واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: -------------------------------------------------------------------------------- پيرو شکايت از وجود مگس در شربت لوراتادين آن شرکت [...] توليد شربت لوراتادين تا رفع نواقص در آن شرکت غيرمجاز ميباشد: 1) مشاهده مگس در بخش ساخت و پرکني، 2) عدم وجود سيستم هواساز و استفاده از هواکشهاي نامناسب [...]، 6) استفاده از ماشينآلات فرسوده و غيراستاندارد، 7) استفاده از حشرهکش برقي در بالاي دستگاه پرکني شربت [...]، 15) نقص کلي در دستورالعملهاي بخش مايعات خوراکي، 16) تعداد ناکافي پرسنل متخصص در توليد و آزمايشگاه (تنها دو داروساز در کل کارخانه کار ميکنند)، 17) نداشتن مدير براي آزمايشگاه کنترل.[1]... رييس سابق انجمن تغذيه ايران، نقش تعليمهاي ديني و فرهنگي را در مقابله با چنين پديدههايي [فروش بدون مجوز آبزرشک] بسيار موثر دانسته و ميافزايد بدون شک تحريک اعتقادهاي مذهبي و ديني مردم مبني بر ضايع نکردن حقالناس ميتواند نقش بسزايي در جلوگيري از چنين تخلفهايي داشته باشد.[2] سه و خردهاي سال پيش که پسرم به دنيا آمد، پزشک کودکان به همسرم گفت که داروهاي ايراني مفت نميارزند و دستور داد که فقط و فقط بايد مولتيويتامين خارجي به خورد بچه بدهيم. آن موقع، هنوز فرآوردههاي خارجي مولتيويتامين اطفال در ايران ثبت نشده بودند و اين جور محصولات، کالاهايي بودند قاچاق با هويتي مشکوک که از کيش و ديگر مبادي وارداتي خليج فارس به روشهايي که همه ميدانيم وارد مملکت ميشدند. خوب يادم هست که رگ تعصب داروسازي من بيرون جهيد و دادوبيداد راه انداختم که من راضي نيستم جگرگوشهام دوايي بخورد که معلوم نيست مواد موثرش را در کدام زبالهداني ساختهاند، در زيرزمين شپشزده کدام شيخنشين توي شيشه ريختهاند، کدام چاپخانه قوطي و نام تجارياش را جعل کرده، در کدام بيابان شش ماه زير آفتاب مانده، بار کدام لنج يا شتر شده و کدام دلال بيسوادي به کدام داروخانهدار بيوجداني فروخته. براي اهل بيت خطابههاي غرا ايراد ميکردم که مواد موثر داروهاي ما از بهترين منابع تهيه ميشوند، که بر زنجيره توليد، توزيع و فروش داروهاي ايراني همان ضوابطي حاکم است که بر صنايع دارويي توسعهيافتهترين کشورها، که وزارت بهداشت ما مثل فيلبان با چماق قانون بالاي سر کارخانههاي داروسازي داخلي ايستاده تا پايشان را از راه راست بيرون نگذارند، که نقش پروانه توليد روي جعبه داروي ايراني به معناي رعايت دقيقترين استانداردهاي جهاني در ساخت داروي داخلي است، که نبايد افسانه فضايل جنس خارجي را باور کرد، که درست نيست ثروت ملي و درآمد نانآور خانه صرف چاق کردن شش نفرونصفي کاسبکار مجهولالهويهي گريزان از ماليات شود و در اين ميان، سر زحمتکشان مالياتپرداختکن تابع قانون صنايع دارويي خودمان بيکلاه بماند. اعتقاد به برتري اجناس خارجي بر اقلام ساخت داخل ريشههاي تناوري در ضمير ناخودآگاه ما ايرانيان دارد ولي الحقوالانصاف، خاندان جليله ما به رهبري مادر عيال، که هيچ فکروذکري ندارد مگر تندرستي نخستين نوهاش، به حرفام گوش دادند، فک جنباندن من به بار نشست و از همان روزهاي نخست ولادت عليآقا، شربتهاي بکمپلکس و مولتيويتامين وطني به تاقچه خانه ما راه يافتند – شربتهايي که روي خط توليد مايعات خوراکي همان شرکتي توليد ميشدند که شربت لوراتادين سابقالذکر را ميسازد و بالاي دستگاه شربت پرکنياش مثل کبابي مشقنبر مگسکش برقي آويزان کرده. و حالا من عزا گرفتهام که اگر زبانام لال مادرزنام از ماجراي مگس شناور در شربت شرکتي که از قضا سازنده شربتهاي تقويتي نورچشمياش هم هست باخبر شود، چه بر سرم خواهد آورد. الحمدلله هم مادرزن عزيز به من از چشم خودش بيشتر اعتماد دارد و هم من در پنهان کردن اخبار ناخوشايند يد طولايي دارم و هم خوشبختانه، خود عليآقا - همچنانکه اکثريت شهروندان معصوم ايران - عقلاش به اين چيزها و دستاش به بخشنامههاي وزارتي نميرسد و حالاحالاها ميشود هر چيزي را به حلقاش سرازير کرد. ××× «كيفيت پائين نيست ولي چرا آن را افزايش ندهيم؟»[3] بيت مکرر – و به اصطلاح ادبا، عِقد مرجّع - ترجيعبندي است که عمري بيش از ده سال در نظام دارويي ما دارد؛ ترجيعبندي که ميگويد «اگر مواد اوليه از لحاظ درصد خلوص خوب آزمايش شود، فرقي نميكند كه از كدام كشور خريداري شود. بنابراين نكته مهم اين است كه مواد اوليه وارداتي مورد آزمايش دقيق قرار گيرند. به علاوه، با نظارتي كه وزارت بهداشت بر توليدات داخلي دارد، همچنين آزمايشهايي كه توسط دانشكده داروسازي و نمونهاي بر روي داروهاي ساخت داخل انجام ميشود، كيفيت داروهاي ساخت داخل را در وضعيت قابل قبولي قرار ميدهد به طوري كه حتي ميتوان گفت بسياري از داروهاي ساخت داخل از كيفيت بسيار خوبي برخوردارند»[3]. ترجيعبندي که مدعي است کيفيت کف دارد و سقف و ما کف آن را مدتهاست احراز کردهايم و داريم تختگاز به سوي سقف آن ميتازيم. ترجيعبندي که شربتساز مگسفروش را مجاز ميداند رسماً اعلام کند «دقت ايراندارو در انتخاب مرغوبترين مواد اوليه و رعايت اصول جيامپي در ساخت، عرضه محصولات و به كارگيري متخصصين مجرب، موجب توليد محصولي بسيار با كيفيت شده است»[4]. شاهبيت و مقطع اين سروده ناب، همان مگسکش برقيِ آويزان بر سر دستگاه شربتپرکني و لاشه همان مگسهايي است که با فراغ بال اول در شربت و بعد در معده کوچک پسر من شنا ميکنند؛ مگسهايي که نه آزمايشگاه کنترل کيفيت کارخانه و نه بازرسان نهاد ناظر، بلکه داروخانه يا مصرفکننده نهايي کشفشان ميکنند و به سمع و نظر وزارت فخيمهي ناظر بر کيفيت دارو ميرسانند. ××× وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي به دانشگاههاي علوم پزشکي سراسر کشور و دستور جمعآوري شربت فلان ساخت کارخانه بيسار با شماره سري ساخت بهمان را به انضمام پيوست مگسآلود داد، دانشگاههاي علوم پزشکي علناً نامه وزارت به کارخانه را پيوست کردند و از داروخانههاي داير خواستند دارو را مرجوع کنند و همه مملکت از قصهاي بهتآور باخبر شدند الا خواجه حافظ شيرازي. ولي اعتماد من به داروهاي ساخت ايران سلب که هيچ، حتي شل هم نشد و صرفاً شربتهاي روي تاقچه خانه را بيسروصدا با نمونههايي ساخت کارخانه وطني ديگري عوض کردم. هنوز هم فکر ميکنم آن چند ميليون نفر آدمي که هر روز داروهاي ايراني مصرف ميکنند، سرشان کلاه نرفته و بيشتر داروهاي وطني داروهايياند سالم و بهدردخور، اما شايد دوران سر زير برف فرو کردن به آخر رسيده باشد و شايد تاريخ مصرف اين توهم که از عيب و ايرادها گفتن، در حکم تضعيف صنعت شکوهمند داخلي است منقضي شده باشد. صنعت داخلي را آن نوع دوستي خالهخرسهاي تضعيف کرده، ميکند و خواهد کرد که چشم بر مگسها و آزمايشگاههاي کنترل بيمدير و توليد بيدروپيکر ميبندد. «سرِ چشمه شايد گرفتن به بيل» ولي چون روان شد با سد کارون-3 هم نميشود جمعوجورش کرد. مگس موجودي خلقالساعه نيست: يک دهه انشاءالله گربه است و اهمال و غفلت و خود را به کوچه عليچپ زدن لازم است تا کارخانهاي هفده نقص بحراني پيدا کند که هر کداماش براي صدور فرمان تعطيل کردن واحد توليدي بسنده باشد و پيشنيازش دو دهه ناشنيده گرفتن نصايح دلسوزان است که «از نقاط بسيار مهم آسيبپذير نظام نوين دارويي، مسئله كيفيت داروهاي ژنريك است كه اگر هرچه زودتر در جهت رفع اين معضل اقدام نگردد كليت نظام دارويي به مخاطره خواهد افتاد[5] ... متأسفانه بايد اذعان نمود كه پس از تحول نظام دارويي آنگونه كه به مسائل كمي و گسترش سطح توليدات داخلي دارو توجه گرديده به ابعاد كيفي آن كمتر پرداخته شده است. اگر چه توليد دارو در داخل مملكت و يا واردات هر دو با نام ژنريك با توجه به استانداردها و مطابق با فارماكوپه هاي معتبر جهاني صورت ميگيرد، ولي بايد اعتراف نمود كه ابزار كنترل و تطبيق داروهاي وارداتي و توليد داخلي با استانداردهاي فوقالذكر چندان تقويت نگرديده است[6]». دلمان براي مصرفکننده هم که نسوزد سياست تجاهل و مماشات و کوتاه آمدن، حتي از نگاه اقتصادي، نه خدمتي شايسته در حق صنعت که جنايتي جبران ناشدني بوده است. هيچکدام از صنايع داخلي ما گواهي جيامپي ندارند و چون نهاد ناظر، به وقتاش و در آغاز کار، سختگيري نکرده يا به حد لازم سختگيري نکرده، امروزِ روز خيلي از کارخانههاي هند و چين و پاکستان و اردن يکوجبي – که سالها بعد از ما وارد وادي توليد دارو شدند - داروهايشان را در خاک اروپا ثبت کردهاند و در آمريکاي شمالي ميفروشند اما سهم ما از سفره گسترده سالانه هفتصدهشتصد ميليارد دلاري تجارت جهاني دارو نزديک به صفر و منحصر به چهار قلم دارويي است که به سبک پيلهوري، زير قيمت، در افغانستان و عراق ميفروشيم – درست به اين علت که خودمان براي خودمان قانون وضع کرديم که کيفيت يعني خواص فرآورده ساخته شده و قيد ضوابط فرآيند توليد را زديم. مميز اروپايي جيامپي، که مو را از ماست ميکشد، کاري به اين ندارد که دارو توياش مگس يا مارمولک يا دايناسور هست يا نه. نگاه به اين نميکند که وزارت ما امتياز جيامپي هشتصد به کارخانهاي داده. مميز، چکليستاش را ميبيند و ريزهکاريهايي را که ما شوخي پنداشتهايم و تنبليهايي را که با يک خرده جديت ميشد ازشان پرهيز کرد. و نتيجه اينکه ما از درآمد صادرات دارو محروم ميمانيم. ريشسفيدان خرده خواهند گرفت که ايجاد، ابقا و تضمين کيفيت پول فتوفراوان ميخواست که فراهم آمدناش با اين قيمتگذاري خسيسيانه دولتي از محالات است. چنين استدلال حتماً حتماً متين است و اين لابد از کندذهني من است که خيال ميکنم وقتي کارخانهاي پنجاه درصد تخفيف نقدي و مدتدار روي محصولاش ميدهد، قاعدتاً بايد منابع کافي براي بيرون راندن مگس از فضاي توليد داشته باشد. ××× مگسهايي که گهگاه و خيلي بهندرت در شيشه شربت غرق ميشوند، بدترين يا رايجترين نمونه اهمال توليدکننده يا کمتوجهي دولت به تضمين کيفيت فرآوردههاي تاثيرگذار بر تندرستي مردم نيستند. هنوز که هنوز است پس از يک ضربه شديد يا يک ترمز محکم، کمربند ايمني بعضي خودروهاي داخلي به جاي نجات راننده، گردن راکب بينوا را ميشکنند؛ زبالههاي بلاتکليف بيمارستاني عفونتهاي سرسخت کشندهي مقاوم به متيسيلين ميآفرينند و آبزرشک دستفروشها بچههاي مدرسهاي را به اسهال و استفراغ مياندازند. وضعيت شهروندان نسبت به هويتي خيرخواه، دانا و توانا که اسماش دولت منتخب باشد، شبيه است به موقعيت عليآقا در برابر مني که پدرش باشم: آن که دانش و قدرت افزونتري دارد، عقلاً، شرعاً و قانوناً، موظف است ديگري را که شکنندهتر و ضعيفتر و کمسوادتر است، در مقابل آسيبها و مخاطرات محافظت کند – عليالخصوص آسيبها و مخاطراتي که جان و سلامت شهروندان و بچهها را تهديد ميکنند. روش پيشنهادي رييس سابق انجمن تغذيه ايران و تمسک به وجدان نازکتر از برگ گل و عواطف بشردوستانه توليدکننده چاره کار نيست. تدوين و الزام استاندارد، اطلاعرساني دقيق و بازشناساندن سره از ناسره و – عندالاقتضا - به کارگيري بيگذشت داغ و درفش براي قانونشکنان ضرورتي است دردناک اما گريزناپذير. پنهان کردن واقعيتهاي شرمآورِ اصلاحپذير از مادرزن يا سوءاستفاده از کمسوادي عليآقا و عليآقاهاي اين مرز و بوم نه در شان من است و نه در شان دولتهاي مسووليتپذير مردمسالار.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]