تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به ي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797766687




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وقف بر جهت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وقف بر جهت
وقف بر جهت وقف بر جهتوقف عام يا وقف بر مصالح عمومي را وقف بر جهت نيز مي‏نامند.وقف بر حملوقفي است که موقوفٌ‏عليه آن، جنين يا حملي است که وجودش محرز شده است. صرف‏نظر از ملاحظات و نظرهايي که در مورد درستي اين وقف بين فقها وجود دارد، از نظر اصول و قواعد موجود در حقوق مدني ايران، وقف بر حمل صحيح است؛ زيرا طبق قانون و به عنوان يک حکم عام، حمل از همه حقوق مدني بهره‏مند است (ماده 957 قانون مدني) و بهره‏مندي از عوايد وقف نيز يکي از انتفاعات و حقوق مدني به‏شمار مي‏رود. وآنگهي، با در نظر گرفتن اصلِ صحّت و جواز، نصّ قانوني داير بر منع از وقف بر حمل وجود ندارد. در هر حال صحّت وقف بر حمل مشروط به اين است که او زنده متولد شود.وقف بر کافرفقهاي عظام، وقف بر والدين کافر و ذوي‏الارحام کافر را جايز و صحيح شمرده‏اند، ولي وقف بر کافر حربي و مرتدّ فطري را محل اشکال مي‏دانند. (امام خميني، تحريرالوسيله، باب وقف، مسأله 38)وقف بر مجهولدر اين معاني به کار مي‏رود:1ـ در وقف خاص، به معني وقفي است که موقوفٌ‏عليهم در آن مشخص و معلوم نبوده و به هيچ صورت قابليّت کشف هم نداشته باشد؛ مثلاً واقف پس از تنظيم وقفنامه در حالي که جاي اسامي موقوفٌ‏عليهم را خالي گذاشته است، به دليلي اتفاقا فوت نمايد، در اين فرض به‏طور معمول، نمي‏توان احراز کرد که موقوفٌ‏عليهم چه کساني بوده‏اند، چنين وقفي از نظر حقوقي باطل است؛ زيرا هيچ مجهولي صاحب حق شناخته نمي‏شود و مآلاً قادر به انتفاع از عين موقوفه نخواهد بود. (مفهوم ماده 71 قانون مدني)2ـ در وقف عام، به معني وقف مجهول‏المصرف است. (رک: وقف مجهول المصرف)وقف بر معابد کفاراز نظر فقهي وقف مال بر معابد کفّار (مثل وقف فرش يا صندلي براي کليسا) از مسلمان باطل است، ولي از غيرمسلمان اشکالي ندارد. (امام خميني، تحريرالوسيله، باب وقف، مسأله 39)وقف به قصد اضرار به ديانطلبکاران شخص را در اصطلاح «دُيّان يا دائنين» او مي‏نامند. چنانچه فردي به انگيزه اينکه طلب بستانکارانش وصول نشود، تمام يا قسمتي از اموال خود را در زمان بدهکاري وقف نمايد و در فرض اخير، اموال باقيمانده‏اش تکافوي اداي ديونش را ننمايد، اين وقف، «وقف به قصد اضرار دُيّان» ناميده مي‏شود. از نظر حقوقي، اين اقدام واقف که مصداقي از «معامله به قصد فرار از دَين» مي‏باشد، نفوذ کامل حقوقي ندارد؛ بدين بيان که اگر طلبکاران راضي به عمل واقف نباشند، حق دارند ابطال وقف را از دادگاه صلاحيتدار درخواست نمايند. ماده 65 قانون مدني در همين زمينه مقرر مي‏دارد: «صحّتِ وقفي که به علت اضرار ديّان واقف واقع شده باشد، منوط به اجازه ديّان است.»وقف بر معدوموقف بر معدوم اساسا بدين معني است که شخص، مالي را بر کساني وقف نمايد که مرده‏اند و يا عقلاً قابل به وجود آمدن نيستند. چنين عملي باطل است، زيرا معدومِ مطلق نمي‏تواند داراي حقوق شناخته شده از آن برخوردار گردد.وقف بر معدوم به تبع موجودچنانچه مالي بر شخص يا اشخاصي وقف شود و سپس به اشخاص ديگري که هنوز وجود پيدا نکرده‏اند وقف گردد، مي‏گويند «وقف بر معدوم به تبع موجود» صورت گرفته است؛ مثل وقف مال بر فرزند و نوه در صورتي که فرزند در زمان تشکيل وقف موجود بوده، ولي نوه هنوز متولّد نشده باشد. در چنين وقفي معدومهاي فعلي ـ نوه‏ها ـ به تبع موجودهاي فعلي ـ فرزندان ـ صاحب حق و موقوفٌ‏عليه شناخته مي‏شوند. اين وقف نسبت به معدومهاي فعلي ـ نوه‏ها ـ در صورتي صحيح است که اينان عقلاً قابل وجود بوده و در لحظه پايان حيات پدر يا مادرشان، موجود باشند؛ يعني در وقف بر معدوم به تَبَعِ موجود، بين موقوفٌ‏عليهم موجود و معدوم نبايد خلأ زماني وجود داشته باشد. علي‏الاصول وقف بر معدوم به تَبَع موجود ـ با رعايت شرط مذکور ـ صحيح است. (مدلول ماده 69 قانون مدني)وقف بر مقاصد غيرمشروععبارت است از وقف مال براي مصارفي که مورد نهي قانون يا خلاف شرع يا خلاف نظم عمومي و اخلاق حسنه باشد؛ مثل وقف ساختمان براي دايرکردن مراکز فساد يا قمارخانه. اين وقف به لحاظ فساد جهت آن باطل است. (ماده 66 قانون مدني) به‏طور کلي مشروعيّت جهت و عدم مخالفت با نظم عمومي، يکي از شرايط صحّت تمام اعمال حقوقي است. (مستفاد از بند 4 ماده 190 قانون مدني)وقف بر نفسعبارت از اين است که واقف، عين موقوفه را براي خود وقف نمايد، يا در وقف خاص، خود را نيز در شمار موقوفٌ‏عليهم قرار دهد. چنين وقفي باطل و بي‏اثر است؛ زيرا در وقف، مال از ملکيّت واقف خارج مي‏شود و شائبه خودخواهي و تحصيل سود نيز نبايد در اصل عمل جريان داشته باشد؛ در حالي که در وقف بر نفس اين مقصود حاصل نيست. به علاوه وقف بر نفس، با در نظر گرفتن سلطه مالکانه مالک بر مال خود عملي لغو و مطلقا بيهوده است. به همين دليل ماده 72 قانون مدني مقرّر مي‏دارد: «وقف بر نفس به اين معني که واقف خود را موقوفٌ‏عليه يا جزء موقوفٌ‏عليهم نمايد يا پرداخت ديون يا ساير مخارج خود را از منافع موقوفه قرار دهد، باطل است، اعمّ از اينکه راجع به حال حيات باشد يا بعد از فوت.» ولي در وقف عام و جهتهاي عام‏المنفعه، خود واقف نيز مي‏تواند از منافع عين موقوفه استفاده نمايد؛ مثلاً اگر شخصي، فرشي را وقف مسجد نمايد، خود نيز مي‏تواند براي نشستن يا نمازخواندن از آن استفاده نمايد. در ماده 74 قانون مدني مي‏خوانيم: «در وقف بر مصالح عامّه، اگر خود واقف نيز مصداق موقوفٌ‏عليهم واقع شود، مي‏تواند منتفع گردد.»وقف حيوانبدين معني است که شخصي حيواني را از ملکيّت خود خارج نموده آن را از نقل و انتقال مصون بدارد و منافع مستمره متعارف آن را بدون قيد مدت معيّن، براي جهت خاصّي اختصاص بدهد؛ مانند وقف شتر براي سفر زائرين خانه خدا يا وقف اسب براي مسافرت گروه مخصوص.وقف خاصوقفي است که موقوفٌ‏عليهم آن، اشخاص معيني بوده و معدود و محصور باشند؛ مثل وقف بر اولاد، زيرا اولاد هر کس در هر دوره‏اي مشخّص و معيّن است.وقف در مرض موتچنانچه فردي، در حال بيماري، برخي از اموال خود را وقف نموده و با آن مرض بميرد، وقف در مرضِ موت (يا وقف در مرض متّصل به موت) پديد آمده است. در اينجا اين سؤال مطرح مي‏شود که آيا مال موقوفه از نظر تصفيه ترکه از «ثُلث» اموال ميّت و از حقوق خاصّه او محسوب و کسر مي‏گردد يا از اصل مال؟چنانچه مال موقوفه از ثلث اموال ميّت محاسبه شود لطمه‏اي به حقوق ورثه نمي‏زند؛ زيرا ثلث اموال هر فرد در حقوق اسلام، متعلقِ وصاياي او است. ولي اگر مال موقوفه از اصل مال ميّت محسوب گردد، سهمِ ورثه کمتر خواهد شد.از نظر حقوق مدني، چنانچه وقف در مرض موت در وصيّت‏نامه موصي مندرج نبوده باشد (يعني يکي از وصايا نباشد) از اصل مال محسوب مي‏شود، زيرا قاعده کلي سلطه علي‏الاطلاق مالک بر مالِ خود است (مدلول ماده 30 قانون مدني) و قانون فقط آن دسته از تصرفات مالي را که عنوان «وصيّت» داشته باشد ناظر به ثلث مال دانسته است، ولي چنانچه انشاي وقف در متن وصيّتنامه صورت گرفته باشد، از ثلث اموال ميّت محسوب مي‏شود؛ مگر اينکه ورّاث به احتساب آن از اصلِ مال ميّت رضا داشته باشند.وقف ديندَين به معني مالي کلّي است که در ذمّه شخصي قرار دارد و وقفِ دَين، به معني وقف‏کردن طلبي است که در عهده ديگري ثابت است. از نظر قانوني وقف دين از طرف دائنِ آن باطل است؛ زيرا دين به دليل کلّي‏بودن نه قابليّت قبض دارد و نه مي‏توان با بقاي اصلِ مال، از منافع آن به‏طور مستمر بهره‏مند گرديد؛ در حالي که هر دو مورد مذکور از شرايط صحّت وقف هستند. (مدلول مواد 58 و 67 قانون مدني) راه‏حل اين مورد که نهايتا منجر به وقف صحيح مي‏شود، اين است که واقف وصيّت کند که دَين از مديون گرفته شده و سپس با آن عين مشخّصي خريداري کرده وقف نمايند، يا همين اقدام را خود در حال حيات انجام دهد.وقف عاموقفي است که موقوفٌ‏عليهم در آن معدود و محصور نبوده، بلکه افراد و اشخاص زيادي را شامل شود؛ مانند وقف منافع باغ براي فُقرا، وقف ساختمان براي سکونت دانشجويان و... وقف بر مصالح عمومي نيز وقف عام ناميده مي‏شود؛ مانند وقف حمّام يا آب‏انبار براي اهالي يک شهر. وقف بر مساجد و مکانهاي نظير آن نيز از همين قبيل است.وقف متصرفيموقوفاتي که اداره آنها قانونا بر عهده سازمان اوقاف و امور خيريّه باشد، وقف متصرّفي ناميده مي‏شوند.وقف مجهولوقفي است که واقف عين موقوفه را تعيين ننمايد؛ مثل اينکه بگويد: «بعضي از اموالم را وقف کردم.» از نظر حقوقي چنين وقفـي باطل است، زيـرا مجهول نه قابليّت قبض دارد و نه قابليّت انتفاع. به‏طور کلي تعيين موضوع معامله يکي از شرايط عمومي صحّت قراردادهاست. (مدلول بند 3 ماده 190 قانون مدني) البته چون وقف از عقود معاوضي نبوده و مبتني بر مسامحه و احسان و نيکوکاري مي‏باشد، آگاهيهاي تفصيلي و دقيق نسبت به موضوع وقف لازم نيست، بلکه علم اجمالي به شرايط آن کافي است؛ مثلاً اگر واقف بگويد همه زمينهايم را وقف کردم، چنين وقفي از نظر حقوقي صحيح است؛ هر چند که نـداند مسـاحت زمينـهاي او مجموعا چقدر است. نتيجه اينکه موضوع وقف بايد قابل تعيين باشد و به‏طور کلي مجهول نماند.وقف مجهول المصرفدر وقف عام، چنانچه نوع يا جهت مصرف عوايد عين موقوفه تعيينا مشخّص نبوده و قدر متيقّني هم در بين نباشد ـ يعني به‏طور اجمال هم نتوان مشخّص نمود که واقف مال خود را صرف چه اموري نموده است، وقف مجهول المصرف پديد آمده است؛ مثل اينکه واقف بگويد: مال خود را وقف کردم تا عوايد آن براي استفاده هموطنانم صرف شود. از نظر حکم کلّي حقوقي، در وقف مجهول المصرف چنانچه اصلِ وقفيّتِ مال محرز باشد، عوايد آن صرف امور خيريّه عمومي مي‏شود. (بند اول ماده 91 قانون مدني) و ماده 8 قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه به عنوان يکي از مصاديق امور خيريّه مقرّر داشته است: «درآمد موقوفات مجهول المصرف و موقوفاتي که به صيغه مَبَرّات مطلقه وقف شده و قابل مصرف در تحقيق و تبليغ و نشر کُتُب در زمينه معارف اسلامي و عُمران موقوفات مي‏باشد، زير نظر سازمان به مصرف مي‏رسد.» در عين حال چنانچه اصلِ وقفيّتِ مال محرز نباشد، حکم به بُطلان آن داده مي‏شود.وقف مشاعمشاع مالي است که تمام ذرّات و قسمتهاي آن از نظر ملکيّت، حدّاقل بين دو شخص مورد شراکت باشد؛ اگر دو شخص يا بيشتر در مالکيّت عين مالي مُشاعا شريک باشند، آن‏گاه يکي از آنان حِصّه خود را از آن مال وقف نمايد، وقف مُشاع حاصل مي‏شود. بنابراين وقف مُشاع اصولاً در مورد مالي است که بخشي از آن وقف، و بخش ديگرش ملکِ طِلق است. همچنين در وقف مشاع ممکن است مال موقوفه، موضوع دو وقف متمايز باشد. وقف مشاع از نظر حقوقي صحيح است. (ماده 58 قانون مدني)وقف معاطاتيمعاطات بر معامله‏اي اطلاق مي‏شود که بدون ابراز صيغه و لفظ خاص که حاکي از قصد و رضاي شخص بر تحقّق عمل حقوقي مخصوصي باشد انجام شود. در مورد دلالت معاطات بر ايجاد يک عمل حقوقيِ معيّن، از حيث ابهام موجود در آن، ترديد وجود دارد؛ مگر اينکه با در نظر گرفتن قرائن بتوان به قصد واقعي شخص پي‏برد. تعدادي از بزرگان فقها، در مورد تحقّق وقف، صيغه وقف (يعني بيان مقصود از طريق استعمال الفاظ متعارف) را لازم دانسته‏اند، ولي حضرت امام خميني(ره) ضمن تأئيد اصوليِ نظريه مذکور (تحريرالوسيله، باب وقف، مسأله 1) وقف معاطاتي را در مصالح عامّه صحيح مي‏دانند (همان مأخذ، مسأله 3) مثلاً اگر شخصي يک تخته فرش خود را به مسجد آورده، و در محوطه داخلي آن براي استفاده عموم پهن نمايد، از اين اقدام، «وقف فرش بر مسجد» استنباط مي‏شود؛ هر چند عبارتِ «اين فرش را وقف بر اين مسجد کردم» را بر زبـان نيـاورده باشد. از نظر حقوقي نيز وقف معاطاتي صحيح است، مشروط بر اينکه اراده واقف داير بر وقف مالش به نحوي از انحا احراز شود، زيرا در حقوق مدني براي تحقق عمل حقوقي، استعمال صيغه و لفظ خاص صرفا طريقيّت دارد و ابزار انحصاري نيست. (مدلول مواد 191 و 193 قانون مدني)وقف معلق بر فوتوقفي است که از طريق وصيّت انشا شده باشد؛ مثلاً شخصي وصيّت کند، پس از مرگ من خانه يا فلان زمينم وقف براي فلان مقصد باشد. اين وقف را وقفِ معلّق بر فوت مي‏گويند؛ زيرا تحقق وصيت و اجراي آن (و از جمله اجراي نظر واقف) موکول به مرگ شخص است. وقف معلّق بر فوت، از نظر حقوقي صحيح است و تنها نکته در مورد آن، احتساب قيمتِ مال وقفي از ثلث ترکه مي‏باشد، مگر اينکه ورّاث، احتساب آن از اصلِ مال را تنفيذ نمايند، ولي از نظر ملاحظات اجرائي و عملي و مخصوصا در نظر گرفتن انگيزه‏هاي مختلف ورّاث و پايبندنبودنِ برخي از آنان به مفاد وصيّتنامه‏ها، بهتر است انساني که نظر به وقف اموالِ خود دارد، اين امر را در حال حيات انجام دهد تا بدين وسيله تحقّق و جريان يافتن منافع وقف و اعراضِ از حسِّ دنياپرستي را بالعيان ببيند. به عبارت ديگر ارزش اخلاقيِ وقف در حال حيات، از وقف معلّق بر موت بسي افزونتر است.وقف منقطعوقـف بر اشخاصـي اسـت که منقرض شده باشند؛ مثل وقف مال بر فرزندان. بعضي از مؤلفين اين امر را «حبس» ناميده‏اند که مرتبه ضعيف‏تري از وقف مي‏باشد، ولي به نظر مرحوم آيت‏اللّه‏ سيدمحمدکاظم طباطبائي يزدي ـ از فقهاي بزرگ متأخّر ـ وقف منقطع هم حقيقتا وقف است؛ زيرا در ورود اشکال به وقفيّت اين عمل، توهّمي غير از دائمي‏بودنِ وقف نداريم که بنابه فرض، اين خصوصيّت در وقف منقطع موجود نيست؛ در حالي که مبناي لزوم دائمي‏بودنِ وقف، اجمـاع اسـت که بـه فرض حصول و تحقّق، صرفا وقف مال تنها براي مدّت معيّن مورد اشکال است، لهذا چون در وقف منقطع مدّت معيّني مورد نظر واقف نبوده است، اشکالي پيدا نمي‏شود. از نظر حقوقي اوّلاً لزوم دائمي‏بودن وقف (محدودنبودن آن به مدت معيّن) مربوط به ساختمان حقوقي وقف است. ثانيا وقف منقطع نيز حقيقتا وقف است، زيرا انقطاع وقف مثلاً بر اثر انقراض نسل موقوفٌ‏عليهم، مربوط به سير حوادث و طبيعت امور است و ارتباطي به اراده واقف ندارد.وقف منقطع الاولوقفي است که حلقه اوّل از موقوفٌ‏عليهم مفقود باشند يا وقف نسبت به آنان به دليلي باطل باشد؛ مثل اينکه واقف مالي را ابتدا به دونفر و سپس بر فرزندان آنان وقف نمايد و آن‏گاه کشف شود که آن دونفر مرده بوده‏اند. همچنين است موردي که واقف مالي را مثلاً ابتدا به خود و سپس براي ديگري وقف نمايد که در اينجا نيز وقف او براي خودش به دليل بطلان وقف بر نفس واقع نمي‏شود. از نظر حقوقي چنين وقفي منهاي حلقه اوّل ـ که صحّت آن امکان قانوني ندارد ـ در حلقه‏هاي بعدي صحيح است.وقف منقطع الآخروقفي را گويند که موقوفٌ‏عليهم در آن ممکن است منقرض بشوند، ولي واقف تکليف وقف را پس از انقراض آنان، معيّن نکرده است؛ يعني مشخّص نکرده است که در صورت انقراض نسل موقوفٌ‏عليهم، عوايد وقف در چه موردي صرف شود. وقف منقطع‏الآخر به ترتيب مذکور در حدود خود صحيح است.وقف منقطع الوسطوقفي است که حلقه واسط از موقوفٌ‏عليهم صلاحيت انتفاع از منافع عين موقوفه را نداشته باشند؛ مثل اينکه فردي مال خود را ابتدا به شخصي و سپس براي خود و آن‏گاه براي اهالي فلان منطقه وقف نمايد. در اينجا وقف مورد بحث به دليل بطلان وقف بر نفس، در حلقه واسط واقع نمي‏شود؛ ولي در حلقه اوّل و حلقه بعد از وسط ـ که واقع نشده است ـ صحيح است. در مورد حلقه‏هاي بعد از واسط، لازم است که بين موقوفٌ‏عليهم اين حلقه‏ها و حلقه اوّل، خلأ زماني نباشد.وقفنامهسند وقف؛ نوشته‏اي است که واقف در مورد وقف مال خود تنظيم نموده و در آن درباره مسائل مختلف مربوط به اداره موقوفه و چگونگي صَرفِ عوايد آن و ساير مسائل، تعيين تکليف کرده است.الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلهامعني اين قاعده چنين است: موقوفات بايد به‏گونه‏اي اداره شوند و عوايد آنها به نحوي مصرف شود که واقف معيّن کرده است. در ماده 82 قانون مدني مي‏خوانيم: «هر گاه واقف براي اداره‏کردن موقوفه ترتيب خاصّي معين کرده باشد، متولّي بايد به همان ترتيب رفتار کند...» (رک: شرط الواقف کَنَصّ الشارع)ولايت بر وقفدر اين معاني به کار مي‏رود:1ـ مديريّت و توليت موقوفه.2ـ نظارت استصوابي بر اعمالِ متولّيِ موقوفه. /س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1176]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن