تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات عقل تحمّل نادانان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796812526




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ما فرشته نيستيم


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ما فرشته نیستیم
شاتر آیلند
«شاتر آیلند» ساخته مارتین اسكورسیزی در حالی روی پرده می‌آید كه این روزها تازه‌ترین پروژه او سروصدای زیادی به پا كرده استفیلمی درباره فرانك سیناترا، خواننده- بازیگر جنجالی هالیوود كه ارتباطش با گنگسترها و خلافكارها همواره زبانزد خاص و عام بود.اسكورسیزی در حالی سیناترا را بر پرده نقره‌‌ای بازآفرینی خواهد كرد كه بازماندگان او- به خصوص دخترش- به شدت پیگیر فیلم و تصویری كه قرار است از ستاره «مرد بازوطلایی» ارائه شود هستند؛ آن هم در حالی كه هنوز بازیگر نقش سیناترا هم مشخص نشده است. پیداست كه خالق «خیابان‌های پایین‌شهر» و «رفقای خوب» دقیقا به خاطر حاشیه‌های زندگی سیناترا، توجه خود را به او معطوف كرده است.  خلاق‌ترین و موفق‌ترین چهره نسلی كه در دهه70 به سینما آمد و هالیوود را كاملا تحت تاثیر قرارداد و از تمام رفقایش (كاپولا، اسپیلبرگ، لوكاس و دی‌پالما) بیشتر طعم خوش موفقیت را چشیده، شاید به اندازه كاپولا بلندپرواز نبوده یا مثل لوكاس شمِّ تجاری‌اش خوب كار نكرده باشد یا مانند اسپیلبرگ از قوه تخیلش بهره نگرفته باشد ولی توانسته مسیری را كه از اواسط دهه70 آغاز كرده 3دهه و با كمترین فراز و نشیب ادامه دهد و دقیقا به همین خاطر است كه اكران فیلم تازه‌اش «شاتر آیلند» یك اتفاق مهم سینمایی محسوب می‌شود و برای همه اهمیت دارد كه مارتین كبیر، چه تصویری از سیناترا- مرد شرور و پرحاشیه هالیوود- ارائه خواهد داد.آنچه پیش رو دارید  تركیبی از  چند گفت‌وگوی اسكورسیزی درباره شاتر آیلند، بوستون، نیویورك و فرانك سیناترا است. فكر می‎كنید «شاتر آیلند» شما به منبع الهامش نزدیك است؟بله و در بسیاری موارد كاملا بر آن منطبق است. در سناریو سعی شده هم فضا حفظ شود و هم لحن و خط اصلی قصه! نخستین صحنه‎ها به سبك و سیاق نخستین نوآرهای سینمایی ساخته شده‎اند اما فیلم غرق در فضای تاریك نوآر خیلی زود با یك چرخش ناگهانی به یك گوتیك نیوانگلند تبدیل می‎شود. بعد دوباره تغییر موضع می‎دهد و از «لورا» (1944) به «از دل گذشته‎ها» (ژاك تورنور‌،1947) و «آتش متقابل» (1947) می‎رسد! من قصه  دنیس لهان  را در چنین فضایی از نو نوشتم و با نگاتیو 35 میلی متری به تصویر كشیدم! چیزی با حال‌وهوای همان «از دل گذشته‎ها»  كه هفته پیش در سینمای بروكلین دی‎كاپریو و‌ روفالو را به شگفتی و تحسین واداشت. تماشای چنین اثر بزرگی روی پرده بزرگ سینما عالی بود!اسكورسیزی در حالی سیناترا را بر پرده نقره‌‌ای بازآفرینی خواهد كرد كه بازماندگان او- به خصوص دخترش- به شدت پیگیر فیلم و تصویری كه قرار است از ستاره «مرد بازوطلایی» ارائه شود هستند؛ آن هم در حالی كه هنوز بازیگر نقش سیناترا هم مشخص نشده است. داستان فیلم در دهه50 اتفاق می‎افتد؟بله، درست اوایل 1954 در اوج جنون پارانویایی جنگ سرد! در آن زمان من 9 یا 10‌ساله بودم. به همین‎خاطر حال و هوای كشور را در آن روزهای جنگ به‎خوبی به یاد دارم؛ همه‎چیز در ترس از بمباران و حملات هوایی و گوش به زنگ آژیر خطر بودن خلاصه می‎شد.در واقع همان موضوعات ضدكمونیستی فیلم‎ها و برنامه‎های تلویزیونی كه در روایاتی از خانواده‎های متوسط و طبقه كارگر به كرات دیده بودیم، داشت در زندگی واقعی‎مان تكرار می‎شد؛ آثاری چون «Time Limit» و  «I Led Three Lives».  ‌‌این فیلم‎ها پیچیدگی خاصی ندارند اما در عین سادگی، هراسی كه آن روزها بر مردم چیره شده بود را به‎خوبی منتقل می‎كنند؛ همان ترس از شست‌وشوی مغزی كه در نهایت به «كاندیدای منچوری» (1962) و سپس به قتل كندی انجامید... . ساختن یك فیلم تاریخی در بوستون چه تفاوت‎هایی با ساختن یك فیلم مدرن در این شهر دارد؟تفاوت اصلی در تكنیك كار است. زمانی كه تصمیم گرفتم «رفتگان» را در بوستون شروع كنم، كار به‎مراتب ساده‎تر بود چون نخستین فیلم معاصر من در این 20سال محسوب می‎شد. خیلی راحت به‎ خیابان‎ها و مكان‎های عمومی می‎رفتم و به مردم، طرز لباس پوشیدن‎شان، شیوه صحبت‎كردن و نوع روابطشان نگاه می‎كردم و از آنها الگوبرداری می‎كردم. فكر می‎كنم كار كردن روی قصه‎ای به روز كه فضای آن با جامعه همخوانی دارد به كارگردان آزادی عمل بیشتری می‎دهد؛ می‎توانستم آزادانه دوربینم را بردارم و هرجا كه به‎نظرم مناسب‎تر آمد آن را بكارم. اما در فیلمی چون «شاتر آیلند» مردها كلاه بر سر دارند و قصه در جزیره‎ای مثل Peddock اتفاق می‎افتد، آن هم در ساختمان‎های متروك و اسكله‎ای تقریبا مخروبه! ما هم آن را در مكانی دورافتاده در مدفیلد محلی شبیه به جزیره لانگ در لنگرگاه بوستون (كه دنیس لهان روایت كرده بود) فیلمبرداری كردیم.وقتی اولین‎بار برای «رفتگان» به بوستون آمدید و لوكیشن‎های جدیدی در اختیار داشتید، خوشحال بودید؟مسلما. هم لوكیشن‎های تازه و جدید داشتیم و هم ویژگی‌های ارزشمند این شهر تاریخی را!آیا تصمیم گرفته‎اید از داستان‎های نیویوركی فرار كنید؟به هیچ‎وجه! خیلی اتفاقی بود كه موضوع این دو فیلم در بوستون اتفاق می‎افتاد.منظورتان این است كه جذب ویژگی‎های خاص این شهر، مثل تاریخ، فرهنگ و جغرافیای آن نشدید و برای انتخاب لوكیشن فقط روی داستان تمركز می‎كنید؟من همیشه سعی می‎كنم تمركزم روی داستان باشد اما بیل مونا، سناریست رفتگان در انتخاب بوستون قطعا ملاحظات دیگری چون پیشینه تاریخی، جامعه‎شناسی و مردم‎شناسی خاص این شهر را درنظر گرفته است؛  حتی مواردی چون تنوع ملیت‎ها، تفكرات خاص اقوام و  زندگی مسالمت‎آمیز آنها در كنار هم!‌من هم در این شهر بزرگ شده‌ام اما باید اعتراف كنم كه وقتی امروز در بسیاری از محله‌های آن پرسه می‌زنم، راهم را گم می‌كنم.حق با شماست، محله‌های جنوب شهر نیویورك هنوز هم در بدترین وضعی هستند كه می‌توانیم تصورش را بكنیم. اگر از زشتی چهره شهر بگذریم، این كوچه و پس كوچه‌های پایین شهر هنوز هم از جرم و جنایاتی كه به چشم می‌بینند، بر خود می‌لرزند و می‌نالند و با شرارت‌ها و نابسامانی‌هایی از جنس همان روزها دست به گریبانند. با وجود این، مناطق تاریخی نیویورك هنوز هم زیبا هستند و اقدام مسئولان برای حفظ و نوسازی این بافت تاریخی قابل تحسین است. خوشبختانه این كار آن‌قدر ماهرانه انجام شده كه گاه  شك می‌كنیم این ساختمان قدیمی است یا بازسازی شده؟‌! این موضوع روزهایی را برایم تداعی می‌كند كه سكانس پایانی «رفتگان» را در بوستون فیلمبرداری می‌كردیم... پس از اتمام كار بر بام بلند‌ترین ساختمان شهر رفتم و اطراف را نگاه كردم. سعی كردم این سكانس را در آن لوكیشن تجسم كنم. باورنكردنی بود چون دقیقا همان حال و هوایی را داشت كه من برایش درنظر داشتم. باید اعتراف كنم كه امروز در نیویورك هیچ نداریم، هیچ! پس بیایید به عقب برگردیم، به همان بوستون قدیمی!این همان نكته‌ای است كه «رفتگان» به من آموخت؛ اینكه در خیابان‌ها پرسه بزنی و با همه مردم و ‌ روحیات و جایگاه‌های اجتماعی متفاوت آشنا شوی و زندگی را همانطور كه هست و جریان دارد ببینی نه از زاویه‌ای خاص!گویا سكانس پایانی «رفتگان» را در بوستون ‌شرقی  گرفته‌اید. در زمان فیلمبرداری، آسمان بوستون را گاكی‌ها(مرغ‌های نوروزی) پر كرده بودند؛ این صحنه آن‌قدر زیبا بود كه مرا تحت‌تأثیر قرار داد. اما متأسفانه باید پایان تراژیك فیلم را بر بام این ساختمان می‌گرفتیم؛ جایی كه حداقل 300-400 سال تاریخ و جنگ را نشان می‌داد و هنرپیشگان ما ناگزیر بودند با ادامه این جنگ «رفتگان» را به نقطه پایان برسانند، بدون آنكه تماشاگر تشخیص دهد كه كجا ایستاده‌اند.این خاصیت یك فیلم نیویوركی است كه با چیدن مهره‌های شرور و خبیث در كنار هم یك فاجعه می‌آفریند اما در این فیلم حجابی بر تمامی وجوه منفی كشیده شده است.این همان نكته‌ای است كه «رفتگان» به من آموخت؛ اینكه در خیابان‌ها پرسه بزنی و با همه مردم و ‌ روحیات و جایگاه‌های اجتماعی متفاوت آشنا شوی و زندگی را همانطور كه هست و جریان دارد ببینی نه از زاویه‌ای خاص! توجه به این اصل من و فیلمم را به واقعیت نزدیك‌تر و آن را برای تماشاگر پذیرفتنی‌تر می‌سازد. تصمیم گرفتم كه فیلم را اسیر كلیشه‌هایی كه به تك بعدی‌نگری می‌انجامد، نكنم، به همین خاطر است كه هیچ كس نمی‌تواند بگوید كه بازیگران در این سكانس كجا ایستاده‌اند. (می‌خندد)تجربه این آزمون و خطا چطور بود؟ در فیلم‌های بعدی‌تان هم از این عدم‌قطعیت استفاده می‌كنید؟بله، مسلما. البته این بیشتر شبیه یك بازی است. نمی‌توانید حدس بزنید كه بازیگران كجا هستند، مگر آنكه قرار باشد من یا سناریو این راز را بر ملا كنیم. فیلم بعدی‌تان درباره فرانك سیناتراست. جانی دپ، جرج‌كلونی یا دی‌كاپریو؟  بالاخره كدامشان قرار است نقش سیناترا را بازی كنند؟هنوز چیزی معلوم نیست. همه اینها بازیگران بزرگی هستند. باید سعی كنیم احساساتی نشویم و بهترین انتخاب ممكن را انجام دهیم. تقریبا همه فیلم‌های این سال‌هایتان را با دی‌كاپریو ساخته‌اید ولی با دپ ‌و كلونی تا حالا كار نكرده‌اید؛ شانس دی‌كاپریو بالاتر از بقیه گزینه‌ها نیست؟وقتی قراردادها بسته شد، جواب سوالتان را می‌گیرید. ‌ می‌گویند شما دوست دارید دی‌كاپریو در فیلم بازی كند ولی تهیه‌كننده دنبال جانی‌دپ است چون موفقیت تجاری را با حضور او تضمین‌شده‌تر می‌داند. جرج‌كلونی هم بیشتر گزینه مطبوعاتی‌ها و سینمایی‌نویس‌هاست...سیناترا چهره‌ای جنجالی بوده و فیلم‌ساختن درباره او به هر حال جنجال‌هایی را در پی دارد. اما «چه كسی سیناترا خواهد شد؟»؛  این سوالی است كه ژورنالیست‌ها مدام مطرح می‌كنند و پاسخ‌های دلخواه خود را هم می‌دهند. در این شرایط من هر حرفی بزنم ممكن است سوء‌برداشت‌هایی را به همراه داشته باشد. فقط این اطمینان را می‌دهم كه ما بهترین انتخاب را انجام خواهیم داد. رابطه خودتان با سیناترا چطور بود؟ با هم صمیمی بودید؟اگر اشتباه نكنم فقط 2بار همدیگر را دیدیم.  یك بار وقتی بود كه ‌می‌خواستم در «گاو‌خشمگین» از تعدادی از ترانه‌هایش استفاده كنم. البته سال‌ها قبل از آن، او را در مراسم اسكار دیده بودم. چطور آدمی بود؟در مراسم كه یك جنتلمن واقعی بود. مجری یكی از بخش‌های اسكار بود و با حضورش فضا را تحت تاثیر خودش قرارداده بود. به هر حال او ‌سال‌ها یك خواننده سرشناس و بازیگری مطرح بود. فكر می‌كنید سیناترا بهترین بازی‌اش را در «از اینجا تا ابدیت»(فرد زینه‌مان،1953) ارائه داده؟آنجا هم خوب است ولی در «مردبازو طلایی» (اتوپره مینجر، 1955) فوق‌العاده است؛ در نقش مرد معتادی كه در هم شكسته شده ولی می‌خواهد غرورش را حفظ كند. می‌دانید بعد از «مرد بازوطلایی» این نوع كاراكترها زیاد درسینما مشاهده شدند ولی هیچ بازیگری نتوانست حتی سایه‌ای از سیناترا باشد. این از قدرت بازیگری‌اش؛ اما جنجال‌های زندگی شخصی‌اش چه؟هیچ‌كدام از ما فرشته نیستیم!تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن