تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):يك حديث بفهمى بهتر است از آن كه هزار حديث [نفهميده] نقل كنى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796829325




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سيروس دين‌محمدي و عليرضا اكبرپور: ما را با شوت‌هايمان مي‌شناسند، بازيكنان امروزي را با ماشين‌هايشان


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: سيروس دين‌محمدي و عليرضا اكبرپور: ما را با شوت‌هايمان مي‌شناسند، بازيكنان امروزي را با ماشين‌هايشان
ليگ برتر - گفت‌وگو با دو ستاره اسبق استقلال. دين‌محمدي و اكبرپور از دوران اوج خود حرف مي‌زنند.عكس‌ها: نصير مقدري


حبيب افتخاري- امير‌عباس واسعي / «سيروس دين‌محمدي» و «عليرضا اكبر‌پور» بدون ترديد از بهترين بازيكنان استقلال در سال‌هاي بعد انقلاب هستند. دو آذري كه در دهه 70 به تيم محبوب پايتخت پيوستند و در عرصه‌هاي داخلي و بين‌المللي بخشي از بهترين خاطرات فوتبالدوستان و هواداران تيمشان را رقم‌زدند. خاطراتي كه هنوز باعث غرور ماست و متأسفانه ديگر تكرار هم نشده (مثل فينال آسيا)، درست مثل كيفيت فني اين دو، شوت‌هاي سيروس و سرعت عليرضا اين دو بازيكن سرشناس فوتبال در تمام سال‌هاي شهرت و حضور در اوج، هرگز اهل حاشيه نبوده و حالا هم كنار گود، بي‌سروصدا، پيگير نتايج و شرايط فوتبال و ليگ و تيم‌ملي هستند و كيست كه منكر ارزش نظرات اين پيشكسوتان ميدان ديده باشد...

*آقاي اكبر‌پور، همين اول مصاحبه بايد از شما خواهش كنيم كمي بلند‌تر صحبت كنيد. هميشه اين حجب و حياي شما در مصاحبه‌ها براي ما دردسر بوده!

اكبر‌پور: فقط در مصاحبه نيست، در همه اركان زندگي اين دردسر را داشته‌ام، حتي فوتبال! سال 1371 فيروز كريمي مرا به پاس آورد. روز اول سر تمرين جلو همه گفت خودت را معرفي كن، گفتم عليرضا اكبر‌پور از تبريز. گفت نشنيدم، بلندتر! تا 3 بار سعي كردم بلند‌تر بگويم و آقا فيروز قبول نكرد. به اكبر‌ يوسفي گفت تو خودت را معرفي كن، آقا چنان فرياد كشيد: «علي‌اكبر يوسفي از تهران» كه پرده گوشم داشت پاره مي‌شد! تازه من 5 متر آن طرف‌تر ايستاده بودم و يك هفته گوشم درد مي‌كرد!

*آخرش چه شد، بالاخره بلند صحبت كردي؟

اكبر‌پور: نه به خدا، همه زورم را زدم و داد كشيدم ولي آقا فيروز بي‌خيال شد و گفت برو بابا تمرينت رو بكن!

*چطور شد آمدي پاس؟

اكبر‌پور: در ماشين‌سازي بودم و آقا فيروز مرا خواست. پاس قهرمان ايران و آسيا بود و هر بازيكني دوست داشت در اين تيم بازي كند. آقا فيروز مرا آورد پاس و خودش رفت سپاهان!

*زياد پاس نبودي؟

اكبر‌پور: نه يك نيم‌فصل بودم ولي خدمتم درست نشد و برگشتم تبريز تا براي شهرداري بازي كنم. بعد خدمت هم دوباره برگشتم ماشين‌سازي.

*چرا خدمتت درست نشد؟

اكبر‌پور: بازيكنان نسل ما هر كدام 4، 5 سال خدمت كردند! دو سال در تيمي مي‌ماندي و بعد مي‌گفتند قبول نيست، دوباره دو سال بايد بروي تيمي ديگر! من آمدم پاس خدمت كنم، در تبريز برايم غيبت مي‌زدند!

*آخر چطور؟

اكبر‌پور: ببينيد من وقتي در تبريز بودم دفترچه آماده‌به‌خدمت گرفتم. پدرم دفترچه را داد به دوستش تا كارم را درست كنند و در همان تبريز بمانم، بازي و خدمت كنم. بعد ملاحي مرا خواست، گفتم دفترچه‌ام دست من نيست. گفت تو بيا تهران برايت يك دفترچه ديگر مي‌گيرم. آمدم تهران و با اين دفترچه جديد در پاس بودم، با آن دفترچه در تبريز غيبت مي‌خوردم! بعد در نيم‌فصل، گفتند برگرد تبريز، اين غيبت‌ها را حذف و اين مدت را برايت حساب مي‌كنيم. برگشتم تبريز ولي اين‌بار ملاحي يك نامه نوشت و به من اتهام زد كه كتمان حقيقت كرده‌ام و نگفتم 2 دفترچه داشته‌ام، در حالي كه خودش برايم دفترچه دوم را گرفت!

دين‌محمدي: حالا ماجرا‌هاي اضافه خوردن‌هاي بعد را بگو!

اكبر‌پور: من و سيروس با هم رفتيم شهرداري كه جزو خدمت سر‌بازي‌مان بود. شش صبح تا دو بعدازظهر در پادگان بوديم و بعدش بايد مي‌رفتيم سر تمرين، تازه هر اتفاقي مي‌افتاد برايمان اضافه خدمت مي‌زدند!

دين‌محمدي: يك‌بار سر يك بازي باران آمد و زمين خيس شد و تيم باخت، براي ما اضافه خدمت زدند كه تقصير شما بود! گفتند شهرداري از قصد زمين را آب داده تا خيس شود!

اكبر‌پور: قرار بود يك سال حضورم در پاس را حساب كنند، نكردند و يك سال هم اضافه خدمت برايم زدند! بعد چهار سال هم دوباره مرا كچل كردند و سه ماه فرستادند آموزشي!

دين‌محمدي: در بازي مقابل بهمن عليرضا كچل بود، آمد تو يك گل زد و يك پنالتي از خاكپور گرفت. من رفتم پشت ضربه همه از ترس نشستند روي زمين! باوركن پايم لرزيد. احمد سجادي دروازه‌بان ملي‌پوش و پنالتي‌گيري بود و دقيقه 1+90 ،ولي به هر حال گل شد و (2-2) كرديم.

اكبر‌‌پور: يوسف بخشي‌زاده، هم‌خدمتي من بود و 5 سال خدمت كرد! صبح ساعت شش مي‌رفتم او را بيدار مي‌كردم كه ماشين داشت. بعد يك ساعت تازه مي‌آمد و هوس كله‌پاچه مي‌كرد! بعد هم مي‌گفت برو پادگان جاي من امضا كن! يادش به‌خير صبح روز همان بازي با بهمن تمرين رژه داشتيم، از هفت تا دو بعداز ظهر و مدام تنبيه و كلاغ پر و... با پوتين و لباس خدمت رفتم سَر بازي.

*و نسل امروز با پورشه مي‌رود و تازه اين كيفيت فني آنهاست!

اكبر‌پور: اصلاً الان مگر فوتباليست‌ها خدمت مي‌كنند؟

*در بازي هنرمندان ديديم هنوز خيلي آماده‌تر از خيلي‌ها هستي!

اكبر‌پور: خيلي‌ها هنوز آمادگي و وزن ايده‌آل خود را حفظ كرده‌اند. سيروس هست، مهدي هاشمي‌نسب و خيلي‌هاي ديگر.

*شما هم خودتان را نسل سوخته مي‌دانيد؟ اگر الان بوديد چقدر دستمزدتان بود؟

دين‌محمدي: من بازيكن ماه فوريه آسيا شدم و گلم شد بهترين گل سال AFC،‌ استقلال هم قهرمان ايران بود و نايب قهرمان آسيا شد. آن وقت همان سال كل قرارداد من 15 ميليون بود كه تازه يكي از سه چك من هم پاس نشد!

*از آن زمان هنوز چكي دستتان مانده است؟

دين‌محمدي: آن زمان زياد متداول نبود كه چك به بازيكن بدهند.

اكبر‌پور: الان بازيكن اول نصف پولش را مي‌گيرد تا بعد مذاكره كند! الان چك مي‌گيرند كه متداول شده، زمان ما همه چيز زباني بود و در حد وعده. يك سال منصوريان گفت بمان استقلال، گفتم سپاهان اين قدر مي‌دهد ولي مهم نيست، مهم اين است كه اگر امسال من بمانم اين‌ها نه مرا بازي مي‌دهند و نه پولم را مي‌دهند. منصوريان گفت تو قرارداد ببند، اگر اين‌ها پولت را ندادند من از جيب خودم مي‌دهم. قرارداد بستم، من و فكري و منصوريان كه بزرگتر‌هاي تيم بوديم نفري 70 ميليون قرارداد‌مان بود و تا امروز هنوز 50 ميليونش را نديده‌ام! تازه آن 20 ميليون را هم صد هزار، دويست هزار دادند كه به هيچ‌جا نرسيد!

*با اين مشخصات كه داديد آن سال استقلال قهرمان هم شد!

اكبر‌پور: بله، مرا هم بازي ندادند، مثل پيش‌بيني‌ام.

*چرا منصوريان از جيبش پول شما را نداد؟

اكبر‌پور: داش علي مشتي است، هنوز وقت هست!

*شما در تبريز همسايه كريم باقري بوده‌ايد و خاطرات زيادي از دوره كودكي شما شنيده‌ايم...

اكبر‌پور: يك سال مادرم از مشهد برايم سوغاتي يك تفنگ ترقه‌اي خريد. آن‌قدر ذوق كردم كه يك بسته ترقه‌اش را نمي‌زدم تا تمام نشود، رفتم بيرون و كريم مرا ديد. تفنگ را به زور از دستم گرفت و پشت‌سر هم همه ترقه‌هايش را زد! بعد هم تفنگ خراب شد و داد به خودم! همين چند وقت قبل يكجا او را با پسرش ديدم كه يك تفنگ دستش بود، بلافاصله تفنگ را از پسرش گرفت و داد به من و گفت: «بيا، اين هم جاي آن تفنگي كه خراب كردم!»

*آقاي دين‌محمدي، چرا تراكتور‌سازي با ‌وجود اين همه استعداد بومي بايد سراغ غريبه‌ها برود؟ شما‌ها كجا هستيد؟

دين‌محمدي: مسئله من داستان دارد، سه سال تراكتور بودم و سال 1371 بانك تجارت تهران با 5/1 ميليون مرا خواست. هيأت‌مديره جلسه گذاشت و من گفتم شما 600هزار تومان بدهيد، من مي‌مانم. ندادند و من هم آمدم تهران، اين كدورت هنوز هم بعد دو دهه مانده و مرا نمي‌خواهند. يك دوره‌اي كه اصلاً كسي نمي‌خواست تراكتور از ليگ يك بالا بيايد. بعد هم كه به فكر تيم افتادند و ما اعلام آمادگي كرديم، ديگر اجازه نمي‌دهند برگرديم. اما در مورد بازيكنان و استعداد‌ها كه گفتيد بايد بگويم كار از ريشه خراب است. تيم‌‌ها ديگر براي نوجوانان و جوانان هزينه نمي‌كنند، همه حاضري‌خور شده‌اند و به جاي بازيكن‌سازي فقط مي‌خرند. يك زماني تبريز كلي زمين خاكي داشت ولي حالا يكي هم ندارد، كسي هم نيست كه برود در زمين‌هاي خاكي و محلي و مسابقات پايه دنبال استعداد بگردد. خود گوجا، من و حسندوست را اين‌طور پيدا كرد.

*اين خيلي مهم است كه مربي وقت بگذارد و برود دنبال استعداد‌ها، بعد هم براي پرورش آنها وقت و هزينه بگذارند.

دين‌محمدي: و ديگر هيچ باشگاه و مربي اين كار‌ها را نمي‌كند. ما باشگاهي هم بوديم مي‌رفتيم خاكي، حتي جريمه مي‌گذاشتند، بازمي‌رفتيم. آن جواني هم كه ما را مي‌ديد انگيزه پيدا مي‌كرد، ما دو تا چيز ياد مي‌گرفتيم و او هم همينطور. اصلاً من مي‌خواهم يك چيزي بگويم كه در آلمان ديدم، در ماينتز و آلمان با آن همه امكانات و استعداد گفتم شما چرا بازيكن خارجي مي‌آوريد؟ گفتند چون جوان 20 ساله ما خيلي زود صاحب پول و خانه و ماشين مي‌شود و اگر انگيزه و رقيب نداشته باشد پيشرفت نمي‌كند. ما خارجي مي‌آوريم تا او احساس خطر كند. آلمان بعد نسل ماتيوس افت كرد و نسل امروزش را اين‌طور بالا كشيد. حالا هم در تبريز و تراكتور بايد غيربومي باشد ولي چند نفر، آن هم براي انگيزه بومي‌ها.

*ولي سال قبل تراكتور‌سازي فقط يك بازيكن بومي داشت!

دين‌محمدي: بله متأسفانه حالا شنيدم امسال فولادگستر مي‌خواهد جوانان بومي را بياورد. خدا كند وگرنه اين استعداد‌ها هدر مي‌روند.

*اينكه تراكتور‌سازي بازيكن سرباز بگيرد خوب است يا بد؟

دين‌محمدي: خوب، چون دو سال مي‌آيد و به ما كمك مي‌كند، به شرطي كه سرتر از بچه‌هاي خودمان باشد و كاش هر شهري از جوانان خودش سرباز بگيرد.

*شما چطور سر از ماشين‌سازي درآورديد؟

اكبر‌پور: رفتيم جوانان و تست داديم و قبول شديم. آن زمان در همه تيم‌ها رسم بود آخر فصل 5 نفر از بهترين‌هاي جوانان مي‌رفتند با بزرگسالان تمرين مي‌كردند. اگر خوب بودند كه مي‌ماندند، اگر هم نمي‌توانستند خود را تا سطح بزرگسالان بالا بكشند مي‌رفتند تيمي پايين‌تر. من و جاويد شكري و استاداسدي اين طوري آمديم بزرگسالان، مثل سيروس و كريم در تراكتور.

دين‌محمدي: يكي از ايرادات آوردن مربي غير‌بومي به تراكتور اين بود كه طرف فقط مي‌خواست نتيجه بگيرد. مي‌رفت آدم‌هايش را مي‌آورد.

اكبر‌پور: او كه دلش براي تبريز و جوانان تبريز نسوخته، مي‌گويد بايد پول خرج كنيد و هيچ‌كس هم روي كارش نظارت نداشت كه چه كساني را آورد و آيا در تبريز مثلاً براي فلان پست بازيكني نبود كه X را مي‌آورد؟ ما نبايد روي كار مربي كه مي‌آوريم نظارت كنيم كه هر‌كس حقش باشد پول بگيرد؟ من سال اول آمدم استقلال و مرحوم حجازي قراردادم را 3 ميليون بست، آخر فصل كه ستاره شده بودم 500 هزار تومان پاداش داد اما اينجا فله‌اي بازيكن آوردند و ريشه جوانان تبريز را زدند.

دين‌محمدي: ديگر بحث دلالي و درصد‌ها را كه خود شما بهتر از ما مي‌دانيد! آوردن آن بازيكنان فقط براي دلال‌ها منفعت داشت، نه فوتبال تبريز و بچه‌هاي تبريز مجبور شدند قيد فوتبال را بزنند.

اكبر‌پور: كاري كرد كه تبريز شد تبعيد‌گاه! هرچه منشوري است آمد اينجا!

* شما دنبال مدرك مربيگري رفتيد؟

دين‌محمدي: بله، در كلاس A شاگرد اول شدم.

اكبرپور: ولي مربي منشوري را آوردند! هركس جايي نداشت آمد تبريز!

دين‌محمدي: يادم هست در كلاس B محصص استادمان كاري را گفت و من در عمل آن حركت را اجرا كردم. همانجا گفت اگر مربي خودش بتواند دستوري را كه مي‌دهد در زمين چمن اجرا كند، بازيكن حرف‌شنوي بيشتري دارد و حداقل اينكه نمي‌گويد اين كار غيرممكن است. به همين دليل مربياني كه خودشان بازيكن بزرگي بوده‌اند، كار راحت‌تري دارند.

* البته اين شرط لازم نيست براي مربيگري.

دين‌محمدي: شرط لازم كه هيچ‌كدام اينها نيست! ما بچه بوديم طرف مربي بود، ملي‌پوش شديم، بود و الان پيشكسوت هستيم باز مربي است! كي قرار است نوبت به ما برسد، با خداست! يك زمان مي‌گفتند برويد مدرك بگيريد، گرفتيم. حالا چه؟ به محصص گفتم جاي اين كلاس‌ها برايمان كلاس زيرآبي و ... (نمي‌شود نوشت!) بگذاريد تا ياد بگيريم چطور تيم بگيريم! وگرنه با سالم كار كردن هزار سال مربي نمي‌شويم!

* يك زنگ تفريح؛ چرا مهرداد ميناوند هميشه و همه‌جا از شما ياد مي‌كند؟!

دين‌محمدي: مهرداد زمان بلاژ هزار دلار مي‌داد تا با من هم اتاق شود! اين قدر در مصاحبه با خبرورزشي برايم كري خواند، الان كه هستم چرا نمي‌آيد؟ 10 بار زنگ زدم از ظهر، ترسيده مي‌گويد كار دارم! جرأت داري بيا!

* قضيه جاده مرزن‌آباد چيست؟

دين‌محمدي: به قد من گير داده، بيايد يك مرزن‌آبادي نشانش بدهم! اصل ماجرا براي منصوريان است كه درون تونل مي‌رود چراغ‌ها را خاموش مي‌كنند!

* ميناوند كلي خاطره از سوتي‌هاي شما برايمان تعريف كرده!

دين‌محمدي: متأسفانه سوتي‌هاي مهرداد را نمي‌شود نوشت!

* شما با ميناوند شوخي نداري؟

اكبرپور: نه، يادم نمي‌آيد.

دين‌محمدي: رفته بوديم سالن بازي‌هاي محلات، ديدم مهرداد دارد سرود ملي مي‌خواند! بعد هم آن را به حساب بازي‌هاي ملي‌اش گذاشت! اگر اين همه كه براي تقليد صدا وقت و انرژي گذاشته صرف فوتبالش مي‌كرد، الان 200 بازي ملي داشت!

* برويم سراغ بازي جوبيلو ايواتا، آخرين فينال آسيايي استقلال تا امروز.

دين‌محمدي: براي من آن بازي‌ها خاطرات خوبي شد ولي براي استقلال نه. آنها تيمي عالي داشتند، با لژيونرهايي كه در انگلستان و اسكاتلند بازي كرده‌اند. ما وقتي داليان را برديم، بچه‌ها فكر كردند كار تمام شده و ايواتا را هم مي‌بريم اما فاصله آنها زمين تا آسمان بود. روز فينال هم سهراب 3 كارته بود، برومند را هم ناصرخان نگذاشت و همه اينها اثر داشت.

* ظاهراً بعد از بازي با داليان حجازي در رختكن به دستيارش گفته به برومند بگو گل بد خوردي، او هم در جواب مي‌گويد جرأت داري در فينال مرا نگذار.

دين‌محمدي: ياد گذشته‌ها دردي را دوا نمي‌كند. ناصرخان كه رفته، پرويز هم اگر قدر خودش را مي‌دانست تا الان هم هنوز فيكس تيم ملي بود ...

* شما بهترين بازيكن ماه فوريه آسيا شديد.

دين‌محمدي: و گلم به داليان شد گل سال. تنها باري كه در عمرم سر فوتبال گريه كرده‌ام همان روز بود. من عالي بودم و استقلال باخت، حيف!

* الان ژاپن به كجا رسيده و ما كجا هستيم؟

دين‌محمدي: همان موقع جوبيلو همه تيم‌هاي ما را راحت مي‌برد. شايد در آن شرايط و جو ورزشگاه ما مي‌برديم ولي جرقه بود. واقعيت فوتبال ما با ژاپن قابل مقايسه نيست.

اكبرپور: آن روز پرسپوليسي‌ها هم ما را تشويق مي‌كردند. ما از حواشي لطمه خورديم و اگر قرار بود يك روز، يك‌بار ژاپن را ببريم، آن روز بود.

دين‌محمدي: وقتي گل زديم، نيمكت ما خالي شد، همه ريختند توي زمين و حالا مگر شما مي‌توانيد چنان جو رفاقتي در يك تيم درست كنيد؟

* همين ديشب يك تيم گل خورد، روي نيمكت سه نفر مي‌خنديدند!

اكبرپور: همه فوتبال شده پول، همه دنبال پول هستند و كسي به فكر تيم نيست.

دين‌محمدي: هيچ‌كدام اينها غيرت نسل ما را نداشتند. ما كمبودهاي امكانات و تجهيزات نسبت به ژاپن و ساير حريفان را با غيرت ايراني جبران مي‌كرديم. همه با هم رفيق بوديم و جان براي تيم و مردم مي‌داديم ولي الان فكر و ذكر بازيكن پول است، سال بعد كجا بيشتر مي‌دهند و ...

* حالا كه رفته‌ايم به سال 1378 ناخودآگاه پاي بازي معروف استقلال و سايپا هم وسط مي‌آيد!

دين‌محمدي: من آن روز گل زدم و قبول نمي‌كنم تباني بود ...

* خود بازيكنان رفتند از مرحوم حجازي حلاليت خواستند!

اكبرپور: من بغل زرينچه بازي مي‌كردم، بال راست و او پيستون بود. وقتي دقيقه 70 (1-3) جلو بوديم، حجازي گفت برو دفاع آخر، ديگر گل نمي‌خواهيم. جواد نرفت و من شاهد بودم كه گفت اگر مي‌خواستي دفاع آخر باشم از اول مرا مي‌گذاشتي!

* چرا تعويضش نكرد؟ از خاطره برومند و بازي ايواتا ترسيد؟

دين‌محمدي: الان نمي‌شود به صراحت گفت آن لحظه چه در ذهن حجازي گذشته، شايد تعويض نداشت، شايد از ذخيره‌ها مطمئن نبود.

اكبرپور: واقعاً نمي‌شود گفت حق با چه كسي است و آن لحظه هركس چه فكري كرده.

* برگرديم تبريز، هنوز اسم واسيلي گوجا زنده است، چرا؟

دين‌محمدي: اينكه او امثال ماها را از زمين‌هاي خاكي پيدا كرد را گفتم. كار بزرگ ديگرش رسيدن به استعدادها بود. تا آن روز كسي در تبريز معني تغذيه درست، استخر و سونا، آب درماني، اردو و خيلي چيزها را نمي‌دانست و طبعاً در هيچ تيمي هم اين نكات رعايت نمي‌شد. گوجا تفكرات حرفه‌اي را آورد و اهميت همه‌چيز را معلوم كرد. بعد آن ساير تيم‌ها و مربيان هم از او الگوبرداري كردند و اين‌جوري فوتبال تبريز جلو افتاد.

* تراكتور سال 1369 حتي مي‌توانست قهرمان ليگ هم بشود!

دين‌محمدي: يادش به‌خير، در تبريز (صفر-يك) جلو بوديم كه مرحوم نيك‌مهر اشتباه كرد و گل بدي خورد. بازي برگشت را هم در تهران باختيم...

اكبرپور: گوجا و بقيه مربيان هر روز در زمين‌هاي خاكي بودند و جمع شدن همين زمين‌هاي محلات يكي از عوامل ضعف فوتبال ما شده، ما حتي كفش درست و حسابي هم نداشتيم و يك جفت كفش را صدبار وصله مي‌زديم و چند سال مي‌پوشيديم. يادم هست 8 سال قبل لنگه كفشم وصله‌اش پاره شد. اميرحسين صادقي گفت پدرم كفاش است و برد درستش كند كه هنوز هم نياورده! و مجبور شدم كفش جديد بخرم.

* بهترين، زيباترين و مهمترين گلي كه براي استقلال زده‌ايد.

اكبرپور: سال 1376 در تهران با استقلال 1-5 تراكتور را برديم كه آن روز من 4 گل زدم. گل اولم در آن بازي خيلي زيبا بود، حساس‌ترين گل را هم در آسيا و نيمه‌نهايي به داليان زدم و البته گلي كه با آن دربي سال 79 را برديم. زيباترين گلم هم فصل 80-79 در دزفول به فولاد و ميرزاپور بود. از وسط زمين زدم توي گل. به العين امارات هم گل مهمي زدم.

دين‌محمدي: حساس‌ترين گل من همان گل 2-2 به عربستان و مقدماتي جام‌جهاني 2002 بود. زيباترين گل را به الهلال، جوبيلو ايواتا و نانت فرانسه (با تيم ملي) زدم و مهمترين گل عمرم هم همان گل مساوي به عربستان است.

* هافبك‌هاي امروزي خيلي توپ لو مي‌دهند در حالي كه نسل شما اين طور نبود.

دين‌محمدي: ببينيد، اولين وظيفه يك هافبك در زمين فوتبال حفظ توپ است و بعد تقسيم آن و پاس درست. شما اگر نتواني توپ را در اختيار بگيري كه ديگر امكان پاس درست يا شوت يا هر كاري ديگري وجود ندارد. ما اول كار اصلي‌مان را درست انجام مي‌داديم و بعد مي‌رفتيم دنبال تمرين مثلاً شوتزني يا تقويت گلزني‌مان.

* الان پرسپوليس با اين مشكل روبه‌روست.

دين‌محمدي: پرسپوليس كه اصلاً هافبك ندارد! حالا خوب و بد به كنار! ما در اروپا مي‌ديديم كه مربي هر تيم اولويت اول را به حفظ توپ مي‌دهد و هافبكي كه توپ لو مي‌داد، اصلاً جايي در تركيب نداشت. من خودم با يك درخشش در برابر بنفيكا به خاطر حفظ توپ و پاس درست، يك سال بيشتر در آلمان ماندم و قراردادم را تمديد كردند.

* اين ماجرا را از زبان فتح‌ا...زاده هم شنيده‌ايم كه به خاطر بازي خوب در تيم هفته جاگرفته‌ايد و قراردادتان با 300 هزار دلار افزايش تمديد شده.

دين‌محمدي: بله، چون وظيفه اول يك هافبك حفظ توپ و پاس صحيح است، نه شوتزني و گلزني و كارهاي تكنيكي.

* چرا لژيونرهاي استقلال مثل پرسپوليس در اروپا موفق نبودند؟

دين‌محمدي: عوامل و دلايل زيادي دارد اما در يك جمله به خاطر ضعف «منيجر» ما بود. من اگر منيجر مهدوي‌كيا را داشتم، 10 سال آلمان مي‌ماندم. فاضلي مثل عقاب بالاي سر بچه‌ها بود ولي منيجر ما اول سال كه پولش راگرفت، رفت و ديگر او را نديديم. در غربت و تنهايي آدم هزار تا مشكل دارد و كسي نبود حتي زبان ما را بفهمد و همه اين مشكلات را پرسپوليسي‌ها هم داشتند ولي فاضلي كنارشان بود و كمكشان مي‌كرد. اين چيزها خيلي مهم است، ما كسي را نداشتيم و همه ناراحتي‌ها را درون خودمان مي‌ريختيم. بعد در تمرين و مسابقه ضعف‌ها خود را نشان مي‌دادند.

* از نظر مالي برايتان خوب بود؟ شما مثل مهدوي‌كيا نكته‌اي براي افشاگري نداريد؟

دين‌محمدي: خدا را شكر بد نبود، اگر هم مشكلي بود بايد همان زمان مي‌گفتيم نه حالا!

* بهترين تصميم عمر شما آمدن به استقلال بوده است؟!

دين‌محمدي: بله و يك تصميم اشتباه در عمرم گرفتم كه برگشتن به تبريز از بانك تجارت بود. علي دايي و پيرواني اول سال 72 از تجارت رفتند پرسپوليس. بقيه پول بيشتر گرفتند و من و خطيبي نه دنبال پول رفتيم، نه پيشرفت! برگشتيم تبريز تا مثلاً به فوتبال شهرمان كمك كنيم ولي نه فقط قدرمان را ندانستند، بلكه كلي هم اذيتمان كردند! اگر همان زمان مي‌رفتم استقلال، خيلي جلوتر مي‌افتادم. مرحوم حجازي چقدر گفت نرو تبريز...

* وقتي به استقلال آمدي كه 28 ساله شده بودي.

دين‌محمدي: خيلي‌ها به حجازي ايراد گرفتند. او هم گفت اول نوازي و اگر نيامد دين‌محمدي را مي‌آورم. البته هر دو را مي‌خواست و آورد ولي مجبور بود سر و صدا را بخواباند. همان بازي اول با نيروي هوايي عراق سه نفر را دريبل كرديم و گل زدم تا هواداران نظرشان عوض شد و قبولم كردند. حقانيت و انتخاب درست حجازي هم ثابت شد. آن مرحوم هركس را بهتر بود در تركيب مي‌گذاشت و حق كسي را پايمال نمي‌كرد.

اكبرپور: بهترين تصميم عمر هر بازيكن آمدن به استقلال و پرسپوليس است و كسي كه پيشنهاد داشته باشد، ‌معطل نمي‌كند. حالا اگر اينجا موفق نشدي، تقصير و كم‌كاري خودت بوده وگرنه فرصت را كسي از دست نمي‌دهد. البته اين را هم بگويم كه بدترين تصميم عمر من هم «ماندن» در استقلال بود! آن سال آخر، يك پيشنهاد عالي از تيمي ديگر هم داشتم و مي‌دانستم مي‌خواهند خرابم كنند ولي همانطور كه گفتم، منصوريان مرا سياه كرد! (خنده جمع)

* براي شوتزني تمرين اختصاصي مي‌كردي؟

دين‌محمدي: من آمدم استقلال يك دوچرخه ثابت خريدم و از تمرين مي‌آمدم منزل تازه مي‌رفتم روي آن، آنقدر ركاب مي‌زدم كه خون دماغ مي‌شدم. در تپه‌هاي داووديه زير لباسم وزنه به پاهايم مي‌بستم تا عضلاتم تقويت شود.

* چرا؟ چرا اين همه تمرين؟

دين‌محمدي: چون به ما ياد داده بودند هويت يك بازيكن فوتبال اوست. وقتي بزرگي را مي‌ديديم همه مي‌گفتند: «ياد آن گل بخير» يا «چه هدهايي مي‌زدي»، هركس به يك افتخار‌آفريني بزرگ يا يك توانايي‌اش مشهور مي‌شد و مردم با ديدنش ياد آن توانايي مي‌افتادند نه مثل حالا كه طرف را اصلاً كسي نمي‌شناسد ولي همه مي‌گويند «پورشه را ببين»! ما را به شوت‌هايمان مي‌شناختند، اينها را به ماشين‌هايشان! مگر بكام مو‌هايش را نتراشيد؟ گفت مردم مرا بايد به خاطر فوتبالم دوست داشته باشند، نه خوش‌تيپي يا مو‌هايم.

*واقعاً كاش نسل امروز هم اين‌طور فكري مي‌كردند!

دين‌محمدي: ساعت 4 عصر در تبريز و سر تمرين بودم كه خبر رسيد به تيم‌ملي دعوت شدم. گفتند فردا ساعت 9 صبح بايد آزادي باشيد. يك رنو 5 داشتم و در حالت عادي راه نمي‌رفت چه برسد به جاده! به دكتر ذوالفقار‌نسب (مربي‌مان) گفتم به مايلي‌كهن زنگ بزند و بگويد، اجازه دهند عصر خودم را معرفي كنم ولي اخلاق مايلي‌كهن را همه مي‌دانستند! خلاصه 10 شب از تبريز راه افتادم و با يك گوني تخمه 6 صبح رسيدم. حالا عصر قبل، تمرين كرده بودم و بي‌استراحت، رفتم حمام عمومي ميدان انقلاب و دو ساعتي خوابيدم و ساعت 8 راهي آزادي شدم. حالا نگاه كنيد چه امكاناتي در اختيار ملي‌پوشان امروز هست و قدرش را نمي‌دانند. بارها و بارها مي‌شد صبح زود مي‌رسيديم تهران و در چمن دور ميدان آزادي مي‌خوابيديم.

*شايد به همين دليل دوام داشتيد چون قدر موقعيت خود را مي‌دانستيد.

اكبر‌پور: فيلم دربي‌هاي زمان ما را ببينيد، آن چمن آزادي بود! توپ و كفش هم كه نداشتيم و ما با اين اوضاع مي‌رفتيم قهرمان مي‌شديم.

دين‌محمدي: يكي از دوستان از خارج برايم يك جفت كفش آ‌ل‌ اشپورت آورد و تا يك ماه به همه پُز مي‌دادم! رفتيم امارات، ديدم توپ جمع‌كن همان كفش را دارد! فراز فاطمي ديد و بعد از گلزني آمد به من گفت. من هم گفتم صدايش را درنياور!

*الان مشغول چه كاري هستيد؟

دين‌محمدي: سال قبل در كاوه بودم، امسال هم كه معلوم نيست!

اكبر‌پور: من سال قبل به دعوت پاشا‌زاده رفتم گسترش فولاد سهند در ليگ 2 تا كمك‌مربي شوم. در همان تمرين اول گير داد كه تو از همه آماده‌تري! بايد بازي كني و اين شد كه بازيكن - مربي بودم. تيم آمد ليگ يك و امتيازش را فروختند، ما هم دوباره نشستيم خانه!

*حرف ناگفته‌اي داريد؟

دين‌محمدي: نه؛ ممنون. ما آماده كمك به استقلال و تراكتور هستيم. انگيزه و تجربه‌اش را هم داريم،‌ اگر بخواهند!

اكبر‌پور: متشكرم.

***

خارج از محدوده

منصوريان: من همون گربه‌ام!

اكبر‌پور: سال 71 در پاس، وقتي فيروز كريمي رفت، مناجاتي مربي ما شد. او همزمان مربي تيم نيرو‌هاي مسلح هم بود و يك بازي دوستانه بين دو تيم گذاشت. عليرضا منصوريان آن روز‌ها از بنياد شهيد به تيم ارتش دعوت شده بود و در وسط ميدان يك بار از او رد شدم. بار دوم مثل گربه از پشت پريد روي سرم و گونه‌ها و گردنم را با ناخن محكم گرفت! همان‌طور 10 متر آويزان من بود! گفتم مگر گربه‌اي؟ سال بعد با پارس‌خودرو بازي داشتيم كه از پشت آمد و گفت منو مي‌شناسي؟ همون گربه هستم! اين داستان سال 74 در بازي استقلال - ماشين‌سازي هم تكرار شد!

***

پله كدومه؟

دين‌محمدي: در بازي با العين، حجازي، ايوب اصغر‌خاني را گذاشت تا عابدي پله را بگيرد. بعد از 10 دقيقه آمد و گفت: سيروس، پله كدومه؟ اينها كه همه سياه هستند!

اكبر‌پور: كرنر شد، حاجيلو از بيرون به حجازي گفت: بگو پنالتي نكنه. حجازي گفت: ايوب، پله رو ول كن! ايوب كه پله را نمي‌شناخت يكي‌يكي شماره‌ها را چك مي‌كرد كه 10 را پيدا كند! بعد از بازي در آسانسور هتل، با پله روبه‌رو شديم، تا ايوب را ديد گفت واي...!

دين‌محمدي: هر نقطه از منزل ايوب، عكس حجازي است. ما هم وقتي عكس‌ها را مي‌بينيم، ياد خاطرات مي‌افتيم و هر بار مي‌روي منزل ايوب، ناخودآگاه با حجازي احوالپرسي مي‌كني.

***

مگر فيكسي؟

دين‌محمدي: رمز محبوبيت حجازي، اخلاقش بود. رك بود و مرد. يك بار داشتم ماساژ مي‌گرفتم، آمد تو و گفت مگر فيكس هستي كه ماساژ گرفتي؟ هول شدم و گفتم نه آقا، خواستم آماده باشم تا اگر 2 دقيقه به من نياز بود، بروم خوب بازي كنم. حجازي گفت: بايد مثل اين تمرين كنيد تا مطمئن باشيد مربي هركس هست شما فيكس خواهيد بود.

اكبرپور: تازه آمدم استقلال و بعضي‌ها من و جاويد شكري را مسخره مي‌كردند. به حجازي گفتم ديگر نمي‌آيم، گفت صبر كن درستش مي‌كنم. فردا سر تمرين مهرانپور آمد توپ را از من گرفت و پاس داد، حجازي سوت زد. گفت: «مگر يار مقابل توست؟ مگر خودش چلاق است؟ مگر تو پله يا مارادونايي؟» بعد هم گفت توپ را بده اكبرپور و از آن به بعد ديگر كسي ما را اذيت نكرد.

***

غلط كردم ناصرخان!

دين‌محمدي: بازي با ابومسلم 1-2 باختيم. دقيقه 90 يك خطا بغل محوطه جريمه شد و حجازي هميشه مي‌گفت بفرست روي دروازه. سرژيك تيموريان آن روز پشت 18 ايستاده بود و مدام مي‌گفت بده من، بده من. خلاصه سياهم كرد و دادم، او هم شوت زد به ساعت ورزشگاه! ‌بازي كه تمام شد چون مي‌دانستم حجازي دعوا مي‌كند، در رختكن قايم شدم كه ناگهان پيدايم كرد! تا آمد بگويد مگر من نگفتم... شروع كردم به عذرخواهي كه غلط كردم ناصرخان!

***

ميري جايي كه بودي!

اكبرپور: بازي با شهرداري قبل از دربي بود. حجازي گفت استراحت كن ولي بازي مساوي شد و دقيقه 70 گفت برو تو. من هم رفتم و در صحنه‌اي با گلر تك به تك شدم، زدم خورد به تير و تازه ديدم فرد ملكيان خالي بوده و من نديده‌ام. بعد از بازي حجازي گير داد چرا پاس ندادي؟ هر چه گفتم به خدا نديدمش، فايده نداشت و گفت حالا نشونت مي‌دم! سال قبلش من پديده شدم و حجازي گفت برمي‌گردونمت همون جايي كه بودي! آقا هفته بعد در دربي مرا بازي نداد!

43 43

جمعه|ا|20|ا|مرداد|ا|1391





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن