واضح آرشیو وب فارسی:ايران: ديدگاه اقتصاد بدون تحليل در رسانههاي گروهي
موسي محمدي
اقتصاد و ثروتشناسي (پلوتولوژي) شامل مباني و عوامل توليد، بازارهاي چهارگانه كار،كالا، پول و سرمايه است.
در هر كشوري بخشهاي مختلف مشغول ايجاد ارزش افزوده در روستا، شهر، دريا و خشكي هستند و شهروندان هم براي حداكثرسازي درآمدهاي خود تلاش ميكنند.اين عوامل توليد واقعي به اثربخشي خود ادامه ميدهند و ديگران هر طوري كه بخواهند ميتوانند ارزيابي كنند؛ نظر مثبت و منفي داشته باشند.منابع آب و خاك و نيروي انساني، مزيتهاي ملي و فراملي ثروتسازي و هم منابع اقتصاد به حيات واقعي خود يعني ايجاد ارزش افزوده استمرار ميبخشند و منتظر قضاوت درست يا نادرست ديگران نميمانند.
اين چهره واقعي ثروتشناسي و ثروتسازي است و چهره دوم را امروز بايد در تحليل و تبيين رسانههاي گروهي بررسي كنيم. اين رويكرد دوم ميتواند با اقتصاد واقعي تعامل مثبت و صداقت و اعتمادآفرين داشته باشد و گاهي هم ميتواند رويكرد منفي، سياهنمايي و كاذبسازي واقعيتها را نمايش دهد.
رسانههاي گروهي بويژه رسانهاي كه عنوان ملي را دارد بايد در اقتصادشناسي رويكردهاي سازندهاي ايفا كنند و اقتصاد را همراه با تحليلهاي صحيح ، علمي و مثبت به جامعه ملي، فراملي و جهاني بشناسانند.اقتصاد با تحليل و ويژگي رسانه گروهي دانشمحور، توسعهآفرين، صاحب انديشههاي پيشرفته و رويكردهاي همافزايي براي كمك به رشد توليد ثروت است و در مقابل آن اقتصاد بدون تحليل قرار دارد كه متأسفانه بخش اعظم رسانههاي گروهي در كشور به معرفي واقعيتها و سياستها و عملكردهاي اقتصاد ايران اسلامي رويكردهاي بدون تحليل دارند و نميتوانند و نميخواهند ويژگيهاي حال اقتصاد كشور را با تحليلهاي علمي، دقيق، صحيح، شفاف و صريح و با دادههاي عيني و درست به جامعه مخاطب خود ارائه نمايند.اقتصاد ايران در يك سال اخير در زيربخشهاي متنوع صنعتي، زراعي، بازرگاني، بينالمللي، تجارت خارجي و ترانزيت، اجراي قانون، هدفمندي يارانهها، عبور از آثار و پيامدهاي بحرانهاي اقتصادي غرب و اروپا و توسعه شاخصهاي عدالت اقتصادي و اجتماعي، شوراهاي استاني و عدالت سرزميني، مديريت قيمتها و... دستاوردهاي بيسابقه و كمنظيري داشته است و اين موفقيتها ادامه دارد، البته در اقتصاد كشورمان چالشهايي هم داريم كه غير قابل انكار است اما با آنچه رسانههاي گروهي مطرح و تبليغ و شانتاژ ميكنند متفاوت است. اگر اقتصاد ايران برخي مشكلات يا چالشها را نميداشت كه دولت براي رفع آنها سياستگذاري نميكرد.
رفتار رسانههاي گروهي با اين مسائل و موضوعات سه گونه بوده است:
1- برخي رسانههاي گروهي كه تعدادشان اندك و شايد انگشتشمار باشد تلاش كردند رويكردهاي تحليلي داشته باشند و مطالب و تبيينهاي خود را با دادههاي واقعي و درست ارائه كنند.
2- بخش مهمي از رسانههاي گروهي مكتوب و مجازي رويدادهاي تجربي دارند و هرگز به واقعيتهاي مثبت، سازنده و... اقتصاد كشور كاري ندارند، رشد اقتصاد ايران در كنار رشد منفي اقتصاد غربي و رشد پائين كشورهاي منطقه، عبور صادرات غير نفتي از مرز هدفگذاريهاي برنامه چهارم و پنجم وافزايش آستانه تحمل و ظرفيت بالاي توليد در كشور و جهاد اقتصادي و... هيچ جايگاهي در اين قبيل رسانهها ندارد.
اين قبيل رسانهها به سربازان پياده و مكتبهاي اقتصادي غربي و ليبراليسم اقتصادي تبديل شده و نقش شركتهاي مادرتخصصي شايعهپراكني منفي، سياهنمايي و تحليلهاي غيرعلمي، فلهاي و غيركارشناسي را ايفا ميكنند. در حالي كه درآمد ارزي كشور حدود سه برابر تقاضاي ارز است، هرگز تبيين علمي اين موضوع را در اين رسانهها نديديم. برعكس سربازان ليبراليسم سرمايهگذاري به تبليغ اهداف تئوريهاي اقتصادي تخريب خندق پرداختند و متأسفانه توانستند با جبهه رسانهاي گسترده در فرايندي ضد اقتصادي قيمت سكه و ارز را تا دو برابر هم افزايش دهند. جالب اين است كه تقريباً همه اين رسانهها از بيتالمال هم استفاده ميكنند.
3- برخي رسانههاي گروهي و ملي هم در عمل برنامههاي اقتصادي خود فاقد تحليل هستند و اين روش باعث ميشود كه در مواردي هم رفتارهاي متناقضي به نمايش بگذارند، براي نمونه از سه برابر بودن درآمد ارزي سالانه خبر ميدهند و در بخش ديگري از برنامههاي اقتصادي خود افزايش نرخ ارز و وضعيت سكه را تشويق و بسترسازي ميكردند.از طرف دولت اعلام ميشد كه سالانه 135 ميليارد دلار درآمد ارزي داريم، تقاضاي واردات هم به 50 ميليارد دلار بالغ ميشود و مشكلي از لحاظ تأمين ارز نداريم اما در بخش ديگري از رسانه، از طرف اعضاي اتاق بازرگاني تبليغ ميشد كه بايد نرخ ارز افزايش يابد چون تقاضا زياد است. اظهارات فعالان بازار سكه و طلا در يكي از شبكههاي راديويي اين روند را نشان ميدهد.در ضمن رسانه ملي هنوز برآورد دقيقي از نرخ واقعي ارز بر اساس قدرت برابري خريد ندارد. اين نرخ حتماً كمتر از يك هزار تومان براي هر دلار است. اما رفتارهاي رسانهاي بدون تحليل اين اجازه را نميدهد تا نرخ ارز به ميزان واقعي خود نزديك شود. يكي از مهمترين دلايل رشد سرسامآور نرخ ارز و سكه در يك سال اخير، رفتارهاي رسانهاي برونتحليلي بوده، آيا اين روندها ادامه خواهد داشت؟ اين موضوع حداقل ميتواند مبناي چندين پاياننامه و دانشنامه اقتصادي باشد. و حالا چند سؤال از رسانههاي گروهي
1) نرخ واقعي ارز براساس نرخ برابري خريد چقدر است و چرا؟2) چرا وقتي عرضه و ذخاير ارزي بالاست و تقاضا خيلي كمتر از آن وجود دارد، بايد نرخ ارز افزايش يابد؟3) چرا وقتي نرخ دلار در جهان با جايگاه متزلزلي روبهرو است در ايران تقويت ميشود؟4) چرا در مواقعي كه نرخ طلا در بازارهاي جهاني كاهش مييافت در ايران اين قيمت بيشتر ميشد؟5) آيا افزايش نرخ ارز به نفع اقتصاد ملي است؟6) چرا دستاوردهاي مثبت و بارز اقتصادي دولت را درست تحليل نميكنيد؟7) آيا سياهنماييها به نفع دشمن نيست؟
يکشنبه|ا|30|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]