تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 30 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):بنده به ايمان ناب نرسد، مگر آن كه شوخى و دروغ را ترك گويد و مجادله (بگومگو) را رها كن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796712510




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چه کسی بود صدا زد: سهراب


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چه کسی بود صدا زد: سهرابسخنی پیرامون سروده های سهراب سپهری
سهراب سبهری
قضاوت درباره اشعار یک شاعر برای آدمی که تمام قد در آن وادی نیست قاعدتاً کار مشکلی است و بلکه غیرممکن. اما اظهارنظر غیر متخصصانه و بیان برداشتهای غیر شاعرانه امری است شدنی و بلکه لازم. زیرا شعرا دو دسته اند، بعضی ها برای دل خودشان شعر می گویند و بعضی ها برای دل مردم. البته دسته سومی هم ممکن است وجود داشته باشد که برای هر دو و شاید هم دسته چهارمی که درد دل خود و خلق را برای خدا بگویند.به این ترتیب ملاکهای برداشت در چهار دسته قابل تقسیم بندی هستند. به شرح زیر:الف. بینشی: یعنی اینکه آشکار مورد نظر تا چه اندازه از دیدگاه بینشی مورد تائید است و به عبارت ساده تر، گفته شاعر با گفته های خدا و اولیا خدا تطبیق دارد یا خیر؟ب. دانشی: امروزه هر چیزی، برای خود، علم و تکنیکی دارد که به آن «صفت» می گویند. در این رابطه بایستی دید که شعر شاعر تا چه اندازه با ضوابط صنعت شعر مطابقت دارد.ج. روشی: یعنی، روشی جهانی در برخورد با اشعار مورد نظر تا چه اندازه قدردان است. به سخن دیگر اینکه شعر شاعر تا چه حد مسائل زمان خود را می پوشاند و درباره آنها حرف ندارد.د. منشی: یعنی منش و مشرب شاعر، آنهم در اشعارش، تا چه اندازه به مسائل و مشکلات میهن و سرزمین آباء و اجدادی اش مربوط بوده و به اصطلاح مردمی است یا نه؟توضیح آنکه: هر اثری، اگر بخواهد «جامع» باشد، بایستی مولود چهار والد روحانی باشد: خدا، خلق، زمان و مکان. البته علاوه بر جامعیت (که کمّی تر است) معیار «مانعیّت» هم وجود دارد (که کیفی تر است) و آن از درجاتی ست که شعر در هر یک از موازین چهارگانه دریافت می کند.بدیهی است، برای سنجش هر یک از موارد بالا، هم معیارهای نظری وجود دارد و هم مقیاسهای عملی و شاید بر همین اساس بوده است که پاره ای از شعرای بزرگ متقدم را چنین ارزیابی می کنیم.1- حافظ استاد اوّل غزلهای عارفانه است و سعدی استاد اوّل غزلهای عاشقانه.2- فردوسی در سرودن مثنوی های رزمی سرآمد است و نظامی در سرودن مثنوی های بزمی.3- خیام در رباعیات حکیمانه بیداد می کند و باباطاهر در دو بیتی های درویشناه.4- پروین در عفت معصومانه زبانزد است و ایرج میرزا در صراحت لهجه ی بی باکانه.اما این شعرا، حتی بسیاری از شعرای زمان ما، سبک و سیاقی سنتی دارند و حال آنکه امروز عصر صنعت است و زمانه می طلبد که در همه چیز و حتی در شعر نیز، تحولاتی مناسب و متناسب زمان و مکان پدید آید و این کاری است که «نیما» آن را آغاز کرده و، به نظر من، سهراب به آن اوجی داده است.حال برویم سراغ اثبات نسبی این ادعا، چرا که حکما گفته اند: البیّنه علی المدعی.اول، بینش عرفانی:
مزار سهراب
قرآن کریم شعرا را دو دسته کرده بخشی را سردمداران گمراهان و بخشی را امام ظلم ستیزان نامیده و برای هر دو دسته نیز ویژگی هایی ذکر نموده است (آیات 224 تا آخر سوره الشعرا).ویژگی های منفی ها: بی ایمانی، سرگردانی، گفتار بی پشتوانه کردار و لذا سردمداری در گمراه سازی دیگران.ویژگی های مثبت ها: ایمان، عمل سازنده، ارتباط با مبدأ هستی و لذا پیشوائی ظلم ستیزان.حال اگر سری به اشعار سهراب بزنیم خواهیم دید که این سروده ها، عموماً، مبتنی است بر یک شناخت عمیق از هستی و هستی آفرین (ایمان) که توأم است با عمل سازنده ی شاعرانه (عمل صالح) که نه تنها ایرانی قرن بیستم بلکه بشریت در قرون متمادی را به اندیشه وا می دارد (عرفان نظری به عرفان عملی)؛ برای مثال می خوانیم:تا هوای خنک استغناتا شب خیس محبت رفتممن به دیدار کسی رفتم در آن سر عشقرفتم رفتم تا زن، تا چراغ لذت، تا سکوت خواهش، تا صدای پر تنهاییچیزها دیدم در روی زمین، کودکی دیدم، ماه را بو می کردقفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد.و نیز می دانیم که ابهام و اشاره زبان عرفان است زیرا مضامین عرفانی بالاتر از کلام انسانی است و شاید به همین دلیل بود که قرآن علیرغم آنکه چهار آسمان تنزل یافته باز هم دارای رموزی می باشد که معرفت آنها نزد عرفا است و دست دیگران، حتی عقلا، از فهم آنها کوتاه.این هفته را نیز در سروده های سهراب (به وفور استعاره های حافظ و استشاره های صائب) به خوبی می بینیم. برای مثال به نمونه های زیر توجه می کنیم: - شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند. - بد نگوئیم به مهتاب اگر تب داریم. - تا شقایق هست زندگی باید کرد. - آفتابی لب درگاه شماست، که اگر در بگشائید به رفتار شما می تابد. - من مسلمانم، قبله ام یک گل سرخ. - آب را گل نکنیم، بگذارید که احساس هوائی بخورد. - چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. - باغ ما در طرف سایه ی دانائی بود. - دل خوش سیری چند. - چه کسی بود صدا زد: سهراب - باید امشب بروم...دوم: دانش انسانی:
از نقاشیهای سهراب سپهری
و اما در این رابطه نیز دو مضمون قابل ذکر است یکی اینکه سروده های شاعر تا چه اندازه با قوانین صنعت شعر تطبیق دارد و (علم واقعی)، دوم اینکه در این سروده ها تا چه اندازه مسائل علم بشری لحاظ شده است (علم حقیقی). همانگونه که از اشعار خواجه حافظ یا حکیم فردوسی دقایق علوم زمانشان را برداشت می کنیم (طب و نجوم و ریاضیات و شطرنج و غیره).برای صنعت شعر، طبق آنچه که از کتاب معیار الاشعار خواجه نصیر طوسی نقل می شود، چنین گفته شده است که: «شعر، کلامی است متخیل موزون و مقفّی» یعنی آنکه شعر خوب باید:1- «کلام» باشد، یعنی با شنونده یا خواننده گفتگو کند و به عبارتی دارای بیان محاوره باشد. مانند قرآن مجید که به آن گفته می شود «کلام الله».2- «متخیّل» باشد، یعنی از قدرت خیال و قیاس و گمان و وهم برخوردار باشد، همانطوریکه سعدی، در رابطه با توصیف خدا، به طور ضمنی به این مضمون اشاره دارد: ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم و از آنچه خوانده ایم و شنیدیم وگفته ایم مجلسی تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اول وصف تومانده ایم  3- «موزون» باشد، یعنی دارای وزن و به عبارتی آهنگ و موسیقی باشد (ریتمیک).4- «مقفّی» باشد، یعنی دارای «قافیه» یعنی «پشتی بند» باشد.حال اگر معیارهای چهارگانه فوق را جهت صنعت شعر لحاظ کنیم می بینیم در اشعار سهراب، اگر چه قالبهای کلاسیک لزوماً رعایت نشده ولی حکمت آن احکام مورد عنایت قرار گرفته است. به عبارت دیگر در بیشتر سروده های سهراب به جای آنکه: شعرها تابع قوانین باشند، قوانین تابع شعرها شده اند. شاید این همان فوق ظاهری عمده است که در سرتاسر عالم بین اشعار کلاسیک و سروده ای مدرن دیده می شود و سهراب هم فرزند زمانه خود است: نوپرداز و نوآور. حال به عنوان نمونه قطعه زیر را مرور می کنیم که در آن نه تنها صنعت شعر بلکه نکاتی از علم امروز هم رعایت شده است:زندگی شستن یک بشقاب استزندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان استزندگی «مجذور» آینه استزندگی گل به «توان» ابدیتزندگی «ضرب» زمین در ضربان دل مازندگی «هندسه ساده» (1) و یکسان نفس هاست.سوم- روش جهانی:
 سهراب سپهری
