تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 30 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به پاداش بهشت نمى رسد مگر آن كس كه باطنش نيكو و نيّتش خالص باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796646772




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عبرت ها و درس های ماندگار حماسه عاشورا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عبرت ها و درس های ماندگار حماسه عاشورا
عبرت ها و درس های ماندگار حماسه عاشورا نويسنده: نوروز اکبری زادگانمنبع:کتاب «عاشورا خروش بیداری» امام (علیه السلام ) ؛ مظهر رحمت الهی صحنه ی بازگشت نادمی گریان و مضطرب ، به محضر مولا و مرشدش آن چنان با شکوه بود که هر بیننده ای را به حیرت وا می داشت . در حالی که حرّ بن یزید ریاحی در روز عاشورا به امام (علیه السلام ) نزدیک می شد ، یکی از یاران امام (علیه السلام ) به نام مهاجرین اوس که هم قبیله ی حرّ بود ، گفت : « برای چه می آیی و چه می خواهی ؟!» حرّ لحظه ای خاموش ماند و در حالی که سرو پایش می لرزید ، گفت : « به خدا خود را بین بهشت و جهنم می بینم . به خدا اگر پاره پاره ام کنندو بسوزانند ، چیزی جز بهشت را بر نمی گزینم.» سرانجام حرّ به نزدیک امام (علیه السلام ) رسید و خاضعانه و با شرمندگی تمام گفت : « آقا اینک توبه کنان به پیش تو آمده ام . آمده ام تا جانم را نثار تو کنم . آیا توبه ی مرا می پذیری ؟!» امام (علیه السلام ) فرمود : « نام تو چیست؟» گفت : «حرّ» . فرمود : « چنان که مادرت نامت داده است ، حرّی. ان شاء الله در دنیا و آخرت حرّی. فرود آی.(1) » و بدین سان بود که امام (علیه السلام ) با آغوشی باز از او استقبال کرد و با این کار به سیاه دلان و دنیاطلبان صحنه ی کربلا نشان داد که مظهر رحمت الهی و باب نجات امّت اسلامی است. اوّل این آیینه از من یافت زنگمن نخست انداختم برجام ، سنگباید اوّل از پی دفع گلهمن بجنبانم سر این سلسله پاسخش را از دو مرجان ، ریخت درّ گفت احسنت انت فی الدّارین حرّقصد جانان کرد و جان بر باد داد رسم آزادی به مردان یاد داد(2)عبرتی بزرگ : « مقدّم داشتن دیگران برخود» امام حسین (علیه السلام ) به جامعه ی اسلامی آموخت که در راه انجام تکالیف الهی ، هیچ گاه نباید خود را بر دیگران مقدّم داشت . چنان که مصداق از این صدق و جلوه ای از این عظمت ، جریان اجازه خواستن حضرت علی اکبر (علیه السلام ) بود ، که بر خلاف دیگر اصحاب ، امام (علیه السلام ) بی درنگ علی اکبر (علیه السلام ) را اجازه ی رفتن به میدان عطا فرمود. و در حالی که قطرات اشک از چشمان مبارکش می ریخت ، بدو می نگریست و می فرمود: « اللهم اشهد فقر برز الیهم غلام اشبه الناس خلقاً و خُلقاً و منطقاً برسولک و کنا اذا أشتقنا الی نبیک نظرنا الیه فصاح و قال یا بن سعد قطع الله رحمک کما قطعت رحمی...» خدایا بر این قوم شاهد باش که جوانی به سوی آن ها رفت که از نظر جمال و کمال و سخن گفتن ، شبیه ترین مردم به رسول توست . به طوری که هرگاه ما مشتاق دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) تو بودیم ، به چهره ی علی اکبر (علیه السلام ) نگاه می کردیم. و نیز فرمودند : « ای عمر سعد! خدا رَحِمَت را قطع کند ، هم چنان که رَحِم مرا قطع کردی ...»