واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: موسيقي - هر چي كه آينه بود، زدم شكستم ارزشش را دارد؟
موسيقي - هر چي كه آينه بود، زدم شكستم ارزشش را دارد؟
پارسا مهرگان:محسن را مدتها و سالهاي زيادي است كه ميشناسم. از همان روزهاي شروع جنجالياش. با هم بچه محل بودهايم. خيلي وقتها اين شانس را داشتهام كه جزء اولين كساني باشم كه آهنگهاي در حال ساخته شدنش را شنيدهام. از خيلي دوستان تازه و يكي دو سال اخيرش سابقهام در دوستي و رفاقت با او بيشتر است. بيشترين گفتوگوهاي مطبوعاتي را با او داشتهام و... اينها را نگفتم و ننوشتم كه از اسمش كه اين روزها بيشتر از دو سال گذشته بر سر زبانها افتاده، نردبان درست كنم و به قول همان جوك و لطيفه معروف، خودم را به يك خواننده پاپيولار مطرح بچسبانم و بگويم «ما سه تا رو كجا ميبريد...» قصه، قصه نردبان و بالا رفتن نيست كه اين روزها او نردبان خيليها شده و از اعتبارش براي خيليها كه در حد او نيستند خرج كرده است؛ خرج كردني كه بيشترين دليلش پايبندي او در رفاقتهايش است. اگر در يكي دو خط اول از شناختن و دوستي و بچه محلي و... گفتم ميخواستم به اين برسم كه شايد بتوانم يك شناخت، رزومه و سابقه از خوانندهاي بدهم كه با همه جنجالي بودنش، كمتر شناختي دربارهاش وجود دارد. برعكس تمامي ملل دنيا، ايرانيها كمترين اطلاعات و شناخت را از هنرمندانشان دارند. آنها ناخواسته حريم و حائلي بين اطلاعات اوليه و حتي خصوصي با چهره هنري، هنرمندشان بهوجود آوردهاند. حريم و حائلي كه باعث شده هنرمند را فقط در آن قالب خاص ببينيم و پشت صحنه حالات، روحيات، تفكرات و تز فكرياش را ندانيم. نتيجه اينكه اصلا نفهميم طرف حسابمان كي هست؟ اين هنرمند خواننده، بازيگر، ورزشكار يا هر شخص ديگري كه با يك آهنگ، ديالوگ، حركت و... جزئي از زندگيمان و لحظهها و علائقمان را تشكيل داده اصلا كي هست؟ آيا او واقعا ارزش احساسات و دوستداشتنمان را دارد و واقعا اگر روزي فهميديم كه واقعيت اين هنرمند تاثيرگذار در زندگي و حتي آينده ما چه تيپ و فكر و شخصيتي دارد، هنوز دوستش خواهيم داشت.
يك تفاوت آيندهساز
محسن چاووشي واقعا كم گفتوگو و مصاحبه ميكند. از حاشيه فراري است. از بعضي خبرنگاران هم همينطور، مديريت حاشيه را هم خوب بلد است. او سالها در دل حاشيه زندگي كرده است. دوستان زيادي ندارد. نگاهي به اسامي افرادي كه او در آلبومش از آنها تشكر كرده است، تعداد دوستان كم او را مشخص ميكند. مثل حالت و حسترانههايش تنهاست. به شدت پايبند به رفاقت و تعهداتش است. به قول خودش زخمخورده رفاقت است و... در اين چند سالي كه او را ميشناسمـ برعكس بسياري از دوستان موسيقايي- هيچ تفاوت اخلاقي و رفتاري پا به پاي مطرح شدنش نداشته است. برحسب شغلي كه دارم اوج و فرود خوانندههاي زيادي را ديدهام. اوج و روزگار خوش خوانندگان نسل اول پاپ بعد از انقلاب را تا دوره فرود و بيخبري و حتي فراموش شدنشان را. تا خوانندگان تازهتر و امروزي. خوانندگاني را ديدهام كه با مطرح شدن يك آهنگشان حتي خودشان را هم تحويل نگرفتهاند، اما او طي اين چند سال هيچ فرقي نكرده است. هرچند درجه عصبانيتش كمي بالاتر رفته باشد. تغيير نكردن خصوصيات اخلاقي بزرگترين برگ برنده او براي موفقيتهاي آينده ميتواند باشد. برگ برندهاي كه او بايد آن را به شدت تقويت و مدام رو كند.
پاهايي روي مين
تعارف كه نداريم. او مطرحترين خواننده داخلي است. هميشه با دليل و برهان صحبت كنيم تا كم نياوريم. خوانندهاي كه بدون هيچ امكانات تبليغي و حتي اطلاعرساني فقط و فقط با آهنگهايي كه در اينترنت پخش شد، صدايش در همه جا شنيده شد. او نه تريبون صدا و سيما و نه كانالهاي ماهوارهاي و نه حتي صفحات مجلات را براي معرفي و تبليغ خودش در فشرده بازار رقابت بين خوانندهها در اختيار داشت و نه آهنگهايش در تيراژي خاص تكثير شده بودند كه در جامعه پخش شوند و آن اطلاعرساني تبليغي براي حضور خوانندهاي تازه را بتوانند انجام دهند. او فقط و فقط با پشتوانه آهنگها و صداي خاصش توانست حتي ركورد شنيده شدنش را در مقايسه با خوانندگان مجاز و غيرمجاز تريبوندار بزند. بههمين دليل است كه ميگويم او مطرحترين خواننده داخلي است. واقعيت اين است كه بعد از جنجالهاي فيلم سنتوري و پخش آهنگهاي فيلم و جنجالهاي خاص چاووشي، انتظارها از او بهشدت بالا رفت؛ بالا رفتني كه همانقدر كه او را در قالب مطرحترين خواننده معرفي كرد، همانقدر هم نقش تخريبي و پنهان براي او در خودش داشت. درست مثل ميني كه پايت را رويش گذاشتهاي، اگر خنثي نكنياش كه كارت تمام است و اگر بتواني خنثي كنياش كه به زندگي برگشتهاي. او با «يك شاخه نيلوفر» حضورش را در بين خوانندگان مجاز جشن گرفت. فعلا كه اوضاع به نفع اوست و بهنظر ميرسد او توانسته مين را خنثي كند. اما او نبايد زياد مطمئن باشد و هوس كند يكدفعهاي كنار برود. احتياط شرط عقل است.
يك قول مردانه
در مواجهه با هر شخص يا پديده موفق و فراگيري هميشه سعي ميكنيم به نوعي تخريبش كنيم و عيبي، چيزي از آن بيرون بكشيم و در بياوريم. چرايش را هيچ وقت ندانستهام. فقط منتظريم كه كسي يا چيزي با اقبال عمومي روبهرو شود و كارگاه عيبسازيمان راه بيفتد تا ثابت كنيم اين آدم يا چيزي كه اينقدر موفق نشان داده، همچين چيز تحفهاي هم نيست. حالا اين چه ربطي به يادداشتم دارد، عرض ميكنم. در اين سالها خيليها را ديدهام كه وقتي آهنگي را از چاووشي شنيدهاند يا دربارهاش بحث شده قبل از هر نقدي براي اولين حرف و نظر درباره يك موضوع خاص با يك ديالوگ تكراري حرف زدهاند: «اين صدا واقعي نيست، همهاش افكت و تيون است و...» قرار شده واقعيتها را بگويم. بارها صداي live زنده محسن چاووشي را شنيدهام. بهتان قول ميدهم صدا، همين صدايي است كه ميشنويد. صدايي با همين رنگ و چارچوب و وسعت. به اضافه كمي چاشني ديلي و پژواك و تكرار صدا. اصلا به اين شايعات و خيالبافيها و ايرادات هميشه ثابت براي همه صداهاي موفق توجه نكنيد و از موسيقي لذت ببرد.
آينه در آينه
قديميها و مو سفيد كردههاي باتجربه ميگويند: «آدمي موفق ميشود كه گذشتهاش را فراموش نكند.» او هم گذشتهاش را فراموش نكرده است. او در تهران هنوز با زخم روزهاي جنگ در زادگاهش خرمشهر زندگي ميكند. او هنوز غم تلخ آوارگي روزهاي جنگ را فراموش نكرده است. هنوز هم تا وقت ميكند به جنوب سر ميزند. براي بچههاي اهواز آهنگ ميخواند. در وبسايتش عكسي از يك خانه ويران شده و باقيمانده از روزهاي تصرف خرمشهر را ميگذارد بيهيچ توضيحي و منتظر نظرات مخاطبانش ميماند. او هنوز هم به بچهمحلهاي سابق در خيابان خوشـ هاشمي سر ميزند و از محل قديم و دوستاني كه خيليهايشان نميدانستند او همان محسن چاووشي معروف است ياد ميكند. او هنوز هم دوست دارد كسي نشناسدش و براي دل خودش و از همان «غريبي»اش بخواند. دوست ندارد عكسي از او منتشر شود و مردم به چهره و نه به آهنگ بشناسندش. او با وسواس خاصي مراقب ادبيات و نوع كلماتي كه براي جواب دادن سوالات انتخاب ميكند هست تا مبادا مخاطبي تصوير ديگري از او براي خودش بسازد. او هنوز به تيم ترانههايش كه با همه نداريهاي مالي او ساختند وفادار است و ترجيح ميدهد با حسين صفا و امير ارجيني كار كند. او هنوز همان اعتقادات گذشتهاش را در ارتباطات و تفكراتش دارد. هنوز با شنيدن آهنگ «كم گريه كن گلم» گريه ميكند و... او هنوز خودش را گم نكرده است.
پنجشنبه 9 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]