محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروف‌ترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1797628441
چند روايت از امام رضا(ع) را در وبلاگستان بخوانيد
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: چند روايت از امام رضا(ع) را در وبلاگستان بخوانيد
گروه فضاي مجازي: بلاگر «حاج آقا مسأله» كه در سرويس‌دهنده بلاگفا به‌روز رساني مي‌شود، در جديدترين پست خود به بخش‌هايي از زندگي امام رضا(ع)، پرداخته است.
به گزارش خبرگزاري قرآني(ايكنا)، بلاگر در اين‌باره مي‌نويسد: «خادم امام(ع) درباره بخشي از رفتار و سلوك ايشان ميگويد: هرگاه امام تنها مي‌شد و از مسايل روزمره فارغ مي‌شد، اعضاي خانواده(بزرگ و كوچك) و اطرافيان را گرد ميآورد و با آنان سخن ميگفت و انس و الفت ميگرفت و هرگاه بر سر سفره حاضر مي‌شد خرد و كلان حتي كارگزار و حجام(حجامت كننده) را فرا ميخواند.»
«در روايتي ديگر، شخص امام به غلامان و كارگران خود اين‌گونه توصيه ميفرمايد: به هنگام غذا خوردن، اگر من بالاي سرتان هم ايستاده بودم، قبل از تمام كردن طعام از جاي خود بلند نشويد. خادم امام(ع) در ادامه روايت نقل ميكند: گاهي اتفاق ميافتاد كه امام بعضي از ما را صدا ميزد، ميگفتند آنها مشغول غذا خوردن هستند، ميفرمود: بگذاريد طعامشان را بخورند.»
بلاگر مي‌افزايد: «يكي از راويان نقل ميكند: در محضر امام رضا(ع) بودم و مردم در مورد حلال و حرام از ايشان سؤال ميكردند. ناگاه مردي وارد شد، سلام كرد و گفت: در برگشت از سفر حج موجودياش را گم كرده است، امام(ع) فرمودد بنشينيد، كم‌كم همه مردم رفتند و من و چند نفر ديگر مانديم.»
«امام(ع) به اندرون رفت و پس از چند لحظه در را بست و گفت: آن مرد خراساني كجاست؟
گفت: من اينجا هستم. امام دويست دينار به او داد و فرمود: برو كه همديگر را نبينيم. گويا اين حركت امام(ع) براي چند نفر حاضر موجب سوال شده بود. كسي ميپرسد: بخششها فراوان بود؛ پس چرا روي خويش از او برگرفتي؟ امام ميفرمايد: هرگز دوست نداشتم رنجش درخواست(پول) را در چهره او ببينم.»
نويسنده مي‌نويسد: «امام رضا(ع) وارد حمام مي‌شود. كسي كه آن حضرت را نميشناخت، از امام(ع) ميخواهد كه پشت او را كيسه بكشد و ايشان بلافاصله ميپذيرد و پشت او را كيسه مي‌كشد. اطرافيان متوجه شده به آن مرد يادآور ميشوند، احساس شرم و ناراحتي وجود او را فرا مي‌گيرد. اما امام(ع) همچنان مشغول است و مهربانانه از او دلجويي ميكند و به او آرامش ميدهد.»
براي مشاهده متن كامل مطلب اينجا را ببينيد!
شنبه|ا|10|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]
-
گوناگون
پربازدیدترینها