(3)سبقت عاشقانه در مسیر کمالسبقت گرفتن یاران حسین(علیه السلام ) در اظهار وفاداری و رفتن به میدان جنگ و شهادت در راه آرمان های مقدّس اباعبدالله الحسین(علیه السلام ) ، به منزله ی آن بود که در کار خیر منتظر دیگران نباید بود و در حقیقت مصداق « سارعوا الی الخیرات» را به وضوح نشان می داد. یاران امام (علیه السلام ) در شب عاشورا همه بالاتّفاق می گفتند: « ... لا و الله یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) لانفارقک ابداً و لکنا نقیک بانفسنا حتی نقتل بین یدیک...» ... به خدا قسم ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم ) هرگز تو را رها نخواهیم کرد ...(4) میزان عشق و ارادت پاک باخته گان حسینی به سیّد و سالارشان چنان بود که حتّی در آخرین لحظات جیات نیز لحظه ای از مراد خود غافل نمی شدند . چنان که مسلم بن عوسجه در آخرین لحظات عمر به حبیب بن مظاهر ، حمایت از حسین (علیه السلام ) را وصیت کرد. « فقال له مسلم : فانی اوصیک بهذا و اشار الی الحسین (علیه السلام ) ، فقاتل دونه حتّی تموت...» (5) در روایت دیگری می گوید:«و جعل اصحاب الحسین (علیه السلام )یسارعون الی القتل بین یدیه ...»(6) استاد شهید مرتضی مطهری (رحمت الله علیه) در مورد علّت این گونه پیشی گرفتن ها می گوید: « خصوصیات دیگر اصحاب ابا عبدالله (علیه السلام ) این بود که خودشان را قبل از شهادت حضرت و بنی هاشم به شهادت رساندند و این دلیل بر کمال ایمان این ها به قائدشان بود.» (7) و نیز می فرماید : « اصحاب اباعبدالله (علیه السلام ) ، نه برای مزد و اجرت می جنگیدند و نه از ترس و بیم ، بلکه فقط برای ایمان و عقیده و حرّیت می جنگیدند ... مکتب حسین ، مکتب عشق بود...»(8) تجلّی کامل عشق و قدرتاز مصادیق بارز این معنا ، حمله ی حضرت عباس (علیه السلام ) به سوی شریعه ی فرات بود که حدود چهار هزار نفر از آن پاسداری می کردند ؛ امّا بزرگ پاسدار رشید سپاه حسینی ، با شجاعت وصف ناپذیری وارد شریعه شد ، کف از آب پُر نمود ، سپس مشک را پر کرد و از فرات خارج شد و در حین رفتن می فرمود:« و الله لا اذوق الماء و سیّدی الحسین (علیه السلام) عطشاناً» « به خدا قسم لب به آب نمی زنم در حالی که آقایم حسین (علیه السلام ) تشنه باشد.»(9) در فراز دیگری از حماسه ی جاوید کربلا ، خود امام (علیه السلام ) با شجاعت تمام وارد شریعه ی فرات شد و فرمود : « ای اسب ( ذوالجناح) تو تشنه ای و من هم تشنه ، ولی به خدا تا تو آب ننوشی من هم نخواهم نوشید » چون اسب سخن امام (علیه السلام ) را شنید ، سر از آب برداشت و آب ننوشید . ناگاه یکی از کوفیان فریادبرآورد که « یا ابا عبدالله (علیه السلام ) ! تو آب می نوشی و خیمه هایت غارت می شود!» . به هر حال امام (علیه السلام ) و ذوالجناح وفادار آن حضرت بدون آن که آبی بنوشند از شریعه ی فرات خارج شدند.(10) عالی ترین جلوه های رُحماءُ بینهمترحّم به ایتام و فرزندان شهدا در زیباترین شکل خود و احترام متقابل آنان به مولایشان حسین(علیه السلام ) گوشه های دیگری از عظمت تاریخ جاودانه ی کربلاست. امام (علیه السلام ) وقتی خبر شهادت مسلم را شنید ، بسیار متأثر شد . مسلم دختر کوچکی داشت . امام (علیه السلام ) او را صدا کرد و او را روی زانوی خود نشاند و دست نوازش به سر و رویش می کشید . دخترک که زیرک و باهوش بود ، متوجّه شد که این نوازش ، یک نوازش فوق العاده و پدرانه است . عرض کرد : « یا اباعبدالله! یابن رسول الله! اگر پدرم بمیرد ، چقدر...؟» حضرت فرمود: « دخترم ! من به جای پدرت هستم » در همین حال ناگهان صدای گریه ی اهل بیت ( علیهما السلام) بلند شد . حضرت فرمود: « اولاد عقیل ! شما یک مسلم دادید کافی است . اگر می خواهید برگردید ، آزادید.» عرض کردند : « یا حسین(علیه السلام ) ابداً تو را رها نخواهیم کرد ، ما در خدمت تو هستیم تا همان سرنوشتی که نصیب مسلم شد ، نصیب ما هم بشود.»(11) صحنه ی باشکوه دیگر ، جریان شهادت قاسم بن الحسن (علیه السلام ) ، آن طفل نابالغ بود که در نهایت ارادت به مولایش حسین(علیه السلام ) جان فشانی کرد و چه دردناک بود آن گاه که حسین(علیه السلام ) بر بالین قاسم نشسته و سرش را به زانو گرفت و فرمود: « به خدا برای عمویت گران است که او را بخوانی امّا جوابت ندهد ... به خدا دشمنش بسیار است و یاورانش اندک!»(12) عبدالله بن الحسن(علیه السلام ) نیز که کودکی حدود ده ساله بود ، حماسه ای شکوهمند در حمایت از مولایش آفرید که همواره اسوه ی جاویدی در تاریخ عاشورا است . در آخرین لحظاتی که امام (علیه السلام ) به روی زمین افتاده بود ، حرمله بن کاهل به سویش حمله آورد . عبدالله خود را به روی امام (علیه السلام ) انداخت و گفت : « به خدا از عمویم جدا نمی شوم» امّا حرمله دستش را قطع کرد و امام (علیه السلام ) عزیزش را به سینه چسبانید تا آن که به شهادت رسید.(13)ترسیم روشن گرانه ی حق و باطل و اتمام حجّت های مستمرمطالعه در سیره ی حسینی ، به وضح نشان می دهد که حضرت برای کوفه به عنوان پایگاهی مهم در تاریخ اسلام ، اهمیّت خاصی قایل بود از این رو ایجاد انقلاب در کوفه و ترسیم مرزبندی حق و باطل ، هدف مهمی بود که بزرگ پاسدار کربلا همواره بدان عنایت داشت. بنابراین ارسال رسولانی متعدّد به کوفه ، در حقیقت وصول به این هدف مهم را دنبال می کرد . در حالی که امام (علیه السلام ) به همین اندازه هم اکتفا نمی فرمود ، که نامه های هانی و سعیدبن عبدالله حنفی و سایر سران کوفه رسیده است و فراتر از این ها می فرمود : « این که شما گفته اید که ما امام نداریم ، به زودی نزد شما می آیم...»(14) قرآن کریم صراحت دارد که : « هیچ امّتی نیست مگر این که پیامبر بیم رسانی در آن بوده است.» ( سوره ی فاطر ، آیه ی 24 ) و نیر سقوط قریه ها و جوامع بشری را منوط به ارسال رسل و اتمام حجّت می داند. بر این اساس است که می فرماید: « ... و ما کان ربک مهلک القری حتّی یبعث فی امها رسولاً یتلوا علیهم آیاتنا». پروردگارت نابود کننده ی قریه ها نبود تا این که در مرکز آن ها پیامبری برانگیزد که آیه های ما را بر آنان بخواند .( سوره ی قصص ،آیه ی 59)بنابراین به وضح روشن است که اتمام حجّت های مستمر امام حسین(علیه السلام ) نسبت به دشمنان گمراه خویش ، تا آخرین مراحل مصاف حق و باطل در تعقیب همین سنّت الهی بوده است. چنان که امام (علیه السلام ) در خطبه ی خویش در محل «بیضه» با یاران حرّ به این نکته ی مهم اشاره فرمودند : « ... بنی امیه از سنّت پیامبرر(صلی الله علیه و آله و سلم ) عدول کرده و حرام خدا را حلال کرده اند و حلال خدا را حرام شمرده اند ...». سپس به معرفی خود می پردازد و اشاره به پیمان شکنی کوفیان با پدر و برادر بزرگوارشان کردند و آنان را بیم دادند.(15) و نیز در اوّلین خطبه ی نمازش در کربلا که حرّ و یارانش نیز به حضرتش اقتدا کرده بودند ، به طور طبیعی واقع گرایانه ، اشاره به دعوت خود توسط کوفیان نمودند و از آنان خواستند تا پیمان شکنی نکنند.(16) پس از اتمام نماز عصر ، امام (علیه السلام ) دوباره خطاب به سپاه حرّ خطبه ی دیگری خواندند و فرمودند :« ... ای مردم ! اگر پرهیزکار باشید و حق را برای صاحب حق بشناسید ، بیشتر مایه ی رضای خداست ... ما اهل بیت ( علیهما السلام) به کار خلافت شما از مدعیان ناحق که با شما رفتار ظالمانه دارند ، شایسته تریم ...»(17)پوشیدن عبا و عمّامه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و معرفی خودنمونه ی دیگر از اتمام حجّت های امام (علیه السلام ) ، خطبه ی حضرت در مقابل کوفیان در صبح عاشورا بود که فرمود : « ... نسب مرا به یاد آرید و بنگرید که من کیستم، آن گاه به خویشتن خویش بازگردید و خودتان را ملامت کنید و بیندیشید که آیا رواست مرابکشید و حرمتم را بشکنید؟! ...» و سپس خود را معرفی فرمود . امّا مردم خاموش ماندند و سخنی نگفتند. تجاهل از بزرگ ترین آفات خواصدوباره امام (علیه السلام ) فریادزد که : « ای شبث بن ربعی! ای حجار بن ابجر ! ای قیس بن اشعث ! ای یزید بن حارث! مگر به من ننوشید که میوه ها رسیده و باغستان ها سرسبز شده و چاه ها پر آب شده و پیش سپاه آماده خویش می آیی، بیا؟ » گفتند: « ما ننوشتیم.» امام (علیه السلام ) فرمودند : « سبحان الله ! چرا . به خدا شما نوشتید!.»(18)اقامه ی نماز ؛ بزرگ ترین درس عاشورابرپاداشتن نماز در هنگام جنگ و به یاد خدا بودن در سخت ترین شرایط ممکن از فرازهای مهمّ تاریخ کربلاست . ابوثمامه ی صیداوی ( یا ابو ثمامه ی صائدی) یکی از یاران امام حسین (علیه السلام ) ، دریافت که موقع ظهر است و به حضرت عرض کرد : « دوست دارم قبل از آن که شهید شوم این نمازم را نیز با تو بخوانم.» امام (علیه السلام ) به آسمان نگاه کرد و فرمود: « مرا به یاد خدا انداختی ؛ خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد! از دشمن مهلت بخواهید تا نماز بخوانیم.» در همین حال حصین بن نمیر( یا حصین بن تمیم) گفت : « نماز شما که قبول نمی شود.» حبیب بن مظاهر که این سخن را شنید ، برآشفت و پاسخ داد: « ای شراب خواره ی پَست! آیا از فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) قبول نمی شود ولی از شما قبول می شود؟!.» در آن گیرودار سخت، امام (علیه السلام ) با جمعی نماز ظهر را با عنوان « نماز خوف» خواندند ، در حالی که زهیر بن قین و سعید بن عبدالله جلوی حضرت سپر بلا شدند ؛ چنان که گویند سیزده تیر به سعید اصابت کرد و سپس به زمین افتاد. آن گاه با آن حال خاصی که از شدّت جراحات بر او عارض شده بود ، به امام (علیه السلام ) عرضه داشت: « من به عهد خود وفا کرده ام یا نه؟» امام (علیه السلام ) فرمود: « نعم انت امامی فی الجنة » ، یعنی : آری تو جلوتر از من در بهشت هستی.(19) آری! کدام صحنه باشکوه تر از آن که مریدی سرو جان در راه مراد ببازد و هنوز نگران باشد که آیا به تکلیف الهی خود عمل کرده است یا نه؟! آیا این همه عظمت و نقش آفرینی عاشقانه را چگونه می توان با واژه ها به تصویر کشید. حاشا که واژه ها تا واژه اند از عجز خواهند گفت و بس.پاسداری از اسلام در اوج مظلومیتشهادت علی اصغر (علیه السلام ) جلوه ی روشنی از اوج مظلومیت جبهه ی حق بود . چنان که سید ابن طاووس می گوید: آن گاه امام (علیه السلام ) در حالی که فرزند شش ماهه اش را به روی دست گرفته بود ، می فرمود: « و قال یا قومٍ ، ان لم ترحمونی ، فارحموا هذه الصغیر ، فرماه حرملة بن کاهل الاسدی ، فوقع فی نحره ، فقال الحسین(علیه السلام ) : الهم انت الشاهد علی قومٍ قتلوا اشبه الناس بنبیک محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) ...» « ای قوم اگر به من رحمی نمی کنید ، لااقل به این کودک صغیر رحم کنید» ، امّا د همین حال حرمله ، تیری پرتاب کرد که به گلوی آن تشنه لب اصابت کرد. سپس امام (علیه السلام ) فرمودند : « خدایا تو شاهد باش که این قوم شبیه ترین مردمانت به پیامبرت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) راکشتند.»(20) اما نحوه ی شهادت امام (علیه السلام ) نیز نشان روشن دیگری از مظلومیت جبهه ی حق و خباثت باطل بود. آن چنان که منابع تاریخی می گویند: امام (علیه السلام ) در حالی که تنها سه یا چهار نفر از یارانش باقی مانده بودند ، جامه ی زبری خواست ؛ آن را پاره پاره کرد تا مگر از بدن مبارکش بیرون نیاورند . امّا ابجر بن کعب با کمال بی رحمی و گستاخی ، آن جامه را درآورده و امام (علیه السلام ) را برهنه رها کرد . هر چند هرگز از عذاب الهی مصون نماند ؛ به طوری که گفته اند در زمستان های سرد ،از دست هایش آب می چکید و در تابستان هم چون چوب خشک می شد تا آخرین لحظات عمر نکبت بارش.(21) و نیز ابی مخنف روایت کرده است که وقتی امام (علیه السلام ) به شهادت رسید ، جای 33 ضربه نیزه و 34 ضربه شمشیر در بدن مطهّرش بود.(22) امام حسین (علیه السلام ) ؛ تجسّم حقیقی عزّت و حیا، شرف و مردانگی آن چنان که از منابع تاریخی برمی آید ، امام حسین (علیه السلام ) در دادن روحیه و عزّت نفس به اهل بیت (علیهما السلام) تا آخرین لحظات حیات ، نهایت تلاش خویش را مبذول داشت . حضرت نقطه ای را در بین خیمه گاه و صحنه ی جنگ قرار داده بود و هراز چند گاهی که احساس می فرمود اهل بیت (علیهما السلام) نگرانش می شوند ، به آن مرکز باز می گشت ( ثم یرجع الی مرکزه) و می فرمود : « لا حول و لا قوة الا بالله».(23) امام (علیه السلام ) برای حفاظت از حرم تدابیری اندیشیده بود که در فصل پیشین به برخی از آن ها اشاره شد . قابل توجّه است این است که در حالی که حضرت می دانستند که به زودی به خیمه ها حمله خواهد شد ، برای آگاهی وجدان های خفته ی کوفیان و دستگاه اموی ، سعی داشت تا آخرین نصایحش را ابلاغ فرماید و غیرت و مردانگی آنان را برانگیزد . از این جهت می فرمود: « ویلکم یا شیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکن دین و کنتم لاتخافون المعاد، فکونو احراراً فی دنیاکم...» جلوه ی دیگری از مظلومیت آن بزرگوار در پاسداری از حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم ) ، مکالمه ای است که بین امام (علیه السلام ) و شمر صورت گرفت . شمر گفت : « چه می گویی پسر فاطمه ( علیهما السلام)؟!» فقال انی اقول : « اقاتلکم و تقاتلوننی ، و النساء لیس علیهن جناح فامنعوا اعتاتکم و جهالکم و طغاتکم من التعرض لحرمی مادمت حیا...». حضرت فرمود : « به شما می گویم: من با شما می جنگم و شما با من جنگ دارید ، نباید آسیبی به زنان حرم من برسد ، ای شمر ! یاران و جاهلان و طاغیانتان را از تعرّض به حرم من منع کن، مادامی که من زنده هستم ...»(24) امّا مظلومیّت حضرتش آن گاه بیش از پیش روشن شده که امام (علیه السلام ) ، مصادف با آخرین لحظات حیاتش ، خطاب به یاران شهیدش فرمودند : « یا ابطال الصفاویا فرسان الهیجاء قوموا عن نومتکم ایها الکرام و امنعوا عن حرم الرسول العتاة. » « ای شجاعان بیشه ی شجاعت و ای یکه تازان میدان نبرد ! از خواب های گران خویش ، سر بردارید و بنگرید که چگونه دشمنانتان قصد تعرّض به حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) را کرده اند.»(25) نمودهایی عینی از عذاب الهیتاریخ سراسر عبرت کربلا نشان داد که یأس رهبری از هدایت امّت ، سرنوشت جامعه را با سقوط رقم می زند و نیز آشکار ساخت که میان ناخشنودی بزرگ پاسدار دین محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم ) و رضایت یگانه هستی بخش جهان آفرینش ، هماهنگی کامل وجود دارد . زیرا که حسین (علیه السلام ) از سویی مظهر رحمت الهی و از سوی دیگر نشانه ی قهر و عذاب خدا بود ، که در این جا به نمونه هایی از عذاب الهی در حق قاتلان حسین (علیه السلام ) اشاره می کنیم: وقتی که نامه ی عبیدالله بن زیاد برای عمر بن سعد آمد که « حسین (علیه السلام ) را محاصره کن و او را از دست یابی به آب محروم ساز» ؛ عمر بن حجاج را با پانصد نفر سوار فرستاد تا آب را محاصره کنند . در همین شرایط عبیدالله بن ابی حصین ازدی که از طایفه ی بجیله بود بانگ زد : « ای حسین (علیه السلام ) ! آب را می بینی که به رنگ آسمان است ؟ به خدا یک قطره از آن نمی چشی تا از تشنگی بمیری.» حسین (علیه السلام ) فرمود : « خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را نبخش .» حمید بن مسلم گوید : « به خدا بعدها هنگامی که بیمار بود به عیادتش رفتم . به خدایی که جز او خدایی نیست ، دیدمش آب می خورد تا شکمش پر می شد و قِی می کرد. آن گاه باز آب می خورد و سیراب نمی شد تا بدین صورت جان داد.»(26) از ابی مخنف نیز روایت شده که : « امام (علیه السلام ) هنگامی که اردوگاهش به تصرّف دشمن در آمد ، آهنگ فرا ت کرد . عدّه ای مانع او شدند . مردی از بنی ابان تیری زد که بر چانه ی امام (علیه السلام ) نشست . حضرت فرمود: « خدایا تشنه اش بدار». گوید چیزی نگذشت که تشنگی بر او مسلّط شد . قاسم بن اصبغ بن نباته گوید : « از جمله کسانی بودم که برای تسکینش می کوشیدیم. هر چه آب می خورد ، می گفت وای بر شما! آبم بدهید که تشنگی مراکُشت . و عاقبت چیزی نگذشت که شکمش چون شکم شتر بشکافت.»(27) و نیز روایت کرده اند که در روز عاشورا هنگامی که جنگ آغاز شده بود ، عبدالله بن حوزه در مقابل حسین (علیه السلام ) آمد و گفت : « ای حسین ! ای حسین!» امام (علیه السلام ) فرمود : « چه می گویی؟» او گفت : « آگاه باش که به سوی جهنم می روی !» امام (علیه السلام ) فرمود: « هرگز ! بلکه به سوی پروردگار رحیم و توبه پذیر و در خور اطاعت می روم» و فرمود : « پروردگارا او را به حوزه ی آتش ببر!» ابوجعفر حسین ، راوی این روایت گوید : « اسبش او را به طرف نهری برد که در آن افتاد و پایش در رکاب ماند و سرش به زمین افتاد و اسب دوان بود و او را می برد و سرش به سنگ ها و درخت ها می خورد تا جان داد». همین راوی گوید: « مسروق بن وائل حضرمی دست از جنگ کشید . به او برخورد کردم ، گفتم : چرا برگشتی ؟ و گفت : از این خاندان چیزی ندیدم که هرگز با آن ها جنگ نمی کنم».(28) امام (علیه السلام ) در آخرین لحظات حیات ، در گودال قتلگاه ، عبدالله بن حسن (علیه السلام ) ، کودک پنج یا ده ساله که دستش از ضربت شمشیر ابجر بن کعب در دفاع از مولایش قطع شده بود را به سینه چسبانید و او را به شکیبایی دعوت کرد و فرمود : « بار خدایا اگر این مردم را تا زمانی بهره ای از زندگانی دادی ، پس ایشان را به سختی پراکنده ساز و گروه هایی پراکنده دل ساز و هیچ فرمانروایی را هرگز از ایشان خشنود منما زیرا که اینان ما را خواندند که یاری مان کنند ، سپس به دشمنی با ما برخاسته و ما را کشتند.»(29) بنا به روایت طبری ، عمر بن سعد ( پس از شهادت امام (علیه السلام ) و یارانش ) به یارانش ندا داد که « چه کسانی داوطلب می شوند تا بر جنازه ی حسین (علیه السلام ) اسب بتازند؟!» از میان کوفیان 10 نفر داوطلب شدند که از آن جمله اخنس بن مرثد بود که پس از فاجعه ی کربلا در یکی از جنگ ها تیری ناشناس قلبش را شکافت و جان داد و اسحاق بن حیوة حضرمی بود که دچار مرض پیسی شد.(30) پی نوشت ها : 1- طبری : همان، ج7 ، صفحات 3029-3027 و نیز مفید(رحمت الله علیه): الارشاد ، همان ، ج2 ، صفحات 103و104 .2- سامانی ، عمان : دیوان اشعار ( گنجینة الاسرار ).3- ابن طاووس : مقتل الحسین(علیه السلام ) ، منشورات مکتبه الداوری ، قم ، ص47.4- همان : ص39.5- همان : ص45.6- همان: ص47.7- مطهری (رحمت الله علیه) ، استاد شهید مرتضی : حماسه حسینی ، صدرا، ج3 ، ص159.8- همان : جلد 3 ، ص159.9- مجلسی(رحمت الله علیه) : بحارالانوار ، ...، ج45 ، ص41 و نیز قمی (رحمت الله علیه): نفس المهموم ، ... ، ص155.10- قمی (رحمت الله علیه) : نفس المهموم، ... ، ص164.11- مطهری (رحمت الله علیه) : نفس المهموم، ...، ص123 و ابن طاووس : مقتل الحسین ( علیه السلام ) ،... ، ص46 و نیز مطهری (رحمت الله علیه):حماسه حسینی ، صدرا، تهران 1364 ، ج1 ، صفحات 204و 205.12- طبری: همان ، ج7 ، ص3054 و نیز: مفید(رحمت الله علیه) : الارشاد ، ... ، ج2 ، صفحات 111و 112.13- ابن طاووس : مقتل الحسین(علیه السلام ) ، ... ، ص51 و نیز: مطهری (رحمت الله علیه): حماسه حسینی ، ... ، ج1 ، ص311.14- طبری: همان ، ج7 ، ص2924 و نیز: ر.ک: خبار الطوال ، دینوری ، ... ، ص278.15- همان : صفحات 2993و 2994.16- طبری: همان ، ج7 ، ص2991.17- همان : صفحات 2991و 2992.18- همان : صفحات 3023 و 3024 و نیز : مفید(رحمت الله علیه) : الارشاد ، ...، ج2 ، صفحات 100و 101.19- مقرّم : مقتل الحسین(علیه السلام ) حدیث کربلا ، مکتبة بصیرتی ، الطبعة الخامسة ، قم 1394ق ، صفحات 297-294 و نیز: قمی (رحمت الله علیه) :نفس المهموم، ...، ص123 و ابن طاووس : مقتل الحسین (علیه السلام ) ، ...،ص46 و نیز مطهری(رحمت الله علیه ): حماسه حسینی ، ...، ج1 ، صفحات 304و 305.20- ابن طاووس : مقتل الحسین (علیه السلام ) ، ... ، ص49.21- طبری: همان ، ج7 ، صفحات 3059 و 3061.22- همان : ج7 ، ص3061 و نیز قمی (رحمت الله علیه) : نفس المهموم، ... ، ص166.23- ابن طاووس : مقتل الحسین (علیه السلام ) ، ... ، ص50.24- این طاووس : مقتل الحسین (علیه السلام ) ، ص50.25- مطهری (رحمت الله علیه) : گفتارهای معنوی ، صدرا، ص254.26- طبری: همان ، ج7 ، ص3006.27- طبری: همان ، ج7 ، ص3057.28- همان : صفحات 3032 و 3033.29- مفید(رحمت الله علیه) : الارشاد، ... ، ج2 ، صفحات 114و 115.30- همان : ج2 ، ص118 و نیز : طبری: همان ، ج7 ، ص3064 و هم چنین : ر.ک. صافی ، لطف الله : پرتوی از عظمت امام حسین (علیه السلام ) ، فصل معجزات حضرت سیدالشهداء(علیه السلام ).





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1331]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن