واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هیکلهای سیاهپوش غرق در «لذات جنسی» نمادی از خود هنرمندند و به نوعی بازتاب لذات فردی ناشی از آفرینش هنری. او در جواب به ابهام این سؤال به جملهای از کتاب... همنشین طبیعتگیاهان و حیوانات و سخت پوستان پوشیده از الماسمارتین هربرت رقیب شاو1، کارش را شوخی نمیگیرد. این هنرمند ساکن لندن، در کلکته به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانیاش در کشمیر سپری شد. در سال 2004 اولین نمایشگاه انفرادی خـــود را در گالــری ویکــتوریا میرو (yrellaG oriM airotciV) برگزار کرد. در جوانی تصمیم گرفت مشاغل موفق اجدادی اش (فرشبافی و جواهرفروشی) را رها کند؛ به مدرسه هنر رفت و در سال 2002 کارشناسی ارشد خود را از دپارتمان نقاشی کالــج «سنت مارتینز مرکزی» دریافت کرد. در سال 2004، پانزده تابلو را در مجموعه ای با الهام از هیرونیموس بوش2 با عنوان «باغ لذات زمینی» به نمایش درآورد. این تابلوها با استقبال فراوانی روبه رو شدند و تمامی آنها به فروش رسیدند. بزرگترین تابلوی این مجموعه از سوی موزه هنرهای مدرن (MOMA) خریداری شد. قطعاً تاکنون شاو تمامی درآمد این مجموعه را خرج کرده، اما مسلماً همه این پول صرف خرید گلهایی که همیشه استودیو اش را شبیه آلاچیقهای باروک کرده اند، نشده است. گمان میکنید چه چیزهایی برای ساخته شدن مجسمه بعدی شاو لازم است؟ اول، یک لابستر قالبریزی شده به صورت مجسمه. دوم، یک مؤسسه جواهرفروشی در تایلند و یک جواهرساز انگلیسی که سطح بدن لابستر را با یاقوت قرمز و انواع مختلف یاقوت کبود و الماس سیاه و طلایی بپوشاند تا آن را شبیه یکی از مغشوشترین تخیلات جی .کی.هایزمن3 (نویسندة فرانسوی قرن نوزدهم) سازد. سوم، یک مجسمه ساز ایتالیایی که پیش از آن مجسمه دیوید و ویکتوریا بکهام، رونالدو و توپاک شکور (خواننده رپ) را برای موزه مادام توسو ساخته است. او پیکره کوچکی را از شاو، که قرار است لابستر به آن تجاوز کند، تهیه خواهد کرد. در آخر، یک تاکسیدرمیست (پوست پیرا)، سر پرنده ای را در حال جیغ کشیدن جایگزین سر پیکره شاو میکند. خلاصه این که، مجسمه رقیب شاو به قول خودش: «تلفیقی است از آستون مارتین4، فابرژه5، بلینی6 و جواهرات جوئل آرتور روزنتال7.» ساخت و تولید چنین آثاری نیاز به صرف میزان معتنابهی زمان و البته مقادیر هنگفتی انرژی و پول دارد. از لحاظ استعاری چنین اثری تغییر مسیری برای شاو به شمار نمیرود؛ چون اگر به دقت تابلوی سه لته ای وی را در موزه هنرهای مدرن نگاه کنید، در پایین لته وسطی لابستری را خواهید دید که مشغول بال بند کردن یک هیبت سیاهپوش (با سر یک پرنده) است. در واقع، این مجسمة تکامل یافته پرزرق وبرق و البته تکان دهنده از همان نقاشی است. احساسی که از دیدن مجموعه «لذات زمینی» ایجاد میشود این است: شاو جهانی را ساخته که دوست داشته واقعی باشد. در این مجسمه، او جهانش را تا اندازه ای واقعیتر کرده، مضاف بر اینکه تأکید بر تباهیهای جهانش را بیشتر نموده است. از سوی دیگر، قطعاً نکاتی در نقاشی شاو وجود دارد که غیر قابل تعبیر است؛ مثلاً در همان تابلوی «لذات زمینی» دستههایی از ماهیهای سیمین رنگ از میان مارمولکهای پوزه تیز باستانی میگذرند یا میمونهایی که با کروکودیلها بازی میکنند و مرجانهای درخشانی از گونههای متنوع که امکان وجودشان در کنار یکدیگر در یک زمان و مکان مقدور نیست و اندامهای سیاهپوش با سر گربه وحشی، کرگدن و پرندگان که اغلب تاج یا نیم تاجی بر سرشان قرار دارد. در نقاشی شاو از رنگهای درخشان جواهرگونی استفاده شده که برای تهیه آنها لعابی به کار گرفته میشود که معمولاً برای رنگ اتومبیل استفاده میکنند؛ درهم فشردگی طرحها هم یادآور مینیاتورهای ایرانی است. جهانی کاملاً غیر مذهــبی، رؤیـــایی افــراط کارانه متأثر از «پولاک» و «بــوش»، تجـربه ای ولنــگار و هرزه، ایــنها تجربههای شاو هستند. تابلویی با عنوان فقدان خداوند با دیدن آثارش و شنیدن حرفهایش میتوان به این استنباط رسید که اینها شیوه زندگی خودش بوده است. او حتا نمیخواهد یک ثانیه از زندگی اش را بی محرک سپری کند. برای شاو حس زندگی مترادف درگیری دائمی با خطر است. رویه ای که سخن گفتن درباره آن دشوار و به عینیت درآوردنش حتا دشوارتر به نظر میرسد. به گفته یکی از نزدیکانش، که در جوانی درگذشت، شاو یک شعار برای خودش دارد: «مرگ ممکن است هر لحظه سراغ ما بیاید، پس چرا باید به فکر حقوق بازنشستگی باشیم. من نقد را به نسیه نمیدهم و جای دنبال پول دویدن، تلاشم را صرف هنرم میکنم؛ خصلتی که امروز کمتر در دنیای هنر دیده میشود.» شاو میگوید، اولین بار که گلن اسکات رایت، مدیر گالری ویکتوریا میرو، را دیدم به او گفتم: «من آن قدر نوار لاستیکی را میکشم تا پاره شود.» عدم توجه به ادواتی که این هنرمند برای تخریب آگاهانه یا ناخودآگاهانة زندگی قابل پیش بینی و آرامی که میتوانست داشته باشد، فراهم کرده، ممکن نیست؛ برای مثال طرح کولاژ مجسمه ای که به دیوار استودیوی شخصی اش آویزان کرده، ترکیبی است از یک قبر زراندود که در بالای آن مجسمه ای از اندام زنانه، اردکهای گندیده و شپشهای غول پیکر معلقاند. بالاتر از آنها یک جام آویزان است که شاو هیجان زده آن را نمادی از جهنم میداند. در این اثر بیشترین قرابت را با ترکیبهای زشت- زیبای سالوادور دالی میبینیم. در آثار شاو همیشه رگههای عمیقی از سوررئالیسم دیده میشود. میان شاو و دالی دو شباهت وجود دارد: اول، شیفتگی هر دوی آنها به دغدغههای جنسی. دوم، هر دو بوش را به عنوان اولین سوررئالیست میشناسند. همچنین تأثیر ماکس ارنست، خصوصاً در هیبتهایی با سر پرندگان، در آثار شاو دیده میشود. لذات زمینی دیتیلی از تابلوی لذات زمینی دیتیلی از تابلو جلوههای بصری درهم آمیخته حساسی همراه با مهارتهای مختلف در آثار شاو مشاهده میشود که همگی مبتنی بر علایق و قدرت درک وی هستند. آثار او ترکیبی از رشتهها و توانمندیهای مختلف هنری است که نشانگر دگراندیشی مدرنیستی اوست. وی میگوید: «به واسطه این مجسمهها افراد زیادی را دور هم جمع کرده ام، کسانی که به هیچ وجه دیگر امکان همکاری مشترک برای شان وجود نداشت، کسانی که در حرفه خود بهترینهایند.» برای پروژههای آینده اش میگوید: «تصمیم دارم از روی نقاشی هولباین از جین سیمور، تاپستری درست کنم و آن را به تاکسیدرمیست بدهم و به او بگویم، گند بزند به آن.» میخندد و ادامه میدهد: «میخواهم مغزش را ببینم. به تاکسیدرمیستم میگویم، مغزش را بریزد بیرون. دوست دارم ببینم کله جین سیمور متلاشی شده. میدانید پرترهها قرار بوده نماد بالاترین حد از امنیت جاودانگی باشند، در حالی که همگی آنها، که پرترههای تاریخی شده اند، مرده اند.» جلوه این خشونت را به خوبی میتوان در کارهای جدید شاو دید، آثاری که به وضوح رویکردی متفاوت با سری «لذات زمینی» دارند. مجموعه ای شامل شش نقاشی روی کاغذ به نام انعکاسها (Reflections) که حال وهوای قصههای قدیمی حیوانات را به اتمسفری خیالی و وهم آلود منتقل میکند؛ تصاویری مملو از حیوانات تکه تکه شده، شبکههایی عجیب وغریب از بافتهای خون آلود. فارغ از این که حس زیباشناختی او مدیون تأثیرات افراد مختلفی است یا خیر، شاو یک ذهن گراست. هیکلهای سیاهپوش غرق در «لذات جنسی» نمادی از خود هنرمندند و به نوعی بازتاب لذات فردی ناشی از آفرینش هنری. او در جواب به ابهام این سؤال به جمله ای از کتاب سیدنی شلدون اشاره میکند: «اگر میخواهی خودت را پیدا کنی، به آینه نگاه نکن. در آنجا فقط یک سایه میبینی، یک غریبه را.»ترغیب بینندگان برای برقراری ارتباط با این آثار همان قدر خطرناک است که وادار کردن شان به دوری از آنها. با اینکه حضور او در این آثار محسوس است، اما اشتیاقش برای جهانی بزرگتر، درخشانتر و نمایشی تر جلب توجه میکند. تعدادی از کــارهای او در گوشه ای از سالن Tates Art Now به نمایش درآمده اند، نزدیک همان محلی که نمایشگاه بنیاد هولباین قرار دارد. او نمایشگاهش را در سال 2007 «سینی متنوع خوراکی ها» مینامد؛ بعد از این نمایشگاه قاعدتاً به پشتوانه امنیت مالی چند سالی کاری ارائه نمیکند و روی شاهکاری بزرگ متمرکز میشود. «یک نقاشی به ابعاد 15×3 متر با عنوان «بهشت گمشده»؛ او همان زمانی که در نوجوانی در کشمیر اثر حماسی میلتون را درباره انحطاط بشری خواند شیفته آن شد. اگر «لذات زمینی» آرزویی از بهشتی بازیافته با جنبههای مالیخولیایی غیر قابل دسترسی است، «بهشت گمشده» نمایشگر قدرتمندی از کاستیهای حقیقت آن خواهد بود. پی نوشت1. Raqib shaw.2- نقاش هلندی (در حدود 1450- 1516) که به خاطر ایجاد فضاهای خیالی و وهم انگیز شهرت دارد. پس از او بروگل تا اندازه ای به فضاسازی (تخیلی) او نزدیک شد. تعدادی از سوررئالیستها هنر خود را ملهم از او میدانند. از مهم ترین آثارش می توان به «لذات زمینی» و «داوری واپسین» اشاره کرد.3- نویسندة فرانسوی قرن نوزدهم. مشهورترین کتاب وی «همنشین طبیعت» است که در عنوان مقاله از آن استفاده شده است.4- نوعی اتومبیل اسپرت انگلیسی گران قیمت.5- تخم مرغهای تزئینی جواهرنشان از جنس چینی است که تنها پنجاه وهفت دانه از آنها در جهان موجود است.6- نوعی نوشیدنی ایتالیایی.7- جواهرساز مشهور فرانسوی.8- نویسنده، نمایش نامه نویس و سناریست امریکایی قرن بیستم. این جمله از یکی از آثار او با عنوان «غریبه ای در آینه» گرفته شده است.9- شاعر انگلیسی قرن هفدهم. شاخص ترین اثر او شعر بلند حماسی «بهشت گمشده» است. تهیه شده توسط: مجله تندیس/ ترجمه: لادن بروجردی /culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: یافتن هنر در آسفالت فرناندو برایس و طراحی انقلابی تئو یانسن را با مجسمههای متحرک جالبش بشناسید!+تصویر هنرمندی با پوسترهای بهیادماندنی مجسمهسازی برجسته و آثاری از جنس آب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 591]