تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خوش اخلاقى در بين مردم زينت اسلام است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797623053




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پنهان شدن پشت كلمات


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: علیرضا عباسی در نخستین كتابش، شاعری اندیشه.محور است
«پروانه.ای از متن خارج می.شود» عنوان اولین مجموعه شعر علیرضا عباسی است كه سال 90 توسط انتشارات «آهنگ دیگر» به بازار كتاب عرضه شد.

این كتاب شامل 56 قطعه شعر است كه در قالب سپید سروده شده.اند. عباسی ویژگی.هایی مشترك با شاعران همعصر خود دارد و خصوصیاتی نیز شعر او را كمی. متفاوت.تر از هم.نسلانش می.كند.
او موضوعاتی را در اشعارش مطرح می.كند كه امروزه كمتر دستمایه شاعران جوان قرار می.گیرد. مرگ یكی از همین موضوعات است كه با نگاهی به مجموعه اشعاری كه در سال.های اخیر از شاعران جوان عرضه شده، كمتر مدنظر بوده است. اكثر شاعران چنان به محیط و سطح اولیه زندگی می.پردازند كه انگار حقیقتی به نام مرگ وجود ندارد. نكته دیگر اندیشه.ورز بودن اشعار مجموعه است، بدان معنا كه كلمات جدای از نقش.شان در وجوه بیرونی غایتی در حوزه تفكر نیز دارند و با مرور كتاب می.توان گفت شاعر دچار جهان.بینی است و مانند بسیاری از شاعران جوان دچار تضاد و تناقض در رویكردش به هستی نمی.شود.

مرگ
مرگ؛ موضوعی ازلی ـ ابدی است كه هر انسانی بدون استثنا به آن فكر می.كند و با آن مواجه خواهد شد. همان.طور كه شعر آینه.ای تمام.نما از زندگی است، مرگ هم می.تواند نقش مهمی در آثار هنری و ادبی داشته باشد. عباسی نیز در اشعار مجموعه پروانه.ای از متن خارج می.شود به این موضوع می.پردازد كه نشان از آن دارد حقایق بشری برای شاعر جایگاهی والا دارند.
«ابرها./. با چهره.ای گرفته./. روزی را./. برای ما گریه خواهند كرد./...../. ما قلب.هامان را در هم پنهان كردیم./. و منتظریم./. تا مرگ بیاید./. و دسته.جمعی به خانه برگردیم.» ص 15
در این شعر مرگ مسیری است برای بازگشتن به خانه و اگر ابرها با چهره.ای گرفته روزی برای ما گریه می.كنند از نظر شاعر تصور ساده.ای از پوسیدگی است. مرگ برای شاعر حیاتی دوباره است و پایان همه چیز قلمداد نمی.شود.
«مرگ همه چیز را./. تعقیب می.كند./. و من در تو./. پنهان شده.ام./ همچون خرگوش مضطربی./. لابه.لای بوته.ها.» ص 18
پنهان شدن، عنصر مشترك در 2 مثال بالاست. انگار مرگ از حالتی فردی خارج می.شود و به مانند مثال اول غایتی وصلی دارد.
«چه فرق می.كند./. اینجا میان خیابان بمیری./. یا در آغوش زنی كه دوستت داشت./. یا كنار سگی كه گرسنه است.» ص59
مرگ اتفاقی است كه می.افتد و ممكن است هر لحظه و هر كجا به سراغ.مان بیاید. دادن گزاره.های متفاوت در راستای یك مفهوم می.تواند معانی گوناگونی را به ذهن مخاطب متبادر كند و از طرفی اشاره به تسلط و در لحظه بودن مرگ نیز دارد.
«صبح.ها./. زودتر از خودت./. بیدار می.شوی./. به كوچه می.زنی./. با زندگی تصادف می.كنی./. و می.میری./. برمی.گردی./. بیدار می.شوی./. و زندگی را از سر می.گیری.» ص 62
این شعر از معدود شعرهای این مجموعه به شمار می.آید كه در آن فرم در اختیار محتواست. دایره.وار بودن اثر به مثابه تسلسل زندگی و مرگ است. یك بار متولد می.شویم و می.میریم و دوباره متولد می.شویم در جهانی دیگر. اگرچه می.توان به حضور مرگ در خواب و رویا نیز این رویكرد را تاویل داد و نه تنها در بیداری كه در خواب هم مرگ حاضر است. نمونه.های دیگری نیز در كتاب با موضوع مرگ وجود دارد، اما نكته اصلی از طرح این مبحث آن است كه عباسی دیدگاهش نسبت به مرگ و آن چه می.اندیشد را در اثرش پیاده می.كند. طرح موضوعات اساسی و حقایقی كه انسان با آنها روبه.روست یكی از ویژگی.های شاعران بزرگ است كه در شعر جوان امروز غالبا فراموش شده است. سطحی.نگری نسبت به زندگی و جهان، نداشتن مطالعه عمیق و تاثیرگذار و همچنین محفل.گرایی به شكل آماتوری و داشتن اندك مخاطب در این محافل كه با هر شعر به واسطه دوستی و قرابت فكری ذوق.زده می.شوند، برخی را دچار این تصور كرده كه هر آنچه می.سرایند ناب است. حال آن كه سراینده شعر یك انسان است و آن را برای انسان دیگر می.نویسد، پس كجاست حقایق انسانی كه هر لحظه با آدمی .نزدیك است. البته گهگاه در تراكم كتاب.های شعر نقطه.های روشنی در این خصوص به چشم می.خورد.

عشق
روابط انسانی با رویكردی عاشقانه در اشعار علی.رضا عباسی مانند شاعران دیگر حضوری پررنگ دارد. عشق در سراسر تاریخ بشری با انسان همراه بوده و لحظه.های زندگی را به خود اختصاص داده است و دستمایه شاعران بزرگی چون حافظ، مولانا و... نیز قرار گرفته است. پس آنچه كه در برخورد با این موضوع اهمیت دارد، چگونه گفتن آن است. نداشتن رویكردی سنتی نسبت به عشق، آمیختگی آن با زندگی امروز و همچنین برداشتن پرده قداست از این موضوع از ویژگی.های اشعار علی.رضا عباسی است.
«در این خیابان./. با بقایای غارنشینان./. به شهر پناه بردیم./. تو، خندیدی./. من، به صورت انسان./. عاشق شدم./. در همین خیابان./. تو می.خندی./. اما دیگر نه من غارنشینم./. نه تو شبیه آن روزها.» ص 27
شاعر در این شعر 2 وضعیت را بیان می.كند. اگر خیابان را نماد عصر جدید در نظر بگیریم و غارنشینی را دوران سنت، عشق نیز در این دو دوره جایگاهی متفاوت خواهد داشت. خیابان، مجازی جزء به كل با نشانه.های عصر جدید است و انسان وارد شده به خیابان نیز تغییر می.كند، چرا كه محیط و اكتسابات آن یكی از عناصر اصلی شكل.گیری هویت و شخصیت به شمار می.آید. غارنشینی كه وارد خیابان می.شود مانند انسانی كه وارد عصر جدیدی. شده، ارزش.هایش تغییر می.كند و با گذشته.اش متفاوت می.شود. خندیدن فاكتور دیگری است كه جای تامل دارد. خندین رفتاری انسانی است همراه با احساس و شادی. زمانی كه دریچه نگاه از دل سنت بیرون بیاید، كماكان احساس و رفتار انسانی دارای جایگاه والایی خواهد بود تا آن حد كه خنده.ای باعث می.شود انسانی عاشق شود، اما خیابان و هجوم صنعت و پیچیدگی.های رفتاری بشر در دوران جدید مانع از آن می.شود كه احساس و عشق درك شوند. در این شعر اگر چه شاعر رابطه.ای انسانی را مطرح می.كند، اما این مجال برای مخاطب ایجاد می.شود تا افق.هایی تازه را در اثر بیابد؛ افق.هایی كه كلمات را از یك لایه.بودن و در سطح ماندن خارج می.كند.
«شاید زنبور.ها./. احساس كنند./. گل سر كوچكت را./. در جیب پیراهنم.» ص33
در شعر بالا نیز شاعر به احساس انسان شك دارد و این شك از همان ابتدا در كلمه «شاید» پدیدار می.گردد. وقتی انسان عاجز از احساس كردن است شاعر امیدوار است كه زنبور بتواند آن را احساس كند چرا كه حیوانات كماكان بر پایه غریزه و احساس رفتار می.كنند. ذهن انسان بكارت خود را از دست داده است.
«چند بسته سیگار./. كنار قرص.های آرامبخش./. بایگانی كرده.ام./. می.دانم./. روزی، دوباره عاشق خواهم شد.» ص65
عشق وضعیتی نامتعادل است و این عدم تعادل به انسان نیز سرایت می.كند و برای رهایی از آن بشر عناصر دیگری را دستاویز قرار می.دهد تا عدم تعادل را تحمل كند. علی.رضا عباسی در برخی شعرها همین مجموعه به طبیعت پناه می.برد، هنگامی.كه خود را در وضعیتی نامتعادل می.یابد و وقتی كه از طبیعت راهنمایی می.گیرد.
«كتف چپم سوزش عجیبی دارد./. زخم تند جنگ.های صلیبی را./. پنهان می.كنم./. و در گوشی موبایل./. به عكس تو پناه می.برم./. به رودخانه.ای كه می.توان تمام زخم.ها را به جریان.اش سپرد.» ص92
«هر روز صبح گنجشكی روی بند رخت./. نشانم می.دهد./. چگونه باید پشت به آفتاب./. به زندگی فكر كنم.» ص93
اما در شعر مدنظر ما شاعر به سیگار پناه می.برد و قرص.هایی كه انگار حضور دائم دارند. كلمه بایگانی نیز قابل تامل است. بایگانی كردن، رفتاری اداری است كه انسان مدرن در نظام دیوان.سالاری آن را آموخته است. انسان این شعر، آدمی با رفتار عادت .زده است كه حتی به عشق و عاشق شدن هم عادت كرده است. او هر بار عاشق می.شود و عشق را بایگانی می.كند و به سراغ عشقی جدید می.رود. در این بین سیگار و قرص تنها عناصری هستند كه در این عصر بحران.های روحی و روانی به كمكش می.روند. از كلمه «می.دانم» نیز در این شعر دریافتی با قطعیت مدرنیستی می.توان داشت. شاعر در بسیاری از اشعارش از كلمه.هایی چون شاید، اگر و... استفاده می.كند، اما در این شعر با یقینی تمام سخن از عاشق شدن دوباره به میان می.آورد. این كلمه نیز در شعر نشسته و با كلیت اثر سنخیت دارد.
در پایان شعری از همین مجموعه:
«قلب تنها می.ماند./. شبیه لانه پرنده.ای كه./ شكار شده است./. زنبوری كه به گلی نزدیك می.شود./. عاقبت به آرامی .دور خواهد شد./. آدم.ها./ .چشم در چشم هم./. مدام به گریختن فكر می.كنند./. و بین.شان دیواری كوتاه.تر از دوری نیست...»






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن