تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797937672




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عكس‌العمل شيطان پس از شهادت امام حسين(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: عكس‌العمل شيطان پس از شهادت امام حسين(ع)
ناگاه ديدم ابري از آسمان پايين آمد كه مردان بزرگوار بسياري در آن بودند، در ميان آنها مردي گندمگون ماه روي بود، او با سرعت در پيشاپيش آنها حركت مي‌كرد، آمد تا خود را بر سر مبارك امام(ع) انداخت و شروع كرد به بوسيدن دندان‌هاي آن حضرت در حالي كه مي‌فرمود: فرزندم تو را كشتند؟ آيا آنها تو را نشناختند و از نوشيدن آب تو را بازداشتند؟ اي فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و اين پدرت علي مرتضي، و اين برادرت حسن، و اين عموي تو جعفر و اين عقيل و اينها حمزه و عباس هستند.
به گزارش گروه ويژه‌نامه محّرم باشگاه خبرنگاران، يكي از مسائل بسيار خواندني كه در كشمكش حركت و قيام امام حسين(ع) به وقوع پيوسته معجزاتي است كه از حضرت سيدالشهدا (ع) بسيار ديده شده ، خواه زمان حركت از مدينه خواه حتي پس از شهادت!

حضرت سيدالشهدا(ع) كه از هر نظر به شهادت خود آگاه بودند و هنگامي كه مي‌خواستند از مدينه حركت كنند، ام سلمه همسر پيامبر(ص) به خدمت ايشان رسيد و عرض كرد: اي نور ديده من، مرا اندوهناك مكن در بيرون رفتن از مدينه بسوي عراق، چون من از جدت رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‌فرمودند: فرزند دلبند من حسين، در عراق، در زميني كه آنرا كربلا مي‌گويند به تيغ ظلم و جفا كشته مي‌شود.

سپس آن حضرت فرمودند: اي مادر، مي‌دانم كه شهيد خواهم شد و چاره‌اي جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل مي‌كنم.

و چنانچه كه در كتب مدينه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ايشان مي‌فرمايند: به خدا سوگند؛ مي‌دانم در چه روزي كشته مي‌شوم، و چه كسي مرا خواهد كشت، و در كدام بقعه مدفون خواهم شد و مي‌دانم چه كسي با من از اهل بيت من و خويشان من كشته خواهد شد، و مي‌خواهي اي مادر نشان بدهم جاي شهادت خود را؟

و سپس آن حضرت با دست مبارك خود به سوي كربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمين‌ها فرو رفت و زمين كربلا بالا قرار گرفت...

به احتمال قوي اين نخستين معجزه‌اي بوده كه از حضرت سيدالشهدا(ع) در راه رسيدن به شهادت و تقرب به خدا، از ايشان سرزده و جالب است بدانيد كه پس از آن نيز معجزاتي بسيار عجيب تر از اين حضرت نمايان گرديده به نحوي كه اكثر راويان و منابع آنها را نقل كرده‌اند. متوسل در باب اين معجزات مي‌نويسد:

امام حسين(ع) پس از طي مراحل و رسيدن به خاك كربلا، ديگر اسبشان قدم از قدم برنمي‌داشت تا آن اسب را عوض كردند، سپس اسبي ديگر براي حضرت آوردند و آن هم گامي برنداشت تا آن كه پنج اسب را به همين منوال عوض كردند و هيچكدام راه نرفتند و حضرت پس از ديدن اين صحنه‌ها از نام آن سرزمين جويا شدند و پي به ماجرا بردند!

چشمه‌اي كه بدست امام حسين (ع) نمايان شد

در روضة الشهدا اين گونه نقل شده است كه در روز هشتم محرم بود كه در لشگرگاه امام حسين (ع) آبي پيدا نمي‌شد و تمامي لشگر و اطفال به تشنگي مبتلا شده بودند و فرياد العطش العطش سر مي‌دادند. امام حسين(ع) پس از ديدن اين وضعيت برخاستند و به موضعي تشريف بردند و فرمودند: اين موضع را بكنيد.

زماني كه كندند، چشمه آبي زلال و شيرين پديدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نيز سيراب كردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپديد شد و هر چه جستجو كردند از آن اثري نديدند!

تو به سوي ما مي آيي!

عصر روز تاسوعا عمر سعد لشگر خود را فراخواند و پيش از غروب آفتاب به خيام امام حسين(ع) حمله نمود. امام كه در جلوي خيمه‌شان نشسته و دو زانو را دربند شمشير قرار داده بودند و در اثر خستگي خوابشان برده بود، ولي خواهرشان حضرت زينب(س) بيدار بودند، از اين ماجرا آگاه گشتند، به نحوي كه در كتاب چهره درخشان حسين بن علي(ع) نقل است: حضرت زينب صداي حمله سپاه را از نزديك مي‌شنود و با ملايمت به برادر نزديك شده و مي‌گويد: برادر بانگ و فرياد نزديك مي‌شود آيا نمي شنويد؟ امام سر برمي دارند و مي‌گويند: جدم رسول خدا (ص) را در خواب ديدم، به فرمود: تو نزد ما مي‌آيي!

خواهر بزرگوارشان سيلي به صورت خود نواختند و فرمودند: اي واي! اي واي! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم واي بر تو نباشد و آرام باشد، زيرا اين حق است.

خداوندا، بچشان به او عذاب آتش را در دنيا!

محمد رفيع گرمرودي تبريزي مي‌نويسد؛ هنگامي كه ابن جويريه مزني، چون نگاهش به آتش- در خندق‌هاي اطراف چادرها- افتاد، مشغول به دست زدن شد و فرياد كشيد: اي حسين و اي ياران حسين بشارت باد بر شما آتش دوزخ و براستي چه شتاب كرده‌ايد بسوي اين آتش!

امام فرمودند: اين مرد كيست كه اين سخنان را مي گويد؟ عرض كردند: ابن جويريه مزني است، و سپس حضرت اينگونه بر او نفرين كردند: خداوندا؛ بچشان به او عذاب آتش را در دنيا ، بلافاصله پس از گفتن اين سخنان، اسب آن ملعون رميده، و آن را در همان خندق (كه بوسيله آن امام و يارانش را مسخره مي‌نمود) انداخت و آتش كارش را ساخت و امام پس از ديدن اين واقعه فرمودند: الله اكبر، من دعوة ما اسرع اجابت‌ها، الله اكبر، چه زود اين نفرين اثر نمود.

بازپس فرستادن نامه خدا از سوي امام!

در كتاب چهره درخشان حسين بن علي(ع) به نقل از اسرار حسينيه، آمده است: زماني كه سيدالشهدا (ع) با صداي بلند و غمگينانه ندا داد آيا ياوري هست كه مرا ياري كند، پايه‌هاي عرش خدا لرزيد و آسمان‌ها گريستند و فرشتگان ضجه زدند و عرض كردند: پروردگارا؛ اين حبيب تو و نور چشم حبيب توست، به ما اجازه بده تا ياريش كنيم.

پس صحيفه‌اي (نامه‌اي) از آسمان در دست آن حضرت افتاد و هنگامي كه پشت صحيفه را نگاه فرمودند مشاهده نمودند كه با خطي روشن و واضح نوشته شده است: ما مرگ و شهادت را بر تو واجب ننموده‌ايم و تو مختاري كه انتخاب كني، و بدان كه مقام تو در نزد ما محفوظ است و اگر بخواهي ما اين گرفتاري را از تو برطرف مي‌سازيم، بدان كه همه آسمان‌ها و زمين و جن و فرشتگان را به فرمان تو درمي‌آوريم و هر گونه كه مي‌خواهي به آنان فرمان ده تا آنان اين كافران و از خدا بي خبران را نابود كنند.

در آن هنگام تمام آسمان‌ها و زمين پر بود از فرشتگاني كه سلاح‌هايي از آتش در دست داشتند و منتظر فرمان امام حسين (ع) بودند.

هنگامي كه امير عالم از مضمون نامه پروردگار خويش آگاهي پيدا نمودند، صحيفه را به آسمان فرستادند و فرمودند: پروردگارا؛ دوست دارم، كه هفتاد بار يا هفتاد هزار بار كشته شوم و دوباره زنده شوم، و همچنان در طاعت و بندگي و دوستي تو باشم و من از ادامه زندگي بعد از كشته شدن يارانم بيزارم.

ديدار سلطان هندوستان با امام، چند ساعت قبل از شهادت!

در تذكرة الشهداء، تأليف ملاحبيب الله كاشاني ماجراي جالبي از ديدار امام حسين(ع) با سلطان هندوستان، آن هم فقط چند ساعت قبل از شهادت ايشان آمده كه بي شك به معجزه‌اي مي‌ماند.

در سرزمين هندوستان، سلطاني بود كه «قيس» نام داشت و از محبان حضرت سيدالشهدا(ع) بود. وي در روز عاشورا به قصد شكار به صحرا رفت و آهوئي نظرش را جلب كرد و در پي آن از همراهانش جدا شد تا به دره اي رسيد و آهو از نظرش ناپديد شد و ناگه شير عظيمي در مقابلش حاضر شد و راه او را بست. قيس كه حيران شده بود و از طرفي نيز خبر نداشت كه امام حسين (ع) در كربلا است، روي به مدينه كرد و عرض نمود: يا اباعبدالله، مرا درياب.

آن حضرت در همان حال كه مشغول جنگ بود، به چشم برهم زدني خود را به سلطان قيس رسانيد و آن شير را از او دفع نمود، سپس قيس نگاه كرد و بزرگواري را ديد كه چهره‌اش مانند خورشيد مي‌درخشيد ولي بدنش از فراواني جراحات جاي سالمي نداشت، عرض كرد: جانم فدايت تو كيستي كه مرا نجات دادي؟ حضرت فرمود: منم حسين بن علي ابي طالب كه به او پناه بردي و استغاثه كردي.

سپس قيس عرض كرد: اين زخم‌ها چيست بر بدنتان؟ حضرت بطور خلاصه ماجراي كربلا را براي وي نقل نمودند. قيس كه بسيار متأثر شده بود عرض كرد: سرور من؛ مرا چندين هزار لشگر است، اجازه فرما تا به ياري شما بياييم. حضرت فرمودند: اي قيس؛ به وعده شهادت من بيش از چند ساعت نمانده... و سپس حضرت از مقابل سلطان قيس ناپديد گرديدند.

عكس‌العمل شيطان از شهادت سيدالشهدا (ع)

متوسل مي‌نويسد: در روايت‌هاي خاندان وحي، براي گريستن در مصايب آمده است، هيچ چيز شيطان را مانند ندبه كردن و گريه كردن بر حضرت سيدالشهدا(ع) به خشم نمي‌اندازد. در آخرين وصيت حضرت اباعبدالله(ع) به فرزند بزرگوارشان امام زين العابدين (ع) اين گونه آمده است: اي فرزندم؛ سلام مرا به شيعيانم برسان و به آنها بگو، پدرم غريبانه از دنيا رفت، پس بر او نوحه سرايي كنيد و به شهادت رسيد، پس به او گريه كنيد.

همچنين در اين زمينه به نقل از قدس آنلاين؛ در تذكرة الشهدا نقل شده است كه پس از شهادت امام حسين(ع) ابليس لعين از خوشحالي پرواز كرد و تمام زمين را گشت و شياطين و عفاريت را به دور خود جمع كرد و گفت: اي شياطين؛ ما امروز به آرزوي خود رسيديم، و مردم را اهل جهنم كرديم، مگر كسي كه در اين مصيبت گريه كند و به دوستي و محبت آل محمد (ص) مصمم گردد. پس تا مي توانيد مردم را از اين واقعه در شك اندازيد و از آگاهي از اين مصيبت باز داريد تا زحمت من به هدر نرود.

ران گنديده ابن زياد

يكي ديگر از معجزاتي كه پس از شهادت حضرت به وقوع پيوست در باب ابن زياد (عليه العنة) رخ داد به نحوي كه در كتاب رياض القدس مكتوب است، آمده است: ابن زياد، بعد از ديدن سر مبارك سيدالشهدا و زدن چوب بر چهره مبارك ايشان، سر مقدس امام حسين (ع) را گرفت و در صورت ايشان نگاهي كرد، ناگهان دست نحسش لرزيد و آن خورشيد فروزنده به زانوي او فرود آمد، قطره خوني به ران او چكيد كه از لباس او گذشت و ران كثيف او را سوراخ كرد و از سوي ديگر بيرون آمد. پس از اين واقعه ابن زياد آن زخم را هر چه مداوا مي‌كرد خوب نمي‌شد و چون به شدت بوي تعفن از ران پايش به مشام مي‌رسيد، به ناچار دائم بر آن عطر مي‌ماليد كه بوي بد آن را ديگران استشمام نكنند!

آه دل ام كلثوم

در تذكره الشهدا نقل شده است كه سهيل مي‌گويد: هنگامي كه سر امام حسين(ع) بر بالاي نيزه بود، قصري را ديدم كه پنج زن در آن نشسته بودند و در ميان آنها پيره زني خميده بود و چون سر مطهر به نزديكي آن قصر رسيد، پيرزن سنگي برداشت، و بر صورت امام حسين(ع) زد و به روايتي چنان با شدت آن سنگ را زد كه از بالاي نيزه سر مبارك بر روي زمين افتاد، ناگاه صداي ناله زنان و طفلان بلند شد.

پس چون ام كلثوم اين صحنه را مشاهده كرد، بي طاقت گرديد و گفت: خداوندا اين زناني را كه در بالاي اين منظر، منزل دارند بزودي هلاك نما، هنوز دعاي آن معصومه تمام نشده بود، كه آن قصر خراب شد و آن زنان با جمعي بسيار هلاك شدند و سپس حضرت زينب فرمودند: «الله اكبر، من دعوه ما اسرع اجابته»

خواب هنده زن يزيد

يكي ديگر از ماجراهاي مستند پس از شهادت امام حسين(ع) كه در منابعي چون، بحارالانوار، الوقايع و الحوادث و منتخب نقل گرديده شده است ماجراي خواب هنده زن يزيد است.

توسلي در اين باره مي‌نويسد: از هنده، زن يزيد نقل شده است كه گويد: شب هنگام به طرف رختخواب خود رفتم، ديدم دري از آسمان گشوده شد و فرشتگان دسته دسته به سوي سر مقدس امام حسين(ع) كه نزد ما بود فرود مي‌آمدند و مي‌گفتند: السلام عليك يا أبا عبدالله، السلام عليك يابن رسول الله.

ناگاه ديدم ابري از آسمان پايين آمد كه مردان بزرگوار بسياري در آن بودند، در ميان آنها مردي گندمگون ماه روي بود، او با سرعت در پيشاپيش آنها حركت مي‌كرد، آمد تا خود را بر سر مبارك امام حسين(ع) انداخت و شروع كرد به بوسيدن دندان‌هاي آن حضرت در حالي كه مي‌فرمود: فرزندم تو را كشتند؟ آيا آنها تو را نشناختند و از نوشيدن آب تو را بازداشتند؟ اي فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و اين پدرت علي مرتضي، و اين برادرت حسن، و اين عموي تو جعفر و اين عقيل و اينها حمزه و عباس هستند.

هنده گويد: هراسان و ترسان از خواب بيدار شدم، ناگاه نوري ديدم كه بر سر مطهر امام حسين(ع) مي‌درخشد.

----------------------------------------------------
منابع:

1- مدينه المعاجز و ملحقات احقاق الحق

2- روضة الشهداء

3- چهره درخشان حسين بن علي(ع)

4- تذكره الشهداء

5- رياض القدس

انتهاي پيام/پ3

پنجشنبه|ا|9|ا|آذر|ا|1391





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن