تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797848773




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاطرات یک پزشک از بیماران خود (طنز)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند.
علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است
که بیماران با پزشک یا بیماریشان می.کنند
یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات
در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز می.شود.
اما مهم اینجاست که یک پزشک عمومی با ذوق اهل شهرکرد هر از چندگاهی
خاطراتش را از این ماجراها در وبلاگش می.نویسد که بسیار خواندنی هستند:
گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت:
آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه میخواد شروع بشه.
گفت: این بچه همیشه همینطوره٬ همیشه عفونتش اول شروع میشه بعد زیاد میشه!
به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت:
هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره!!
به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم:
اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد!!
یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.
به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم.
مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه ، نه دلهره!
پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده
و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه: مامان چیپس نه چیسپ!
به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم:
قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟
بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟
نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟
به خانمه گفتم:اشتهاتون خوبه؟ گفت: هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم!
پیرمرده گفت: همه بدنم درد میکنه غیر از آرنج دست چپم.
گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمیکنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خیلی» درد میکنه!
خانمه اومد و گفت: برام یه آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟
گفت: نمیدونم. چندوقت بود که هر دو دستم درد میکرد.
چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد
حالا میخوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته؟!
به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمیدم!
گفتم: چرا؟ گفت: میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم!
برای آبسه دندون برای مریض کپسول نوشتم بعد گفت:
چند روزه گلوم هم درد میکنه.
گفتم: خوب اگه عفونت داشته باشه با همون کپسول بهتر میشه.
گفت: اون کپسولو که برای دندونم نوشتین چکار به گلو داره؟!
خانمه میگفت: توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری
اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه! آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه
آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون!
خانمه میگفت: فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده.
گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول میده!
خانمه میگفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد.
گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن!
مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم.
مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت میکنه
و ازش میپرسه: داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟
روستائی محترم میگه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه؟
خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه!!
یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود. گفتم: میتونین بمونین سرم بزنین؟
گفت: نه. گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: نه. خانم جوونی که باهاش بود گفت:
آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین
گفتم: چرا؟ گفت: آخه میگن چیزهای شیرین فشار خونو بالا میبرن!
روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.
گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه
مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت:
آخه جمعه که تعطیله!!
مرده با کمردرد اومده بود، وقتی میخواستم نسخه بنویسم گفت:
آقای دکتر! بی زحمت هرچی میخواین بنویسین فقط پماد ننویسین! گفتم: چرا؟
گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچکسی نیست که برام پماد بماله!
به خانمه گفتم: کجای سرتون درد میکنه؟
دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن