تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796322028




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داش‌آكل زنده مي‌ماند... سر پا مي‌شود


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: داش‌آكل زنده مي‌ماند... سر پا مي‌شود جام جم آنلاين: مجموعه شعر غزل كلام خدايان است سروده امير مرزبان است كه اواخر سال گذشته از سوي انتشارات تكا منتشر شد و از مجموعه كتاب‌هايي است كه اين انتشارات با حمايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سال گذشته از 200‌شاعر و نويسنده منتشر كرد. دوشنبه‌اي كه گذشت اين كتاب با حضور برخي منتقدان و علاقه‌مندان به شعر و ادبيات در دفتر شعر جوان مورد نقد و بررسي قرار گرفت. امير مرزبان، شاعر جوان كشورمان است كه بيشتر از هر چيزي او را با غزل‌هايش مي‌شناسند بويژه غزل‌هاي آييني كه اتفاقا از نظر چيدمان‌، نخستين بخش اين كتاب و به عبارتي پرحجم‌ترين بخش كتاب را به خود اختصاص داده است. در پيشاني اين بخش كه خورشيدخواني نام دارد، آمده است: هيچ‌كس‌/‌ چون تو ‌/‌ فصل خورشيد را ‌/‌ خوب نمي‌خواند ‌/ ‌ ققنوس‌! همه ما درباره افسانه ققنوس خوانده و شنيده‌ايم. پرنده‌اي است كه بيش از هزار سال عمر مي‌كند و سپس هيزم جمع مي‌كند و آنها را به آتش مي‌كشد و خودش با چرخيدن دور اين آتش و خواندن سرود وارد آن مي‌شود و در نهايت مي‌سوزد و از خاكسترش نطفه‌اي ديگر و ققنوسي جديد متولد مي‌شود. امير مرزبان در اين مجموعه نشان داده است كه قدرت استفاده از اسطوره و به قول امروزي‌ها فرامتن را خيلي خوب دارد و از همين ماجراي ققنوس، هم بخوبي در پيشاني فصل نخست كتاب و هم در اشعارش استفاده و بهره برده است: بردار! از اين خاك شوريده سري ديگر بردار! تصويري از اندوه‌تري ديگر... آتشفشان مي‌گردم و ققنوس،‌ مي‌چرخم اينجا كه با من مي‌رود بال و پري ديگر آمد پلاكي، استخواني، نامه‌اي حتي! شايد خدا باريده بر خاكستري ديگر... در اين شعر بالا كه به راهيان نور و شهداي گمنام تقديم شده است دقيقا استفاده هوشمندانه شاعر از روايت اسطوره‌اي ققنوس را مي‌توان ديد. اما نكته ديگري كه در ارتباط با شعرهاي آييني امير مرزبان بايد متذكر شد رويكرد عاطفي، حسي و تا حدودي سطحي به مضامين مذهبي است كه البته اين ماجرا نه تنها محدود به شعر او نيست كه امروزه تبديل به يكي از آسيب‌هاي شعر آييني كشورمان در 3 دهه اخير شده است. براي توضيح اين مطلب بايد بگويم به طور كل هر هنرمند و شاعري براي خلق و آفرينش يك اثر هنري به داده‌ها و اطلاعاتي نياز دارد كه با عبور از ذهن خلاق و مخيل او در روندي بسيار پيچيده كه متكي بر تاريخ و فرهنگ و پيشينه يك كشور و ملت است تبديل به اثر ادبي و هنري مي‌شود. متاسفانه آگاهي مردم ايران و خاصه جهان تشيع از رخدادها و حوادث ديني بيشتر مبتني بر نوعي آگاهي خبري بوده كه رويكرد و سويه‌اي عاطفي يافته است. به عبارت بهتر، مظلوميت تاريخ تشيع از صدر اسلام و رحلت رسول‌الله‌ص‌‌ تا امروز بيشتر از هرچيزي احساس و عاطفه مسلمانان را درگير كرده و به تعبيري از جنس باز اين چه شورش است و چه عزا و چه ماتم و من مي‌گويم شما بگرييد بوده تا آن‌كه مبتني بر يك آگاهي تحليلي و تفكري منسجم باشد. البته همين جا بايد تاكيد كنم كه هر دوي اين نوع آگاهي، لازم و ملزوم يكديگر هستند و هيچ يك نافي و متضاد با ديگري نيست و انديشه، تفكر، شناخت و احساس در كنار هم مي‌تواند يك شاهكار ادبي و هنري را بيافريند. در مورد شعرهاي امير مرزبان هم اگر تعداد انگشت شماري از شعرهاي آييني او مانند اشعار « تهران ـ برلين» و «دوباره در غم اينم كه چندم آوريل» را كنار بگذاريم بقيه آثار مذهبي‌اش در گروه آثاري قرار مي‌گيرد كه آگاهي خبري شاعر صرفا متكي به احساس و عاطفه است آثاري اينچنين: باز اشك ـ اين غزل مختصر من ـ خوب است گريه در آينه مستمر من خوب است يا دوباره مسجد و محراب، سرشكسته شده فقط براي سري كه سحر، شكسته شده اما 2 بخش بعدي اين كتاب يعني شعرهاي اجتماعي و عاشقانه حال و هواي متفاوتي دارد و در واقع با توجه به بخش نخست اين كتاب بايد گفت ما با يك بچه مسلماني روبه‌رو هستيم كه برادري‌اش را در بخش نخست ثابت كرده و حال از جامعه و برخي رخدادها انتقاد مي‌كند و همين طور عاشقانه‌هاي بسيار ملموس براي معشوقش هم سروده است. در اين دو فصل ما با شاعري روبه‌رو هستيم كه به قول محمدعلي بهمني: جسمم غزل است اما روحم همه نيمايي است در آينه تلفيق اين چهره تماشايي است ردپاي نگاه نو و جان و انديشه نيما را مي‌توان در غزل‌هاي امير مرزبان جستجو كرد و مهم‌ترين مولفه‌اي كه او از شعر نو به يادگار مي‌گيرد مبحث روايت است و مرزبان بخوبي از روايت به عنوان يكي از مولفه‌هاي شعر مدرن امروز در قالبي كلاسيك بهره مي‌گيرد. امير مرزبان وارد فضاي شكست و گسست روايت يا برخي بازي‌هاي پلي‌فونيك و چند صدايي نمي‌شود و البته به قول اخوان ثالث حواسش هم حسابي جمع است كه شعر را در حد روايت تنزل ندهد و بلكه روايت را در حد شاعرانگي بالا ببرد البته اين بهره‌برداري كاملا با آنچه شاعران همدوره و جوان ديگر او در غزل فرم، متفاوت و پست مدرن در يكي دو دهه اخير انجام دادند، متفاوت است. من بر اين باورم كه مرزبان وارد فضاي شكست و گسست روايت يا برخي بازي‌هاي پلي فونيك و چند صدايي نمي‌شود، اما همان‌طور كه نيما معتقد است شاعر امروز بيشتر از هر‌چيز بايد شبيه يك نمايشنامه‌نويس و داستان‌نويس باشد و روايت كند، شخصيت‌پردازي كند و... مرزبان چنين مي‌كند و البته به قول اخوان حواسش هم حسابي جمع است كه شعر را در حد روايت تنزل ندهد و بلكه روايت را در حد شاعرانگي بالا ببرد. اگر بخواهيم براي اين تئوري مثالي عيني از دفتر غزل كلام خدايان است ذكر كنيم بايد به شعر راوي در صفحه 159 اشاره كرد كه خودش شامل 4 روايت است و همچنين 2 شعر بعدي كه با عنوان راوي 7 و راوي آخر نامگذاري شده‌اند. در اين آثار همان طور كه از نامشان بر مي‌آيد مرزبان كاملا شروع به روايت مي‌كند، روايتي بر اساس ويژگي‌هاي يك نويسنده و نه شاعر، اما با منطق شاعرانه و مخيل و بر‌همين‌اساس هم شعر اين گونه آغاز مي‌شود: من راوي‌ام... تو شخصيت داستان من! انگار كن كه آمده‌اي در جهان من! با يك تم جنايي مبهم موافقي؟ يا يك رمانس عشق؟ بگو قهرمان من ... و اين شعر با گذشتن از چند ده بيت و با فضا سازي و شخصيت‌پردازي‌هاي جالب به آنجا منتهي مي‌شود كه جاي راوي و تو كاملا تغيير مي‌كند: ... تصميم دارد كه از همه شعر رد شود و در كتاب تازه‌تري در زمان ما ظاهر شود كه فلسفه و منطقي نداشت اصلا بگو كه آخر اين داستان ما خواننده‌اي كه شعر به جيب شما رسيد تو حكم مي‌دهي كه چگونه جهان ما مي ماند و به زندگي‌اش... نه از اين به بعد راوي شدن وظيفه تو، توي ماجراست! دفترهاي دوم و سوم اين مجموعه را مي‌توان موفق ترين بخش كتاب دانست كه بهترين غزل‌ها و آثار مرزبان مانند شعر معروف او يعني «داش آكل» را در خود جاي داده است كه اتفاقا در همين شعر داش آكل مرزبان يك بار ديگر توانايي خود را از بهره‌برداري متفاوت و دست بردن در يك فرامتن و برخورد متفاوت با آن را نشان مي‌دهد: تو فقط آري بگو! آن وقت مي‌بيني چطور... باخت در پايان قصه سهم كاكا مي‌شود آخر اين كوچه... حتي قصه‌ها خوش مي‌شوند! داش آكل زنده مي‌ماند... سر پا مي‌شود اما بخش پاياني كتاب كه شعرهاي سپيد او هستند اگرچه در مواردي بيانگر توانايي امير مرزبان در برخورد با زبان در فضايي باز و بدون محدوديت‌هاي شعر كلاسيك است، اما در عين حال تا حدود زيادي اين بخش را بايد نمودي از زندگي شخصي شاعر دانست كه شايد تعبير محراب شخصي براي آن بهترين صفت باشد. مرزبان در شعرهاي سپيدش گاهي حتي در تقطيع سطرها هم كم دقتي مي‌كند كه نشان از شناخت ناكافي و كم تجربگي او در اين قالب است و حتي خود شعرش را به گونه‌اي مي‌خواند كه با تقطيع‌هايش در تضاد است. به عنوان مثال: شاعري كه بوي نرگس و باران/ دارد با كلماتش يا تا مادر بزگ سوخته اش/ را بيرون كليسا در 2 نمونه بالا امكان ندارد شاعر چه از نظر معنايي و چه موسيقايي شعرش را آن گونه كه تقطيع كرده است بخواند و حتما در نمونه اول «دارد» و در نمونه دوم «را» هنگام خوانش بر خلاف آنچه نوشته شده است به سطر بالاي خود پيوند مي‌خورند. نكته پاياني آن كه در بخش سپيد رويكرد مرزبان، رويكردي «اليوت» گونه و خاصه «سرزمين هرز»گونه است و شعرهاي سپيد او مملو از اسم‌ها و شخصيت‌هاي خاصي هستند كه در برخي موارد حتي مخاطب خاص و منتقد ادبي هم با آنها ناآشناست و به نظر مي‌رسد نداشتن پانوشت و توضيحات در بسياري از شعرهاي اين بخش، درك و برقراري ارتباط با شعرها را واقعا به دشواري انداخته است؛ به عنوان مثال در شعر صفحه 302 كه اتفاقا يكي از موفق‌ترين شعرهاي او است و به «محمد دارا شكوه» تقديم شده است شايد بسياري از مردم و مخاطبان ادبيات اصلا ندانند دارا شكوه يكي از شاهزادگان و عارفان بزرگ هند است كه تلاش زيادي براي وحدت در اين كشور انجام داد و در نهايت شكست خورد و به دليل شيوه تعبيرش از حقايق و بي‌اعتنايي‌اش به علماي دين در زمان خودش كشته شد كه اگر اين موارد را هم نداند قطعا در خوانش شعر و برقراري ارتباط دچار مشكل خواهد شد. سينا علي‌محمدي گروه فرهنگ و هنر




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن