تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 10 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شيطان ، در عالِمِ بى بهره از ادب بيشتر طمع مى كند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

وکیل اصفهان

لیست قیمت گوشی شیائومی

آیسان اسلامی

خرید تجهیزات صنعتی

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

اجاق گاز رومیزی

تور چین

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

خرید مبل تختخواب شو

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

دانلود رمان

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1793398607




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جمهوري اسلامي: بايسته هاي هدفمندي يارانه ها «بايسته‌هاي هدفمندي يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي به قلم سروش صاحب فصول است كه در آن مي‌خوانيد؛ تغييرات اعمال شده در لايحه هدفمند سازي يارانه ها كه نتيجه هماهنگي هاي كميسيون ويژه طرح تحول اقتصادي مجلس شوراي اسلامي و كارگروه دولت بود تا حدودي نگراني هاي موجود در مورد پيامدهاي اجراي طرح هدفمندي يارانه ها را كاهش داد و افكار عمومي جامعه را نسبت به نتايج مثبت اجراي اين طرح اميدوارتر از گذشته كرد. واقعيت اين است كه بحث هدفمندي يارانه ها و اصلاح شرايط موجود كه بيشتر از چند دهه در كشور در حال اجراست و لطمات فراواني نيز به زيرساختهاي اقتصادي ما وارد آورده است مسئله اي نيست كه هيچ صاحبنظر اقتصادي آن را رد كند. تاكنون نيز مباحث مطرح شده از سوي كارشناسان مختلف ناظر بر نحوه اجراي اين طرح بوده است و نه اصل اجراي آن . زيرا همانگونه كه به دفعات نيز مطرح شده هدفمندي يارانه ها در اقتصاد ايران حكم يك عمل جراحي خطير و در عين حال ضروري را دارد كه اگر چه با درد و برخي عوارض ناخوشايند همراه است ولي به تاخير انداختن آن ذره اي از الزام آن نمي كاهد و تنها عوارض و پيامدهاي دردناك آن را افزايش مي دهد و اين همان نكته اي است كه از ابتداي مطرح شدن اين برنامه از سوي دولت بارها مورد تاكيد طراحان و كارشناسان قرار گرفته است. طي حدود يك سالي كه از مطرح شدن اين تحول از سوي دولت مي گذرد مديران دولتي و كارشناسان طراح اين برنامه و نمايندگان مجلس كه به بررسي آن پرداختند دچار افراط و تفريط هائي شدند كه بيشتر ناظر بر كم و كيف سياستهاي حمايتي از اقشار آسيب پذير از اجراي اين طرح بوده است البته با توجه به ابعاد طرح تحول اقتصادي خصوصا هدفمندي يارانه ها و پيامدهايي كه بر اجراي آن مترتب است چنين مسئله اي كاملا طبيعي است اما واقعيتي كه در حال حاضر با آن مواجه هستيم يعني همان لايحه مورد توافق دولت و مجلس در زمينه هدفمندي يارانه ها تا حدود زيادي از كرانه هاي افراط و تفريط فاصله گرفته و به نقطه تعادل و مناسب براي اجراي چنين طرحي نزديك شده است . نيل به چنين موفقيتي بي ترديد محصول واقع بيني و دخيل كردن عنصر تدبر و پرهيز از سياست زدگي در ميان نمايندگان جامعه هم در مجلس و هم در دولت است و بايد در مقطع حساس فعلي به فال نيك گرفته شود. افزايش تعداد دهكهاي مشمول يارانه نقدي قاعده مند ساختن روند افزايش قيمت حاملهاي انرژي و همچنين نظارت مجلس بر منابع حاصل از آزادسازي تدريجي قيمت ها همگي به قانونمند شدن فرايند اجراي طرح هدفمندي يارانه ها كمك بسزايي خواهد كرد و مي توان اميدوار بود كه اين طرح با كمترين هزينه اقتصادي و اجتماعي ممكن پياده شود. با اين حال هنوز نگراني هائي خصوصا در بدنه جامعه نسبت به پيامدهاي تورمي اجراي طرح هدفمندسازي يارانه ها به چشم مي خورد كه دولت مجلس و تمام بازوهاي اطلاع رساني كشور بايد تمام سعي و تلاش خود را براي كاهش دادن اين دغدغه ها به خرج دهند. واقعيت اين است كه حتي با اعمال حداكثر احتياط در عمل هدفمندسازي يارانه ها از آنجايي كه به حذف تدريجي پرداختهاي واسطه اي و واقعي شدن قيمتها منجر مي شود به افزايش سطح عمومي قيمتها منجر خواهد شد و به اين ترتيب قدرت خريد عمومي جامعه حداقل در يك مقطع زماني با افت شديد مواجه مي شود. اگر چه به عقيده كارشناسان بانك مركزي يك جهت اين افزايش سطح عمومي قيمتها مقطعي است و در ميان مدت ادامه نخواهد يافت تا به پديده تورم تبديل شود ولي در واقع عبور از گردنه تند همين مقطع زماني در واقع رمز موفقيت طرح هدفمندي يارانه ها به حساب مي آيد چرا كه در اين باره از يك سو واريز نقدي يارانه ها به حساب مشمولان دريافت آن موجي از افزايش مقطعي نقدينگي را به دنبال خواهد داشت كه در صورت عدم مديريت و اطلاع رساني درست مي تواند از سوي اقشار فرودست جامعه مصروف نيازهاي برآورده نشده گذشته شود و به اين ترتيب علاوه بر افزايش تقاضا كه منجر به تورم ناشي از كمبود عرضه است قدرت دفاعي اين اقشار را براي دفاع آثار جهش قيمت در نيازهاي اوليه به شدت كاهش دهد. از سوي ديگر بروز انتظارات تورمي در كنار ساير عوامل ايجاد تورم كه طي سالهاي سابق همواره به اين پديده ناپسند در اقتصاد كشور كمك كرده است مي تواند زمينه تبديل جهش مقطعي قيمتها را به تورم فراهم سازد. از اين رو به نظر مي رسد حال كه دولت و مجلس بر سر جزئيات اجراي هدفمندي يارانه ها در نقطه تعادل به توافق دست يافته اند وقت آن رسيده كه افكار عمومي جامعه را با صراحت دقت و صداقتي بيش از پيش با لزوم اين جراحي حساس و پيامدهاي نيك و بد آن آشنا نمايند تا با آرامش و آمادگي بيشتري به استقبال اين درمان بروند. ابتكار:تحولات در حوزه انرژي و جايگاه ايران   «تحولات در حوزه انرژي و جايگاه ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم حميد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛1-انرژي به عنوان يکي از مهمترين چالشهاي جهان معاصر از درجه اهميت رو به افزايشي در معادلات اقتصادي و سياسي برخوردار است بسياري کماکان بر اين باورند که علت اصلي مناقشات يکصد ساله گذشته ناشي از پيدايش اين ماده حياتي در جهان و ورود آن به معادلات سياسي و رقابتهاي پايان ناپذير قدرتها براي تسلط بر مناطق و کشورهاي داراي اين دردسر بزرگ است. با گذشت زمان نه تنها از درجه اهميت انرژي در ساختار روابط بين  الملل و نوع رفتارهاي سياسي کشورهاي بزرگ با يکديگر از يک سو و صاحبان ذخاير انرژي از سوي ديگر کاسته نشده است بلکه هر روز بر ميزان پيچيده گي و افزايش درجه ريسک و نزاع براي تسلط بر اين منابع افزوده شده است. در اين ميان و به دنبال بي ثباتي و آثار و تبعات افزايش قيمت  نفت بر کشورهاي صنعتي توجه به گاز از هر زمان ديگري بيشتر شده است. به همين دليل تغيير استراتژيک در نگاه به انرژي از رويکردها و تلاشها و رقابتهاي آغاز شده در حوزه گاز کاملا مشهود است.  2-با آغاز دهه 80 شمسي و آغاز پيدايش زاويه در روابط جمهوري آذربايجان و ايران، طرح خط لوله انتقال نفت حوزه خزر به آبهاي آزاد در بندر جيحان ترکيه مطرح گرديد. تلاشهاي فراواني براي حضور ايران در کنسرسيوم خط لوله باکو -تفليس -جيحان انجام گرفت اما به دلايل گوناگون که هيچگاه بطور دقيق نه از سوي کارشناسان منطقه اي و نه مسئولان وقت و نه از سوي رسانه ها مورد توجه قرار نگرفت ايران از جمع کنسرسيوم مذکور کنار گذاشته شد و به اين ترتيب قرارداد انتقال نفت ميان کنسرسيومي از شرکت هاي غربي با محوريت بريتيش پتروليوم و روسيه به همراه شرکت نفت آذربايجان آغاز شد و امروز بيش از يک ميليون بشکه نفت بطور روزانه از اين خط لوله صادر مي شود اين ماجرا به يک تنش مبنايي در روابط ايران و آذربايجان تبديل شد که کماکان بر روابط دو کشور سايه افکنده است. بايد در نظر داشت که عوامل متنوع و متعددي در پيدايش اين شرايط نقش داشته اند که در کمال نا باوري نه تنها انعکاسي در داخل کشور نداشته و فضايي براي تلاش در جهت استيفا و احقاق حقوق ملي در مناطق شمالي شکل نگرفت. بلکه در برابر تحولات خطرناکي که در نزديکترين نقاط جغرافيايي به حريم امنيت ملي ايران رخ مي نمود حرکتي انجام نشد و سياست روشني به کار نرفت.  3-پس از پيدايش بحران در اقتصاد جهاني که در پي يک دوره جهش غيرعادي بهاي انرژي در جهان به اوج رسيده و سپس به يک رکود کم سابقه مبدل شده بود، توجه به گاز به عنوان انرژي جايگزين در برابر نفت مورد توجه مصرف کنندگان عمده انرژي در جهان قرار گرفت. با افزايش نياز به گاز دو اتفاق مهم قابل پيش بيني است.  الف) در ابعاد اقتصادي از ميزان وابستگي به نفت کاسته مي شود. اين امر در روند کنترل بحرانهاي مالي و اقتصادي کشورهاي غربي اثر مثبت مي گذارد چرا که نفت همانند ديگر نقاط جهان يکي از شاخصهاي اصلي تعيين سطح بحران در اقتصاد هاي ملي است. ب) در ابعاد سياسي بعنوان يک ابزار مهم از طريق خارج ساختن تسلط روسها بر تامين منابع گازي اروپا عمل مي کند، قطع ارسال گاز به اروپا از سوي روسيه به دليل اختلاف با اوکراين، بحران انرژي در اروپا را به يک تهديد جدي مبدل ساخت. از سوي ديگر تغيير مسير تامين انرژي اروپا بويژه خطر تبديل سرزمينهاي خارج نزديک روسيه در آذربايجان و ترکمنستان به کانونهاي منفصل سياسي که روسها به شدت نسبت به آن حساس هستند را جدي مي کند. اين دو کشور در طرحهاي آتي بعنوان تامين کنندگان اصلي گاز اروپا ايفاي نقش خواهند کرد. در صورت بروز چنين تحولاتي تهديد به درون حوزه امنيت ملي روسيه منتقل خواهد شد حوزه  اي که روسها در جنگ تابستان گذشته با گرجستان نشان دادند که چقدر نسبت به آن حساسند. اما به رغم اين حساسيت روسها در تلاش هستند تا در برابر هجوم ناتو به شرق مقاومت کنند اما با تحولاتي که به سرعت در حال شکل گيري و وقوع است چاره اي نخواهند داشت جز اينکه به نوعي موازنه مثبت و تقسيم منافع با غرب تن دهند امضاي قرارداد نهايي پروژه ناباکو در ترکيه که روسها آنرا تهديدي عليه منافع خود معرفي مي کردند از درجه اهميت خط لوله گاز روسيه - اکراين-اروپا مي کاهد. پيش از آن روسها تلاش کردند تا طرح انتقال گاز از طريق شمال خزر (قزاقستان، شمال قفقاز-درياي سياه) اين طرح را جايگزين ناباکو سازند اما با امضاي پروژه ناباکو و نهايي شدن آن در ترکيه روسها در چرخشي آشکار با ترکيه براي اجراي طرح ساوت استريم توافق کردند و تنها چند روز پس از امضاي پروژه ناباکو، ساوت استريم امضا شد تا ترکيه که پيش از اين ميزبان انعقاد قرارداد خط لوله صلح که انتقال دهنده گاز ايران به شبکه قاره هند است به عنوان محور بزرگترين عمليات انتقال انرژي (نفت و گاز) به غرب مطرح شود. روسها اين بار نيز مانند خط نفتي باکو-تفليس-جيحان با سهم خواهي و دستيابي به حداقل ها نقش و جايگاه و سهم ايران در اين معادلات را ناديده گرفتند.  4-و اما علاوه بر دو اتفاق مهم ناشي از تغيير استراتژي انرژي در سطح جهان اتفاق سومي نيز در حال وقوع است. در اين بين ايران به عنوان دومين دارنده ذخاير گازي جهان در طراحي هاي جديد به حاشيه پرتاب شده است. اکنون چند سوال جدي مطرح است: در طراحي ها و سياسگزاري هاي جديد انرژي در جهان نقش و جايگاه ايران کجاست؟ رويکرد و سياست  ايران نسبت به تحولات جاري در حوزه انرژي چيست؟ موضع ايران در قبال تبديل حوزه قفقاز و ترکيه براي انتقال گاز و انرژي مورد نياز غرب چيست؟ آيا ما به رغم پيوندهايي که با تحولات امنيتي-سياسي و اقتصادي در قفقاز و ترکيه داريم همچنان مانند سالهاي گذشته تماشاگر خاموش حوادثي خواهيم بود که آثار و تبعات آن مدتها است متوجه منافع ملي ما شده است؟  و بالاخره با تحولاتي که در سطح جهان رخ داده است استراتژي ايران براي حضور در عرصه رقابت بويژه در حوزه گاز چيست؟ آنچه که از پروژه ها و تحرکات جاري آشکار شده اين است که در طراحي انجام شده تلاش جدي براي انزواي ايران در جريان است حذف ايران از معادلات و استراتژي غرب در حوزه انرژي آشکار است. بنابراين تحرک همه جانبه براي احياي منافع ايران در اين حوزه لازم است ترديدي نيست که کشور نيازمند بازنگري در حوزه سياستهاي مربوط به انرژي و نوسازي آن بر مبناي اقتضائات زمان و ضرورتهاي ملي و جهاني است. اما مهمتر از آن تغيير و دگرگوني اساسي در تحرکات حوزه سياست خارجي است. شرايط و الزامات پيش آمده نياز کشور به طراحي مجدد و بازنگري جدي نسبت به برنامه هاي سياست خارجي را آشکار مي کند. بنابراين سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در ابعاد گوناگون نيازمند خانه تکاني است. ديپلماسي خارجي محتاج عناصري مسلط به سياست خارجي و مدير و فرصت شناس است. اين مهم يک ضرورت استراتژيک است و کوتاهي در آن آسيبهاي تاريخي را در پي دارد. اعتماد ملي:شرط بلاغ «شرط بلاغ»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم احمد پورنجاتي است كه در آن مي‌خوانيد؛زني شبانگاه بر بام خانه بر بالين داماد و دختر شد و گفت: هوا سرد است كمي مهربان‌تر خفتن به سلامت نزديك‌تر باشد. سپس به ديگر سوي بام بر سر بستر پسر و عروس رفت و گفت‌: هوا گرم است اندكي دوري، تندرستي را سزاوارتر است. عروس كه هر دو گفته را شنيد گفت. قربان مي‌روم خدا را يك بام و دو هوا را آن سر بام سرما اين سر بام گرما! اين مصداق تمام عيار حكايت اوضاع و احوال ماست! عده‌اي در اين مملكت باورشان اين است كه: «ميزان حق‌اند»! هرچه و هر كه در مسير تاييد و حمايت از آنان باشد فارغ از هر ملاحظه و محدوديت و شرط و حدي در جبهه حق قرار دارد و بر عكس هرچه و هر كه اندك تفاوت و مغايرتي با آنان داشته باشد، در جبهه باطل است. بر پايه اين «فرضيه ‌خودخواهانه و نادرست»، يعني خود حق پنداري، به خودشان اجازه مي‌دهند براي به اصطلاح دفاع از جبهه حق يعني خودشان! هر كاري و با هر وسيله‌اي انجام دهند و به هيچ‌كس نيز پاسخگو نباشند. با آنكه اين جماعت در ايجاد و گسترش بسياري از مسائل و چالش‌هاي كشور، از جمله در به‌وجود‌آمدن وضعيت بحراني كنوني، نقش بي‌چون و چراي مولف و موثر دارند، اما همواره از موضع مدعي و طلبكار، آن هم با بسط يد كامل ‌ديگران را آماج عمليات تخريبي قرار مي‌دهند، بي‌كمترين پرواي ديني و اخلاقي و سياسي تهمت مي‌زنند، ناسزا مي‌گويند، خط و نشان مي‌كشند، پرونده‌رسانه‌اي تشكيل مي‌دهند و سرانجام راي صادر مي‌كنند و گاه اگر مزاحمتي احساس نكنند، چه‌بسا اقدام به اجراي راي صادره از سوي خودشان نيز مي‌كنند! خطاب اين نوشته در وهله نخست با متوليان نظام است: آيا اين شيوه «خود حق‌پنداري»، «خودگويي و خودخندي» و به‌ويژه «خود بگير و ببندي»! براي همه به‌طور يكسان جايز و مباح است؟ يا به مصداق قضيه يك بام‌و ‌دو‌هوا، اين سو گرما و آن سو سرما حاكم است؟! اگر قرار باشد هر كس به صرف اينكه به اصطلاح روزنامه‌اي از كيسه بيت‌المال را در اختيار دارد، يا از پست و مقامي در فلان‌نهاد نظامي برخوردار است، يا عضو فلان فراكسيون مجلس است و خلاصه پشتگرم كانون‌هاي قدرت است و گمان مي‌كند كه «از هفت دولت آزاد است» دهانش را باز كند، قلمش را رها سازد و هر چه دلش خواست بگويد، آيا ديگران نيز متقابلا اجازه و امكان چنين كاري را دارند؟ يا آن سوي بام سرد است؟! آيا مرگ خوب است به شرط آنكه براي همسايه باشد؟ آيا «قانون» لازم‌الرعايه است به شرط آنكه صرفا در مورد رقيب و منتقد و مخالف باشد؟! آيا توهين و ناسزا و تهمت و پروند‌ه‌سازي ناپسند و غيرقانوني است مگر آنكه در مورد مخالفان و معترضان باشد؟! اگر قرار است هر كس بنا به تشخيص خود «عوامل به‌وجود آورنده اصلي» اين وضعيت بي‌سابقه بحراني‌در 30 ساله پس از انقلاب را معرفي كند، پيشنهاد محاكمه و محكوميت آنان را بدهد و حتي نوع مجازات آنان را نيز اعلام نمايد، پس لطفا «قاعده جاريه يك بام و دو هوا» را كنار بگذاريد تا معلوم شود چه فهرست جالب و خواندني و حيرت‌برانگيزي از متهمان نام و نشان‌دار، اعم از حقيقي و حقوقي، توسط طرف ديگر ماجرا نيز ارائه خواهد شد! آيا اين شيوه را درست مي‌دانيد؟ مي‌پذيريد؟ اجازه مي‌فرماييد؟! تومارسازي و شكايت اينترنتي توليدكردن كه كاري ندارد. سخن‌هاي غيرمسوولانه و بي‌پروا هم مايه‌اي نمي‌خواهد، مي‌توان چشم‌ها را بست، دين، عقل، مروت و مصلحت جامعه را به مرخصي فرستاد، دهان را باز كرد، هرچه بادا باد! پيامدهايش از كيسه حيثيت تاريخي ملت، يك انقلاب و يك نظام پرداخت خواهد شد! آن آقايي كه به خيال خام خويش دليري به خرج مي‌دهد و بر طبل بدآهنگ دستگيري و محاكمه موسوي، كروبي، خاتمي، هاشمي‌رفسنجاني، موسوي‌خوئيني‌ها، محتشمي و لابد فهرست بلندبالايي از استوانه‌هاي انقلاب و ياران امام(ره) مي‌كوبد ـ كه البته اين روزها جملگي مهجور و منزوي‌اند ـ خواه مسووليت نظامي داشته باشد، خواه در مجلس باشد و خواه در كسوت روحاني، بايد بداند و بپذيرد كه به قاعده مالوف: «ردوالحجر من حيث‌جاء» كلوخ‌انداز را پاداش سنگ است. اينها خواسته و ناخواسته زمينه‌اي را براي طرح پيشنهاد مشابه از سوي طرف ديگر فراهم مي‌سازند كه درخواست دستگيري و محاكمه و مجازات عاملان واقعي ايجاد وضعيت كنوني‌اند. منصفانه بايد داوري كرد. به‌واقع كدام طرف ماجرا «علت محدثه» و كدام طرف «علت مبقيه» به‌شمار مي‌روند؟ كدام طرف، آفريننده و آغازكننده اين روند آتشفشان بود؟ اگر از ماه‌ها پيش از انتخابات از موضع‌گيري‌هاي جانبدارانه و شبهه‌ناك به‌نفع يك كانديدا - آن هم از سوي كساني كه به اعتبار شخصيت و جايگاه حقوقي علي‌القاعده بايد بي‌طرف باشند - پرهيز مي‌شد؛ اگر جلوي برخي پول خرج‌كردن‌ها و خدمت‌رساني‌هاي شبهه‌ناك «شب انتخاباتي» از سوي دولت نهم و بهره‌گيري از امكانات دولتي براي سفرهاي تبليغاتي گرفته مي‌شد؛ اگر ششدانگ امكانات رسانه‌هاي رسمي، اعم از صدا‌وسيما و خبرگزاري‌هاي وابسته به دولت و روزنامه‌هاي وابسته به حكومت، در خدمت تبليغ و ترويج يك كانديدا نبود؛ اگر در انتخابات معتمدان هيات‌هاي اجرايي و تركيب هيات‌هاي نظارت، حتي اندكي سعه‌صدر و بي‌طرفي مشاهده مي‌شد؛ اگر دستگاه برگزار‌كننده انتخابات براي پيشگيري از شائبه جانبداري و تخلف و نيز براي اطمينان‌بخشي به كانديداهاي ديگر و مردم، امكان حضور و نظارت بي‌مزاحمت ‌براي ناظران كانديداها را فراهم مي‌ساخت؛ اگر در گرماگرم مناظره‌هاي تلويزيوني، مجالي براي «تخت‌گاز» رفتن يك كانديدا در مسير خدشه‌دار شدن ارزش‌هاي اخلاقي و معيارهاي شرعي و قانوني و حتي به بازي‌گرفتن حيثيت و كارنامه سي‌ساله انقلاب و نظام و هتك‌حرمت به شخصيت‌هاي باسابقه و محترم نظام فراهم نمي‌شد؛ و البته اگر در همان هنگام اجازه داده مي‌شد كه با آن «سنت سيئه» برخورد شود؛ و سرانجام اگر براي اقناع منطقي و مسوولانه افكارعمومي و دست‌كم آن بخشي از مردم كه نسبت به نتيجه نهايي انتخابات، ابهام و اعتراض داشتند، به جاي كوبيدن چماق «قانون» بر سر آنها و اجازه‌ندادن به استفاده از «امكان اعتراض قانوني» از موضع بي‌طرفي و دلسوزي و مهرباني، اقداماتي روادارانه به سيره پيشوايان دين به سيره پيامبر رحمت‌(ص) و امام‌علي‌(ع) صورت مي‌گرفت؛ شتابزده و ذوق‌زده برخورد نمي‌شد و از همه اسفبارتر و ننگين‌تر، اين همه بگير و ببند و ضرب و شتم و قتل‌هاي مشكوك و پرونده‌سازي‌ها و اعتراف‌گيري‌هاي نمايشي رخ نمي‌داد، آيا هم‌اكنون شرايط مناسب‌تري نداشتيم؟ آيا ديگر براي «آن طرف ماجرا» كه لابد «علت مبقيه» اوضاع كنوني به‌شمار مي‌رود زمينه‌اي باقي مي‌ماند؟! من آنچه شرط بلاغ است با تو مي‌گويم تو خواه از سخنم پند گير، خواه ملال چرا به اين همه نصيحت‌هاي خيرخواهانه كه از سوي شخصيت‌هاي موجه و امتحان پس‌داده و بي‌غرض، از مراجع‌تقليد و عالمان دين گرفته تا نخبگان و چهره‌هاي اصيل فرهنگي و سياسي و خانواده‌هاي شهيدان سرشناس و بسياري از خدمتگزاران 30 ساله انقلاب، توجه نمي‌شود؟ چرا گمان مي‌رود همه اين انتقادها و نصيحت‌ها يا از سر ساده‌انديشي يا خداي ناخواسته قصد و غرض‌هاي سياسي و قدرت‌طلبانه است؟ يا نعوذبالله هدايت‌شده از سوي دشمن!! مي‌دانم كه بازگرداندن آب رفته به جوي، بسيار‌بسيار مشكل شده است اما ناممكن و محال نيست. جلوي ضرر را از هرجا بگيريد، سودمند است. امتحان كنيد. مجال را به اهل مروت وحل و عقد و خردمندي بسپاريد.   رسالت:چه چيزي را انكار مي‌كنيد؟! چه چيزي را انكار مي‌كنيد؟!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛آقاي ميرحسين موسوي در بيانيه شماره 10 خود در واكنش به اعترافات متهمان آشوبهاي اخير در دادگاه بويژه ارتباط آنها با بيگانگان ، نظام را متهم به شكنجه و اعتراف‌گيري از آنها كرد. وي با بي‌مهري تمام در تخطئه دادگاه نوشت:«دندان شكنجه‌گران و اعتراف گيران ديگر به استخوان مردم رسيده است. » غير از آقاي مهندس موسوي برخي فعالان سياسي نيز در تخطئه دادگاه و متهم كردن نظام به اعمال شكنجه مطالبي گفته‌اند كه از ذكر نام و گفته آنها خودداري مي‌كنم. ديروز خانم كلينتون وزير خارجه آمريكا در گفتگو با سي ان ان تصريح كرد، «در جريان آشوبهاي تهران در حمايت از آشوب‌طلبان كارهاي پشت پرده زيادي انجام داده است.» همچنين وزير خارجه انگليس در واكنش به اظهارات حسين رسام تحليلگر ارشد سفارت انگليس گفته است ؛ «او از كارمندان سفارت بوده و وظيفه خود را انجام داده است .» حسين رسام در دادگاه ضمن قبول اعترافات خود كه در كيفر خواست آمده اقرار كرده است ديپلماتهاي انگليسي تماسهاي مستمري با ستاد موسوي داشته‌اند و يكي از مشاوران موسوي از اين فعاليتها مطلع بود و ارتباط من با ستاد موسوي از طريق آقاي ماهر مشاور ميرحسين صورت مي‌گرفته است . سوال ما از آقاي موسوي اين است كه ؛ شما مدعي هستيد رسام در اثر شكنجه اين اعترافات را داشته است ! آيا وزير خارجه انگليس هم كه اين اظهارات را تائيد مي‌كند زير شكنجه اين اعترافات را كرده است.آيا اقرار خانم كلينتون وزير خارجه آمريكا تحت فشار و شكنجه بوده است! واقعا ننگ رفتن زير پرچم بيگانه براي به دست آوردن 4 عدد راي اضافي با كدام منطق و عقلانيت قابل توجيه است.چرا طوري حرف مي‌زنيد كه گويي زندان اوين شعباتي در لندن و واشنگتن داير كرده است و وزراي خارجه اين دو كشور را وادار كرده تحت شكنجه اعتراف كنند كه در امور داخلي ايران دخالت داشته‌ و از اصلاح‌طلبان در آشوبهاي اخير حمايت كرده‌اند!چرا نمي‌خواهيد به تكرار دروغ پايان دهيد و بيش از اين ديگر به اقتدار و وحدت ملي  آسيب نزنيد. آن وقت در اوج اين رسوايي برخي مي‌آيند با نامه پراكني و بزرگ نمايي برخي حوادث مي‌خواهند سرپوش روي اين خيانت به ملت بگذارند. چرا نمي‌خواهند بپذيرند كه با پناه بردن به اجنبي و استمداد از آنها و يا حداقل پذيرش كمكهاي آنان استقلال و آزادي ملت را مورد تهديد قرار داده‌اند .جالب است كه اتحاديه اروپا بيانيه صادر مي‌‌كند و به محاكمه برخي متهمان كه به ادعاي آنها شهروند انگليسي يا فرانسوي هستند اعتراض مي‌كند و بي‌شرمانه مي‌گويد؛ محاكمه آنها محاكمه همه شهروندان اتحاديه اروپاست. گويي آنها به نمايندگي از اروپا عليه امنيت ملي ما مي‌جنگيدند! اتحاديه اروپا هنوز درحال و هواي قرارداد كاپيتولاسيون است و معلوم نيست اين قرارداد را كي و كجا و با چه كسي امضاء كرده‌اند؟!سخن مشفقانه اينكه آقايان! چه چيزي را انكار مي‌كنيد، زمين و زمان شهادت مي‌دهند راه شما غلط، اهداف شما مغلوط و بيان شما مردود و دروغ است، چرا كه رودرروي ملت و راي اكثريت و دولت قانوني قرار گرفته‌ايد ! ضرر را از هر كجا جلويش را بگيريد منفعت است . به آغوش ملت برگرديد و دلخوش به حمايت بيگانگان نباشيد آنها به  هيچ كس وفا نكرده و نمي‌كنند. كيهان:دكترين فتنه «دكترين فتنه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي خوانيد؛اتفاقات تلخ پس از انتخابات را چه بايد ناميد؟ انقلاب يا كودتاي مخملين، شبيخون خزنده دشمن، آشوب يا فتنه؟ دشمن در اين ماجرا، عقده خود را گشود، نيش خود را زد و زهر خود را ريخت هر چند كه به جاي كامروايي، سرش به سنگ خورد. آنچه در اين 2 ماه اخير- با عقبه اي چند ساله- رخ داد، جاي «آسيب شناسي» دارد؛ اينكه چگونه دشمن، فاز نهايي پروژه «انقلاب مخملين» را آغاز كرد اما سرانجام، پروژه مذكور تبديل به طرحي سوخته در كسوت «كودتاي نافرجام مخملين» شد؟ بايد بررسي كرد كه دشمن سي سال پس از پيروزي انقلاب و اعتراف به اقتدار بي بديل منطقه اي ايران، چگونه توانست از ميان شماري از رجال و گروه هاي سياسي «يارگيري» كند اما نتوانست از ميان ملت ايران يارگيري مشابهي داشته باشد و از «انقلاب مخملين» كذايي، تنها اسكلتي عور، از مهره هاي «كودتا» ماند كه بيشتر به كاريكاتور مقلوب و مضحك از انقلاب و جنبش اجتماعي شبيه بود. اين آسيب شناسي ظاهرا از جنس آسيب شناسي هاي امنيتي و اطلاعاتي است. اينكه اجزاء شبكه كودتا چگونه از سوي طراحان اصلي در كنار هم چيده مي شوند و پازل را كامل مي كنند بي آن كه تك تك اعضا و اجزاء لزوما از كار ويژه ديگري و «ايستگاه آخر» باخبر باشند. يا اينكه چگونه افرادي به خاطر خواسته ها و عقده ها و دلخوري ها و هيجان هاي شخصي، نزده به ساز دشمن مي رقصند و تبديل به چرخ حركت ماشين عمليات او مي شوند. يا برخي از همين شخصيت ها چگونه و با چند واسطه (و پل) به سرويس هاي جاسوسي بيگانه مرتبط مي شوند بي آن كه روحشان هم خبر داشته باشد و خيال كنند خود شخصا تصميم مي گيرند و عمل مي كنند و «فعال» و «موثر» هستند نه منفعل و متأثر. يا اينكه دشمن با چه مكانيزم ها و در چه فرآيندي توانسته هجمه و شبيخون را بومي كند و اصطلاحا آن را گريم خودجوش، داخلي، مدني، اجتماعي و ايراني كند حال آن كه آغاز تا انجام اين سناريوي بزرگ، خارجي است. مي توان گفت دستگاه اطلاعاتي و امنيتي و قضايي ما در مسئوليت آسيب شناسي و پيشگيري، سال ها بلكه حداقل يك دهه كوتاهي كرده است وگرنه كسي كه سال ها پيش در ويلاي شخصي جرج سوروس- سرمايه گذار و اسپانسر اصلي كودتاهاي مخملين- به همراه چند تن از هم قطاران حضور يافت و خبر اين ملاقات به طور تصادفي از سوي خانم «ك-الف» روزنامه نگار شهرت طلب حاضر در آن نشست درز پيدا كرد، بايد همان هنگام مورد تعقيب و محاكمه قرار مي گرفت نه امروز كه پس از تحميل انبوهي از هزينه ها به كشور و ملت، تازه در دادگاه قرآن و نهج البلاغه بخواند و ابراز ندامت كند و از غفلت سخن بگويد. اگر كوتاهي نشده بود، گريبان اين آقا و امثال وي بايد سال ها پيش كه از طريق مطبوعاتي چون ارگان شهرداري و با استفاده از همكاران بعدي روزنامه هاي زنجيره اي (پايگاه هاي مطبوعاتي دشمن) سنگ بناي عرفيگري و سكولاريزم را گذاشتند، گرفته مي شد يا آن هنگام- حد فاصل سال هاي 82 تا 84- كه وي و هم رديف هايش دوره افتادند و در نشست هاي محفلي به شماري از ورشكستگان به تقصير دوم خردادي گفتند خاتمي مرد اين ميدان ها نيست اگر مي خواهيد با نظام و رهبري دربيفتيد، روي فلان آقا سرمايه گذاري كنيد. آنچه امروز اين عناصر آلوده به بيگانه در دادگاه مي گويند- با همه اهميت- اطلاعاتي سوخته، و ديرهنگام است. امروز افكار عمومي منتظر نيست تا امثال اين آقايان در دادگاه به اعلام شكست و دلايل ورشكستگي مدعيان دروغين اصلاح طلبي بپردازند، كه مردم سال ها پيش از مدعيان روشنفكري، به كنه ماجرا پي بردند و از آنها فاصله گرفتند. آنچه انتظار امروز مردم از مراجع امنيتي و قضايي است، رازگشايي از اتفاقات 7-6 ماه اخير و عقبه آن است. اينكه در چه فرآيندي، چهره هايي چون موسوي و كروبي و خاتمي و چهارمي و پنجمي و ششمي و... بازي خوردند و تبديل به مهره هايي آلت فعل شدند هر چند كه خيال مي كردند معركه گردان هستند. و نيز، اينكه به ويژه در دهه اخير، پروژه هاي حاكميت دوگانه، فشار از پايين و چانه زني در بالا با چاشني اغتشاش و آشوب، تحصن و خروج از حاكميت و تهديد به تعطيلي انتخابات، داد و ستد اطلاعات سري با خارج و هماهنگي كامل- بازي و پاس و آبشار- با بيگانگان براي ايراد فشار مؤثر به جمهوري اسلامي و نظاير آن در كدام اتاق هاي فكر و خانه هاي مجلل و «مصون» تيمي ساخته و پرداخته شد. از اين پرسش هاي بي شمار كه بگذريم، بايد گفت دقيق ترين آسيب شناسي امنيتي و اطلاعاتي درباره «فتنه» را اميرمؤمنان علي عليه السلام كرده است، آنجا كه پس از فتنه «قرآن هاي سرنيزه» در ماجراي صفين و مغلوبه شدن جنگ- و كشيدن كار به حكميتي كه حاميان آن پس از مدتي سر به توبه و مذمت خويش گذاشتند- به خطبه ايستاد و «فتنه» را كالبدشكافي كرد. و چه كالبد متعفني! همين يك خطبه (خطبه 50 نهج البلاغه) را مي توان به عنوان نظريه و دكتريني با ارزش، در آكادمي ها و كرسي هاي علوم سياسي به بحث گذاشت. حضرت با تعبير «انما» شروع فتنه ها را به دو چيز منحصر كرد و فرمود «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احكام تبتدع... آغاز وقوع فتنه ها منحصرا در هوا و هوس هايي است كه پيروي و بدعت هايي است كه گذاشته مي شود». و شايد مقدم داشتن «هوا»ها بر «بدعت»ها دلالت بر اين داشته باشد كه ابتدا شخص عمل خطا و مجرمانه را به عنوان خواستني- و نه زشت و منكر- مرتكب مي شود و با اباحي گري، قيد دين را مي گسلد و سپس براي موقعيت جديدي كه ايستاده، در قالب «بدعت» نظريه مي بافد و «موضع» جديد را توجيه مي كند. به تعبير ديگر سكولاريسم- جدا كردن حيات سياسي و اجتماعي از دين و يله شدن در بي قيدي- ابتدا در عملكردها و روحيات پديد مي آيد و سپس در نظريه و رويكرد و باور خود را نشان مي دهد. در تاريخ انقلاب ما پس از پايان جنگ و آغاز دوره هاي توسعه اقتصادي و سياسي نيز اين واقعيت خود را نشان داد. يعني ابتدا آلودگي به زراندوزي و اشرافيگري و مسابقه تجمل و امتيازخواهي و تمايزطلبي، طيف هايي از صاحب منصبان و حلقه هاي سياسي را ضعيف كرد و پس از اين ضعف روحي بود كه ويروس «شبيخون و تهاجم فرهنگي» همان طيف ها را از پاي درآورد تا هرگاه كه سخني گفتند يا تصميم سازي كردند، بوي وادادگي و ولنگاري و كم غيرتي، مشام ناظران را آزار دهد. و شگفتا از نگاه نافذ مقتداي انقلاب كه در اين 20 سال، هشدار درباره «اشرافيگري و امتيازطلبي» را به موازات هشدار درباره «شبيخون فرهنگي» تكرار كرد. سيماي آبله گون و زشتي كه فتنه، پس از انتخابات از خود نشان داد در يك دگرگوني- انقلاب به عقب- 20 ساله پديد آمده بود. بازيگران صاحب نام فتنه- آنها كه با قرآن هاي سرنيزه دشمن همنوا شدند بلكه خود پيشاپيش براي دشمن، قرآن سر نيزه كردند تا نداي قرآن ناطق مهجور و مغفول بماند- به دلايل گونه گون از سال ها قبل رو به پوكي و فرسودگي دروني گذاشته بودند مانند درخت ستبري كه حتي چند نفر هم نتوانند در گرداگرد آن دست در دست هم حلقه كنند و تنومندي و ارتفاع آن ناظران را انگشت به دهان كند اما چون ريشه اش پوسيده و تنه اش پوك شده، به طوفان و تكاني بلكه گاه بي هيچ تكاني سقوط كند. پريروزها يكي از همين درخت ها را ديدم كه افتاده بود. شايد سه نفر به زحمت مي توانستند گرد آن دست به دست هم بدهند. اما درون آن به غايت تهي بود و فقط پوسته و ديواره اي 8-7 سانتي از آن باقي مانده بود. رجلي كه به دست خويش و با هوا و هوس و عقده گشايي، ريشه دينداري و تولا و تبرا را بخشكاند، معلوم است كه صرفا تبديل به كنده اي براي لانه كردن انواع طفيلي ها مي شود. اميرمؤمنان در ادامه كالبدشكافي فتنه فرمود «رجالي در آن رجالي ديگر را در غير دين خدا پيروي مي كنند» و سپس بر اين كلام حكيمانه افزود: «اگر باطل خالص مي ماند و با حق آميخته نمي شد بر جويندگان حق پوشيده نمي ماند. و اگر حق خالص مي ماند و با باطل پوشيده نمي شد، زبان معاندان از آن كوتاه مي شد. اما بخشي از حق و قسمتي از باطل را مي گيرند و به هم مي آميزند پس آنجاست كه شيطان بر پيروان و دوستان خود مستولي و چيره مي شود. و كساني نجات مي يابند كه از جانب خدا، حسن و نيكويي بر آنها پيشي گرفته است.» حق را از باطل بايد جدا ساخت. نبايد گذاشت آلودگي حق به باطل، زبان معاندان و بهانه جويان را دراز كند. و نبايد اجازه داد بر باطل، لعاب حق بكشند و حق نمايي كنند. اما آيا مي توان به خاطر اين به هم آميختگي ها، جبهه و ميدان و دشمن و دوست را گم كرد و به بهانه وجود ضعف و كاستي يا خطا و اشتباه، بر توسن هواپرستي و بدعتگذاري نشست و ديگران را با اين توجيه فريفت كه «حالا كه فضاي فتنه است، شما بي طرف بمانيد و سكوت كنيد» يا «حالا كه فلان خطا محرز است پس پيش به سوي بازي در زمين دشمن»؟! مي شود به خاطر عقده هايي گشوده نشده يا حتي گلايه اي به حق و اعتراضي مشروع- مثلا از دولت و رئيس جمهور- و به خيال اينكه طرف دعوا رئيس جمهور و دولت است، شمشير و نيزه بر سينه كشور و نظام كرد شايد كه نوك آن هم به دولت بگيرد و حسابي شخصي تسويه يا اعتراضي عملي شود؟! آيا نمي بينند كه دشمن اصل كشور و ملت و نظام را نشانه رفته است؟ نوشتار حاضر بيش از اين مجال بسط ندارد اما اگر در خانه كسي باشد شايد همين عبارات حكيمانه از رهبر فرزانه انقلاب در ديدار با پرسنل وزارت اطلاعات (31 مهر 1381) كه براي همه ما درس آموز است، بس باشد: «شما در زيارت امام حسين(ع) و ديگر ائمه يك جاهايي مي خوانيد صبرا و احتسابا. تو صبر كردي در مقابل اين حادثه و مصيبت، اين تكليف سنگين و اين محروميت را پاي خداي حساب كردي. بيخودي كه نمي شود پاي خدا حساب كرد. تا براي خدا نباشد كه نمي شود پاي خدا حساب كرد. مگر مي شود سر خدا را كلاه گذاشت؟! انسان كاري را از روي شهوت و غضب خودش انجام دهد، بعد بگويد اين هم براي خدا!... اين دل چيز عجيبي است، گاهي اوقات، به وسيله اي كه انسان را به اوج آسمان ها و اوج معنويت مي برد، تبديل مي شود، گاهي هم به عكس، به سنگ سنگيني تبديل شده كه بسته شده به پاي انسان و انسان را تا اعماق دره فرو مي برد، غرق مي كند، پدر انسان را درمي آورد. اگر دل به پول و به شهوت جنسي و به مقام و اين چيزها داديد، اين همان سنگ سنگين است، ديگر دل نيست. در آن صورت؛ ده بود آن، نه دل كه اندر وي- گاو و خر بيني و ضياع و عقار. آن دلي كه در آن عشق اتومبيل فلان وجود دارد، آن دل نيست، گاراژ است! بنگاه معاملاتي است! شاعر مي گويد دلي كه اينها در آن باشد، آنجا طويله است، ده است، دل نيست. دل جاي خداست، جاي نور است.» آنچه ملت ما را برخلاف برخي نخبگان رفوزه سر پا نگاه داشت تا با هوشياري و مرزبندي، از انقلاب مخملين كذايي كاريكاتوري مضحك بر دستان دشمن باقي بگذارند، همين بينش ناشي از پيراستگي بود. دشمن در ملت ما نقطه ضعف براي رخنه نجست. اعتماد:اهانت  «اهانت»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم غلامعلي رياحي است كه در آن مي‌خوانيد؛ نماينده محترم طبس در مجلس شوراي اسلامي در اظهارنظر شگفت انگيزي با اعطاي لقب اکبرشاه به حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني رئيس محترم مجلس خبرگان و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در کارزار اتهام زني ها تلاش کرد از قافله عقب نماند.نگارنده در طول 10 سال گذشته در ده ها پرونده مطبوعاتي شاهد بوده ام حتي بدون شکايت شاکي خصوصي، دادستاني عمومي و انقلاب تهران اقدام به پيگرد اشخاص تحت عنوان توهين و اهانت به مسوولان نظام کرده اند حتي در يک مورد بدون اينکه شکايت خصوصي مطرح باشد مدير مسوول روزنامه آزاد به اتهام اهانت به آيت الله مصباح يزدي با انتشار کاريکاتور تعقيب و دادگاهي شد. آيت الله هاشمي رفسنجاني به تعبير بنيانگذار جمهوري اسلامي و رهبري فعلي نظام اسلامي از ارکان اصلي و ستون هاي انقلاب است که علاوه بر فرماندهي جنگ در طول هشت سال دفاع مقدس رياست مجلس شوراي اسلامي و دو دوره رياست جمهوري و در حال حاضر رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام و رياست مجلس خبرگان رهبري او را در موقعيتي قرار مي دهد که غير از رهبري نظام هيچ مسوول ديگري بر ايشان ارجحيت و برتري ندارد. با اين وجود چگونه است که دستگاه قضايي در موارد مشابه و براي صيانت از حريم و حرمت مسوولان و مقاماتي پايين تر از آقاي هاشمي احساس وظيفه شرعي و قانوني نمي کند و نشريات زيادي را تحت عنوان توهين و اهانت به مسوولان و کارگزاران نظام مورد تعقيب قضايي قرار مي دهد ولي آقاي هاشمي از اين جهت در دايره خودي ها قرار نمي گيرد و با ناديده گرفتن اهانت ها هر روز بر دامنه آن افزوده مي شود. من نماينده محترم طبس را نمي شناسم و از مرتبه علمي و وزن سياسي و اجتماعي ايشان بي خبرم ولي به ياد دارم که در اولين اقدام مهم نظام جمهوري اسلامي يعني نصب آقاي مهندس بازرگان به نخست وزيري اين هاشمي رفسنجاني بود که در دست راست امام نشسته بود. به رغم تمامي بي مهري هايي که در حق وي روا شد جناب ايشان به عنوان نفر اول مجلس خبرگان رهبري بيشترين آراي مردم را به خود اختصاص داد. اگر ايشان به ياد نمي آورند، نگارنده خوب به خاطر دارم که هنگام انتخاب جناب آقاي خاتمي به رياست جمهوري رهبر نظام فرمودند هيچ کس نزد من جاي هاشمي را نمي گيرد. خوب است آنها که خود را تابع رهبري مي دانند از سيره و روش ايشان پيروي کنند و جلوتر از رهبري ندوند.بد نيست در اين نظام به يک واقعه تاريخي اشاره داشته حسنک وزير مغضوب دربار خليفه عباسي شد، سلطان مسعود نتوانست در مقابل خليفه مقاومت کند و به محاکمه و اعدام صدراعظم بي نظيرش رضايت داد، گشتند و قاضي با وجهه يي را براي محاکمه اش يافتند. قاضي که از مرتبه علمي و اداري حسنک وزير آگاه بود هنگام حاضر شدن متهم در محکمه به احترامش به پا خاست، ديگران هم با توجه به قيام رئيس دادگاه برخاستند جز بوسهل زوزني که در پرونده سازي عليه حسنک نقش مخربي داشت که به علت دشمني با حسنک تنها نيم خيز شد، رئيس تشکيل محکمه متوجه بود و خطاب به بوسهل زوزني گفت سهل تو در همه کاري ناتمامي. ترسم از ترکان تيرانداز نيست طعنه تيرآورانم مي کشد باشم. دنياي اقتصاد:تهديدهاي ادامه ركود مسكن «تهديدهاي ادامه ركود مسكن»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛آمارهاي ارائه شده از سوي كارشناسان و مديران وزارت مسكن و شهرسازي نشان مي‌دهد، در سال‌هاي 1389 تا 1391، تقاضاي مسكن به ترتيب 5/1ميليون واحد، 63/1 ميليون واحد و 68/1ميليون واحد است. توليد و عرضه مسكن، اما در بهترين سال‌ها هرگز به 80درصد اين رقم‌ها نيز نرسيده است. عدم تعادل در عرضه و تقاضاي مسكن از يك طرف و تزريق نقدينگي بدون حساب و كتاب از طرف ديگر، موجب شد قيمت مسكن روندي فزاينده را تجربه كند و به يك مساله سياسي تبديل شود. به دنبال آن، برخي سياست‌هاي اقتصادي و غيراقتصادي اعمال شده از سوي دولت و پيامدهاي ركود جهاني از طرف ديگر موجب كاهش غيرطبيعي قيمت مسكن در ماه‌هاي گذشته شد. ترانه‌هايي كه در روزها و هفته‌هاي نخست پس از حركت قيمت مسكن به سمت پايين گوش‌نواز و دلنشين بود و زمزمه مي‌شد، ديگر آن حلاوت و شيريني سابق را از دست داده است. مسوولان دولتي و برخي افراد فعال در بخش مسكن، اين روزها ساز تازه‌اي كوك كرده‌ و از طولاني شدن دوره ركود و خريد و فروش و ساخت مسكن آشفته و نگران شده‌اند. اين نگراني دو وجه عمومي و خاص دارد؛يك نگراني عميق و بزرگ اين است كه هزاران كارگر ساختماني كه كار گيرشان نمي‌آيد، هر روز افسرده‌تر و خشمگين‌تر مي‌شوند و كارخانه‌هاي فولادساز، شيشه‌ساز، كاشي و سراميك‌ساز، شيرآلات‌ساز و ... نيز در آستانه اخراج كارگران قرار گرفته‌اند و ضربه‌اي بزرگ به اشتغال وارد شده است و نگراني ديگر اين است كه طولاني شدن دوره ركود و انباشت تقاضاي غيرموثر در سمت تقاضا ناگهان به انفجار قيمت‌ها منجر شود و كار از دست خارج شود. مهم‌تر از همه اينها، اما اين است كه در همين وضعيت و رسيدن قيمت مسكن به كف قيمت‌هاي ممكن نيز خريد موثر اتفاق نمي‌افتد و خريد مسكن هنوز يك رويا است. چه كار مي‌توان كرد؟ راهي كه اكنون به نظر مي‌رسد بايد پيموده شود، ايجاد تمايل در دولت براي دست برداشتن از سياست انقباضي در تامين مالي خريد خانه است كه در اين ماه‌ها به شدت اعمال شده است. در سال‌هاي گذشته و در حالي كه بانك‌هاي متعدد اجازه داشتند وام خريد مسكن براي خريد خانه با نرخ‌هاي سود متفاوت پرداخت كنند، اميدواري براي گروه‌هايي از شهروندان ايجاد شده بود كه با استفاده از پس‌اندازهاي خود و دريافت وام‌هاي ديگر در يك دوره معين، موفق به خريد خانه شوند. اما سياست انقباضي اعمال شده از طرف دولت، اكنون به نقض غرض تبديل شده و آرزوي خريد خانه را دورتر از گذشته كرده است. آيا دولت مي‌تواند سياست انقباضي كنوني را در پرداخت وام مسكن ادامه دهد؟ اين كار البته ممكن است، اما بهايي كه دولت و شهروندان براي ادامه اين سياست بايد در آينده‌اي نه چندان دور پرداخت كنند، بسيار گزاف خواهد بود. كاهش ساخت‌و‌ساز كه نشانه‌هاي آن در نيمه‌نخست امسال آشكار شده و كوچ‌كردن سرمايه‌ها به بخش‌هاي ديگر اقتصادي از پيامدهاي بسيار منفي است كه نتايج اجتماعي ناشناسي به بار خواهد آورد. به نظر مي‌رسد پيش از اينكه اين پيامدهاي احتمالي به واقعيت تبديل شوند، دولت مي‌تواند و بايد دست از سرسختي در سياست‌هاي انقباضي پول در اين بخش بردارد و اجازه دهد با پديدار شدن انعطاف در ميزان وام، نهادهاي تامين‌كننده منابع مالي و نرخ سود تسهيلات وام مسكن، گره‌هاي ركود باز شود. امروز مي‌توان گره را با دست باز كرد، اما بعدها فقط بايد به كمك دندان اين كار انجام شود. سرمايه: تقدم ريسک گريزي بر ريسک پذيري در اقتصاد ايران تقدم ريسک گريزي بر ريسک پذيري در اقتصاد ايران صادق رشيدي* : روند سپرده گذاري در سال هاي اخير و ترکيب سرمايه گذاري مردم و صاحبان پول و نقدينگي، نشان مي دهد نوسانات تورمي و نرخ تورم 10 تا 25 درصدي چهار سال گذشته بر تمايل مردم به سرمايه گذاري بلندمدت تاثير گذاشته و مردم ترجيح داده اند پول خود را بيشتر به صورت کوتاه مدت در بانک ها سپرده گذاري کنند. فزايش هفت درصدي سهم سپرده هاي کوتاه مدت در چهار سال اخير نشان دهنده اين واقعيت است که مردم براي کاهش ريسک نگهداري پول خود به سرمايه گذاري کوتاه مدت بيشتر تمايل دارند و در چهار سال گذشته به خاطر نوسان شديد قيمت مسکن و انواع کالاها، سه برابرشدن قيمت هر مترمربع آپارتمان و ... حدود 44 درصد سپرده ها به صورت کوتاه مدت نگهداري شده تا در مواقع لزوم صاحبان منابع بتوانند پول خود را زودتر از بانک ها خارج کنند و به خريد و فروش بپردازند. به عبارت ديگر ريسک پذيري سرمايه گذاري بلندمدت در سرمايه گذاري هاي سه و پنج ساله در بانک ها، خريد اوراق سهام، سرمايه گذاري در توليد و صنعت و... کاهش يافته و صاحبان سرمايه به خاطر تورم، نوسان قيمت ها، رشد افسارگسيخته قيمت مسکن، تزريق شديد نقدينگي و ارز به بازار پول، رشد شديد کالاهاي وارداتي و... ترجيح داده اند پول خود را به گونه اي نگه دارند که از سود سپرده هاي کوتاه مدت بانک ها بهره ببرند و هر زمان لازم ديدند پول خود را از بانک ستانده و در خريد و فروش بکار گيرند. بانک ها نيز که چنين تغيير سليقه اي را احساس کرده اند براي جذب پول و منابع سرگردان، سود سپرده هاي کوتاه مدت را نسبت به گذشته افزايش دادند تا بتوانند منابع را آنطور که مردم تمايل دارند، نگهداري کنند. البته به نظر مي رسد با کنترل تورم و کاهش آن که در ماه هاي اخير اتفاق افتاده و نرخ تورم تيرماه 88 يا تورم نقطه اي را به 14 درصد کاهش داده و در آينده شاهد تداوم رکود در برخي بازارهاي واسطه اي و خريد و فروش ملک و مسکن باشيم و اگر سپرده گذاران احساس کنند که قيمت ملک و مسکن و کالاهاي ديگر رو به کاهش خواهد گذاشت ترجيح خواهند داد به سمت سپرده هاي بلندمدت متمايل شوند. در ماه هاي گذشته رکود نسبي در برخي بازارها باعث شده قيمت مسکن و برخي کالاها کاهش يابد و ضريب فزاينده گردش پول نيز از 9/4 درصد در سال 84 به 9/3 درصد در سال جاري رسيده و نقدينگي راکد شده و معاملات نيز تا حدودي کاهش يافته است. اگر اين روند ادامه يابد علاوه بر کاهش تورم و رکود نسبي، سرمايه گذاري بلندمدت نيز افزايش خواهد يافت. مردم سالاري:امکان يا امتناع انقلاب مخملي در ايران «امکان يا امتناع انقلاب مخملي در ايران»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم دکتر علي محمد حاضري است كه در آن مي‌خوانيد؛اين جانب هم عقيده با بسياري ديگر از تحليل گران براين باور بوده وهستم که نظام جمهوري اسلامي دقيقا به علت همان ويژگي است که آنرا در مقابل توطئه هايي از جنس انقلاب مخملي مصونيت بخشيده است در مقابل اقداماتي که باور مردم به ايدئولوژي انقلاب را خدشه وارد کند آسيب پذير خواهد بود. از نخستين سالهاي وقوع رخدادهايي که يکي پس از ديگري در تعدادي از کشورهاي به جاي مانده از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي به وقوع پيوست و تحت عنوان انقلاب هاي مخملي يا رنگي شهرت يافته اند، اين سوال در محافل علمي و آکادميک  جامعه ايران نيز مطرح بود که آيا وقوع اينگونه رخدادها در ايران نيز ممکن است؟ پاسخ اوليه و کاملا بديهي صاحب نظران ايراني آشنا به اين گون




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 462]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن