واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: رمان« قصر به قصر» يكي از آخرين آثار لويي فردينان دوشس كه با نام لويي فردينان سلين در جهان شناخته شده است، با ترجم در خور توجه زنده ياد مهدي سحابي، چندي پيش توسط نشر مركز وارد بازار كتاب شد. مهدي سحابي پيش از اين، 2 رمان ديگر با نامهاي «مرگ قسطي» و «گروه دلقكها» را نيز از همين نويسنده به فارسي برگردانده بود. سلين، نويسنده فرانسوي و به قولي از آخرين نويسندگان ادبيات كلاسيك جهان است. او سال 1894 در شهري نزديك پاريس متولد شد و پيش از آنكه شروع به نوشتن كند، پزشكي خواند و به اين حرفه مشغول شد. از اتفاقات مهم زندگي او كه روي آثارش نيز بسيار تاثير گذاشت ، مقالههاي او در اواسط جنگ جهاني دوم بود. نوشتههايي درباره يهوديان كه او را به نژادپرستي محكوم ميكرد البته اين اتهام سوءتفاهمي بيش نبود. آنگونه كه بسياري معتقدند سلين با مقالاتش قصد به تمسخر كشيدن نژادپرستي را داشته است. او به همين دليل از فرانسه به آلمان مهاجرت كرد و اين بار به خيانت عليه فرانسه متهم شد. در آلمان نيز به علت اهانت به هيتلر دستگير و به جزيرهاي در بالتيك تبعيد شد. سلين، 6 سال همراه با همسرش در دانمارك و به صورت پنهاني زندگي كرد و پس از آن 2 سال را نيز در زندان به سر برد. اين دشواريها تا سال 1952 ادامه داشت تا سرانجام از طرف دولت فرانسه تبرئه شد؛ اما ميتوان گفت آثار اين همه تلخي بخوبي در تار و پود نوشتههايش آشكار است. رمان زيباي«قصر به قصر» با واگويههايي معترضانه از زبان پزشكي پير آغاز ميشود. او از همه چيز خسته و تاحدودي عصباني است و سرگذشتش را با تلخي آزاردهنده و خشني بيان ميكند كه در مقايسه با شيوه نگارش متداول همنسلانش، بسيار بيپروا و متفاوت است. در واقع همين نوع نگارش، او را به جايگاهي والا در ادبيات رسانده است. سلين با همان كلام خشن، روراست و بيپردهاي كه جامعه، سياست و تماميت جهان را به نقد ميكشد از خود نيز انتقاد ميكند و پيري و درماندگيش را به سخره ميگيرد و بارها تكرار ميكند كه «آنقدر پير و بيحوصله و به قول خودش مترسكوار است كه مشتريهايش حق دارند از او دوري كنند.» او بيمارانش را مشتري خطاب ميكند و با اين كار، گويي خودش را هم فروشندهاي ميخواند كه كالايش، درمان بيماران است. از فقر دامنگير و بيرحمي كه سراسر زندگيش را فراگرفته مينالد و با نگاهي شكاك و تا حدي پارانويا گونه به زندگي پيرامونش مينگرد. جملههاي ناتمام و پرشهاي حسياش را ميتوان در طول رمان حس كرد و دريافت براي ادامه اين مشقتي كه نامش زندگي است، چه رنجي ميكشد. او نه تلاشي براي همراه ساختن خواننده با شخصيت اصلي داستانش دارد و نه نيازي به ترحم و دلسوزي او. سلين بدون ترس دنياي خودش را كه خيلي هم دور از تصور نيست به تصوير ميكشد. دنيايي كه در جهان داستاني او بسيار واقعگرايانه است و در جهان خارج از داستان، خواننده را به انديشه وا ميدارد. دنيايي كه او ميسازد همين جهاني است كه ما در آن زندگي ميكنيم و با همين قوانين هم اداره ميشود، ولي سلين چنان موشكافانه در آن كاوش ميكند و واقعيت دنيايش را بيمحافظهكاري مينماياند كه انگار يك سيلي محكم است كه او به صورت خواننده ميزند و او را واميدارد تا پايان داستانش پيش رود. هيچكس از نگاه معترضانه او در امان نميماند. از ناشران و دوستان نويسندهاش گرفته تا سياستمداران وكارخانهداران و تاجران و... همه را ميبيند، ميكاود و كنار ميگذارد. در اين رمان نويسنده براي شخصيتهايش نامهاي مستعاري گذاشته كه احتمالا براي خوانندگان همزبانش اين نامها تقريبا گوياست؛ اما در برگردان فارسي حتما بايد به يادداشتهاي انتهاي كتاب توجه كرد. براي مثال استفاده از نام (راحت الحلقوم) به جاي ژان پولان ـ نويسنده فرانسوي ـ يا شارلو لقبي كه به ژنرال دوگل ميدهد. سلين با انتخاب هر يك از اين نامها به شيوهاي كنايهوار، شخصيت مورد نظرش را به خواننده معرفي ميكند. از ديگر آثار اين نويسنده توانا كه بسياري او را همپايه فاكنر، جويس و برجيس ميدانند، «دسته دلقكها»، (1944) نمايش «افسانهاي براي وقتي ديگر»، (1952)، «نورمانس»، نمايش «افسانهاي براي وقتي ديگر 2» (1954)، «بالههايي بدون موسيقي، بدون آدم، بدون هيچ چيز» (1957)، « شمال» (1960) و «دسته دلقكها 2» اشاره كرد كه پس از مرگش در سال 1969 منتشر شد. لويي فردينان سلين در سال 1961 جهان را بدرود گفت. او تا پايان عمرش در كنار نويسندگي همچنان پزشك بيماران فقير بود و به درمان آنها ادامه داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2240]