واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۸
عبدالصابر کاکایی با اشاره به تعطیل شدن کارگاه شعرش در یک فرهنگسرا، از نحوه برخورد با اهل فرهنگ انتقاد کرده است. این شاعر در یادداشت ارسالیاش به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) با عنوان «ورود شاعران ممنوع!» نوشته است: «وقتی که با انرژی و شادابی شروع سالی جدید برگزاری نخستین جلسه کارگاه شعر کوتاه در سال 93 را به دوستانت اطلاع میدهی و سرحال در روز پنجشنبه، 28 فروردینماه رهسپار فرهنگسرای رسانه، محل برگزاری جلسات کارگاه میشوی و در راه به این فکر میکنی که موضوعات نظری جلسات آینده کارگاه چه می تواند باشد، همه چیز آرام است و خوشبین هستی به آینده این نشستها که با استقبال و مشارکت و دلگرمی بسیاری از کوتاهسرایان همراه بوده است. به فرهنگسرای رسانه میرسی و از پلهها بالا می روی و منتظری که مثل همیشه با چند میز رنگ و رورفته و چند صندلی پلاستیکی روبهرو شوی، یعنی با تنها امکاناتی که فرهنگسرایی با امکانات فراوان در اختیار گروهی از شاعران قرار داده است. گروهی از شاعران که با صفحات کتابهایشان میتوانند تمامی دیوارهای این فرهنگسرای عریض و طویل را کاغذ دیواری کنند. بله، منتظری که با همین چند صندلی پلاستیکی روبه رو شوی ولی تنها سالنی خالی و سوت و کور در انتظار توست. و این توضیح ناقص و پوزخندوار کارمند فرهنگسرا که؛طبق دستور رییس فرهنگسرای رسانه، این جلسات بنا بر دلایلی (!) دیگر نباید اینجا برگزار شود. و هرچه میپرسی که این دلایل چه میتواند باشد که رییس فرهنگسرا به خود اجازه داده است با یک جمله کوتاه و بی سر و ته، از ورود شاعران به محل برگزاری جلسات ممانعت کند، پاسخی دریافت نمیکنی. رییس فرهنگسرایی که اصلیترین وظیفهاش شاید خدمت به اهالی فرهنگ باشد در سالی که اتفاقاً با نام فرهنگ مزین شده است. ولی به راحتی و بدون اطلاعرسانی به دبیر جلسات، همان چند صندلی پلاستیکی را احتمالا به آبدارخانه منتقل میکنند. بدون توجه به اینکه هر کدام از این شاعران صاحب تألیف از راه دوری و گوشهای از این شهر بزرگ و با شعرهایی تازهدم راهی این جلسه شدهاند و تنها با دری بسته و برخوردی غیرمحترمانه و استهزاآمیز مواجه میشوند. وقتی به حافظه رجوع میکنی میبینی که برخوردهای اینگونه با شاعران و اهل قلم در فرهنگسراها و زیرمجموعههای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران سابقهای دیرینه داشته است. سیزده-چهارده سال پیش را به یاد میآوری؛ وقتی که در یکی از فرهنگسراهای جنوب تهران کارشناس ادبی بودی و زندهیاد محمود گلابدرهای جلسات داستاننویسی پرمخاطبی را در آن فرهنگسرا برگزار میکرد. رییس وقت آن فرهنگسرا در حاشیه نامهای که مربوط به هزینه آژانس زندهیاد محمود گلابدرهای بود نوشته است که، لطفا از افرادی برای تدریس در کلاسها استفاده شود که منزلشان در مجاورت فرهنگسرا باشد!! و تو به این فکر میکردی که یعنی چه کار باید کرد؟! باید اعلامیهای روی تیرهای چراغ برق اطراف فرهنگسرا نصب کرد که به یک استاد داستاننویسی با بیش از ده کتاب منتشرشده نیازمندیم؟!! خاطرات در مورد اینگونه برخوردها فراوان است و اگر پای درد دل شاعران و نویسندگان بنشینی میتوانی کتابهای زیادی را در این زمینه بنویسی. از شاعران و همراهان کارگاه شعر کوتاه عذرخواهی میکنی و میگویی که تا پیدا کردن محلی جدید برای برگزاری جلسات خداحافظ! ... خداحافظی میکنی و در انتظار برخوردهای دیگری از این دست با شاعران این مرز و بوم میمانی.» انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]