واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: مرز دنياي مجازي و واقعيت محو ميشود؟
فناوري - آشنايي، ازدواج، خيانت و طلاق يك زوج انگليسي در وبسايت زندگي مجازي، نگاهها را دوباره بر اينگونه وبسايتها متمركز كرد.
حميد نعمتالهي: چند سالي است كه يك شركت آمريكايي با ايجاد شهري مجازي در سايت اينترنتي خود مفهوم جديدي از زندگي در فضاي مجازي را به نمايش گذاشته است. شايد نگاهي به اين شهر مجازي بهانه اي باشد تا در باره اين پديده قابل تامل و تاثيراتش بر دنياي واقعي بيشتر بي انديشيم.
از سال 2003 شركتي آمريكايي با نام Linden Lab فضاي مجازي اي را براي كاربران خود طراحي و اجرا كرده كه با توجه به ابعاد و گسترش فراگير و شمار بالاي كاربارانش، يك پديده محسوب مي شود. اين فضاي مجازي Second Life يا زندگي دوم نام دارد.
چندي پيش اخباري در رسانه ها منتشر شد درباره زوجي انگليسي كه در وبسايت زندگي مجازي «سكندلايف» با يكديگر آشنا شدهاند و حالا بعد از مدتي كارشان به جدايي و دادگاه كشيده است؛اين بار هم به خاطر همين وبسايت زندگي مجازي.
اين شهر بي در و پيكر
جريان اين بوده كه «امي تيلور»، يكي از ساكنان شهر مجازي سكندلايف، از سال 2003 با يكي ديگر از ساكنان سكندلايف به نام «ديويد پولارد» آشنا شد. اين دو پس از آشنايي مجازي در سكندلايف تصميم گرفتند در دنياي واقعي با هم ازدواج كنند. مدتي پس از ازدواج، يك روز كه امي تيلور در سكندلايف مشغول گشت و گذار بود، شخصيت مجازي همسر خود را در سكند لايف ديد كه با زن غريبه اي مكالمه ميكند. ديويد پولارد هم بي خبر از اينكه همسرش هم آنلاين است و در اين شهر مجازي بي در پيكر به شكلي كاملا تصادفي مشغول تماشاي دل دادنها و قلوهستاندنهاي مجازي همسرش با زني ديگر است، به كار خود ادامه داد.
امي تيلور در اين باره ميگويد: «باورش برايم خيلي سخت بود كه به نمايشگر لپتاپم نگاه كنم و خيانت شوهرم را آنلاين ببينم. اما اين واقعيت داشت.» بعد از اينكه ديود پولارد متوجه ماجرا شد، كل ماجرا را تكذيب كرد و همين باعث شد تا همسرش با استخدام يك كارآگاه خصوصي با نام مستعار مكدونالد، تلاش كند مدارك كافي براي اثبات ادعاي خود را در سكندلايف به دست آورد.
اين كارآگاه خصوصي با استفاده از يك شخصيت مجازي زن با ديويد پولارد طرح آشنايي ريخت. ديويد هم بي خبر از ماجرا در دامي افتادكه برايش پهن شده است.
البته اين ماجرا سوي ديگري هم دارد و شنيدن ماجرا از زبان ديويد هم جالب است. او از اعتياد بيش از حد همسرش به بازي در اين دنياي مجازي مي گويد تا جايي كه حتي «امي» را از كارهاي منزل باز مي دارد. او در اين باره مي گويد: «اگر مي خواستم چند دقيقه اي را در خانه با او بگذرانم بايد از او براي اين كار درخواست مي كردم، اما اعتياد او به اين دنياي مجازي چنان بود كه جا شدن از آن را برايش مشكل مي كرد. چنين زندگياي بيشتر شبيه يك شوخي تلخ است.»
حالا ديويد با مرد زن ديگري آشنا شده و از قرار عاشق هم ديگر شده اند. اين زن كه برينكلي نام دارد قبلا ازدواج كرده بوده اما معتقد است رابطه مجازي او با ديويد خيلي بهتر از تجارب واقعي او در زندگي با يك مرد است. اما برينكلي هنوز نمي داند كه آيا ديويد آخرين شانس زندگي اوست يا نه؟
سكندلايف و زندگي مجازي، همانطور كه زندگي ديويد و امي را شكل داده بود، آن را از هم پاشيد. اين فقط يكي از نمونههاي تاثيرگذاري جهان مجازي بر روابط واقعي افراد است. آمارها ميگويد در جهان حدود 31 درصد آشناييهاي مجازي به ارتباطات واقعي منتهي مي شوند.
واقعيتي به نام سكندلايف
دكتر سعيد رضا عاملي در باره فضاي مجازي مي گويد: «جهان اول (واقعي) جهاني است كه در آن زندگي و فعاليت اجتماعي جريان دارد و جهان دوم (مجازي) جهاني است كه انسان را در مواجه با واقعيتهاي مجازي قرار مي دهد.» اما در بسياري موارد اين واقعيتهاي مجازي هم وارد جهان واقعي ما مي شوند.
دكتر يونس شكر خواه در معرفي اين فضاي مجازي در همايش فضاي تعاملي جهاني- محلي و نهادهاي مجازي كه آذرماه سال 85 در دانشگاه تهران برگزار شد، چنين گفت: «پروژه سكندلايف يكي از به روزترين موارد مربوط به فضاي ديجيتال است. هر كس در هر جاي دنيا مي تواند بدون هيچ پرداختي عضو اين شهر شود. ولي براي رشد و پيشرفت در شهر بايستي يك حساب مالي باز كند. واحد پول در اين شهر دلار ليندن(Linden) است. در اين فضا مي توانيد فروشگاه بازكنيد؛ كارخانه احداث و كارگر استخدام كنيد و در واقع مثل جهان واقعي دست به هر تجارتي بزنيد. اين شهر با E-government ، E-Business و اين جور پديدهها فرق مي كند و يك مكان است با فرصت هاي نامحدود در پيش روي شما. بنابراين اتفاقاتي در حال رخ دادن است كه كل زندگي را مجازي مي كند. يك مركز راهنمايي (Help Center)هم دارد كه در مورد همه چيز به شما اطلاعات مي دهد.»
همان طور كه گفته شد زندگي دوم يا Second Life كه به عنوان SL نيز شناخته ميشود يك دنياي مجازي آنلاين سه بعدي و بي انتها است كه به كاربرانش اجازه مي دهد به هر شكلي كه مي خواهند در آن زندگي كنند. به سياحت بپردازند، كارهاي اجتماعي انجام دهند، با ديگران ملاقات داشته باشند، مشاركت كنند، به دانشگاه بروند، كار و شغل و درآمد مناسب داشته باشند، به ديگران كالا بفروشند، در كارهاي گروهي شركت كنند، با يكديگر معاشرت كنند، در باشگاههاي مختلف عضو شوند، به ميهماني بروند، رانندگي كنند، سوار هواپيما بشوند، زمين بخرند يا اجاره كنند، خانه بسازند، كسب و كار راه بياندازند، كالاهاي گوناگون توليدكنند، به تجارت بپردازند، همسر اختيار كنند، فيلم و موسيقي بسازند، از وسايل نقليه اي مانند بالون، هليكوپتر، زيردريايي استفاده كنند، ايده هاي تجاري خود را به معرض آزمايش بگذارند، با دوستانشان گرد هم بنشينند و انواع فعاليت هاي ديگر.
زندگي دوم، پيوندي محكم با دنياي واقعي دارد، كساني كه كسب و كارشان در اين دنياي مجازي را جدي ميگيرند، با درآمدي كه بر اثر فروش كالا يا ساخت فيلم به دست ميآورند، زندگي واقعي خود را اداره ميكنند. نرخ برابري پول سكندلايف با دلار آمريكا به طور روزانه تعيين ميشود و در حال حاضر تقريبا هر دلار آمريكا برابر 270 دلار ليندن است و روزانه بالغ بر 1.5 ميليون دلار آمريكا در SL گردش مالي صورت ميگيرد.
دلار ليندن يا L$ به آساني قابل معاوضه با دلار آمريكا در بازار بورسي، متشكل از شركت هايي چون Linden Lab و كمپاني هاي واقعي ديگر است. مردم ميتوانند حقوق قانوني چيزهايي كه در زندگي دوم توليد كردهاند را در زندگي واقعي براي خود ثبت كنند.مانند ثبت اختراع يا ايده بنابر اين آنها ميتوانند محصولاتشان را با پول رايج در «زندگي دوم» بفروشند و با دلار آمريكا در زندگي واقعي تعويض كنند.
تجارت به شيوه سكندلايفي
كمتر هفتهاي را مي توان يافت كه درآن يك شركت يا يك هتل مجازي براي تبليغ كالا و خدمات خود يا حتي فروش و ارائه آنها در Second Life تأسيس نشود. اولين كشوري كه به طور رسمي در اين دنياي مجازي سفارت خود را ايجاد كرد كشور سوئد بود و در حال حاضر هم كشورهاي ديگري به دنبال استقرار سفارتهاي خود هستند. بسياري از شركتهاي بزرگ، سازمانهاي دولتي، دانشگاه ها و مراكز تفريحي در زندگي دوم نيز مانند زندگي اول حضور فعال دارند و مشغول خريدن فضا و امكانات در اين سرزمين مجازي هستند.
بنز، سوني، كوكا كولا، اينتل، آديداس، تويوتا، آي بي ام، جنرال موتورز، رويترز، سان مايكروسيستمز و بسياري از شركتها و سازمانهاي بزرگ ديگر از اين جمله هستند. شركت هتلسازي استاروود در اين سرزمين، هتلهاي مجازي ميسازد و خبرگزاري رويتر چند ماهي است كه دفتر خبري خود را در اين سرزمين راهاندازي كرده و وقايع و اتفاقات «زندگي دوم» را پوشش ميدهد.
نكته مهم اينكه اين دنياي مجازي نه توسط شركت سازنده آن كه توسط ساكنانش اداره مي شود.
هدايت آن به عهده هزاران رايانه قدرتمند (سرور) موسوم به شبيهساز و با ساختار شبكه Grid است. ساكنان اين شهر از بيش از يكصد كشور جهان گرد هم آمدهاند. به طور متوسط شصت درصد ساكنان آن مرد و چهل درصد زن هستند و طيف سني آنها بين هجده تا هشتاد و پنج سال است. در اين دامنه سني تمام نقشهاي اجتماعي وجود دارد: خانهدار، دانشجو، كارمند، راننده تاكسي و... حتي برخي از آنها به شبيهسازي زندگي واقعي خود در Second Life پرداختهاند و به توليد كالا يا ارائه همان خدماتي ميپردازند كه در زندگي واقعي خود انجام ميدهند.
دكتر عاملي در اين باره مي گويد: «فضاي مجازي از لحاظ انجام كار، يك "فضاي خود راهبر" است. يعني وقتي شما وارد آن مي شويد با يك ساعت وقت گذاشتن ميفهميد كه بايد چه كاري در آن انجام دهيد. خودش راه را نشان ميدهد، بنابراين كار با آن راحت است اما نسبت كارايي فرد در اين فضا بستگي به دانش مجازي خود فرد دارد».
حتي براي درسخواندن
جديت اين دنياي مجازي باعث شده كه دانشگاههاي معتبر كلاسهاي مجازي خود را در «زندگي دوم» برپا كردهاند و هزاران سخنراني و سمينار در اين فضاي مجازي انجام شده و مي شود. استادان و دست اندركاران امور آموزش با در اين بخش فعاليت مي كنند و سخنراني هاي آنلاين و جلسات آموزش از راه دور نيز به اجرا گذاشته مي شود.
آنچه كه مي توان آن را بزرگترين مزيت Second Life دانست اين است كه در آن ميتوانيد اهداف خود را پيش از واقعيت بخشيدن در دنياي حقيقي، مورد ارزيابي قرار دهيد. دانشجويان در هر جاي دنيا كه باشند، ميتوانند با گردهم آمدن در اين شهر مجازي، يك كالج مجازي بسازند و درآنجا اطلاعات خود را به اشتراك بگذارند. بسياري از دانشگاهها و انستيتوهاي آموزشي اقدام به راهاندازي كلاسهاي مجازي خود در Second Life كردهاند كه از ميان فهرست طولاني اين كالجها و دانشگاهها ميتوان به دانشگاه استنفورد ايالات متحده، دانشگاه فناوري Arcada در فنلاند، و دانشگاه سوگانگ كره جنوبي اشاره كرد.
شركتهايي كه در حوزه ساخت و توسعه پديده هايي چون سكندلايف فعاليت مي كنند با اصرار زيادي به دنبال شبيه سازي هرچه بيشتر اين فضاهاي مجازي با دنياي واقعي هستند. «فيليپ روزدال (Philip Rosedale) مؤسس و رييس شركت ليندن لب مي گويد: در آينده مسيرهاي بسياري براي متصل كردن مردم به كامپيوترهايشان وجود دارد، نه فقط كيبورد و ماوس بلكه چشم ها، گوش ها و اعصاب و روان مشتريان.» پس به ياد داشته باشيم كه داستان در اينجا ختم نخواهد شد و در آينده شاهد شگفتي هاي بيشتري هستيم.
هرچه هست، بيشتر به نظر ميرسد در ابتداي راه زندگي مجازي و وبسايتهاي اينگونه هستيم. چشمفروبستن بر آنها و ناديدهگرفتنشان، صرفا ميتواند جنبههاي منفي آنها را تشديد كند و به نگرانيها دامن بزند.
Print چاپ مطلب
دوشنبه 16 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]