واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: رهنمون شدن به ذات قديم حق
دين- مسعود خشنود زاده:
اللهم اني اسئلك من علمك بانفذه و كل علمك نافذ اللهم اني اسئلك بعلمك كله...
خدايا از تو آن علم نافذت را سؤال و طلب ميكنم و همه علم تو نافذ است پس خدايا از تو همه علمت را طلب ميكنم.
عليم از ائمه اسماء است و علم خداوند بر تمام عالم احاطه دارد. حكما معتقدند علم خداوند تفصيلي و در عين حال اجمالي است و تمام اتفاقات گذشته، حال و آينده نزد حق مكشوف است و هيچ تغيري نمييابد. به عبارت ديگر خداوند علم ثابت به تغيرات عالم دارد و در علم او تغير و تحول و بداء راه ندارد. علم خداوند به اين ترتيب جبر مطلقي نيز در عالم ايجاد نميكند زيرا خداوند علم به اسباب و علل دارد و انسان را جبرا داراي اراده آفريده و انسان داراي آزادي عمل در حد همان اراده خويش است و اوامر و نواهي شرع مقدس به اين قسمت ارادي انسان بازميگردد.
سالك در اين فراز از دعا از خداوند طلب علمي ميكند كه براي او يقيني باشد زيرا علمي كه به اسباب و علل راه يافته و در ماوراءالطبيعه ريشه دارد ميتواند به اذنالله در عالم ماده جاري و منشاء اثر باشد. اهل باطن معتقدند آگاهي يافتن به اسرار عالم بسيار غامض است اما اگر به دست آيد بسيار مهيج و راهگشا است. در اين مرحله سالك به علمالكتاب در حد خود دست مييابد و در تلاوت آيات قرآن كريم اسراري برايش هويدا ميشود كه تا آن لحظه براي او آشكار نبوده است. به سر قضا و قدر و اول و آخر بودن حق آگاهي مييابد و به هر جا مينگرد برايش درسها دارد و او را به حق راهنمايي ميكند.
بنا به كلمات نوراني اميرالمؤمنين در غررالحكم علم گنج است و بهترين راهنما، اصل همه خيرات است چون مانعي بين انسان و آفات قرارميگيرد.
حال سالك براي احياي قلب و روشني خرد خويش، از خداوند طلب علم دارد. اين كه سالك از خداوند همه علمش را طلب ميكند حاوي نكته لطيف و راهگشايي است. بايد توجه داشت كه چون خداوند بينهايت است سير انسان نيز در ذات حق، حد يقف و ايستايي نداشته و در اين راه هر لحظه براي سالك دستاوردهايي جذاب و خيرهكننده دارد و چه بسا رهزن او گردد و سالك را به خود مشغول كند. در اين فراز از دعا سالك توجه به اين مطلب دارد و از حق ياري ميطلبد تا اولا ابواب مختلف علم را بر دل او بگشايد و ثانيا علم او در هر باب را تا عاليترين مراتب ارتقا دهد.
نكنه ديگري كه به ذهن ميرسد اين است كه علميكه در اين مقام طلب شده از سنخ علوم كسبي و تصور و تصديق نيست بلكه سالك علم وجودي كه از سنخ حضور و شهود است را طلب مينمايد. خداوند اين علم و نور را در دل هر كس كه بخواهد ميتاباند تا به وسيله آن از ظلمت نقص و جهل و ضعف و. . . به كلي پاك شود.
اللهم اني اسئلك من قولك بارضاه و كل قولك رضي اللهم اني اسئلك بقولك كله؛ خدايا از تو رضايت بخشترين قولت را سؤال و طلب ميكنم و گفتار تو همه رضايت بخش است پس خدايا از تو همه سخنت را طلب ميكنم. از اين فقره دعا به بعد حلاوتِ ذكر، به معني واقعي بر كام سالك مينشيند و او به لحن ديگري با حق سخن ميگويد و از خداوند مقام رضا را طلب ميكند. حب و عشق در كوره شوق و اشتياق و قبض و بسط گداخته شده و سالك بهمراتب عالي عشق حقيقي رسيده است و از معشوق جز خود معشوق و رضاي او چيز ديگري نميخواهد.
ليك مومن دان كه طوعا ساجد است
زان كه جوياي رضا و قاصد است
نكته مهم اين قسمت از دعا اين است كه وقتي سالك با نور وجودي علم، جانش منور شد و ارزش مقام رضا را كه از مراتب عالي و مهم سلوك است شهود كرد از خداوند رضاي او را طلب ميكند زيرا علم به اين مقام شوقآور و بهجتزاست و شوق نيز حركت آفرين و طالب حق را به سوي اين مقام سوق ميدهد.
خلق ديوانه شدند از شوق او
از فراق حال و قال و ذوق او
اهل معرفت معتقدند رضاي حق برترين نعمت حق است و وقتي حق از عبد راضي شود اين رضايت را با قول خويش بيان ميكند كه «يا ايتـُها النفس المطمئـِنـَه ارجعي الي ربـِك راضيه مرضيه» از اين پس سالك از چنان شرافتي برخوردار ميشود كه رشك ملائك و بهشت را برميانگيزد و مظهر اسم شريف حق ميگردد. در اين مقام است كه بنده، سلطنت تامه حق را بر عالم ميبيند و خود نيز آن را از حق طلب ميكند (اللهم اني اسئلك من سلطانك با دومه وكل سلطانك دائم. . . ) و چون خداوند از عبد راضي شده او را نيز به مظهريت اين اسم شريف نايل ميگرداند. وقتي در آيات بهشت دقت ميكنيم اين مطلب به صورت روشن به چشم ميخورد در آنجا ميبينيم كه واصلان و بهشتيان چنان مقام و سلطنتي دارند كه صاحب «مقام كن» گرديدهاند و آنچه را اراده كنند همان ميشود و اين چيزي نيست جز بروز سيطره و سلطنت او در عالم.
در ادامه نيز سالك، فاخرترين مُلك را طلب ميكند (اللهم اني اسئلك من ملك بافخره و كل ملك فاخر) و فاخرترين مـُلك آن است كه كمترين نقص درحد سعه وجودي خويش را داشته باشد و بهشت قرب و جنتاللقاء حق داراي چنين كمالي است. سالك در نهايت هم قديمترين منت حق را از حق طلب ميكند. اگر دقت كنيم ميبينيم اقدم و اشرف كمال حق همان وجود مطلق است زيرا چنان كه گفته شد وجود عين نور و جمال و كمال و مبري از هر عيب و نقصان است و سالك در اين مقام از خداوند ميخواهد كه او را از كثرات برهاند و به ذات قديم حق رهنمون كند، آنجايي كه به يك نظر، هيچ كثرتي در آن راه ندارد و نداشته است.
حبذا روزي كه پيش از روز و شب
فارغ از اندوه و آزاد و طرب
متحد بوديم با شاه وجود
حكم غيريت به كلي محو بود
بود اعيان جهان بيچند و چون
زامتياز علمي و عيني مصون
يکشنبه 7 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]