تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797960845




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

كژتابي‌هاي ذهن و زبان


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: كژتابي‌هاي ذهن و زبان


يكي ديگر هم وقتي كه بحث دربارة خرافات و اعتقاد داشتن يا نداشتن به آن بوده مي‌گويد: «بزنم به تخته، من خرافاتي نيستم!»

و گويي در حدّ جزئيات هم با كليات سعدي يا گلستان بي‌خزان او انس نداشته است كه خوانده باشد: «تا ترياق [= پادزهر] از عراق آرند، مارگزيده مرده باشد.»

*

وقت آن است كه چون بعيدالعهد شده‌ايم، يك كژتابي تازه چاق كنيم:

مرد مصاحبه گر از زني كه به تازگي از همسرش طلاق گرفته بود، علت اين امر را جويا بود. زن مطلّقه از جمله مي‌گفت: «علي بونه‌گير[= علي بهانه‌گير] بود، هميشه سر غذا دعوا مي‌كرد.» كه معلوم نبود «سر غذا» يعني چه؟

الف) هنگام غذا خوردن.

ب) بر سر موضوع غذا و اين كه مثلاً به جاي آبگوشت، اشكنه درست كرده است.

*

با مرد محترمي كه از ايرانيان مقيم خارج بود و براي صلة رحم و ديدن پيشرفت‌هاي چند دهة اخير ايران به تهران آمده بود، قرار ملاقاتي گذاشتيم. گفتم: بين سه و نيم تا چهار منتظرتان هستم.

جنتلمن آداب‌دان، رأس ساعت سه و نيم در زد و سلام و عليك و احوالپرسي و چاق ـ سلامتي. آوردن چايي. زيرسيگار. اجازه هست سيگار بكشم. صاحب‌اختياريد و باقي قضايا و بحث مي‌رفت كه گل بيندازد كه ديديم ايشان ناگهان، هم به ساعت روبه‌رويش و هم ساعت مچي‌اش نگاه كرد و عينك و تسبيح و وسائلش را جمع كرد و گفت: «خوب ديگه بايد مرخص بشيم».

من حيران شدم، گفتم: «جناب، شما كه تازه تشريف آورده‌ايد، اين چه عجله‌اي است؟» گفت: «والله خودتان توي تلفن فرموديد بين سه و نيم تا چهار شرفياب باشم»!

قاه قاه خنديدم و فهميدم كه كژتابي زبان، دسته گل به آب و آب به دسته گل داده است. گفتم: «عزيزجان، چون مشكلات ترافيك هست، من قرار دقيقي براي آغاز ملاقات نگذاشتم و عرض كردم بين سه و نيم تا چهار، كه وقت آغاز ملاقات به اصطلاح انعطاف يا نوسان داشته باشد و شما را معذّب نكند.»

خلاصه به قول سعدي، آنقدر گفتم كه «عزم رحيلش بدل شود به اقامت». و از آن به بعد بر تعارف و بلكه تعارفات افزودم تا جبران مافات شود.

*

سالها پيش كه كارمند انجمن فلسفه بودم، در ايام تابستان‌ها كه روزها بلند است، گرفتار يك مهمان يا ارباب‌رجوع پرحوصله شدم كه اصلاً احساس گذشت زمان نمي‌كرد و نقطه در پايان كلامش نمي‌گذاشت.

وقتي كه با اهنّ و تلپ آمد، داشتند اذان ظهر را مي‌گفتند و وقتي كه پس از چند دورخيز، بلكه ديرخيز بي‌حاصل و وانمودي، دل از مصاحبت من كَند و به شيوة «مي‌روم و از سر حسرت به قفا مي‌نگرم»؛ از جا برخاست، داشتند اذان مغرب را مي‌گفتند.

از حدود ساعت 12 تا حدود ساعت 8 بعدازظهر، به اندازة دو هزار و دو شب براي من قصه گفته بود. براي آن‌كه خنّاق نگيريم، با لحني زهرآگين، اما آرام شده و مؤدّبانه گفتم: «جناب استاد، اتفاقاً خيلي شيوة خوبي است كه شما كارهايتان را با اذان تنظيم مي‌كنيد.»

*

در يكي از سوزنامه‌هاي صبح تهران، چنين جملة كژتابي آمده بود: «محمد 21 ساله، ماه گذشته برادرش را به خاطر اعتياد از پاي درآورد». به خاطر اعتياد چه كسي؟

الف) محمد (قاتل)

ب) برادرش (مقتول)

*

از رسانه‌ها بارها صفت «ديرآشنا» را شنيده‌ايم. في‌المثل مي‌گويند: «نظامي، شاعر ديرآشناي وطنمان». خيال مي‌كنند ديرآشنا يعني «از ديرباز تاكنون آشنا». حال آن‌كه ديرآشنا يعني كسي كه دير انس و آشنايي برقرار مي‌كند، نقطة مقابل زودآشنا (خون‌گرم، زودجوش) است. چنان‌كه علي دشتي هم به همين معناست كه اسم كتابش را گذاشته است: «خاقاني، شاعر ديرآشنا». و مرادش اين است كه برقراري ارتباط معنايي و هنري و زباني و ادبي با خاقاني دير و دشوار دست مي‌دهد.

ادامه دارد





سه|ا|شنبه|ا|21|ا|خرداد|ا|1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن