تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):درگذشت عالم مصيبتى جبران ‏ناپذير و رخنه ‏اى بسته ناشدنى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797779371




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عبودیت و بندگی در آیات


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
عبودیت و بندگی در آیات
عبادت از عقیده برمی‌خیزد و ثمره‌اش به‌صورت ملکات فاضلۀ اخلاقی تجلی می‌یابد. از سوی دیگر روح را صیقل می‌دهد و اعتقادات دینی را مستحکم می‌کند و انسان در سایه آن هر لحظه به سوی قرب الهی حرکت می‌کند.

خبرگزاری فارس: عبودیت و بندگی در آیات


بخش دوم و پایانی 5. گسترة بندگی از ثری تا به ثریا به عبودیت او  همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود  (سعدی، 1367: غزل 26) گسترة پرستش و پرستندگان خداوند به جن و انس و ملائک محدود نمی‌شود؛ بلکه هر چه نام هستی دارد، در مدار پرستش در حال گردش است:  أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیرُ صَافَّاتٍ کلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یفْعَلُونَ. (نور / 41) آیا ندیدی که هر کسی در آسمان‌ها و زمین است و نیز پرندگانی که در پروازند، خدای را تسبیح می‌کنند؟ همگی دعا و نیایش خود را می‌دانند و خدا به آنچه می‌کنند، آگاه است. دوش مرغی به صبح می‌نالید   عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش یکی از دوستان مخلص را   مگر آواز من رسید به گوش گفت باور نداشتم که تو را   بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست   مرغ تسبیح خوان و من خاموش  (سعدی، 1367: 84) و این بدان جهت است که:  إِنْ کلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِى الرَّحْمنِ عَبْداً. (مریم / 93) هیچ کسی در آسمان‌ها و زمین نیست، جز آنکه به رسم عبودیت، به حضور رحمان می‌آید.خداوند آسمان‌ها و زمین را فرمان‌بردار معرفی می‌کند:ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِی دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کرْهاً قالَتا أَتَینا طائِعِینَ. (فصلت / 11)سپس به آسمان‌ها پرداخت، در حالی که دود بود، پس به آن و نیز به زمین گفت: خواه ناخواه بیایید. گفتند: در حالی می‌آییم که می‌خواهیم. گسترة بندگی و دامنة عبودیت، همة موجودات را در برمی‌گیرد: تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکنْ لاتَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً. (اسرا / 41)هفت آسمان و زمین و هر کسی در آنهاست، خدا را تسبیح می‌کنند و هیچ چیزی نیست، مگر آنکه به ستایش او تسبیح می‌کند؛ اما شما تسبیحشان را نمی‌فهمید، به راستی که او بردبار آمرزنده است. 6. سود بندگی هر عبادت‌کننده‌ای که پرستش او سودی را به بار نیاورد و از زیانی جلوگیری کند، مورد سرزنش خدا قرار گرفته است. قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یمْلِک لَکمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. (مائده / 76)بگو آیا به جای خدا، چیزهایی را می‌پرستید که مالک هیچ زیان و سودی برای شما نیستند؛ در حالی که تنها خدا شنونده [درخواست‌ها] و دانا [به نیازهای شما]ست. خدای متعال گفتگوی ابراهیم را با بت‌پرستان این‌گونه حکایت می‌کند:إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ ٭ قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاکفِینَ ٭ قالَ هَلْ یسْمَعُونَکمْ إِذْ تَدْعُونَ ٭ أَوْ ینْفَعُونَکمْ أَوْ یضُرُّونَ. (شعرا / 70)آنگاه که به پدرش [= عمویش] و قومش گفت: چه چیزهایی را می‌پرستید، گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم و همواره برای پرستش آنها آماده‌ایم. گفت: آیا هنگامی که آنها را صدا می‌کنید، صدای شما را می‌شنوند یا برای شما سودی دارند یا زیانی می‌رسانند؟ و نیز ابراهیم به قوم خود گفت:قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لاینْفَعُکمْ شَیئاً وَ لا یضُرُّکمْ ٭ أُفٍّ لَکمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. (انبیاء / 66 و 67)گفت: اینک آیا به جای خدا چیزهایی را می‌پرستید که هیچ سودی به شما نمی‌دهد و هیچ زیانی برای شما ندارد! اُفّ بر شما و بر هر آنچه به جای خدا می‌پرستید، آیا نمی‌اندیشید؟ آری، این حقیقت را می‌توان به روشنی در زندگی انسان‌ها مشاهده کرد. آنان همواره در تلاش خستگی‌ناپذیر برای «جلب منفعت و دفع ضرر» هستند. در جستجوی عبادت بودن نیز نمی‌تواند از این قانون مستثنا باشد؛ بنابراین پرستش انسان باید سودی را جلب یا زیانی را دفع کند و خداوند بر این اساس از بندگی سخن به میان آورده است. خدای متعال در قرآن کریم همان‌گونه که پرستش‌های بی‌سود و زیان را نکوهش می‌کند، سودمندی پرستش خود را به تصویر می‌کشد و آثار آن را بیان می‌کند از جمله: یک. تقوا پیشگی اول: ثمره تقوا خداوند با دو بیان تقوا را ثمره و نتیجة عبادت معرفی می‌کند: بیان اوّل: عنوان عمومی عبادت از سوی عموم مردم؛ مانند:یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ. (بقره / 21)ای مردم پروردگار خویش را بپرستید؛ همان کسی که شما را آفرید و نیز کسانی را که پیش از شما بودند، شاید که تقوا پیشه کنید. بیان دوم: عنوان عبادتی خاصّ از سوی مردمی مخصوص، مانند: 1. عبادت روزه برای مؤمنان: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ. (بقره / 183)ای کسانی که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما مقرّر شد؛ همان‌گونه بر کسانی که پیش از شما بودند، مقرر شده بود، شاید تقوا پیشه کنید.خداوند در این آیه به جای عبادت، به معنای عامّ، از عبادتی ویژه به نام «روزه» سخن می‌گوید و ثمرة آن را، مانند عبادت عمومی، «تقوا» می‌داند. 2. عبادت مراسم و مناسک خانه خدا برای حاجیان: الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ یعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ یا أُولِى الْأَلْبابِ. (بقره / 197)موسم حج ماه‌هایی شناخته شده است، پس هرکس حج را بر خود واجب کند؛ [بداند که در اثنای حج] آمیزش با زنان و دروغ گفتن و جدال کردن روا نیست، و هر کار خوبی انجام می‌دهید خدا آن را می‌داند و هرچه می‌توانید، توشه برگیرید و بهترین توشه، تقواپیشگی است و ای خردمندان! تقوای مرا پیشه خود سازید. خدای متعال از مراسم و مناسک ویژه‌ای به نام حج یاد و ثمرة آن را مانند عبادت عمومی، «تقوا» بیان می‌کند. 3. عبادت قربانی کردن در مناسک حج: لَنْ ینالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکنْ ینالُهُ التَّقْوی مِنْکمْ ... . (حج / 37)هرگز گوشت آن و نه خون آن به خدا نمی‌رسد؛ امّا تقوای آن به شما می‌رسد ... . دوم. مراتب تقوا می‌توان گفت که رساندن انسان به تقوا در اندیشه و پیشه، مانند ذکر، وجه مشترک هر عبادتی است؛ گویا همة بندگی‌ها می‌خواهند انسان را از مرحله تقوای الهامی براساس «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس / 8) به مراتب و مراحل بالای آن برسانند و انسان نیز باید مراحل و مدارج تقوا را با نردبان عبادت بپیماید؛ مراحلی از قبیل: 1. تحصیل تقوا در حدّ استطاعت: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیراً لِأَنْفُسِکمْ وَ مَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ. (تغابن / 16) پس تا می‌توانید تقوای خدا را پیشه کنید و بشنوید و فرمان برید و انفاق کنید، برای جانتان بهتر است و هر کسی جان خویش را از آز و حرص نگه دارد، چنین کسانی رستگار خواهند بود. 2. تحصیل تقوا در حدّ شأن و منزلت تقوا: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ. (آل‌عمران / 101)ای کسانی که ایمان آورده‌اید، تقوای خدا را آن‌گونه که شایستة تقواست، پیشة خویش سازید و مبادا بمیرید و مسلمان نباشید. 3. تحصیل تقوا در حدّ شایستگی پیشوایی اهل تقوا: خدای متعال از جمله ویژگی‌های عباد الرّحمان را چنین وصف می‌فرماید: وَ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّةَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً. (فرقان /74) و کسانی که می‌گویند: پروردگار ما! برای ما از همسرانمان و فرزندانمان روشنی چشم عطا فرما و ما را پیشوای تقواپیشگان قرار ده. حضرت امام صادق(ع) در پاسخ به پرسشی در تفسیر تقوا فرموده:أن لا یفقدک الله حیث أمرک و لا یراک حیث نهاک. (محمدی ری شهری، 1379: 14 / 7018، ح 22470)تقوا آن است که خداوند هرجا که تو را فرمان داده است، غایب نیابد و هرجا که تو را نهی کرده است، حاضر نبیند. انسان مؤمن زمانی می‌تواند چنین باشد که ملکة تقوا را به دست آورده باشد. ملکة تقوا «عقل و اندیشه» را روشن می‌کند و به «عزم و اراده» نیرو می‌بخشد. به عبارت دیگر، انسان را در حوزة عقل، اندیشه، نگرش و بینش، «دانا» و در حوزة عزم، اراده و تصمیم، «توانا» می‌سازد. فرقان (انفال / 29)، بصیرت (اعراف / 201)، گشایش (طلاق / 3) و مانند آن بسترهای روشنی است که تقوا برای عقل فراهم می‌آورد، تا آدمی آگاه، فهیم و روشن بیاندیشد و «ارادة مستحکم» نیز بستر مساعدی است که تقوا در عرصة عمل در اختیار انسان قرار می‌دهد تا با عزمی قوی و اراده‌ای شکست ناپذیر تصمیم بگیرد. رسول اکرم(ص) در این خصوص می‌فرماید:من اتّقی الله عاش قویاً و سار فی بلاد عدوّه آمناً. (مجلسی، 1404: 70 / 283، ح 5)هرکس تقوای خدا پیشه کند، نیرومند زندگی می‌کند و در سرزمین دشمن خود در امنیت می‌گردد.انسان دانا و توانا با کرامت، زندگی می‌کند و انسان‌های با کرامت، جامعه‌ای براساس کرامت را بنیان می‌نهند. دو. آرامش بخشی برای دریافت محسوس این حقیقت که عبادت آرامش‌بخش است، چند اصل را باید مورد توجه قرار داد: اصل اوّل: هر انسانی خود را نیازمند آرامش می‌داند و همواره برای دستیابی بدان می‌کوشد؛ البته بسیاری از مردم نیز فرصت‌های آرامش‌یابی را گم می‌کنند و در دام اضطراب، تشویش، ترس، ناامیدی و سرگردانی گرفتار می‌آیند. اصل دوم: در یاد خدا بودن، در فضای خشنودی او زندگی کردن، و از هر چه نمی‌پسندد دوری گزیدن، فضای آرامش بخشی را به وجود می‌آورد که انسان همواره خود را نیازمند آن می‌داند در جستجوی آن است: الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. (رعد / 28)[آنان که به پناه خدا بازآمده‌اند، همان] کسانی‌اند که به خدا ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرامش می‌یابد. بدانید تنها به یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد. اصل سوم: هرکس از یاد خدا روی‌گردان باشد، رنگ آرامش را نخواهد دید و به زندگی همراه با سختی، اضطراب، یأس و ترس و... دچار خواهد شد: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی. (طه / 124)و هرکس از یاد من روی برتابد، بی‌گمان بر او سخت و دشوار خواهد بود و او را روز رستاخیز نابینا محشور می‌کنیم. اصل چهارم: عصارة هر عبادت «ذکر و یاد خدا» و هماهنگی و هم‌سویی با اوست: این حقیقت را به روشنی می‌توان در آینة آیات الهی مشاهده کرد، از جمله: یک. «ذکر و یاد خدا» مقصد عبادت و نماز، در گفتگوی خدا با موسی(ع): وَ أَنَا اخْتَرْتُک فَاسْتَمِعْ لِما یوحی ٭ إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرِی. (طه / 13 و 14) و من اینک تو را اختیار کردم، پس آنچه به تو وحی می‌شود، به خوبی گوش سپار. به راستی منم خداوند که معبودی جز من شایسته پرستش نیست، پس مرا پرستش کن و برای آنکه به یاد من باشی، نماز را به‌پا دار. عبادت شبانه‌روزی و نمازهای یومیه نیز ما را به سوی «ذکر و یاد خدا» می‌برند:فَإِذا قَضَیتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِکمْ... . (نساء / 103)و هنگامی که نماز را به جای آوردید، خدا را [در هر حال]، در حال ایستادگی و در حالت نشسته و بر پهلو آرام گرفته، یاد کنید ... . دو. دربارة عبادت هفتگی و جمعی جمعه: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِی لِلصَّلاةِ مِنْ یوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلی ذِکرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیعَ ذلِکمْ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ ٭ فَإِذا قُضِیتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکرُوا اللَّهَ کثِیراً لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ. (جمعه / 9 و 10)ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که برای نماز از روز جمعه ندا برخواست، به سوی ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید، اگر بدانید، این برای شما بهتر است. پس وقتی نماز گزارده شد، در زمین منتشر شوید و از فضل خدا بجویید و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید. سه. دربارة عبادت سالانه و جهانی مراسم و مناسک حج:فَإِذا قَضَیتُمْ مَناسِککمْ فَاذْکرُوا اللَّهَ کذِکرِکمْ آباءَکمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکراً... . (بقره / 200)و هنگامی که مناسک خود را به جای آوردید، پس خدا را یاد کنید همان‌گونه که پدرانتان را یاد می‌کنید؛ بلکه بیشتر، بهتر و جدی‌تر ... . چهار. جهاد نیز جلوه‌ای از عبادت است: فَإنّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أبْوابِ الْجَنّةِ فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أوْلِیائِهِ ... . (سید رضی، بی‌تا: خ 27)جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است ... . از سوی دیگر، عبادت نیز نمادی جهادی دارد، به‌گونه‌ای که محل استقرار نمازگزار «محراب» نام گرفته است؛ تلاقی نماز و جهاد یادآور سخن ماندگار عابد، زاهد و مجاهدِ سیاستمدار آیت الله شهید مدرس است که: «دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست». خدای حکیم جهادِ در راه خود را مانند نماز، روزه، حج و مانند آن مطرح و «ذکر و یاد خدا» را ثمره آن معرّفی می‌کند: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکرُوا اللَّهَ کثِیراً لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ. (انفال / 45)ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که با گروهی [از دشمن] رو به رو شدید، پایداری کنید و خداوند را بسیار یاد کنید، شاید رستگار شوید. می‌توان گفت احیای «ذکر و یاد خدا» و استمرار آن در همة حالت‌ها و فراز و نشیب‌های زندگی، مانند «تقوا»، وجه مشترک همة عبادت‌هاست، به گونه‌ای که گویا ذکر در نمازهای یومیه، نماز جمعه، حج، جهاد و هر عبادتی دیگر، زمینه‌ها را مهیا می‌کند تا شایستگی انسان افزون شود و خداوند به او این‌گونه خطاب می‌فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکرُوا اللَّهَ ذِکراً کثِیراً ٭ وَ سَبِّحُوهُ بُکرَةً وَ أَصِیلاً. (احزاب / 41 و 42)ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را بسیار یاد کنید. و صبح و شام او را ستایش کنید. منظور این است که چشمه‌های نمازهای یومیه، نماز جمعه، نمازهای عید فطر و قربان، مراسم و مناسک حج، نمازهای مستحبی به ویژه نافلة شب و... باید چنان به یکدیگر بپیوندند که نقطه‌ای در زندگی محروم‌مانده از ذکر باقی نماند و استمرار بی‌وقفة ذکر، سراسر وجود و لحظه‌های آدمی را فرا بگیرد و اقیانوسی از آرامش و حیات را پدید آورد. همچنین معلوم می‌شود که هر عبادتی دارای ظرف و بستر زمانی و گاهی مکانی محدودی است و آغاز و پایانی دارد؛ اما ذکر که خود عبادت است و نیز ثمره عبادت‌های دیگر می‌باشد، به هیچ زمان و مکانی محدود نمی‌شود؛ چنان‌که مقید به هیچ قیدی و مشروط به هیچ شرطی نیست. شاید به همین دلیل قلب انسان مزرعة ارزش‌های کتاب خداست که نام دیگرش «ذکر» است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». (حجر / 9) تابش انوار ولایت الهی و بارش باران رحمتِ آیاتِ ذکر مبارک، به‌صورت پیوسته، رویش، حیات، نشاط، سرسبزی و خرّمی ایجاد می‌کند و استمرار می‌بخشد. امام علی(ع) دربارة قرآن کریم فرمود: ... وَ فیهِ رَبیعُ الْقَلْبِ وَ ینَابیعُ الْعِلْم ... . (سید رضی، بی‌تا: خ 176، بند 28)... و در آن [= قرآن] بهار دل‌ها و چشمه‌های دانش هست. سه. حریت و آزادگی تأکید بر پرستش خدای یگانه و دوری از پرستش غیر او به معنای آزادی انسان از بردگی اغیار و گویای شرافت بندگی خدای حکیم است؛ رها بودن چنین انسانی به معنای سرگردانی و آشفتگی او نیست؛ بلکه به معنای هدف داشتن، به سوی مقصد کمال حرکت کردن و با انگیزه و نشاط در صراط مستقیم قرار گرفتن است. توضیح آنکه: پرستش خدای یگانه حرکتی دوسویه است؛ یک سوی آن نفی پرستش غیر خداست. از این منظر، انسان با عبادت همراه با اندیشه و انگیزه، از بندگی جاهلانه روی برمی‌گرداند، در برابر خرافات، موهومات و ساخته و پرداخته‌های افکار و امیال آدمیان سر تعظیم فرود نمی‌آورد و از عبادت و اطاعت شیطان اجتناب می‌ورزد. از سوی دیگر روح پرستشگر خویش را سرگردان رها نمی‌کند؛ بلکه بدان جهت می‌دهد: إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ. (انعام / 79)من خالصانه چهرة جان خویش را به سوی کسی جهت دادم که آسمان‌ها و زمین را پدید آورد و من از مشرکان نیستم.بدین‌سان بنده هجرتِ در صراط هدایت به سوی قرب و وصال را آغاز می‌کند و در این سیر و سلوک معنوی ـ انسانی، فرصت رشد ارزش‌های متعالی و استعدادهای فطری او فراهم می‌آید. او خدایی را پرستش می‌کند که ذات واجب الوجود و مستجمع همة کمالات است؛ ذاتی که از هر نقص و کاستی به دور است. بندگی خدایی با این ویژگی‌ها؛ یعنی در جستجوی کمال بودن و در تحصیل آن کوشیدن و هر عیب و نقصی را فرونهادن و به عبارتی دیگر، به «بردگی» نه گفتن و در دامان مهر «بندگی» آرام گرفتن، یعنی «لا اله الاّ الله و لا نعبد الاّ ایاه». یوسف(ع) این حقیقت را در گفتگو با دو یار زندانی‌اش به تصویر می‌کشد و می‌گوید: یا صاحِبَی السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ٭ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیاهُ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ. (یوسف / 39 و 40) ای دو یار هم زندانی، آیا صاحبان پراکنده بهترند یا خداوند یگانة قهار؟ شما غیر از او [= خدای یگانة قهار]؛ جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنان را نامیده‌اند. خدا برای آنان هیچ سلطنتی فرو نفرستاده است، فرمان تنها از آن خداست، فرمان داده است که غیر او را نپرستید. این دین پابرجاست؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. خداوند این صاحبان گوناگون را با مثالی گویا مجسّم کرده است تا هم چهرة زشت عالَم شرک به نمایش درآید، هم پلیدی مشمئزکننده و ذلّت و خفّت پرستش عاری از عقلانیت مشرکان برای همگان آشکار شود: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکثَرُهُمْ لا یعْلَمُونَ. (زمر / 29)خدا مردی را مثال زد که چند نفر ناسازگار و کشمکش‌کننده در اوص [که بردة آنان است] شریک‌اند و مردی [دیگر] که برای یک نفر از سر سلم، آشتی، سازگاری و دوستی تن به فرمان می‌دهد، آیا این دو برابرند. سپاس و ستایش ویژه خداوند است؛ ولی بیشتر آنان نمی‌دانند. چهار. رسیدن به مقام یقین یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان عبور از عوالم جهل، وهم، خیال، شک، ظن و به تعبیر قرآن کریم، خروج از ظلمات امور یاد شده و رسیدن به بلندای نورانی یقین است. راه یقین را تنها با نردبان عبودیت می‌توان پیمود، معراجِ بندگی است که انسان را تا بلندای یقین بالا می‌برد و خداوند این حقیقت را با صراحت بیان می‌کند: وَ اعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ. (حجر / 99)و پروردگار خویش را پرستش کن تا تو را یقین آید. نخستین معنایی از «یقین» که در ذهن جای می‌گیرد، اعتقاد راسخ، دانش محکم و علم خدشه‌ناپذیرِ به دور از وهم، شک و گمان است؛ البته یقین در این آیة کریمه، به مرگ نیز تطبیق داده شده است؛ ولی روشن است که تطبیق یقین بر مرگ، تفسیر و بیان معنای واژه نیست؛ بلکه بیان مصداق شاخص از مصداق‌های یقین به حساب می‌آید. برای آنکه ارزش یقین، به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار عبادت، آشکار شود، آن را در آینة برخی از روایات به تماشا می‌نشینیم. امام رضا(ع) فرمود:ألایمَانُ فَوْقَ الْإسْلامِ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوی فَوْقَ الایمَانِ بِدَرَجَةٍ، وَالْیقینُ فَوْقَ التَّقْوی بِدَرَجَةٍ وَ لَمْ یقْسَمُ بَینَ الْعِبَادُ شَیئٌ أقَلّ مِنَ الْیقینِ. (کلینی، 1365: 2 / 52، ح 2) ایمان به درجه‌ای بالاتر از اسلام و تقوا به درجه‌ای بالاتر از ایمان و یقین به درجه‌ای بالاتر از ایمان است و چیزی کمتر از یقین میان بندگان تقسیم نشده است. کسانی که مدارج اسلام تا یقین را پیموده‌اند، مورد توجه و تشویق رسول خدا(ص) بوده‌اند. اسحاق بن عمّار می‌گوید: شنیدم که امام صادق(ع) می‌فرمود: إنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) صَلّی بِالنَّاسِ الصُبْحَ فَنَظَرَ إلی شَابٍّ فی الْمَسْجِدِ وَ هُوَ یخْفِقُ وَ یهْوی بِرَأسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَینَاهُ فی رَأسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ(ص): کیفَ أصْبَحْتَ یا فُلَان؟ قَالَ: أصْبَحْتُ یا رَسُولَ اللهِ مُوقِناً. فَعَجِبَ رَسُولُ اللهِ(ص) مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ: إنَّ لِکلِّ یقینٍ حَقیقَةً فَمَا حَقیقَةً یقینِک؟ فَقَالَ: إنَّ یقینی یا رَسُولَ اللهِ(ص) هُوَ الَّّذی أحْزَنَنی وَ أَسْهَرَ لَیلی وَ أَظْمَأَ هَواجِرِی فَعَزَفَتْ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیا وَ مَا فیهَا حَتّی کأنّی أنْظُرُ إلی عَرْشِ رَبّی وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسابِ وَ حُشِرَ الْخَلائِقُ. لِذلِک وَ أنَا فیهِمْ وَ کأَنّی أنْظُرُ إلَی أهْلِ الْجَنَّةِ یتَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّةِ وَ یتَعارَفُونَ وَ عَلَی الْأرَائِک یتَّکؤُونَ وَ کأنّی أنْظُرُ إلَی أهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فیهَا مُعذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ کأَنّی الْآنَ أَسْمَعُ زَفیرَ النَّارِ یدُورُ فِی مَسَامِعِی. فَقَالَ رَسُولَ الله(ص) لِأصْحَابِهِ: هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللهُ، قَلْبَهُ بِالْایمانِ؛ ثُمَّ قَالَ لَهُ: ألْزِمْ مَا أنْتَ عَلَیهِ. فَقَالَ الْشَّابُّ: أدْعُ اللهَ لِی یا رَسُولُ اللهِ، أنْ أرْزقَ الشَّهَادَةَ مَعَک، فَدَعَا لَهُ رَسُولُ الله(ص) فَلَمْ یلْبَثْ أنْ خَرَجَ فِی بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبی(ص) فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ وَ کانَ هُوَ الْعَاشِر. (کلینی، 1365: 2 / 53، ح 2) روزی رسول خدا(ص) نماز صبح را با مردم به جای آورد، سپس به جوانی نگاه کرد که چرت می‌زد و سرش پایین می‌افتاد. رنگ چهره‌اش زرد، جسمش لاغر و چشمانش گود رفته بود. پرسید: چگونه روزگار می‌گذرانی؟ گفت: ای رسول خدا! روزگارم را در حال یقین سپری می‌کنم. رسول خدا(ص) از گفتة او در شگفت [= خشنود] شد و پرسید: هر یقینی را حقیقتی است، حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: ای رسول خدا! همین یقین من است که مرا محزون ساخته، شب‌هایم را به بیداری کشانده و روزهای گرمم را با تشنگی همراه کرده است، در نتیجه جانم به دنیا و آنچه در آن هست، بی‌رغبت شده است، تا جایی که گویا عرش پروردگارم را می‌بینم که برای حساب برپا شده و مردم برای آن محشور شده‌اند و من میان آنان هستم و گویا اهل بهشت را می‌نگرم که در نعمت‌های بهشت غوطه‌ورند، بر تخت‌ها تکیه زده‌اند، یکدیگر را معرفی می‌کنند و گویا اهل دوزخ را می‌بینم که در حال عذاب‌اند و ناله‌زنان فریادرسی می‌خواهند و گویا آهنگ زبانه‌های آتش جهنّم در گوشم می‌پیچد. رسول خدا(ص) به اصحاب خود فرمود: این جوان بنده‌ای است که خداوند قلب او را به نور ایمان روشن کرده است. آنگاه فرمود: آنچه را یافته‌ای، با خود نگهدار!جوان گفت: خدا را بخوان تا شهادت به همراه تو را روزی‌ام فرماید. رسول خدا(ص) هم برای او دعا کرد. مدتی نگذشت که در جنگی همراه رسول خدا(ص) بیرون رفت و بعد از نه نفر، به شهادت رسید.ره‌آوردهایی از این دست، ثمراتی‌اند که بر شاخسار شجرة طیبة «عبودیت» می‌رویند. پنج. در امان ماندن از اغوا و سیطرة ابلیس بنده زمانی به مقام «مخلَصین» می‌رسد که خود را برای خدا خالص کرده باشد و چنین بنده‌ای به خدا اختصاص دارد. خدا نیز او را از آنِ خود می‌داند؛ حتی شیطان به این اختصاص اعتراف می‌کند؛ مثلاً پس از آنکه فرمان خدا را در مورد سجده بر آدم نمی‌پذیرد و خداوند او را از درگاه رحمت خود دور می‌کند، می‌گوید:... رَبِّ بِما أَغْوَیتَنِی لَأُزَیّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ ٭ إِلاَّ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. (حجر / 39 و 40)...پروردگارا بدان سبب که مرا گمراه کردی، من نیز در زمین برای آنان خواهم آراست [آنچه را که در زمین است، برای آنان زیبا جلوه خواهم داد] و آنان را گمراه خواهم ساخت؛ مگر بندگان خالص شدة تو را از [میان] آنان. ابلیس اعتراف کرد که نمی‌تواند در حریم جانِ بندگان خالص شدة خدا راه پیدا کند و توان ورود به ساحت قرب خدا را ندارد و بندگانی که شرف حضور در آن ساحت را دارند، از تزیین (زیباسازی)، تسویل (آرایش‌گری)، غَرور (فریب دادن)، تسویف (کار امروز را به فردا واگذاشتن) و اغواء (گمراه کردن) ابلیس در امان هستند. ابلیس هیچ نفوذ و سیطره‌ای بر چنین بندگانی ندارد. خدای متعال هم به ابلیس فرمود:إِنَّ عِبادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغاوِینَ. (حجر / 42)به یقین بر بندگان من تسلّطی نداری؛ مگر بر کسانی از گمراهان که از تو پیروی می‌کنند. باید توجه داشت که براساس اصل «تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علیت است»، واژة «عبادَک» یا «عِبادِی» و مانند آن، به علیت روح عبادت و بندگی در محفوظ ماندن انسان از اغواء و سیطرة ابلیس نظر دارد.خداوند تعبیر جذاب «عبادی» را به گونه‌ای به کار برده است که نشان می‌دهد بندة مُخْلَص را در پناه خویش گرفته است و به هیچ کسی اجازة سیطره و سلطنت بر او را نمی‌دهد. برای مثال حمایت خدا از بنده مُخْلَص را در ماجرای حضرت یوسف(ع) به خوبی می‌توان مشاهده کرد؛ آنجا که خداوند کید و نیرنگ شیطانی را از او بازگردانید:وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ کذلِک لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ. (یوسف / 24)و آن زن آهنگ او کرد، او [= یوسف] نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، [به دفاع از خود برمی‌خاست و متّهم می‌شد]. چنین کردیم تا بدی و زشتی را از او بازگردانیم. او از بندگان خالص شدة ما بود. 7. آیندة جهان خدای متعال جهان هستی، گردش ماه و خورشید و ستارگان و جست و خیز موجودات را به‌گونه‌ای قرار داده است که به عبودیت و بندگی و به حاکمیت بندگان صالح او می‌انجامد:وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ ٭ إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِینَ. (انبیاء / 105 و 106)و همانا در زبور بعد از تورات، نوشتیم که زمین را بندگان شایستة ما به ارث خواهند برد. به راستی در این سخن برای پرستش کنندگان خدا پیام رسا وجود دارد. امروزه توده‌های مردم در همه جای جهان با آگاهی و انگیزة بیشتری خواهان حاکمیت عقل و منطق، توسعه و تعمیق دانش، رشد و گسترش اخلاق انسانی و گسسته شدن بندهای بردگی نو و رسیدن به حریت و آزادگی‌اند و در این میان تنها «نظام بندگی معبود یگانه» است که می‌تواند به این آرمانِ واحد جهانی و ارادة هماهنگ جهانیان، که ارادة الهی پشتوانة آن است، جامة عمل بپوشاند:وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. (قصص / 5)و ما اراده می‌کنیم بر کسانی که در زمین به سستی کشیده شده‌اند، منّت بگذاریم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارثان [زمین] قرار دهیم.و این نیز زبان حال بندگان شایستة خداست که: ای دوست قسم به حق که زیباست آینده زماست بی‌کم و کاست نتیجه‌گیری آگاهی از فرصت بی‌بدیل بندگی و استفاده از ظرفیت این موهبت معنوی، روح فردی و جمعی را دچار دگرگونی همه‌جانبه خواهد کرد. رسوبات بندگی غیر خدا و شرک‌آلود را خواهد زدود، بندگی شیرین با حلاوت امیدبخش و شوق‌انگیز و بر اساس محبت و انس را جایگزین بندگی دستورالعملی و همراه با تهدید و ترس خواهد کرد. حرکت در گردونۀ بندگی، همراه با شناخت، هر چند از خاستگاه عقیده و ایمان آغاز می‌شود؛ اما انسان پرورش‌یافته در مکتب بندگی، ایمانی روشن، بینشی عمیق و باوری دقیق خواهد داشت و ملکات و فضایل اخلاقی در جان او ریشه خواهد دوانید و به صورت ارزش‌های متعالی در رفتارش جوانه خواهد زد؛ به گونه‌ای که جامعۀ متشکل از پرورش‌یافتگان مکتب بندگی، جامعه‌ای متعالی خواهد بود و مدینۀ فاضلۀ نبوی، علوی و مهدوی از بستر آن خواهد رویید. منابع و مآخذ 1. قرآن کریم. 2. سید رضی، نهج‌البلاغه، 1385، ترجمه محمد دشتی، قم، مؤسسه امیرالمؤمنین(ع). 3. امام صادق(ع).، 1400 ق، مصباح الشریعة فی حقیقة العبودیة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات. 4. ابن‌فارس، ابوالحسین احمد، 1422 ق، مقاییس اللّغة، بیروت، دار احیاء التراث العربی. 5. امام ‌خمینی(ره)، سید روح‌الله، 1380، آداب نماز، تهران، مؤسسه چاپ و نشر آثار امام(ره). 6. تمیمی‌آمدی، عبدالواحد، 1388، غرر الحکم و درر الکلم، بی‌جا، علمدار. 7. جعفری، محمدتقی، 1386، فلسفه و هدف زندگی، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری. 8. حافظ، شمس‌الدین محمد، 1377، دیوان اشعار، تهران، ققنوس. 9. الخوری الشرتونی، سعید، 1427 ق، اقرب الموارد، تهران، اسوه. 10. راغب‌ اصفهانی، 1423 ق، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی. 11. سعدی، 1367، کلیات، به اهتمام محمدعلی فروغی، تهران، امیرکبیر. 12. شیخ بهایی، بهاءالدین، بی‌تا، کلیات اشعار، بی‌جا، محمودی. 13. طباطبایی، سید محمدحسین، 1393 ق، المیزان فی التفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان. 14. طریحی، فخرالدین، 1367، مجمع البحرین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 15. فیومی، احمد بن محمد بن علی المقری، بی‌تا، المصباح المنیر، بیروت، المکتبة العلمیة. 16. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه. 17. گیلانی، محمدمهدی، 1384، شرح مناجات شعبانیه، قم، سایه. 18. مجلسی، محمدباقر، 1404 ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء. 19. محمدی ری‌شهری، محمد، 1379، میزان الحکمة، قم، دارالحدیث. 20. مطهری، مرتضی، 1374، مجموعه آثار، تهران، صدرا. 21. مولوی رومی، جلال‌الدین محمد، بی‌تا، مثنوی معنوی، بی‌جا، چاپ کلاله خاور. 22. نظامی گنجوی، بی‌تا، خمسه، خسرو و شیرین، سایت:        www.ganjoor.net. عبدالکریم عابدینی/ مربی گروه معارف اسلامی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) قزوین منبع: فصلنامه قرآن و متون اسلامی شماره3 پایان متن/ 

93/01/30 - 00:05





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن