واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رد پاهاي هولناک و ژانر خاموش
علي افشار جنايت يکي از دستمايههاي مهم سينمايي در همهي دوران بوده است و قطعاً هر جا پاي جنايت وسط کشيده ميشود سر و کلهي پليس هم پيدا ميشود، اما اگر ژانر جنايي - پليسي همواره پرمخاطب بوده، بيشتر از آنکه به خشونت موجود در قصه و فيلم مربوط باشد ناشي از وجه «هشداردهندگي» فيلم بوده است؛ در حقيقت هشدار، آن بُعد پنهاني است که يک فيلم جنايي - پليسي را از حد سرگرمسازيِ صرف بالاتر ميبرد و آن را در حد يک اثر اجتماعي ماندگار معرفي ميکند.بيش از 50 درصد توليدات سينمايي در بسياري از کشورهاي دنيا و بهويژه کشورهاي صاحبنام در عرصهي سينما، به ژانر پليسي و زيرشاخههايش مانند اکشن، تريلر و جنايي اختصاص دارد، اما در ايران ژانر پليسي اساساً پا نگرفته است. يکي از مسايل مهم براي رونق ژانر مهجور سينماي ايران ترغيب سينماگر و جرئت دادن به فيلمسازي است که نميداند آيا ميتواند توان خود را در اين ژانر بيازمايد يا نه، اما اين تنها فاکتور نيست. در اين بين، اين که چرا در سينماي ايران ژانر پليسي وجود ندارد از سه منظر قابل بررسي است: اول اين که در كل، سينماي ايران در کار با ژانرهاي سينمايي روال منطقي و تعريفشدهيي را دنبال نميکند و در چنبرهي فيلمهايي خاص گرفتار شده است به گونهيي كه حتي کمبود فيلم تاريخي، حادثهيي، کودک يا حتي ملودرام به چشم ميخورد. اكثر فيلمهاي اکران سالانهي سينماي ايران از حال و هواي يکسان برخوردارند و اگر قرار بر توفيق گيشه باشد بيشتر به سمت سينماي کمدي گرايش دارند.از نگاه دوم بايد به اين نکته اشاره کرد که محدوديتهاي عرفي و گاه امنيتي دست فيلمنامهنويس و سينماگر را براي بناي يک فيلم پليسي بر اساس نشانههاي باورپذير ميبندد و نتيجهي آن، توليد فيلمنامه و فيلمي ميشود که گرچه بايد قواعد ژانر پليسي را رعايت کند اما بنا به همين دلايل به توفيق نميرسد.اما منظر سوم به ناپختگي فيلمساز ايراني براي حرکت بر مسير اين ژانر و گسترش فيلمسازي در اين زمينه برميگردد، به اين معنا که سينماگري که ميخواهد قدمي در اين مسير بردارد آنقدر با انتقاد (و متأسفانه گاه استهزا) روبهرو ميشود که عطاي فيلمساز پليسي شدن را به لقايش ميبخشد و به سمت همان ژانرهاي آزمودهشده ميرود تا يا بر اساس باور کليشهيي (و پرورش کليشهپسندي) با پايينترين سطح پسند مخاطب همراه شود و فيلم گيشهيي مطمئن بسازد و يا جوابگوي آن چه باشد که سليقهي منتقد به او ميگويد.به اين خاطر شايد سخن گفتن از دلايل عدم توفيق ژانر پليسي در سينماي ايران به جايي نرسد چرا که زمينهيي براي اوجگيري اين سينما فراهم نيست؛ سينمايي که زماني «ساموئل خاچيکيان» يکي از بهترين کارگردانهايش بود و حالا اگر «محمدعلي سجادي»، «محمدحسين لطيفي» يا «فريدون جيراني» بخواهند در حوالي آن قدم بزنند بايد به منتقد، سينمادار و تهيهکننده پاسخگو هم باشند!ژانر پليسي به عنوان يك ژانر سينمايي ديناميك و درگيركننده - به اين علت كه اين توان را دارد كه حس ترس، دلهره، وحشت و نگراني را در مخاطب برانگيزاند و در ذات خود با باورهاي فطري و غرايز او در ارتباط است - آنقدر قابليت دارد كه حتي بتوان آن را در مواقعي كه سينما دچار بحران است به عنوان يك نسخه تجويز كرد و از آن به عنوان يك راه حل بهره برد. در سينماي خودمان هم مخاطبي را که صرفاً به دنبال انواع و اقسام کمدي است و جز کمدي براي ديدن فيلم ديگري پول بليت نميدهد ميتوان به ديدن فيلمهاي پليسي با گرايشهاي مختلف عادت داد و اينگونه به رقابت در ساخت فيلم پليسي و نتايج خوبي در اين زمينه دست يافت، چون اين ژانر قابليت جذب مخاطبان جوان را دارد؛ اما يکي از فاکتورهايي که در اين بين دست تهيهکننده و سينماگر را ميبندد اقتصاد فيلم در بخش توليد است، چرا که قاعدتاً يک فيلم پليسي پرخرج بايد با بودجهيي فراتر از يک فيلم کمدي موفق جلوي دوربين برود. نمونههاي واضح فيلمها يا تلهفيلمهايي که با نازلترين کيفيت ساخته و پخش شدهاند نشان ميدهند كه با سادهانگاري در ايجاد فضاي مورد نياز يک اثر پليسي نميتوان فيلم را به باور تماشاگري که نسخههاي خارجي چنين فيلمهايي در دسترس او هستند نشاند. در اين اوضاع و احوال اگر تهيهکننده با سرمايهگذاري زياد هم به سراغ توليد فيلم پليسي برود، اين حرکت تضميني به اندازهي تضمين موفقيت فيلم کمدي در گيشه نخواهد داشت؛ نمونهي آن را ميتوان در عدم توفيق فيلم خوشساختي چون «سنگ، کاغذ، قيچي» در گيشهي 86 جستوجو کرد، در حالي که انتظار زيادي به موفقيت اين فيلم ميرفت. با اين ديدگاه شايد نوعي حمايت از سوي نهادهاي وابسته به دولت بهترين راه حل باشد و البته اگر بُعد ريسکي قضيه و شرايط اکران را در نظر بگيريم بلافاصله ميتوان نمونههايي چون «خوابگاه دختران»، «قرمز» و «پارکوي» يا مجموعههاي پرمخاطب مهدي فخيمزاده در تلويزيون را مثال زد.آن چه مسلم است، در جامعهي امروز ايران به رغم وجود فضاي اخلاقي، مذهبي و عرفي، جرم و جنايت هم - مثل هر کشوري از دنيا - رخ ميدهد که بخشهايي از اين رد پاهاي هولناک را ميتوان در لابهلاي صفحات روزنامهها جستوجو کرد. در اين مسير، روزآمدي، پرهيز از کليشهها و البته دستيابي به يک ژانر پليسي با مختصات بومي - کاري که کيومرث پوراحمد بيش از يک دههي پيش به آن دست يافته بود - ميتوانند الگوهاي کاربردي جريانسازي را براي اين ژانر سينمايي خاموش به وجود آورند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]