفت و در نهایت هیچ سودی برای ملت فلسطینی در بر نداشت. (10)کرانه باختری و دیوار آپارتاید ايده احداث ديوار آهنين در محدوده اراضي اسرائيل، اولين بار در نوشته ها و سخنراني هاي ژابوتينسكي (11) و در سال هاي دهه 1920 مطرح شد. (12) البته در طول تاريخ ديوارهاي مختلفي براي حفظ كشور و دوري از حملات دشمنان كشيده شده است، اما اين ديوار تفاوت هاي اساسي با ديوارهاي ديگر دارد. رژيم صهيونيستي در بعضي اماكن به ويژه در مناطق پر جمعيت فلسطين، ديوارهاي بتوني با ارتفاع 809 متر برپا كرده است. بيشتر اين ديوارها كه از صفحات بتوني پيش‌‌ساخته درست شده اند، در بالاي تپه ها يا زمين هاي هموار مجاور مناطق مسكوني يا اراضي كشاورزي فلسطيني ها برپا شده است. (13) در بعضي از مناطق ديوار همراه با خندق و سيم خاردار، حسگرهاي الكترونيك و برج هاي ديده‌باني براي تك تيراندازهاي اسرائيلي است و درميان آن مسيري براي عبور مردم و نيروهاي گشتي ايجاد شده است. عرض اين موانع 100ـ50 متر است و هدف اصلي آن، جدا كردن فلسطيني ها از خانواده، سرزمين، مدرسه و محل كارشان است. اين ديوار خطي ممتد به طول 625 كيلومتر است كه تاكنون بيش از 200 كيلومتر آن تكميل شده است. اين ديوار گذرگاه هايي معدود براي عبور دارد كه ساعت فعاليت آنها محدود است. شايد بتوان گفت كه بيش از 95 درصد از قسمت هايي كه تا كنون ساخته شده، در قسمت كرانه باختري بوده است و كمتر از 1 درصد آن در سرزمين هاي اشغالي ساخته خواهد شد. فلسطيني‌هاي مقيم و غير مقيم در اين مناطق براي رفتن به خانه، محل كار، ديدن اقوام يا زمين هاي كشاورزي خود، بايد اجازه نامه كتبي داشته باشند. اين ديوار نشان دهنده ادامه فاجعه يا آوارگي بيش از 700هزار فلسطيني از خانه و كاشانه و سرزمينشان از زمان تأسيس رژيم صهيونيستي در 1948 تا كنون است. با اين تفاوت كه اين بار فلسطيني هاي بيشتري آواره خواهند شد. زيرا دسترسي آنها به محل كار، زندگي و منابع ديگري كه در آينده براي رشد جمعيت و توسعه اقتصادي به آنها نياز خواهند داشت، محدود خواهد شد. (14)ديوار حائل با هدف تبديل كرانه باختري به مناطقي محصور و جزيره مانند، طراحي شده است كه يك شبكه جاده اي براي تردد دارند، اما دسترسي كافي به منابع طبيعي نظير آب ندارند. به طور خلاصه بايد گفت همه هدف اسرائيل از ساخت ديوار حائل، تسلط بر اراضي فلسطين و جلوگيري از تشكيل فلسطيني مستقل و خودكفا بوده است. نتیجه گیری همانطور که ذکر شد، صهیونیسم جهانی مهمترین ابزار تبلیغات خود را رسانه های جمعی و خبر گزاری های بزرگ قرار داده و از این طریق هجمه تبلیغاتی شدیدی مخصوصاً علیه مسلمانان و اسلام ایجاد کرده است. آنها با این ابزار چهره کریه و زشتی از مسلمانان، خاصه مسلمانان فلسطین، ایران و لبنان در ذهن مردم دنیا پدید آورده اند. از طرف دیگر از خود چهره موجهی ایجاد کرده و حمله به اعراب فلسطینی و کشتار سبعانه آنها را منطقی جلوه می دهند، چرا که اسلام یعنی تروریسم. بنابراین حمله به آنها و نابودی آنها مخصوصاً که سرزمین پدری آنها را هم تسخیر کرده اند، جایز شمرده می شود. در این شرایط و اوضاع وظایف سنگینی بر عهده مسلمانان مخصوصاً قشر تحصیلکرده می باشد. ممکن است گزینه نظامی و نبرد مستقیم با این جرثومه و غده سرطانی برای همه مهیا نباشد، اما امور دیگری هست که البته ثوابی کمتر از جهاد ندارد. در درجه اول، تولید فرهنگی در این زمینه باید مورد تأکید قرار گیرد. ما نیز می توانیم همانگونه که دشمنان مسلم و قسم خورده مان علیه ما تبلیغات سوء انجام می دهند، آنها را مورد هجمه وسیع تبلیغات خود قرار دهیم. البته نه به این معنی که هر حادثه ای که رخ می دهد را به آنها نسبت دهیم. بلکه منظور، پخش حقایق و مستندات اعمال آنها است. و مسلماً اعمال پشت پرده آنها به قدری زیاد و به قدری ناپسند است که نیازی به پخش اطلاعات کذب نیست. در این زمینه با نوشتن مقالات، کتاب ها و مجلات و همچنین تولید برنامه های مستند در صدا و سیما می توان هم مردم را در این مورد آگاه کرد و آنها را نسبت به آن حساس نمود، و هم با گسترش در رسانه های خارجی آنها را بیدار کرد. وظیفه دوم، بحث نهادینه کردن فرهنگ تحریم کالاهاي صهیونیستی و اسرائیلی است. صهیونیست های متنفذ و ثروتمند دنیا نه تنها در دولت ها، رسانه ها و سازمان های بین المللی نفوذ کرده اند، بلکه بسیاری از کارخانه های تولید پوشاک مانند Timberland ، Caterpillar و...، تولید لوازم الکترونیک و کامپیوتری مانند Intel و nokia مواد خوراکی ونوشیدنی مثل Nestle ، Pepsi ،Coca cola و... را در دست دارند. متأسفانه اکثر این کالاها به صورت قانونی یا قاچاق در ایران نیز موجود است و به علت عدم آگاهی، بسیاری از مردم از آن استفاده می کنند. حال بر ماست که با تبلیغات وسیع، تحریم این کالاها را ابتدا در کشور خود و سپس در کشورهای دیگر نهادینه کرده و حداقل گامی را در راه حفظ ارزش هایمان برداریم و با نخریدن این کالاها بازار مصرفی آنها را از بین ببریم، چرا که خرید هر کالای صهیونیستی مساوی با تأمین یک گلوله تیر برای هدف قرار گرفتن کودکان و پیران و زنان و مجاهدان و همه اعراب فلسطینی است. پی نوشت:1.حمید احمدی، ریشه های بحران در خاور میانه ،انتشارات اطلاعات، ص 3 2. همان ، ص 7 Lord Sydenham 3.4.همان ، ص 10 5. همان ،ص 11 6. همان ،ص 12 7. مقاله صهیونیسم بین المللی، موسسه مطالعات وتحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران،سایتwww.yahood.ir 8.عجاج نویهض ، پروتکلهای دانشوران صهیون،انتشارات آستان قدس رضوی، ص42 -60 9.محمد احمدی ،پژوهه صهیونیست،مجموعه مقالات ،جلد دوم، ص 14-3010.اسراییل شاهاک،تاریخ یهود آیین یهود،انتشارات قطره ، ص 2011.همان،ص 150 12.روژه گارودی ،محاکمه صهیونیسم اسزاییل ، ص 50 13.حمید احمدی ،ریشه های بحران د





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن