واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: خوب که نگاه کنی، نیکی کریمی یکی از همین بازیگرهاست. بازیگرهای کم حرفی که از زیر بار مصاحبه فرار میکنند و ترجیح میدهند گزیده کار باشند و رویاهایشان را در جایی دیگر امتداد میدهند. تا... یک تجربه«چرا هنرمندان را با نقدهای غیر کارشناسانه مورد بیمهری قرار میدهیم که منزوی شوند. علی حاتمی تا زنده بود همیشه مورد انتقاد بود؛ یادم میآید سر فیلم مادر برایش نوشتند که چه فرقی میکند چای را در سماور برقی دم کنیم یا سماور ذغالی. سر امیر نادری بلایی آوردیم که آنقدر از ما دور شد که انگار از اول هم با ما نبود. ناصر تقوایی را خانهنشین کردیم و روزی نیست که به کیارستمی فحش ندهیم. بیضایی هر ده سال یکبار فیلم میسازد؛ خسرو شکیبایی همه چیز را در خودش ریخت و دق کرد و رفت و مسعود کیمیایی هم دیگر نمیتواند خودش باشد. اینها همه تبعات نگاه جوانمرگ پسند منتقد است. حالا در مطالبشان حسرت سینمای هالیوود را میخورند ولی هیچ وقت نمینویسند منتقدان درهالیوود کاری میکنند که کلینت ایستوود در 90 سالگی احساس زندگی و جوانی میکند.» اصولا اوضاع اینست که آدمهای کم حرف وقتی زبان باز میکنند دلشان خون است. ناراضی و دمغ و دلخور؛ از همه آنهایی که حرفشان را نمیفهمند یا باور ندارند و چوب لای چرخ میگذارند. این کم حرفی، معمولا بهانه خوبی است برای همه آنهایی که مینویسند ولی نقدهایشان غیرمنصفانه است. جانب احتیاط را رعایت نمیکنند و بی محابا قلم برمیدارند و قلم فرسایی میکنند بدون آنکه توجه کنند به آدمی که او را مخاطب قرار میدهند. ایراد میگیرند که چرا در فیلمهایی بازی میکنند که مورد قبول خواص نیست و از فیلمهای خوب و گزیده حرفی نمیزنند. اسمش را میگذارند چشم بینای جامعه و بی توجه به رویاهای بازیگر، تنها کلمهها را پشت سر هم میگذارند. خوب که نگاه کنی، نیکی کریمی یکی از همین بازیگرهاست. بازیگرهای کم حرفی که از زیر بار مصاحبه فرار میکنند و ترجیح میدهند گزیده کار باشند و رویاهایشان را در جایی دیگر امتداد میدهند. تا ترجمه کتاب و کارگردانی و داوری در جشنوارههای جهانی. اما باز هم دلیل نمیشود تا فراموش کند که منتقدان نام آشنا درباره اش حرفهایی زده اند و او بهتر است به آنها پاسخ دهد: «اگر بخواهم خیلی گزیده کار کنم، شاید سالی یک فیلم هم نداشته باشم. من تا به امروز سی فیلم بازی کرده ام که دو، سه تا از آنها فیلمهای خوبی نیستند و همه میگویند چرا این فیلمها را بازی کرده ای؟ اما من دلایل زیادی داشتم که یا مالی بوده یا اینکه شرایطی داشته که فکر کردم بهتر است کار را قبول کنم.» او البته برای بینندهای که او را بر پرده سینما میبیند، همان «سارا»ی مهرجویی است. همان زن زجر کشیده و موفق میلانی و همان بازیگری که عروس را به دنیا آورد. مخاطب او را و تصویرش را به خاطر میآورد و منتقد فراموش میکند که او، بعد از آن همه فیلمهای خوب و استثنایی و بعد از نقش آفرینیهای مثال زدنی، هیچ بلورینی از جشنواره دولتی داخلی دریافت نکرد و برای فیلمی مثل «دیوانه ای از قفس پرید» او را شایسته تقدیر در حد بلورین دانستند تا مثلا مرهمی باشد. برای همه آن سالهایی که ناجوانمردانه از کنارش گذشتند. البته دیگر اوضاع متفاوت شده است. او راهش را به سمت و سوی دیگری برده است. حداقل وقتی برای اولین بار خبر رسید که در کسوت کارگردان در پشت صحنه «یک شب» حضور دارد و با هانیه توسلی در آن فیلم هم بازی است، هیچ کدام از آن منتقدها باور نکردند و در نمایش فیلمش در جشنواره فیلم فجر، او را دست انداختند. اما کریمی با همان فیلم به جشنواره فیلم کن رفت و دیگر کاری به کار منتقدها و داورهای ایرانی نداشت. بعد از بازی در 30 فیلم سینمایی، ساخت دو فیلم سینمایی و حضور در 12 جشنواره به عنوان داور، دیگر چهره ای شناخته شده برای اهالی سینمای خارج از کشور است. او را به عنوان بازیگر مطرح و مشهور ایرانی میشناسند و همین اندازه که فیلمهایش استانداردند و همین قدر که با افرادی مثل داریوش مهرجویی و عباس کیارستمی همکاری داشته، برایش کفایت میکند. او در همین قدم آخر در جشنواره کارلووی واری یک نماینده از ایران در هیئت داوران جشنواره بود و در کنار همین جشنواره یک کارگاه فیلمسازی هم برگزار کرد. اما همه این داوریها، به عشق یک اتفاق نو است: «داوری و قضاوت همیشه سخت اما خیلی هیجانانگیز است. به خاطر اینکه در این پنج-شش سالی که برای داوری سفر میکنم، اتفاقات جالبی میافتد که خاطره انگیز میشود. مثلا دیدن فیلمهای خوب، آدمهای جدیدی که از آنها چیزهای مختلفی یاد میگیرم و تبادل فرهنگی که بین ما انجام میشود؛ اختلافها و اتفاق نظرها، همه اینها کمک میکند که تجربههای تازه ای پیدا کنم.» به این تجربههای تازه باید اضافه کرد که او همچنان به عنوان یک بازیگر گزیده کار در فیلمهای ایرانی حاضر میشود و دنیای بازیگری را ترک نکرده است. نمونه اش میشود همین «بیداری» که فرزاد موتمن آن را ساخته و در ژانر غریبی مثل دفاع مقدس است. به هر حال، هر حرکت تازه، یک تجربه است و نیکی کریمی، همان بازیگر کم حرف که گاهی با بیانصافی حقش را خوردهاند، به دنبال همین تجربههای کوچک میگردد. تجربههای کوچکی که یک روز چشم باز میکنی و میبینی که چقدر خارقالعادهاند و چه حجم باورنکردنی و مقبولی از دنیادیدگی و پختگی برایش به ارمغان آورده اند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 484]