تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى گيرد، در سينه اش بى قرارى مى كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797707356




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شهر شهرها و داستان داستان‏ها


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شهر شهرها و داستان داستان‏هانگاهي به جايگاه تهران در داستان کوتاه معاصرقصه کوتاه‏ تهرانبخش اول ، بخش دوم ، بخش سوم(پاياني)- تهران، شهر شهرها و داستان داستان‏ها
شهر شهرها و داستان داستان‏ها
تهران اسمي است که به سختي مي‏توان از آن به صفت نسبي رسيد. تهراني بودن ظرف چهاردهه اخير به تعبيري مشکوک و در مواردي مهمل تبديل شده است. اميرحسين خورشيدفر به خوبي روي اين نکته دست گذاشته که تهران شهري است که ساکنان آن کمتر از همه جا تهراني هستند. سکونت مستقل از اهليت، خصيصه اخير شهرنشيني و به خصوص پايتخت‏نشيني است. تجربياتي همچون اصلاحات ارضي، انقلاب، جنگ و شرايط اقتصادي در شکل‏گيري اين تصور از تهران و تهراني دخيل بوده‏اند. آنچه بيشتر اوقات از تهران در داستان‏هاي کوتاه درک مي‏کنيم با تجربه زيسته ساکنان اين شهر فاصله زيادي دارد. اين موضوع درباره سريال‏هاي تلويزيوني و برنامه‏هاي راديويي هم صادق است. تهراني بودن، بيش از آنکه نشانه سکونت و تعلق خاطر به شهري خاص باشد، گوياي شهرستاني نبودن است. ماهيت آن سلبي شده و هر کس براي فاصله گرفتن از تجربه‏هاي عيني خود به تهران پناه مي‏برد. درون تهران هم وضع به همين منوال است. محلات‏ نشان‏دار آن نابود مي‏شوند و جاي خود را به مجتمع‏ها مي‏دهند و خيابان‏ها و بزرگراه‏هايش در هم ممزوج شده‏اند. در تهران با تصاوير متفاوت و متعددي روبه رو هستيم که امکان دسترسي به مرجع آن تصويرها از بين رفته است. از سوي ديگر، اين شهر مدام در حال حرکت است و متن آن به حاشيه‏ و حاشيه‏ آن به متن تبديل مي‏شود. زماني تهران شهري نوساز و ناچيز در مجاور شهر ري بود و ظرف کمتر از يک قرن با معکوس اين وضعيت رو به رو شديم. مي‏توان با کمي اغماض ادعا کرد که تهران در مقام تصوير به جلوه ناحيه يا اقليم در نمي‏آيد. اگر قرار باشد اين شهر را با ديگر شهرهاي ايران مقايسه کنيم و به طرح اين پرسش بپردازيم که از چه رو در داستان‏هاي کوتاه اين چند سال اخير ارزش‏هاي تهران و زندگي تهراني‏ها وجه غالب به خود گرفته، لازم است محل برخورد پيکان سوال را دقيق‏تر تعيين کنيم. ارزش‏هاي تهران در کجا بروز مي‏کند؟ در نحوه نگريستن به مکان، در وضعيت استقرار در شهر يا در ريتم زندگي روزمره؟ پديدارشناس‏ها، ميان فضا (space) و مکان (place) تمايز قائل مي‏شوند. فضا، مفهومي کاملا هندسي، ابژکتيو و فاقد حضور بدن‏هاي انساني است؛ حال آنکه مکان، همواره متاثر از بيننده و موجوداتي است که در آن مستقر هستند. به ازاي هر فضا، صرفا يک مکان وجود ندارد. نحوه بروز هر مکان، با ناظري که در آن مکان واقع شده رابطه مستقيم دارد. از سوي ديگر، مکان بر خلاف فضا از ريتم خاص خودش برخوردار است. وقفه‏ها، تکرارها، شتاب‏ها و ايستايي‏ها از ويژگي‏هاي مکان هستند؛ به بيان بهتر، عامل زمان در مکان موثر است. در فضا همه چيزبي زمان و ساکن است. حرکت و رفتار بدن‏ها در مکان، دلالت‏ها و تاثيرهاي مکاني را دگرگون مي‏کند. توجه به اين نکته از جهت آنکه تهران شکل ثابت و مدوني ندارد و مدام در حال استحاله است، براي تحليل جايگاه آن در داستان نويسي بسيار موثر است. ممکن است نويسنده‏اي مثل آقاي عباسي عبدي در فضا و موقعيت تهران ننويسد و به اتمسفر ناحيه‏اي ديگر- جنوب- گرايش پيدا کند اما با کمي تامل در زاويه ديد و سياست راوي در باز گفت ماجراها، در مي‏يابيم که جنوب از چشم يک تهراني، بازنمايي مي‏شود. اين حالت را حتي در نويسندگان مهاجر ساکن خارج از ايران هم مي‏بينيم. مي‏خواهم به اين فرضيه برسم که مکانيت تهران بسيار وسيع‏تر از مکان هندسي فضاهاي آن است. در مواردي تهران از منظر مکان، بزرگ‏تر از کل ايران شده است. به موازات اين بزرگ شدن، نامرئي و دست نيافتني هم هست؛ به اين معني که وقتي گروهي از نويسندگان اراده مي‏کنند داستان شهري بنويسند، به جز انتخاب موقعيت‏هايي مثل کافي شاپ، آپارتمان‏هاي کم متراژ و انشا‏نويسي درباره خيابان‏ها، بزرگراه‏ها و ميدان‏ها به چيز چشم‏گيرديگري نمي‏رسند.در قديم، شهرها متولد مي‏شدند، به بلوغ مي‏رسيدند و سپس به دلايل عديده مي‏مردند. گاهي هم حيات زيسته آنها به بايگاني تاريخ سپرده مي‏شد و به مکان‏هايي براي نوستالژي و تداعي، قلب ماهيت مي‏يافتند. اين حکم در مورد تهران صادق نيست. اين شهر همزمان هر سه ويژگي تولد، بلوغ و مرگ شهرهاي قديم را در خود جاي داده است؛ يعني شبيه به اسفنجي است که همه زمان‏ها را جذب مي‏کند. در داستان کوتاه‏ها به خصوص در دو دهه اخير، تهران به هيات فضا و اتمسفري ايستا و ثابت در آمده. براي نوشتن از تهران لازم است به ريتم و نظر گاهي فراتر از آن رسيد که در حال حاضر چنين رويکردي ديده نمي‏شود.در مواردي تهران از منظر مکان، بزرگ‏تر از کل ايران شده است. به موازات اين بزرگ شدن، نامرئي و دست نيافتني هم هست؛ به اين معني که وقتي گروهي از نويسندگان اراده مي‏کنند داستان شهري بنويسند، به جز انتخاب موقعيت‏هايي مثل کافي شاپ، آپارتمان‏هاي کم متراژ و انشا‏نويسي درباره خيابان‏ها، بزرگراه‏ها و ميدان‏ها به چيز چشم‏گيرديگري نمي‏رسند.- داستان نويسي، تهران و فرازهاي تاريخ معاصر ايرانهر گاه قرار باشد نسبت زمان و مکان را بر حسب يکديگر بررسي کنيم، بايد مراقب بود که مکان را ظرفي در نظر نگيريم که رويدادها و حوادث زمان‏مند مظروف آن بشود. حداقل هنگام بحث از داستان‏نويسي و ادبيات نمي‏توان زمان را به جنس مکان درآورد و از قبل‏ها و بعدها سخن به ميان آورد. بي‏ترديد انقلاب مشروطه بخشي از تاريخ تهران است. اما روايت اين رخداد مي‏تواند به اشکال مختلفي در بيايد. رخدادهاي سياسي، نحوه تجربه زمان را تغيير مي‏دهند. انقلاب مشروطيت ريتم‏ و هارموني زندگي را تغيير داده. کسي نمي‏تواند پس از مشروطيت و قبل از آن را مستقل از رخدادي که تجربه کرده به ياد بياورد. حافظه، منابع تاريخي، عکس‏ها و فيلم‏ها مي‏توانند اتمسفر را بازسازي کنند اما حيثيت زمان‏مند از بين مي‏رود و وقتي از تاثير صحبت مي‏کنيم بايد حواسمان باشد که حافظه همه تغييرات را گزارش مي‏دهد به جز تغييرات خودش را. علاوه بر اين، رخدادهاي سياسي با يکديگر جمع نمي‏شوند بلکه هم‏پوشاني دارند و يکديگر را حمل مي‏کنند. مگر مي‏توان تاثير انقلاب 57 را از مشروطيت و کودتاي 28 مرداد ممتاز کرد که بعد به ميزان کمتر يا بيشتري از تاثير اين رخدادها رسيد. زمان فقط شامل لحظه‏ها نيست، مدت را هم در برمي‏گيرد. ريتم تهران در دهه 60- هنگامه جنگ ايران و عراق- با ريتم تهران دوران سازندگي يکسان نيست. اتفاقا ادبيات داستاني کمک بزرگي است براي مواجهه با سوء تفاهمي که ما از تاثير رخدادها پيدا مي‏کنيم. رخدادها را نمي‏توان با يکديگر مقايسه کرد. مسلما حوادث تاريخي و سياسي در نحوه نگرش اثر مي‏گذارد. اما اين اثرگذاري در زماني هم هست و مختص ساحت همزماني‏ها نمي‏شود. سليقه رايج سعي در به ياد آوردن و احضار از حافظه دارد. داستان‏نويسان مدام مي‏کوشند گذشته‏اي را به ياد بياورند. حال آنکه نوشتن از رخداد مستلزم تلاش براي فراموشي است؛ تلاشي که متمايل به منتفي کردن گذشته‏هاي ناتمام است. گذشت زمان در شرايط فعلي به تجربه دردناکي مبدل شده. چند سال پيش در يک پژوهش دانشگاهي متوجه شدم که فاصله سني راوي داستان‏ها از نويسنده‏هاي آنها قابل توجه است. راوي‏ها به طور ميانگيني پيرتر از نويسنده‏ها هستند. اين قضيه در مورد نويسنده‏هاي زن شايع‏تر است. چرا بايد براي داستان نوشتن در کشوري که جوان بودن به شکل بحران و خطر فرض مي‏شود، خود را اين همه پيرتر کرد؟ پس از دوم خرداد، عشق‏هاي پيرانه سر به يکي از موتيف‏هاي ادبيات داستاني تبديل مي‏شوند؛ به تعبيري همه مي‏کوشند مسن‏تر از آن‏چيزي نشان بدهند که هستند. ساده‏ترين تحليل و پاسخي که مي‏توان يافت شايد اين باشد که زمان، ضرباهنگ کند و سنگيني پيداکرده. اما اين پاسخ از اين بابت قانع کننده نيست که تحولات ساير ژانرها موبد اين مطلب نيست. موسيقي، سينما و نقاشي عکس اين گفته را نشان مي‏دهد. بنابراين علت در خود داستان‏نويسي و سياست ادبي نويسنده‏هاست. داستان کوتاه ايراني، شديداً روي به سپري کردن هر چه زودتر و سريع‏تر فرصت‏ها و موقعيت‏ها دارد و نمي‏خواهد در رخدادها شريک شود. نقش شاهد واقعه را پيشاپيش پذيرفته و از اين دريافت تبري مي‏جويد که رخداد چيزي است که شاهدي براي آن قابل تصور نيست. وقتي داستان در حد يک عمل فرهنگي تقليل مي‏يابد و بي‏طرفانه قضاوت کردن و به تماشا نشستن به نرم مبدل مي‏شود، چاره‏اي نيست جز آنکه گذشته را اکنون فرض کنيم و به توصيفات پارانوئيک و مستقل از شخصيت دست بزنيم. نوشتن تاثير از رخدادها را ايجاب مي‏کند که همين الان خود را در آينده بپنداريم.اگر از چشم‏انداز آينده‏اي وقوع نيافته، اکنون را تخيل کنيم در کنار تاثيرپذيري از رخدادها، مي‏توانيم در نفس رخداد هم شريک باشيم. نقطه عزيمت براي روايت و رسيدن به نظر گاه مناسب، مواجهه با ديگري است. در شرايط فعلي تفکر و سليقه‏اي وجود دارد که از اين فرايند پرهيز مي‏کند و مناسب‏تر از محافظه کاري تعبيري برايش پيدا نمي‏شود.پويا رفوئيتنظيم براي تبيان : زهره سميعي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن