واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: معادله تنگه هرمز و ذخاير استراتژيك نفت
تنگه هرمز آبراهي در جنوب ايران است كه خليجفارس را به درياي عمان پيوند ميدهد. اهميت تنگههرمز، عبور حجم وسيعي نفت و فرآوردهها از اين گذرگاه راهبردي است كه آن را به عنوان يكي از مهمترين مسيرهاي بينالمللي كشتيراني در جهان مطرح كرده است. طول اين آبراه 158 كيلومتر و عرض آن بين 56 تا 180 كيلومتر است. ژرفاي تنگه هرمز به دليل شيب تند كف آن از قسمت شمال به جنوب متغير است؛ به طوريكه در نزديكي جزيره لارك در حدود 36 متر و در ساحل جنوبي و در نزديكي شبه جزيره مسندم 180 متر است. البته قوس آن رو به شمال و به طرف درون فلات ايران قرار دارد و در نتيجه بيشترين خط ساحلي آن در راستاي كرانههاي ايران قرار گرفته است. اهميت تسلط بر اين منطقه، عرض كم مناطق قابل كشتيراني در تنگه هرمز است به طوريكه مناطق قابل كشتيراني تنگه هرمز در هر يك از خطوط رفت و برگشت 3 كيلومتر است كه از ميان جزيرههاي ايراني ميگذرد. البته بيش از يكصد تنگه ميان اقيانوسها و درياها و آبراهها در جهان وجود دارد كه عرض آنها كمتر از 40 كيلومتر است كه از اين ميان، چهار تنگه به لحاظ ميزان عبور كشتيها، اهميت اقتصادي، آسيبپذيري جغرافيايي و موقعيت استراتژيك نظامي از اهميت بيشتري برخوردارند كه تنگه هرمز يكي از آنهاست. تنگه جبلالطارق بين اسپانيا و مراكش، تنگه سفرو داردانل در تركيه و تنگه بابالمندب در سومالي هم سه نمونه ديگر است كه البته اهميت آنها كمتر از تنگه هرمز است. چرا كه حجم عظيم نفت و منابع ديگر انرژي از اين تنگه عبور ميكند و به لحاظ قرار گرفتن آن در منطقهاي پرتنش و استراتژيك، اهميت خاصي دارد. عبور و مرور نفتكشهاي سنگين در نزديكي كرانههاي شبه جزيره مسندم در جنوب تنگه صورت ميگرفت كه ژرفترين نقطه تنگه هرمز بود، به طوريكه راه عبوري نفتكشها و كشتيهاي سنگين در تنگه هرمز، از ميان جزيره قوئين كوچك و كرانههاي صخرهاي جزيره مسندم ميگذشت. اما در سال 1358 خورشيدي، دولت عمان به سازمان مشاوره دريايي بينالمللي (ايمكو) اعلام كرد كه نميتواند سلامت كشتيهايي را كه از ميان صخرههاي جزيره قوئين كوچك و صخرههاي جزيره مسندم عبور ميكنند تضمين كند و درخواست كرد مسير كشتيراني شمال جزيرهالسلامه تا مرزهاي دريايي با ايران را به رسميت بشناسد. از آن سال تاكنون، دو مسير دريايي براي عبور نفتكشها در شمال و جنوب و به موازات هم در ميان جزاير قوئين كوچك و قوئين بزرگ و مرزهاي ايران و عمان در نظر گرفته شد.
براساس آمار موجود روزانه حدود 17 ميليون بشكه نفت خام از منطقه خليجفارس صادر ميشود كه تمام اين حجم از تنگه هرمز عبور ميكند كه البته بايد به اين ميزان نفت خام، بايد حجم عظيم فرآوردههاي نفتي، گاز مايع و ساير مايحتاج ضروري كشورهاي منطقه را نيز اضافه كرد. حدود 88 درصد نفت صادراتي عربستان صعودي، 90 درصد نفت صادراتي ايران، 98 درصد نفت صادراتي عراق و 100 درصد نفت صادراتي كشورهاي كويت و قطر از تنگه هرمز عبور ميكند. تا دو ماه پيش 99 درصد نفت صادراتي امارات متحده عربي هم از اين تنگه عبور ميكرد اما با افتتاح خط لوله حبشان – فجيره، اين ميزان به يك چهارم كاهش پيدا كرد. شرايط سياسي خاصي منطقه و جنگها و بحرانهاي مداوم طي سه دهه اخير موجب شده كشورهاي منطقه براي يافتن جايگزيني براي صادرات نفت خود به منظور عدم اتكا به عبور از تنگه هرمز تلاش كنند. جنگ ايران و عراق در دهه 1980 ميلادي، جنگ خليج فارس و حمله عراق به كويت و جنگ دوم خليجفارس كه به ساقط شدن صدام و تغيير حاكميت عراق منجر شد، موجب شده بود تا كشورهاي منطقه براي احداث خطوط لولهاي برنامه ريزي كنند كه نفت توليدي خود را بدون نياز به عبور از تنگه هرمز صادر كنند. تيره شدن روابط ايران و اروپا در سالهاي اخير و شدت گرفتن تحريمهاي اقتصادي بر ضد جمهوري اسلامي ايران كه اين بار صنعت نفت ايران را نشانه گرفته است موجب شد برخي از مقامات نظامي و حتي در مواردي برخي از مقامات سياسي ايران، از امكان بسته شدن تنگه هرمز توسط ايران سخن بگويند. البته تحريم نفتي ايران آغاز شد اما تهديد به بستن تنگه هرمز عملي نشد، هرچند كه اين تهديدات منجر شد پس از آغاز تحريم نفتي ايران، قيمت نفت كه به زير صد دلار سقوط كرده بود دوباره افزايش يابد. در همان زمان بود كه خطلوله حبشان – فجيره توسط امارات متحده عربي براي دور زدن تنگه هرمز افتتاح شد و برخي رسانهها در ايران نيز آن را حاصل تهديدات برخي مقامات نظامي و سياسي مبني بر مسدود كردن تنگه هرمز و در عين حال عملي نشدن اين تهديدات ارزيابي كردند و اينگونه نتيجه گرفتند كه خودمان موجب شدهايم كشورهاي منطقه به فكر دور زدن تنگه هرمز بيفتند. درحاليكه واقعيت اين است كه تلاش كشورهاي منطقه براي دور زدن تنگه هرمز از سالها پيش و جنگ ايران و عراق و به ويژه جنگهاي اول و دوم خليجفارس آغاز شده بود تا در شرايط ناامنيهاي موجود در منطقه بتوانند راههاي جايگزيني براي صادرات نفت خود پيدا كنند و همه تخممرغهاي خود را در يك سبد نپيچند. اما پرسشي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه آيا ايران ميتواند تنگههرمز را ببندد؟ طبيعتا از لحاظ نظامي، جمهوري اسلامي ايران از توانمندي لازم براي مسدود كردن تنگه هرمز برخوردار است اما واقعيت اين است كه مسدود شدن تنگه هرمز، پيامدهاي نظامي فراواني براي منطقه خواهد داشت و ايران نيز كه در تمام طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي تلاش كرده امنيت تنگه هرمز را حفظ كند در شرايط عادي درصدد تغيير اين شرايط برنخواهد آمد. اما از لحاظ حقوقي، بستن تنگه هرمز چه شرايطي دارد؟ براساس كنوانسيون 1958 يا كنوانسيون ژنو، اصل عبور بيضرر براساس قانون آبهاي سرزميني وضع شده بود. اين قانون اساسا همان اجازه عبور از طريق آبهاي ساحلي بود اما مرزبندي تنگهها توسط دولتها نميتوانست مانع از عبور كشتيها شود. در سال 1982 كنوانسيون 1982 يا حقوق درياها در سازمان ملل به تصويب رسيد. عبور ترانزيتي، يك رژيم حقوقي جديد براي اجازه عبور از تنگههاست كه در ناوبري بينالمللي مورد استفاده قرار ميگيرد. به همين دليل هيات نمايندگان ايرانيان در زمان امضاي كنوانسيون 1982 اعلام كرد تنها در مورد دولتهايي كه عضوي از كنوانسيون هستند خود را ملزم به رعايت مفاد اين معاهده در زمينه عبور ترانزيتي از تنگه هرمز ميداند. به همين دليل كشوري مثل آمريكا كه اين كنوانسيون را نپذيرفته ميتواند مشمول التزام ايران نباشد.
البته ايران نيز اگرچه اين كنوانسيون را در همان سال امضا كرده اما هنوز آن را به تصويب مجلس شوراي اسلامي نرسانده و براساس قواعد بينالمللي، تعهدات دولتها در دوره زماني بين امضا و تصويب يك توافقنامه اين است كه آنها بايد از هرگونه اقدام جدي مغاير با مفاد توافقنامه پرهيز كنند يا در صورت مخالفت با آن، امضاء خود را پس بگيرند. اما آنچه در مورد تنگه هرمز اهميت دارد اين است كه تهديدات ايران به بستن تنگه هرمز، بيشتر حالت رواني دارد و ايران قصد ندارد شرايط منطقه را جنگي كند، چرا كه پيامدهاي فراواني براي كليت منطقه دارد. حالت رواني حاصل از اين تهديدات، اگر هم هيچ فايدهاي نداشت، باعث شد تا قيمت نفت پس از آغاز تحريم نفتي ايران افزايش يابد. در حقيقت غرب تمام جنبهها را براي آغاز تحريم نفتي ايران در نظر گرفت و تمام پيشبينيهاي لازم را براي جلوگيري از افزايش قيمت نفت پس از آغاز تحريم نفتي ايران انجام داد و به همين دليل در نخستين روزهاي آغاز تحريم نفتي ايران، هيچ شوك اساسي به قيمت نفت وارد نشد. اما چند روز بعد، هيجانات رواني ناشي از تهديد برخي مقامات نظامي ايران مبني بر بستن تنگه هرمز، افزايش قيمت نفت را سبب شد. در همين زمان بود كه خبر افتتاح خط لوله حبشان – فجيره در امارات عربي متحده منتشر شد كه اگرچه توان انتقال حجم بالايي از نفت را نداشت اما از لحاظ احساس امنيت رواني ناشي از پيدا شدن مسيري جايگزين براي تنگه هرمز، تهديدات در مورد بستن تنگه هرمز را كمرنگ تر كرد و آثار آن را بر قيمت نفت كاهش داد تا قيمت نفت در همان مرحله به ثبات نسبي برسد. البته در اين ميان نكته ديگري هم وجود دارد كه تا حد زيادي مغفول واقع شده و آن ذخاير نفت خام دنيا است كه در صورت بروز هرگونه اختلال در عرضه نفت ميتواند كمبودها را جبران نكند. هماكنون براساس آمار موجود، ذخاير نفت خام دنيا 4 ميليارد و 600 ميليون بشكه معادل مصرف 54 روز كل دنيا است كه موجب ميشود كمبودي در بازار نفت جهان ايجاد نشود. با توجه به كاهش ميزان توليد و به تبع آن صادرات نفت ايران، جبران كمبود 2 ميليون بشكه نفت صادراتي ايران نيز كار چندان دشواري براي مصرفكنندگان نيست و اگرچه ممكن است در كوتاه مدت، توقف عرضه نفت ايران خللي در بازار ايجاد كند اما در ميان مدت از طريق ذخاير استراتژيك جبران خواهد شد. ضمن اينكه نبايد فراموش كرد كه كشورهايي همچون ليبي و عراق دوباره و اين بار پرقدرت تر از گذشته وارد معادلات بينالمللي نفت شدهاند و با افزايش توليد، نقش استراتژيكي در بازار جهاني انرژي ايفا خواهند كرد. در چنين شرايطي كه توان توليد ايران نيز به مرور زمان كاهش يافته، بهترين راهكار، جلوگيري از راديكال شدن وضعيت منطقه و تلاش براي حفظ ثبات و امنيت و تداوم مذاكره با كشورهاي غربي است چرا كه با شرايط كنوني توليد نفت ايران و ذخاير استراتژيك جهان، راديكال شدن اوضاع چندان به سود ما نخواهد بود.
پنجشنبه|ا|13|ا|مهر|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]