در اینجا نیز دو منظور افاده می شود: یکی فرزند جهان بودن و دیگری جهانی اندیشیدن (و شاید بتوان این بیانها را مقایسه کرد با اخلاق نظری و اخلاق عمل، به صورت تعمیم یافته آنها).سهراب در حدود نیم قرن زندگی کرده است ولی نیمی از جهان را هم دیده و شمال و جنوب و شرق و غرب عالم را در نور دیده است آنهم با دست خالی ولی سری پر.سهراب با همه ی بچه های روی کره زمین مانند بچه های کوچه پس کوچه های دهات کاشان احساس خویشاوندی داشته (و دارد!).اصلاً جهان بینی عملی هر کسی ربطی به جهان بینی نظری اش ندارد مگر آنها را عملاً مرتبط کند. جهان بینی نظری (فرضاً توحید جهانی) از طریق باور و آنهم عمدتاً به صورت موروثی به هر کسی منتقل می گردد و حال آنکه جهان بینی عملی هر انسانی از طریق دیدن جهان، آنهم با چشم بصیرت، فراهم می گردد (و مثلاً می شود جهان توحیدی).در همین جا است که بین سعدی و حافظ تفاوت است. به قول سعدی:«فرق است میان آنکه یارش در بر/ با آنکه دو چشم انتظارش بردر»این فرق را ما امروز هم به خوبی می بینیم که چه اندازه بین انسانهای جهان دیده و انسانهای گوشه گزیده تفاوت بینشی است و شاید به همین دلیل بوده است که قرآن  هم، سیر در آفاق را به موازات سیر در انفس مطرح کرده، می فرماید:سیر وافی الارض فانظروا کیف بدأ الخلق (20/29)یعنی: (برای اینکه به راز آفرینش پی ببرید) بر روی زمین بگردید و سپس ببینید که خلفت چگونه آغاز شده است.سهراب نه تنها در عمل بلکه در سروه های خود هم اشاره به این مضمون دارد و برای مثال می گوید:«هر کجا هستم، باشم،آسمان مال من است. پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین، مال من است.چه اهمیت دارد، گاه اگر می رویند قارچ های غربت؟من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست!و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟» چهارم – منش مکانی:وطن، مادر مادران ما است و حب وطن از ایمان به خدا است. اعتبار زمان نباید احترام مکان را تحت الشعاع قرار دهد که: «هر چیز به جای خویش نیکوست».امروز که من دست بر قلم گرفته ام، شعرای خود باخته و خویش فروخته ای را سراغ دارم که به مجرد آنکه پایشان را به سرزمین اجنبی می گذارند از خود«نفی بلد می کنند» و حتی جهت تظاهر به امروزی بودن (در فضیلت ریا)، برای بزرگ جلوه دادن خود، بزرگان شعر و ادب پارسی (مانند حکیم ابوالقاسم فردوسی و یا شیخ اجل سعدی) را کوچک می نمایند، که البته و صدالبته به قول حکیم ابوالقاسم فردوسی:بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی بردو یا بنا به گفته سعدی:شب پره گر وصل آفتاب نخواهد/  رونق بازار آفتاب نکاهد
از نقاشیهای سهراب سپهری
مردمی بودن، ویژگی والای مردان خداست. چه چیزی زیباتر از حالتی که مردم، همین مردم کوچه و بازار، شهر و ده، خودی و غریبه، آدم را از خود بدانند.اصلاً آدمیت آدم از همین جا شروع شده است که از بهشت انزوا به دنیای پرغوغا بیاید و از بین جن و ملک به میان انسان و طبیعت پاگذارد و ثابت کند که منهم از شما هستم، هر جا که هستم (انی معکم اینما کنتم). آنگاه است که کلامش مردمی می شود. مردم حرفهای او را دردهای دل خود می دانند که زبان بیان بهتری پیدا کرده است و لذا کلام شاعر می شود ضرب المثل عام و خاص. به عنوان حسن ختام قطعه ای از سروده های سهراب سپهری را با هم می خوانیم آنجا که می گوید: چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.واژه ها را باید شست. واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.چتر را باید بست. زیر باران باید رفت.فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.دوست را زیر باران باید دید.عشق را زیر باران باید جست.زیر باران باید بازی کرد.زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت.زندگی تر شدن پی در پیزندگی آب تنی کردن در حوضچه ی «اکنون» است.خلاصه ی کلام آنکه: به نظر می رسد، سهراب یک مرسل است و سبک او به سیاق کتب آسمانی، مُنزل، روانش شاد و راهش پررهرو باد.یادداشتها:1- امروزه ثابت شده است که علاوه بر هندسه ساده (مسطحه) هندسه های دیگری هم وجود دارد به نام هندسه های محدبه و مقعره که در آنها مجموعه زوایای یک مثل 180 درجه نبوده و خط مستقیمی، با آن مفهوم کلاسیک، وجود ندارد.دکتر حسین باهرتهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 721]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن