محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1797099471
امام علي(ع) در كنار پيامبر(ص)
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: امام علي(ع) در كنار پيامبر(ص)
امام علي(ع) اين افتخار را داشت كه از كودكي در خانه رسول خدا(ص) رشد يافت.1 در اين باره نقلهاي جالبي وجود دارد كه ابن ابي الحديد آنها را يكجا گرد آورده است؛ از جمله از زيد بن علي(ع) نقل شده است كه در آن دوران، پيامبر(ص) گوشت و خرما را در دهانشان نرم ميكرد تا خوردنش راحتتر شود، آنگاه آن را در دهان امام ميگذاشت.2 به دليل همين قرابت بود كه امام، نخستين كسي بود كه به رسول خدا (ص) ايمان آورد. او خود فرمود: «لم يسبقني الا رسول الله بالصلاه».3 در اين باره به قدري شواهد وجود دارد كه جاي هيچ گونه ترديدي را براي افراد منصف باقي نميگذارد.
درباره اسلام آوردن امام گزارش شده است كه پيامبر(ص) از او دعوت كردند تا اسلام را بپذيرد. اين امر بلوغ فكري امام را نشان مي دهد.4 مسعودي مي گويد: برخي سن امام را در وقت اسلام آوردن كم گفتهاند تا بگويند او در زماني كه اسلام آورد، طفلي بيش نبود.5 حقيقت آن است كه پيامبر(ص) قدرشناس اصحاب فداكار بود. زماني كه از جان گذشتگي امام علي(ع) را در همه صحنهها ميديد، چگونه ميتوانست او را همانند ديگران بداند؟ اين امر سبب شد تا در هر فرصت مناسبي، با فرمايشاتي كه درباره خصايص و ويژگيهاي آن حضرت ميفرمود، قدر و اعتبار او را به مردم بنماياند. اينها اموري است كه ما به عنوان «فضايل امام» در مصادر معتبر حديثي و تاريخي داريم.
بعدها، زماني كه كتابهاي حديث در قرن دوم تدوين شد، كساني كه جامع و راوي اين كتب روايي بودند، عمدتاً متاثر ازگرايشهاي عثمانيمذهباني بودند كه براي امام فضيلتي را تحمل نميكردند. به علاوه، آنچه را طرفداران اموي و عثماني در دوران بني اميه درباره خلفا و مدافعان صحابي آنها ساخته بودند، نقل مي كردند. بخشي از اين جعليات، اموري بود كه در اصل، از فضايل امام بود و به ديگران نسبت داده شده بود؛ اما اين تحريفات راه به جايي نبرد؛ زيرا تا حدي فضايل نقل شده امام جدي، و راويان آن مورد اعتماد بودند كه به هر روي در كتابها باقي ماند. در اين زمينه راويان كوفي نقش مهمي در حفظ اين فضايل داشتند.
احمد بن حنبل مي گويد: «آن اندازه كه براي علي فضايل صحيحه وارد شده، براي هيچ يك از صحابه وارد نشده است.»6 همو مي گويد: «انّ ابن ابي طالب لايقاس به احد».7 از ميان اين فضايل، رواياتي را مي توان مطرح كرد كه كوچكترين ترديدي در درستي آنها وجود ندارد. برخي از اين نقلها به قدري اهميت دارد كه به تنهايي قادر است شخصيتي عظيم از امام را در ديدگان پيامبر(ص) براي ما ترسيم كند.
ابو سعيد خدري مي گويد: «كان لعلي من النبي(ص) دخله ليست لاحد، و كان للنبي(ص) من علي دخله ليست لاحد غيره. فكانت دخله النبي(ص) من علي. ان النبي(ص) كان يدخل عليهم كل يوم:8 علي نزد پيامبر (ص) رفت و آمدي داشت كه كسي جز او نداشت. همين طور، پيامبر نزد علي رفت و آمدي داشت كه براي كسي جز او نبود. رفت و آمد پيامبر چنان بود كه هر روز بر آنها وارد مي شد.» زيد بن ثابت نيز به امام مي گويد: «و انت من رسول الله(ص) بالمكان الذي لايعدله احد».9 زيد زماني اين سخن را ميگويد كه سرسختانه از عثمان طرفداري مي كرد. همين سبب شده بود كه امام چنان رسول خدا (ص) را بشناسد كه ديگر اصحاب آن چنان معرفتي را نداشتند.10
يكي از شواهد اعتناي رسول خدا (ص) به امام آن بود كه دخترش فاطمه را كه از زنان برگزيده عالم بود، به عقد آن حضرت درآورد. پيش از آن ابوبكر و عمر به خواستگاري رفته بودند و حضرت قبول نكرده بود. زماني كه امام به خواستگاري رفت، آن حضرت پذيرفت و فرمود: «لست بدجال،11فاطمه از آن توست.» زماني كه امام با فاطمه ازدواج كرد، حضرت از او خواست تا خانهاي پيدا كند. حضرت خانهاي دور يافت. پس از ازدواج، رسول خدا (ص) ازآنها خواست تا نزد او باشند. اين كار با گذشت حارثه بن نعمان و واگذاري خانه اش انجام شد.12 شايد به همين دليل بود كه عبدالله بن عمر مي گويد: «اگر مي خواهيد موقعيت علي را نزد پيامبر (ص) بدانيد، موقعيت خانه او را نسبت به آن حضرت نگاه كنيد.»13
در جريان اخوت، پيامبر(ص)، علي (ع) را به عنوان «برادر» خود برگزيد.14 زماني كه رسول خدا (ص) خطبه مي خواند، امام علي(ص) در فاصله اي دورتر سخنان آن حضرت را بازگو مي كرد.15 و آنگاه كه پيامبر خشمگين ميشد، كسي جز امام جرأت سخن گفتن با وي را نداشت.16 مردم علي (ع) را واسطه خود در حل مسائلشان قرار مي دادند.17 سنيان از عايشه نقل كردهاند: «از زنان، فاطمه و از مردان، علي محبوبترين اشخاص نزد رسول خدا (ص) بودند.»18
رسول خدا (ص) در يكي از قطعيترين فضايل امام، يعني حديث منزلت، نسبت علي را با خود همچون نسبت هارون با موسي دانست.19 هر بار كه مشكلي پيش مي آمد و نياز به آن داشت تا كسي براي اصلاح كارها اعزام شود، پيامبر(ص) امام علي (ع) را ميفرستاد.20 از امام پرسيدند: «چگونه است كه شما بيش از ديگر صحابه حديث نقل ميكنيد؟» فرمود: «لاني كنت اذا سألته انباني و اذا سكت ابتداني:21زيرا زماني كه از آن حضرت ميپرسيدم، به من علم ميآموخت و زماني كه ساكت ميشدم، حضرت خود آغاز سخن ميكرد.» و ميفرمود: «من به نكته مجهولي برنخوردم، جز آنكه دربارهاش از پيامبر(ص) پرسيدم و پاسخش را در خاطرم نگه داشتم.»22 و مي فرمود: «هر چه از رسول خدا (ص) شنيدم، حفظ كردم و هيچ گاه چيزي را فراموش نكردم.»23 امام در نامهاي نوشت: «انا من رسولالله كالصنو من الصنو و الذراع و العضد:24 من و پيامبر(ص) چون دو شاخهايم از يك درخت رُسته و چون آرنج به بازو بسته» و ميفرمود: «من همچون نوزاد شتري كه دنبال مادرش ميرود، دنبالهرو پيامبر بودم.»25 و ميفرمود: «اني لم ارد علي الله و لا علي رسوله ساعه قطّ: من حتي لحظهاي در مقابل خدا و رسول اظهار مخالفت نكردم.»26
در موضوع اعلام برائت، خداوند به رسولش فرمود: «اين پيام را يا بايد خودت به مردم ابلاغ كني، يا كسي كه از تو باشد.» به همين دليل بود كه آن حضرت، ابوبكر را از نيمة راه باز گرداند و پيام را به امام علي(ع) داد تا در روز حج اكبر بخواند.27
امام در خطبه قاصعه درباره نزديكي خود به پيامبر(ص) جملات زيبايي دارد: «شما ميدانيد مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خويشاونديام با او در چه نسبت است. آنگاه كه كودك بودم، مرا در كنار خود مينهاد و بر سينه خويشم جا ميداد و در بستر خود ميخوابانيد؛ چنان كه تنم را به تن خويش ميسود و بوي خوشش را به من ميبويانيد. و گاه بود كه چيزي را ميجويد و سپس آن را به من ميخوارانيد. از من دروغي در گفتار نديد و خطايي در كردار نشنيد.
هنگامي كه از شير گرفته شد، خدا بزرگترين فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشين او فرمود تا راههاي بزرگواري را پيمود و خويهاي نيكوي جهان را فراهم نمود. و من در پي او بودم، چنان كه شتر بچه در پي مادر. هر روز بر من از اخلاق خود نشانهاي بر پا ميداشت و مرا به پيروي آن ميگماشت. هر سال در حرا خلوت ميگزيد، من او را ميديدم و جز من كسي وي را نميديد. آن هنگام جز خانهاي كه رسول خدا (ص) و خديجه در آن بود، در هيچ خانهاي مسلماني راه نيافته بود و من سومين آنان بود. روشنايي وحي و پيامبري را ميديدم و بوي نبوت را ميشنودم.»28
امام آن چنان به رسول خدا (ص) نزديك بود كه ميفرمود: «به خدا سوگند آيهاي فرود نيامد، مگر آنكه من آگاهم كه درباره چه و در كجا نازل شده است.»29 ابن عباس ميگويد: «خداوند سورهاي را فرود نفرستاد جز آنكه علي امير و شريف آن بود. خداوند اصحاب را معاتبه كرد، اما درباره علي جز به نيكي چيزي نفرمود.»30
احمد بن حنبل درباره شگفتي كساني كه از اينكه علي قسيم بهشت و جهنم باشد، ميگفت: مگر روايت نشده است كه رسول خدا (ص) به علي فرمود: «لا يحبك الا مومن و لا يبغضك الا منافق»؟ گفتند: آري. گفت: «از آنجا كه مومن جايش در بهشت است و منافق در آتش، بنابر اين علي تقسيم كنندة بهشت و جهنم است.»31 عمر بن عبدالعزيز ميگفت: «اگر اين مردم نفهم، از آنچه ما درباره علي ميدانستيم، آگاه بودند، دو نفرشان از ما متابعت نميكردند.»32 سلمان ميگفت: «اگر علي از ميان شما برود، كسي نيست تا از اسرار پيامبرتان براي شما بگويد.»33 ابن ابي الحديد به درستي ميگويد: «هيچ كس به اندازه ابوطالب و فرزندانش، علي و جعفر، پيامبر (ص) را ياري نكردند.»34 زماني كه كسي به خاطر مسألهاي از امام، نزد رسول خدا (ص) شكايت كرد، آن حضرت سه بار فرمود: «علي را راحت بگذاريد، فانّ علياً منّي و أنا منه و هو وليّ كل مؤمن». 35
امام در شب هجرت جان پيامبر (ص) را نجات داد.36 در بدر نزديك به سي تن از مشركان را به قتل رساند. در اُحد، در حالي كه بسياري از صحنه جنگ گريختند، در كنار پيامبر(ص) ماند و جان آن حضرت را نجات داد. يك ضربه شمشير علي در خندق، كه بر عمروبن عبدود فرود آمد، به گفته پيامبر(ص)، «برتر از عبادت جن و انس» دانسته شد. اين ضربت باعث شد تا دشمن به هزيمت كشانده شود.37
حضرت علي(ع) در اغلب جنگها پرچمدار سپاه اسلام بود.38 بي شك در ميان اصحاب، كسي دانش امام را نداشت. اين مطلبي است كه در كلام خود رسول خدا(ص) و اصحاب آمده و تاريخ نيز بر آن گواهي داده است. اين سخن رسول خدا (ص) كه فرمود: «انا مدينه العلم و علي بابها»، بهترين گواه بر اين مطلب است. سخن خود امام در بالاي منبر به اينكه: «سلوني قبل از تفقدوني»،39 نشاندهندة دانش برتر امام بود. اين ادعايي بود كه به قول سعيد بن مسيب، هيچ كس از صحابه جز امام آن را مطرح نكرد.40
رسول خدا (ص) امام را موظف كرد تا به مردم وضو و سنت تعليم دهد.41 عايشه ميگفت: علي اعلم الناس بالسنه.42 عطا از تابعين معروف ميگفت: علي فقيهترين فرد از ميان اصحاب است.43 عمر بن عبدالعزيز نيز، امام را زاهدترين اصحاب پيامبر(ص) خواند.44 در اين باب و خصايص و فضايل امام ميتوان صدها صفحه مطلب نوشت.
در كنار پيامبر(ص)
از آغاز، تربيت امام زير نظر مستقيم رسول خدا (ص) شروع شد و تا رحلت آن حضرت ادامه يافت. در تاريخ، كمتر زماني را ميتوان يافت كه علي(ع) در كنار پيامبر(ص) نباشد، يا صحنهاي با حضور آن حضرت تحقق پذيرد كه علي(ع) در آن حضور نداشته باشد. اگر بخواهيم از رابطه اخوتي كه بعدها بين پيامبر اكرم (ص) و علي (ع)، توسط خود رسول خدا به وجود آمد، تحليل واقعبينانهاي ارائه دهيم، بايد آن را نشاني از همدمي و همراهي مداوم اين دو در تمام ادوار زندگي بدانيم.
امام اين همراهي را در جملات متعدد و در قالب تمثيلات زيبايي بازگو مينمايد كه به ترتيب در خطبهها 190، 195 و 208 آمده است: «و لقد كنت اتبعه اتباع الفصيل اثر امه: من همچون نوزاد شتري كه به دنبال مادرش ميرود، پيرو و دنبالهرو پيامبر بودم.» نتيجه چنين پيوند عميق و محكمي در ميان آن دو، همان بود كه ميفرمايد : «اني لم ارد علي اللّه و لا رسوله ساعه قطَ: حتي لحظهاي در مقابل خدا و رسولش اظهار مخالفت نكردم.» اين نزديكي و قرابت فرصتي بود تا امام از درياي بيكران علوم و دانشهاي رسول خدا بهره وافي برگيرد، چنان كه ميفرمايد : «و كان لا يمرني من ذلك شيء الا سألته عنه و حفظته: به نكته مبهم و نامعلومي برنخوردم، جز آنكه درباره آن، از پيامبر پرسيدم و پاسخش را در خاطرم نگه داشتم.»
طبيعي است كه اگر پيامبر (ص) شهر علم باشد، علي(ع) بايد باب آن به حساب آيد؛ چرا كه او تنها كسي بود كه به طور مداوم و پيوسته، با چنان دريايي از علم، رابطه مستقيم داشت.
پيامبر (ص) علي را به برادري خويش برگزيد تا اين رابطه استوارتر شود و درمقام بيان اين همتايي و برادري فرمود : «علي مني» و جبرئيل گفت : «انا منكما». مردم كه چنين ارتباطي را ميديدند، علي را واسطه خود با پيامبر(ص) قرار داده، پرسشهاي خود را از طريق او، از حضرت ميپرسيدند. بنا به نقل از«الانساب الاشراف»، ابوسعيد خدري در توصيف اين رابطه ميگويد: «كانت لعلي دخله لم تكن لأحد من الناس: علي زمان ملاقات خاصي با پيامبر داشت كه براي هيچ كس ديگر چنين منزلتي وجود نداشت.»
وقتي از امام سؤال مي كردند كه چرا بيش از ديگر صحابه، از پيامبر (ص) حديث نقل ميكند، پاسخ ميداد: «براي اينكه وقتي من از او سوال مي كردم، او پاسخم را ميداد و وقتي من خاموش ميشدم، او خود آغاز به سخن ميكرد.»
از جمله شواهد ديگري كه به وجود چنين رابطهاي با پيامبر(ص) و آثار بارزش در علم امام گواهي ميدهد، آگاهي امام به شأن نزول آيات قرآني و تفسير دقيق آنهاست: «والله ما نزلت آيه اّلا و قد علمت فيما نزلت و اين نزلت: به خدا، آيهاي فرود نيامد، مگر آنكه آگاهم كه درباره چه و در كجا فرو آمده است.»
در سراسر دوراني كه پيامبر(ص) به تبليغ و اعلام رسالت اشتغال داشت، امام ميكوشيد تا ياوري فداكار براي آن حضرت باشد. وقتي فرمان انذار علني به پيامبر رسيد و او خواست خويشانش را به اسلام فرا خواند، علي به عنوان بازوي پيامبر(ص) مقدمات مجلس را تهيه ديد و خود در ميان آن جمع، اظهار وفادارياش را باز تاكيد نمود. هنگامي كه افرادي چون ابوذر، در مكه سرگشته به دنبال خانه پيامبر(ص) مي گشتند، علي(ع) به عنوان جواني شجاع با رعايت تمام شيوههاي دقيق حفاظت، آنان را مخفيانه به محل زندگي رسول خدا مي برد. وقتي پيامبر(ص) گرفتار محاصره اقتصادي و قطع روابط خانوادگي با قريش شد و در شعب ابي طالب محصور گشت، علي(ع) با هزاران زحمت و با طي راههاي صعب و دشوار، به تهيه مواد غذايي براي پيامبر(ص) و ديگر همراهان ميپرداخت. زماني كه پيامبر(ص) به سوي طائف و ديگر نقاط حومه مكه ميرفت، تا وظيفه خويش را در ابلاغ پيام الهي به انجام رساند، اين علي (ع) بود كه همراه او مي رفت تا پيامبر (ص) تنها نماند و او را در مشكلات و گرفتاريهاي احتمالي ياري رساند.
مشركان كه تحت فشار تبليغ اسلام قرار گرفته و ادامه كار رسول خدا(ص) را موجب اضمحلال قدرت خويش ديدند، دست به توطئه قتل پيغمبر زدند. حضرت علي با پيامبر(ص) طرحي را براي مقابله با اين توطئه ريختند؛ طرحي كه نياز به فداكاري داشت. علي آنقدر عاشق پيامبر (ص) بود كه از جان و دل پذيرفت تا خود را در معرض خطر قرار دهد و پيامبر (ص) را از خطر برهاند.
هنگامي كه پيامبر(ص) به مدينه هجرت فرمود، از آنجا كه علي(ع) نزديكترين فرد به رسول الله بود، علاوه بر وظيفهاي كه در جهت بازگرداندن امانات مردم (كه نزد پيامبر بود) داشت، به همراه خانواده پيامبر(ص) كه در ميان تهديد مشركان گرفتار بودند، پس از چند روز به طرف مدينه به راه افتاد و پيامبر(ص) در نزديكي يثرب آنقدر تأمل كرد تا برادرش علي(ع) از راه برسد و به همراه او به مدينه وارد گردد.
اين روابط با ازدواج علي(ع) با دختر گرامي رسول خدا (ص)، فاطمه زهرا(س)، استحكام بيشتري يافت. ثمره اين ازدواج فرزنداني بودند كه پيامبر(ص) با تمام وجودش آنها را دوست داشت و اولاد خويش ميخواند، و اين تنها به خاطر فاطمه نبود كه به خاطر علي (ع) نيز بود.
پي نوشتها:
1. انسابالاشراف، ج 2، ص90
2. شرح نهج البلاغه، ج13، ص201 ـ 198
3. نهج البلاغه، خطبه131
4. المعيار و الموازنه، ص69، 68 انساب الاشراف، ج 1، ص112
5. التنبيه و الاشراف، ص 198
6. مناقب احمد بن حنبل، ابن جوزي، ص 160؛ طبقات الحنابله ج1، ص319
7. مناقب احمد بن حنبل، ص163
8. المصنف، عبدالرزاق، ج10، ص140؛ انساب الاشراف، ج 2، ص98 و در پاورقي از: تاريخ دمشق، ج 38، ص33؛ امالي ابن الشيخ، ص33، حديث سوم مجلس27
9. الفتوح، ج2، ص165
10. نك: سبل الهدي و الرشاد، ج 6، ص 642
11. طبقات، الكبري، ج 8، ص 22. اين سخن را به دو صورت ميتوان خواند:ِ «لستُ» و «لستَ» ابن سعد به صورت اول خوانده و تفسير كرده است كه من دجال نيستم؛ يعني قبلا وعده فاطمه را علي داده بود. كاوشي در روايات خواستگاري نشان ميدهد كه هيچ صحبت وعده نبوده است. بنابراين معناي سخن پيامبر چيست؟
12. طبقات الكبري، همان
13. انساب الاشراف، ج2، ص181 ـ 180
14. صحيح ترمذي، ج13، ص170؛ المصنف، ابن ابي شيبه، ج12، ص62، 82؛ المستدرك، ج3، ص14؛ ربيع الابرار، ج1، ص807؛ انساب الاشراف، ج1، ص70، ج2، ص145
15. ربيع الابرار، ج 3، ص732
16. انسابالاشراف، ج2، ص107؛ المستدرك، ج3، ص130
17. التراتيب الاداريه، ج1، ص56ـ58
18. الاستيعاب، ج1، ص378؛ تاريخ جرجان، ص218
19. همانطور كه در متن اشاره شد، هيچ كس در اين حديث ترديد ندارد.
20. طبقات الكبري، ج7، ص435؛ التراتيب الاداريه، ج1، ص444 و 443؛ بحارالانوار، ج 38، ص75ـ73
21. انساب الاشراف، ج 2، ص98
22. نهجالبلاغه، خطبه 208
23. انساب الاشراف، ج 2، ص121
24. نهج البلاغه، نامه 45
25. تصنيف نهجالبلاغه، ص355
26. نهجالبلاغه، خطبه 195
27. انساب الاشراف، ج1، ص382 و ج2، صص123، 155
28. نهج البلاغه، خطبه 192
29. انساب الاشراف، ج2، ص99
30. معرفه الصحابه، ج1، ص298؛ المعجم الكبير، ج 11، ص 264؛ حليه الاوليا، ج1، ص64
31. طبقاتالحنابله، ج 1، ص320
32. ربيع الابرار، ج 1، ص 499
33. انسابالاشراف، ج2، ص183
34. شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 174
35. الامالي في آثار الصحابه، ص 80، و در پاورقي آن از: مسند احمد، ج 4، ص 437؛ صحيح ترمذي، ش 3796؛ مسند طيالسي، ش 829؛ خصأص علي (ع)، نسأ، ص 65؛ حليه الاوليا، ج 6، ص 294؛ المستدرك، ج 3، ص110؛ المعجم الكبير، ج 18، ص 128؛ و نك: الاستيعاب، ج 4، ص 322
36. انساب الاشراف، ج 1، ص 260
37. تاريخ مختصر الدول، ص 95؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 5، ص 7
38. انساب الاشراف، ج 2، ص91و 94؛ حياه الصحابه، ج 2، صص 515 ـ 514
39. نهج البلاغه، خطبه 189
40. تاريخ يحيي بن معين، ج 3، ص 143
41. طبقات الكبري، ج 4، ص 52
42 و 43 و 44. مقتل الامام اميرالمومنين (ع)، ص 107
يکشنبه|ا|14|ا|آبان|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]
-
گوناگون
پربازدیدترینها