تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز، از آيين هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833019469




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آشتی اسلام، دموکراسی و غرب


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آشتی اسلام، دموکراسی و غرب بی نظیر بوتو بازگشت به پاکستانزمانی که روی باند پرواز فرودگاه بین المللی "قائد اعظم" در کراچی روز 18 اکتبر 2007 ، قدم گذاشتم، مغلوب  احساسات خود شدم. من نیز مانند اکثر زنان سیاستمدار نسبت به حفظ آرامش و عدم بروز احساسات خود حساسیت ویژه ای داشتم. ابراز احساسات یک زن سیاستمدار یا زنی که صاحب مقام دولتی است، ضعف تلقی شده و مهر تاییدی بر تصورهای کلیشه ای و کاریکاتورها می شود. اما هنگامی که برای اولین بار پس از گذشت هشت سال تنهایی و سختی در تبعید پای خود را روی خاک پاکستان محبوبم گذاشتم، نتوانستم جلوی سرازیر شدن اشک هایم را بگیرم و دستهایم را برای احترام، برای سپاسگزاری و برای دعا بلندکردم. با ترس آمیخته به احترام، روی خاک پاکستان ایستادم. حس کردم باری عظیم وزنه ای وحشتناک از روی شانه هایم برداشته شد. این احساس آزادی بود. سرانجلم پس از مدتها در وطن بودم. می دانستم چرا، می دانستم که چه باید بکنم.سه ساعت پیش خانه خود در تبعید- دبی- را ترک کرده بودم. قرار شد همسرم- آصف- همراه دو دخترم- بخت آور و آصفه- در دبی بماند. من و آصف تصمیم بسیار سخت و حساب شده ای گرفته بودیم. ما از مخاطرات بازگشتم بخوبی آگاهی داشتیم و می خواستیم مطمئن باشیم که صرف نظر از هر حادثه ای که ممکن بود روی دهد، دخترانمان و پسرمان، بیلاوال (که در دانشگاه آکسفورد مشغول به تحصیل بود) یکی از ما را خواهند داشت تا از آنها مراقبت کند. خوشبختانه، این یکی از بحث هایی بود که تعداد بسیار اندکی از زن و شوهرها ممکن است با هم داشته باشند. اما من و آصف به این گونه از زندگی یعنی قربانی کردن سعادت شخصی و هر حس طبیعی و زندگی خصوصی عادت کرده بودیم. مدتها پیش، من انتخاب خود را کرده بودم. مردم پاکستان همواره در اولویت قرار داشتند. مردم پاکستان برای من در اولویت قرار خواهند داشت. فرزندانم این موضوع را درک می کردند و نه تنها آن را پذیرفته بودند بلکه مرا نیز به ادامه راه تشویق می کردند. پس از خداحافظی به سمت گروه طرفداران و رسانه ها که در آنجا اجتماع کرده بودند برگشتم و آنچه را در دل داشتم بر زبان جاری ساختم: "این آغاز سفری طولانی برای ایجاد تحول باشد. باید باور کنیم که وقوع معجزه امکان پذیر است."تعداد اندکی از افراد در هواپیمایی که مرا در آن روز سرنوشت ساز در اکتبر 2007 از دبی به کراچی می برد، می دانستند که در چمدانم دست نوشته های این کتاب را حمل می  کنم که به کشف بحران های دوگانه ای که جهان اسلام از نظر داخلی و خارجی با آنها مواجه است، می پردازد. در ساعات اولیه ورودم به پاکستان برخی از صفحات این کتاب به طور نمادین در آتش خواهند سوخت و به گوشت و خون بی گناهان بی سر، که توسط بمب های تروریستی به این طرف و آن طرف پرتاب می شوند، آغشته خواهند شد. قتل عامی که با جشن شادی برای بازگشت من همراه شد، استعاره ای وحشتناک برای بحران پیش روی ما و نیاز برای رنسانسی روشن بینانه هم در درون اسلام، هم میان اسلام و بقیه دنیا بود.وقتی در سال 1986 پس از دو سال تبعید به پاکستان برگشتم، جمعیتی عظیم که تعداد آن به بیش از یک میلیون نفر می رسید، در لاهور، مرکز پرجمعیت ترین ایالت پاکستان به استقبالم آمدند. بزرگی آن جمعیت به عنوان نشانه ای از حمایت حزب مردم پاکستان در مقابل دیکتاتوری نظامی ژنرال ضیاءالحق تلقی شد. سیل عظیم مردم از هر قشری در جامعه پاکستان- شهری و روستایی، فقرا و کسبه ای از طبقه متوسط، دانشگاهیان، رهبران جوامع مدنی، دانش آموزان- و در سراسر دنیا به منزله تایید نیروهای دموکراسی علیه دیکتاتوری سبعانه ای که تقریبا به مدت یک دهه مردم کشورم را به وحشت انداخته بود، دیده شد. حالا بعد از بیست و یک سال می دانم در حال پرواز از دبی به سوی کراچی، میزان استقبال از من در سال 2007 با سال 1986 مقایسه خواهد شد. می دانم آنها که اطراف ژنرال پرویز مشرف هستند، بی صبرانه منتظرند تا اعلام کنند که پاسخ گرم به بازگشت من، موجه جلوه دادن حکومت دیکتاتوری شان است. هنگامی که پای خود را از هواپیما در 18 اکتبر بیرون گذاردم نمی دانستم که باید انتظار چه چیزی را داشته باشم.آنچه آن روز با آن مواجه شدم، فراتر از شگفت انگیزترین رویاها و تصورات من بود. با وجود حکومتی دیکتاتور، واقعا میلیون ها نفر از راه های بسیار دور آمده بودند تا به من و با بازگشت دموکراسی خوشامد بگویند. واقعا فوق العاده بود، و به طور زنده از تلویزیون پاکستان و همزمان از شبکه های سی ان ان و بی بی سی در سراسر دنیا پخش می شد. همه دنیا نظاره گر بود و آنچه آنان دیدند، تولد دوباره یک ملت بود.عظمت این پاسخ چندان مرا تحت تاثیر قرار نداد تا وقتی که فرودگاه را ترک کردیم و وارد جاده کراچی شدیم. از قبل به خاطر سیل عظیم و غیرمنتظره جمعیت از برنامه زمان بندی شده عقب مانده بودیم، و هنگامی که از استارگیت عبور کردیم خورشید در حال غروب کردن بود. وقتی از بالای بزرگراه شارع فیصل به پایین نگاه کردم انبوه جمعیت را دیدم که در دو طرف جاده تا آنجا که چشم کار می کرد، اجتماع کرده بودند. در ابتدای کاروان، گروه حیرت انگیزی از مردان جوان غیرمسلح و شجاع با پیراهن های سفید، داوطلبانی که "جان نثاران بی نظیر" و "کسانی که می خواهند زندگی خود را برای بی نظیر فدا کنند" نامیده می شدند، کامیون مرا در برگرفته و دستهای یکدیگر را گرفته بودند و سپری انسانی تشکیل داده بودند تا به این ترتیب با بدن های خود از من محافظت کنند. امنیت کاروان بزرگترین نگرانی ما و اولویت عمده همسرم هنگامی که برای بازگشتم به پاکستان برنامه ریزی می کردیم بود.ژنرال مشرف از طریق پیام هایی که فرستاد، به من اطلاع داد که ممکن است کسانی که عملیات انتحاری انجام می دهند، از ایالت مرزی شمال غرب و مناطق قبیله ای تحت سرپرستی دولت مرکزی فرستاده شوند تا به محض بازگشتم مرا ترور کنند. در واقع یک دولت مسلمان خارجی و دلسوز، اسامی و شماره های تلفن همراه این ترورکننده ها را به دست من رسانده بود.هشدار بسیار ناراحت کننده دیگری وجود داشت که خبر از نبود چیز دیگری می داد. به نظر می رسید تجهیزات ایجاد پارازیت که قرار بود سیگنال های تلفن همراه را (که می توانست برای منفجر کردن دستگاه ها و آلات انفجاری از راه دور یا بمب های انتحاری مورد استفاده قرار گیرد، یا حتی هواپیماهای اسباب بازی کنترل از راه دور که پر از مواد منفجره بودند) متوقف کند، در 200 متری اطراف کامیون من کار نمی کردند. همسرم که پوشش خبری بازگشت مرا به طور زنده از بی بی سی در دبی تماشا می کرد با یکی از دوستان خود که در کامیون همراه من بود و به حفظ امنیت من کمک می کرد، تماس گرفت. آصف هراسان شده بود چون در تلویزیون دیده بود افرادی که در کامیون من بودند، با تلفن همراه صحبت می کنند. او می دانست اگر واقعا تجهیزات پارازیت انداز بخوبی کار کنند، هیچ تماسی با تلفن همراه هر جایی نزدیک وسیله من ممکن نخواهد بود. آصف نه تنها نگران بمب ها بود بلکه نگران حملات انتحاری نیز بود و از من خواهش کرد پشت شیشه ضد گلوله قرار گیرم و خودم را به طور مستقیم مقابل جمعیت قرار ندهم. من گفتم نه، من باید مقابل مردم قرار گیرم و به آنها سلام و ادای احترام کنم.وقتی اولین بمب درست در مقابل جایی که من قرار داشتم منفجر شد، من همراه کامیون تکان تکان می خوردم، همین طور هم کسانی که در بالای کامیون و داخل آن قرار داشتند. درد شدیدی از شدت انفجار در گوشم پیچید. سرودهای قهرمانانه حزب مردم پاکستان که از کامیون طنین افکن بود ناگهان متوقف شدند. سکوت هراس آوری که مناسب این لحظه ناباوری بود، همه جا سایه افکند. سپس انفجار دیگری- بسیار بلندتر، عظیم تر و مخرب تر- به وقوع پیوست. تقریبا با هر دو انفجار، چیزی به کامیون برخورد کرد که آن را به این طرف و آن طرف تکان داد. این یک کامیون زرهی بود، اما به جلو و عقب رانده شد. بعدا دو فرورفتگی را مشاهده کردم که سمت چپ کامیون، جایی که من در آن بودم به وضوح قابل مشاهده بودند.نمی خواستم کامیونی را که توسط نیروهای امنیتی ppp محافظت می شدند، به قصد خیابان ترک کنم. اما پس از گذشت هشت دقیقه کامیون را تخلیه کردیم. این احتمال وجود داشت که کامیون حامل ما نیز بر اثر اشتعال آتش اطراف منفجر شود. بوضوح به نظر می رسید که این حمله از سوی القاعده صورت گرفته است. خشونت بیشتر مسلمانان علیه مسلمانان دیگر که به اصطلاح به کشمکش میان اعتقادات و دموکراسی مربوط می شد. اما در پاکستان واقعیت ها تقریبا هرگز آن طور که به نظر می رسند، نیستند. همواره چرخه هایی درون چرخه های دیگر وجود دارد و بندرت خطوط مستقیم دیده می شوند. این حادثه به نظر می رسید که کار القاعده و طالبان باشدف و من هم ذره ای شک نداشتم که آنها دخالت دارند. اما پیچیدگی نقشه- انفجارهای چندگانه، آتش افکنی، گاز موجود در هوا، تورفتگی های روی کامیون و عدم گزارش اینکه تک تیراندازها گلوله های دوربرد قوی شلیک کرده اند- حکایت از توطئه ای بزرگ تر داشت.ابتدا دولت فردی را مسوول تحقیقات در این زمینه کرد که این شخص در واقع حتی تا کشتن همسرم، آصف در سال 1999 پیش رفته بود. وزیر کشور که سال 2002 از حزب من کناره گیری کرد و به مشرف ملحق شد، و بنابراین در وضعیت سیاسی موجود نفع شخصی داشت، مسوولیت کلی تحقیقات در این زمینه را بر عهده گرفت. من به طور علنی تقاضا کردم تا گروه های قضایی اف. بی. آی و اسکاتلندیارد- که از نظر جهانی در دنیا بهترین بودند- وارد عمل شوند و تحقیقات را به عهده بگیرند. وزیر کشور آفتاب شرپااو به سرعت امتناع و ادعا کرد که این کار نقض حاکمیت پاکستان است. من از کارآگاهان بین المللی برای تحقیقات در خصوص مرگ برادرم مرتضی در سال 1996 درخواست کمک کردم و از اف. بی. آی و از اسکاتلندیارد هم برای بررسی حادثه هواپیمایی که ژنرال ضیاءالحق و سفیر آرنی رافل در سال 1988 در آن مردند، دعوت به همکاری شده بود. نمونه های بسیاری از این دست را می شد در سه دولت مختلف قبلی پاکستان مشاهده کرد که اجازه همکاری قضایی برای انجام تحقیقات در خصوص قتل عام دسته جمعی ساعات اولیه 19 اکتبر را صادر می کردند. با این حال، حکومت نظامی مشرف از انجام این کار خودداری کرد.حمله تروریستی که روز 19 اکتبر سال 2007 علیه من صورت پذیرفت، مسایلی را که مرا در خصوص شکاف درونی جمعیت اسلام و برخورد میان اسلام و دموکراسی نگران می کند، مورد تایید قرار می دهد. کشتار مسلمانان توسط مسلمانان دیگر که در کراچی در اکتبر به وقوع پیوست با خشونت فرقه ای و برادرکشی مسلمانان که در بغداد و دیگر بخش های عراق در اوایل قرن بیست و یکم صورت می گیرد، یکی است. طالبانیزه کرده نواحی قبیله ای تحت تسلط دولت مرکزی پاکستان و رشد افراط گرایی در ایالت مرزی شمال غرب کشورم تاکیدی است بر نگرانی عمده من و دلیل نوشتن این کتاب. این امکان وجود دارد که مسلمانان سراسر دنیا در محیطی دیکتاتوری و سلطه جویانه افراط گرا شوند. اگر افراط گرایی و مبارزه جویی تحت نظام دیکتاتوری رشد و توسعه پیدا کند و نتوان آنها را توسط نمایش یک نفره متکی بر قدرت نظامی کنترل کرد، جهان دموکراتیک- اگر نه به دلایل اخلاقی و حداقل برای منافع شخصی- در کمک به احیای حکومت دموکراتیک در کشورهای جهان اسلام دلیلی منطقی خواهد داشت.آشتی اسلام، دموکراسی و غرببی نظیر بوتوترجمه: علیرضا عیاریانتشارات اطلاعات




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن