واضح آرشیو وب فارسی:سافتستان:
به گزارش سافتستان: عقربههای ساعت روی دو عصر روز سه شنبه ۱۵ شهریورماه سال قبل آرام گرفته بود که اهالی ساختمان مسکونی در حوالی میدان آزادی متوجه فریادهای کمک خواهی زن میانسالی شدند که در همسایگیشان به تنهایی زندگی میکرد.
زن همسایه در حالی که سرش را به سختی از پنجره خانهاش بیرون آورده بود با گریه و زاری از مردم میخواست تا به دادش برسند. همسایهها به سرعت به کمک وی شتافتند اما با در بسته خانه او روبهرو شدند و موضوع را بلافاصله به پلیس اطلاع دادند.
دقایقی بعد مأموران پلیس پشت در واحد شماره ۴ این ساختمان حاضر شدند و وقتی دریافتند زن تنها در دامی اسیر شده، با کمک مأموران آتش نشانی با شکستن در، وارد خانه شدند. پلیس درنخستین اقدام دست و پای مهتاب ۴۵ ساله را که با طناب بسته شده بود، باز کرد. وی با صدای لرزان به پلیس گفت: من در این خانه به تنهایی زندگی میکنم. چندی پیش مرد جوانی به نام سیروس به عنوان نظافتچی پایش به این ساختمان باز شد. وی معمولاً هفتهای یک بار پلهها و پارکینگ را تمیز میکرد. من چند بار سیروس را هنگام نظافت دیدم. او سعی کرد خودش را به من نزدیک کند و با کارهایی که انجام میداد اعتماد مرا به خودش جلب کرد. وی بعد از مدتی پیشنهاد داد تا هفتهای یک بار هم خانه مرا نظافت کند. من که دیدم جوان ساده و کاری است، پیشنهاد او را قبول کردم.
سیروس دو بار به خانه من آمد و تمام وسایلم را تمیز کرد. امروز ظهر قرار بود لکه دیوارها را بگیرد. وقتی او به خانه آمد، من متوجه حرکات مشکوک او شدم. میخواستم علت را سؤال کنم که ناگهان با چاقویی که از آشپزخانه برداشت به من حمله کرد و خواست هیچ حرکتی نکنم. لحظاتی بعد او در را باز کرد و همدستش که پسر جوانی بود وارد خانه شد. من که از شدت ترس دست و پایم میلرزید، التماس کردم تا به من کاری نداشته باشند.
دو مرد خشن اول مقداری دستمال کاغذی در دهانم گذاشتند تا صدایم بیرون نیاید و بعد دست و پایم را با طناب بستند. آنها با تهدید چاقو از من خواستند تا محل نگهداری طلاها و اجناس قیمتی را به آنها نشان بدهم. دو جنایتکار تمام طلاهایم را که ۱۲ میلیون قیمت داشت به همراه لپ تاب و مقداری پول و اجناس قیمتی در ساکی که با خود آورده بودند ریختند. در حالی که من فکر میکردم آنها با سرقت اموال، خانه را ترک میکنند اما دو شیطانصفت به زور به من تجاوز کردند و بعد هم با کلید در را قفل کردند و پا به فرار گذاشتند. من با دست و پای بسته با زحمت زیاد خودم را به کنار پنجره رساندم و وقتی موفق شدم با دندانهایم دستمال کاغذی را از دهانم بیرون کشم با دندانهایم پنجره را باز کردم و از همسایهها کمک خواستم.
بعد از طرح این شکایت، پرونده برای رسیدگی با دستور قاضی پرونده از دادسرای جنایی در اختیار تیم زبدهای از کارآگاهان قرار گرفت. بررسیهای پلیس نشان میداد متهمان که از یکی از شهرهای غرب کشور هستند بعد از این سرقت متواری شدهاند، بدین ترتیب تحقیقات گستردهای را برای شناسایی و دستگیری دو سارق خشن آغاز کردند. همزمان با پیگیریهای پلیس، کارآگاهان دریافتند که متهم اصلی بعد از گذشت حدود یک سال از سرقت به تهران باز گشته است، بنابراین مأموران متهم را هفته گذشته در شورآباد ورامین دستگیر کردند. سیروس در نخستین بازجوییها با اعتراف به سرقت و انکار تجاوز گفت: من هنگام نظافت در خانه زن تنها، متوجه طلاها و اجناس قیمتی وی شدم، به همین خاطر موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و نقشه سرقت را طراحی کردیم و آن روز وقتی دست و پای او را با طناب بستیم، طلاها و اجناس قیمتی را سرقت کردیم. در حالی که متهم به دستور قاضی پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان قرار دارد، پلیس در تلاش است تا همدست فراری وی را دستگیر کند.
۱۸ تیر, ۱۳۹۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سافتستان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 427]