واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: غزّالى در كتاب اربعین خود در این باره سخنى دارد كه مناسب است در اینجا آن را بیاوریم. شاید نثر آن کمی نامأموس باشد، ولی برای حفظ امانت عین عبارت را می آوریم. اگر ابهامی داشت با ما در میان بگذارید. «روح همان خود تو و حقیقت تو می باشد، همان چیزى كه از هر چیز بر تو پنهان تر، و تو به آن ناآگاه ترى! روح تو همان بُعد ویژه انسانى است كه منسوب و مضاف به خداوند است؛ چنان كه فرمود: "قل الروح من أمر ربى"، و فرمود: "ونفخت فیه من روحى." و این روح جز آن روح جسمانى لطیف است كه منشأ آن قلب است، و در سراسر اجزاء بدن در میان رگ هاى ضاربه منتشر، و حامل نیروى حس و حركت می باشد؛ چشم، بینائى خود را از او احساس می كند؛ گوش، شنوائى خود را از او درمی یابد؛ و همچنین سایر حواس و حركات و نیروهائى كه در وجود انسان متمركز است؛ چنان كه در و دیوار خانه از نور چراغ روشن می شود. این روح به انسان اختصاص ندارد، كه وى در این جهت با دیگر حیوانات شریك است، و این روح به مرگ از میان می رود و نابود می شود؛ زیرا آن عبارت است از بخارى كه اعتدال آن بر اثر اعتدال و انسجام أخلاط و عناصر مزاج است، و چون آن انسجام و اعتدال به پاشش و پراكندگى گرائید، آن بخار منعدم می گردد؛ مانند چراغ كه چون روغنش به اتمام رسد خاموش می شود. این روح بر اثر انقطاع غذا از حیوان به فساد و تباهى گراید و از او جدا شود، زیرا غذا در وجود حیوان به منزله روغن است چراغ را، و كشتن حیوان به مثابه فوت كردن به چراغ است؛ واین همان روحى است كه دانش پزشكى در ارزیابى و تعدیل آن تصرف دارد، و این روح، بار امانت و معرفت را نتواند حمل كند و آن روح كه حامل بار امانت است همان روح ویژه انسان است. و این روح ـ [یعنی روح مورد بحث] ـ هرگز نمیرد وبه مرگ جسم و روح حیوانى فناء نپذیرد، بلكه پس از آن یا در نعیم و سعادت بود یا در جحیم و شقاوت؛ كه این جایگاه معرفت است، و خاك جایگاه ایمان و معرفت را نتواند خورد. اخبار وآثار نیز گواه این مدعى می باشند، و شرع مقدس كشف حقیقت آن را تجویز ننموده است.» همان طور که در این عبارات دیدیم، جناب غزالی روح در "قل الروح من أمر ربی" را همان روحی می داند که به موجب آن انسان، از حیوان جدا می شود و به به واسطه آن مسئولت پیدا می کند و به بهشت و جهنم می رود، و به اصطلاح همان خود انسانی است. لازم به تذکر است که دیدگاه دیگری هم در این ارتباط وجود دارد که معتقد است روح در آیه فوق به معنای جنبه الهی و معنوی انسان است؛ امری که تنها در مؤمنان یافت می شود. توضیح ان که انسان از دو چیز مختلف آفریده شده، كه یكى در حد اعلاى عظمت، و دیگرى در حد ادنى از نظر ارزش. جنبه مادى انسان را گل بد بوى تیره رنگ، و به تعبیر قرآن، لجن تشكیل می دهد، و جنبه معنوى او را چیزى بوجود می آورد كه به عنوان روح خدا از آن یاد شده است. البته خداوند نه جسم دارد و نه روح، و اضافه روح به خدا به اصطلاح اضافه تشریفى است، و دلیل بر این است كه روحى بسیار پر عظمت در كالبد انسان دمیده شده است؛ همان گونه كه خانه كعبه را به خاطر عظمتش "بیت الله" مى خوانند، و ماه مبارك رمضان را به خاطر بركتش "شهر الله" (ماه خدا) مى نامند. در روایات اهل بیت آمده است که مراد از روح مخلوقی ارزشمند است که از ملائکه مقرب الهی هم بالاتر است و تنها در قلوب انبیاء و اوصیاء و مؤمنان جای می گیرد. کلینی در روایتی چنین نقل می کند: «علِیّ بنُ إِبراهِیم عن مُحمّدِ بنِ عِیسى عن یُونُس عنِ ابنِ مُسكان عن أبِی بصِیر قال: سألتُ أباعبدِاللهِ(ع) عن قولِ اللهِ عزوجلّ "یسئلونك عنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن أمرِ ربِّی"؟ قال: خلقٌ أعظمُ مِن جبرئِیل ومِیكائِیل كان مع رسُولِ اللهِ(ص) وهُو مع الأئِمّةِ وهُو مِن الملكُوتِ» یعنی ابوبصیر می گوید از امام صادق(ع) در باره آیه "یسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربی" پرسیدم، و ایشان فرمودند روح مخلوقی است که بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است. او با رسول خدا و ائمه اطهار است و از ملکوت می باشد.(الكافی، ج1، ص273، باب الروح التی یسدد الله بها الأئمة) در روایت دیگری امام صادق می فرمایند: «إنما الروح خلق من خلقه له بصر وقوة وتأیید یجعله الله فی قلوب الرسل والمؤمنین» یعنی روح مخلوقی از مخلوقات خدا است که بصر و قوه و تأیید دارد و خداوند آن را در قلوب رسولان و مؤمنان قرار می دهد.(بحار الأنوار، ج25، ص70) بعضی از آن به فطرت الهی انسان تعبیر کرده اند؛ و بر این اساس روح الهی همان است که هر کس به حسب ایمان و قابلیت خود آن را به همراه خواهد داشت، و به هر میزان از آن برخوردار باشد، به کمال رسیده است، و هر کس ایمان خود را از دست بدهد، آن را از دست خواهد داد. به همین دلیل قوس صعودى کمال این انسان به جائى می رسد كه جز خدا نمی بیند و به حد "قاب قوسین أو أدنی" می رسد؛ و قوس نزولیش آنقدر پست است كه از چهار پایان هم پائین تر خواهد شد ـ "بل هم أضل" ـ و این فاصله زیاد میان قوس صعودى و نزولى خود دلیل بر اهمیت فوق العاده این مخلوق است که اگر باشد آن، و اگر نباشد این خواهد بود. با این حساب، این روح نیست که عذاب می شود، بلکه این روح به نحوی حاکی از تأییدات الهی و کمالات معنوی انسان است. معذبین در جهنم از این روح خالیند، و یا لااقل آن حیثیتی از آنها عذاب می شود که از این تأیید الهی خالی است. با آرزوی توفیق. موسسه ذکر ـ قم. باستانی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 606]