واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: درستايش خرد و روشني
جناب «افشين علا»، از هر حيث، فراتر از آن است كه به تأييد امثال منش نيازي باشد. من در تأييد اين جان گرامي، نه تنها شعر و سخنوري و ادب و فرهيختگي و خردمندي، بلكه پاكي دامان و پاكي دست و پاكي دين و پاكي دل يكي از برومندترين فرزندان اين سرزمين را گواهي ميكنم. باشد كه به رستخيز در نزد نياكان وي، ايزديان و آسمانيان، سرافكندهتر از آنچه هستم، نباشم. به همه عمر، چنين بودهام و هر كه را در هر موقفي سزاوار ديدهام، ستودهام؛ فارغ از طعن دشمن و دوست، زيرا نهراسيدهام مگر از آن كه فرمود:« انا قسيم الجنة و النار».
*
افشين علاء، شاعر است؛ اما از معدود شاعراني كه از خرابيهاي شايع و داير اهل هنر مبرّا هستند. اديب است و صاحب ادب حضوري و حصولي، سنجيده، وزين، درست كردار و راستگوي. نه دروغ از وي شنيدهام، نه غيبت. باري چندان خوبي و پاكي دروي فراهم است كه درباور نميگنجد.
*
لسان الغيب ميفرمايد:
هركه آمد به جهان نقش خرابي دارد
در خرابات بگوييد كه هشيار كجاست
اما شگفتا كه اين شاعر پاك و پاكيزه، گويي جز به كالبد، قدم به جهان خراب ننهاده، و به جان و تن هشيار است و بيدار، و من سخت از اينهمه خوبي و پاكي و بيآزاري در شگفتم. اگر ديگر ياران شاعر و سخنور بتوانند داد همت و مروت و انصاف داد، و به ميدان در آيند و در حمايت از اين جوانمرد پاكدين و پاكدل و اين سخنور شايسته و نيكخواه همگان، سخن بگويند، راستي و درستي را، ياري دادهاند.
*
سخني ميگويم كه بر سياست زدگان سختگران ميآيد؛ دزدان را دوست نميدارم و هرگز نه بيتي در ستايش دزدي سرودهام و نه سطري در حمايت از دزدان نگاشتهام. اما چه بايد كرد كه در اين سرزمين، دزدي و ديانت و سياست و راست و دروغ و ريا و نفاق و آز و... به هم درتنيدهاند و هماره بيم آن ميرود كه در تأييد هر كانديدايي – در هر انتخاباتي – دزدان و دغلبازان نيز تأييد شوند.
آري اين بيم، هولناك است، اما چه باك؟ برومند و سزاوار در منظر من، آن است كه «عرضة» دزدي و استعداد ناپاكي و پليدي نداشته باشد و جناب استاد افشين علاچنين است. مگر نه در سرزمين ما، كار به اينجا كشيده شده كه دزدي و پليدي و پلشتي نيز در شمار فضايل ياد ميشوند؟
شكر ايزد كه افشين علا، از اين فضايل بهرهاي ندارد؛ يعني فطرتاً دزد و پشت هم انداز و پليد و پلشت نيست. و چنين مرداني در سرزمين ما اندكند؛ بس بسيار اندك؛ بل كيميا. و من از آن زمرهام كه اگر در خود، باري هيچ نشاني از پاكي و راستي و روشني نبينم، به پاكان و راستان و روشنان مهر ميورزم و آنان را ميستايم؛ در هرجناحي كه باشند يا عضو هر حزبي و گروهي. و از شمّ شباني و دهقاني با من همين مانده است در اين كشور شهر، كه راستان را و ناراستان رابه ديدار نخست از هم باز ميشناسم. جناح؟! حزب؟! گروه؟! پاكان فراتر از آنند كه در اينگونه «درايش»ها بگنجد يا پنهان بمانند.توس و كاووس وگشتاسب، ايراني اند و از جناح خودي و چه ناپاك و خيره سر و بيباك؛ اغريرث و پيران ويسه، تورانياند و از جناح بيگانه، و چه باك و خدا ترس و نيمكرد.
البته هيچ سياست زدهاي نميپذيرد كه فارغ از منظر حزب و جناح در جهان و جهانيان بنگرد و انسانهايي را كه در چارچوب تنگ و تاريك تحزب نميگنجند، گرامي بشمرد. لاجرم جهان و كارجهان روز به روزه تيرهتر و آشفتهتر ميشود.
*
جناب افشين علا از آن زمره است كه ياد و نام آنان نيز در تيرگي جهان پرآشوب و پلشت كنوني، چراغي است روشني بخش دلهايي كه يگانه گوي و يگانه جويند و من اين چنين جوانمردان را كه دير زماني با پاكي خود اعجاب مرا برانگيخته باشند، ميستايم و به آنان رأي ميدهم.
ياعلي مدد
سه|ا|شنبه|ا|21|ا|خرداد|ا|1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]