تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا مى‏توانى بكوش كه صبح و شب در قلبت (حتّى) قصد فريب و نيرنگ كسى نباشد؛ چرا كه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797724998




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاریخچه و اطلاعاتی در مورد تنبور ، ساز مقدس و عرفانی ایران زمین


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: حوزه رواج تنبور در کرمانشاهان، دو کانون اصلي گوران و صحنه است. تنبور ساز مقدس عرفاني از قديمي‎ترين سازهاي ايراني است و هزاره‎‎هاي عمر خود را پشت سر گذاشته. قلندري تکيده و لاغر و هميشه مسافر که نقش اندامش را بر سنگهاي شش هزار سال پيش در شوش خوزستان و تپه‎هاي کيوان و بني‎يونس در اطراف شهر موصل پيدا کرده ‎اند.
از مقامات و نغمه‎هايي که در آن زمان‎ها با اين ساز نواخته شده اطلاع دقيق و مستندي در دست نيست، ولي مي‎توان ادعا کرد شايد مقامات کلام يارسان نزديکترين نواها به آن نغمات باشد زيرا مقامات ياد شده و همچنين ساز تنبور بيش از هزار سال است که با احترام و تقدس و امانت‎داري توسط مردم يارسان حفظ شده است و امروز در مهد اصلي تنبور (منطقه گوران) هنوز نواهايي به گوش مي‎‎رسد که بوي فرهنگ و تمدن کهنسال اين مرز و بوم از آن به مشام جهان مي‎رسد.
کاسه طنيني تنبور در گذشته يکپارچه بوده، اما امروزه هم کاسه‎هاي يکپارچه و هم ترکه‎اي ديده مي‎شوند. تنبورهاي گوران غالباً داراي کاسه يکپارچه‎اند و در صحنه بيشتر کاسه‎ها ترکه‎اي ساخته مي‎شوند. کاسه‎هاي ترکه‎‎اي قدمت زيادي ندارند و حداکثر عمر آنها حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ سال است.
تنبور داراي ۱۴ دستان يا پرده است و به شکل سنتي داراي دو وتر است، اما امروزه اغلب سه ‎وتر بسته مي‎شود. نوازندگان قديمي در گوران هنوز به دو وتر وفادار مانده‎‎اند. تنبورهاي قديمي در گوران و صحنه نيز داراي دو وتر بوده‎اند.
فارابي نيز در رساله موسيقي کبير مي‎گويد: «تنبور را بعضي با دو وتر و بعضي با سه‎ وتر مي‎نوازند.»
کوک تنبور به دو صورت مي‎باشد: فاصله چهارم و فاصله پنجم.
دستان (پرده) بندي نيز مانند اغلب سازهاي شرقي از قانون عامي تبعيت مي‎کند که عبارت است از: عدم اعتدال، تحرک و سيال بودن فواصل.
مقام‎هاي تنبور کلاً به سه دسته تقسيم مي‎شوند:
۱) مقام‎ حقاني (کلام): مقام‎ها و آهنگ‎هايي مستند که به کلام معروف‎اند و نه از جنبه‎ کمي بلکه از جنبه کيفي، بخش بسيار مهمي از موسيقي اين منطقه‎اند. حرمت و قداست تنبور نيز مربوط به همين مقام‎هاست و تنبور در دوره‎هاي مختلف غالباً با اين مقام‎ها شناخته مي‎شده است.
اين مقام‎ها فقط توسط تنبور و آواز اجرا مي‎شوند. هر کلام، شعر يا متني ويژه دارد که سروده‎ يا منسوب به يکي از بزرگان خاندان‎هاي حقيقت است. متن‎ها عموماً منظوم و هجايي و عمدتاً از کتاب نامه‎ سرانجام و ساير کتب يارسان هستند. متن‎ها بيشتر به لهجه اورافي هستند. کلام‎هاي اصلي، دوره نسبتاً معيني را که شامل حدود ۷۲ کلام است دربرمي‎گيرند و به کلام‎هاي «پرديوري» معروف‎اند.
۲) مقام‎هاي مجلسي (باستاني): در اين بخش حدود ۱۴ تا ۲۰ مقام شاخص‎تر است. اسامي و محتواي اين مقام‎ها به روايت موسيقي‎دانان مختلف اغلب متفاوت هستند. تنبور مهم‎ترين ساز اجرا کننده اين مقام‎هاست، ولي برخي از آن‎ها با سازهاي ديگري چون سرنا، دهل، دوزله، شمشال و نرمه‎ناي نيز اجرا مي‎شوند.
تنبورنوازان گاه به اين بخش از مقام‎ها، مقام‎هاي غير ياري (در مقابل مقام‎هاي ياري)، مقام غيرکلام (در مقابل مقام‎هاي کلام) و مقام‎هاي غير حقاني (در مقابل مقام‎هاي حقاني) نيز مي‎گويند. تعدادي از اين مقام‎ها داراي متر آزاد هستند مانند: (ساروخاني، قه‎تار، گل و دره و ... ) و تعدادي نيز متر مشخص دارند مانند: (جنگه را، جلوشاهي، بايه‎بايه، خان اميري و ... ). برخي سازي هستند (خان اميري، جلوشاهي، جنگه را و ... ) و برخي آوازي اندک با تنبور همراهي مي‎شوند (قه‎تار، سحري و ...).
عناوين هر کدام از مقام‎ها مصاديق خاصي دارند، برخي تداعي کننده موضوعي، واقعه‎اي يا موقع معيني هستند (سحري، جنگه را، سوارسوار، گل و دره و ... ) و برخي منسوب به اشخاص معيني (خان اميري، ساروخاني و ...)
۳)مقام‎هاي مجازي: که گاه عنوان گوراني نيز بدان‎‎ها اطلاق مي‎شود. قدمت آنها خيلي کمتر از دو نوع فوق مي‎باشد که تمام ترانه‎ها و تضنيف‎هاي کردي در اين بخش قرار دارند.
تنبور، ساز رمز و راز، ساز و راز و نياز و ساز حماسه و پهلواني است. به قول حضرت مولانا سازي است که در «آواز مهش» صداي کسي نهفته است که خستگان دنياي مادي را به سوي روشنايي و عشق فرا مي‎خواند. تنبور، سازي است که نواي رمز گونه‎اش يار همدل را از غير يار باز مي‎شناسد و بالاخره تنبور، سازي است که رستم پهلوان ملي و کسي که به قول خودش و حکيم‎ابوالقاسم فردوسي، آزاد زاده شده و فقط بنده آفريننده بود با آن راز و نياز مي‎کرد و با آواز «سرته رز» و «ته رز» در خوان چهارم (هفت خوان) از بي‎مهري‎هاي دنيا عقده گشوده و بر سر غم و تنهايي و بي‎مهري فرياد و نهيب مي‎زند. تنبور، يک موسيقي مستقل و زبان گوياي يک تمدن کهن بشري است. لذا لازم است با اين فرزانه روزگاران با احترام و اخلاص و احتياط روبه‎رو شود و نکته پايان اينکه حفظ اين ساز و مقاماتش قبل از همه به عهده ايرانيان است که براي فرهنگ و تمدن کهن خود دل مي‎سوزانند و قصد مبادله آن را با فرهنگ ديگري ندارند.

● تنبور در رساله هاي پهلوي ايران باستان مربوط به قبل از ظهور اسلام
▪ تنبور در کارنامه اردشير بابکان:
رساله اي نيمه حماسي و يادگاري از روزگار ساساني مي باشد،کتابيست به زبان پهلوي در مورد سرگذشت اردشير بنيانگذار سلسله ي ساساني که در حدود سال ۶۰۰ ميلادي تدوين شده است.
بعداز حمله اسکندر مقدوني و برچيده شدن شاهنشاهي هخامنشي در سرتاسر ايران ۲۴۰کدخدا بود که هر کدخدايي قسمتي از ايران را اداره مي کرد.اردوان کدخدا و حکمران سرزمين پارس بود.آوازه ي اردشير به گوش اردوان رسيده بود او را به پارس دعوت کرد و مدت ها پذيراي او بود روزي در شکارگاه اردشير گوري را نيک بزد،مردم جويا شدند که کار کيست،اردوان گفت کار من است اردشير از دروغ او برآشفت و با او به ستيزه برخاست.اردوان اردشير را در ستورگاه زنداني کرد اردشير در زندان اوقات خود را با تنبور نوازي و آوازخواني سپري مي نمود و پس از چندي به دستياري يکي از نزديکان اردوان از زندان گريخت و پس از مدتي حکومت مرکزي و مقتدر ساساني را تشکيل داد.نام پدر اردشير ساسان و نام پدر مادرش بابک بوده است.
▪ تنبور در رساله درخت آسوريک:
اين رساله يکي از کهن ترين متون فارسي ميانه است و متن آن عبارتست از مناظره ي درختي با يک بز.بعضي درخت آسوريک را درخت نور معني کرده اند.عده اي آن را درخت خرما پنداشتند و بز بعضي ها گاو دانستند برخي گوزن و عده اي همان بز. اين منظومه شامل۱۲۱ سطر يا بيت است که در آن به تنبور به صورت نيکويي اشاره شده است.در سطر ۱۰۱ از اين مناظره نام پنج ساز کهن ايراني از جمله تنبور ذکر گرديده است
▪ۀالمعارف باستاني بندهش:
فرنبع دادگي فرزند دادويه مولف دايرۀالمعارف باستاني بندهش که خود از موبدان است به سي پيوند از سوي پدر خود را به منوچهر کياني مي رساند.بندهش به معني آفرينش آغازين است.متن اين اثر گرانقدر به زبان فارسي ميانه مي باشد و فصلي از آن به چگونگي بانگ ها اختصاص يافته است.در اين قسمت بانگ ها به پنج دسته کلي تقسيم گرديده به اسامي وين بانگ(صداي ساز)سنگ بانگ،آب بانگ،گياه بانگ،زمين بانگ و در خصوص صداي ساز آورده اند:وين بانگ آن است که پرهيزکاران نوازند و اوستا برخوانند بربط و تنبور و چنگ و هر ساز زهي ديگر که نوازند وين خوانند.

● تنبور در آثار بعضي از معاصرين ايراني
در کتاب سرگذشت موسيقي ايران نوشته ي روح الله خالقي در مورد تنبور آمده است:(ساز ديگري در ايران بنام تنبور سابقه ي قديم دارد ...اين ساز دو سيم داشته و مضرابي بوده و با انگشتان دست راست نواخته مي شده هم اکنون در کرمانشاهان معمول است .دسته ي تنبور راست و بلند است .عده ي پرده هاي آن کمتر از تار است .شکل تنبور همه جا در نقاشي هاي قديم بخصوص در مينياتورها ديده مي شود و کاسه ي آن از جنس چوب است و دهانه ي آن هم پوست ندارد مثل سه تار ولي کاسه اش بزرگتر است به شکل يک نصفه خربزه بنظر چنين مي رسد که سه تار از نوع تنبور بوده با اين تفاوت که تنبور را با چهار انگشت دست راست ، بدون شصت بصدا در مي آورند ولي در سه تار ، ناخن سبابه عمل مضراب را انجام مي دهد.)
در کتاب سازهاي ملي نوشته ي عزيز شعباني جلد دوم فصلي به تنبور و مشتقات آن اختصاص يافته که به معرفي تنبور و سازهاي هم خانواده اش پرداخته است که به قسمتي از آن اشاره مي شود:(تنبور سازي است زهي با دسته اي بلند شبيه به سه تار ....در حال حاضر داراي چهارده پرده مي باشد.اين ساز را مانند دوتار محلي با پنجه مي نوازند ولي ريزه کاري هاي بخصوصي دارد که در دوتار معمول نيست ...تنبور بيشتر مورد استفاده دراويش کرمانشاهان قرار مي گيرد که نواهاي مذهبي خود را بطرز جالبي با آن مي نوازند ، صداي کم عارفانه ي تنبور در اين مناطق توام با دف است.)
در کتاب شعر و موسيقي و ساز و آواز در ادبيات فارسي نوشته ي ابوتراب رازاني در مورد معرفي تنبور آمده است:(تنبور از سازهاي قديمي ايران داراي دسته اي بلند و شکل گلابي بوده ابتدا دو وتر داشته و سپس تا شش تار رسيده است.قديمي ترين نقش اين ساز در تپه ي بني يونس در حوالي موصل مربوط به سه هزار سال پيش بدست آمده و شباهتي کامل بين اين ساز و تار مشهور ، مشهود است.)
در دايرهٔالمعارف بريتانيکا نيز مطالبي در مورد تنبور آمده است که به اختصار چنين است:
تنبور سازي شرقي و از خانواده ي عود است ، دسته اي بلند دارد و داراي دو يا سه سيم که با انگشت به صدا درمي آيد در قديم دو نوع تنبور وجود داشته است.کاسه ي نوع اول بصورت گلابي بوده و اين نوع تنبور بيشتر در نواحي ايران و سوريه رواج داشته و از طريق ترکيه و يونان به اروپا راه يافته است ، نوع دوم داراي کاسه اي بيضي شکل بوده و بيشتر در مصر رواج داشته ولي در ايران و کشورهاي آفريقاي شمالي هم وجود داشته است.
در جلد اول از کتاب عظيم ايرانشهر اسامي بيست و نه ساز ايراني برشمرده شده است که رديف بيست و يکم نام تنبور است.
در کتاب تمدن ايراني نوشته ي چند خاورشناس بزرگ از منزلت موسيقي ساساني بحث شده است و در آن ضمن ، اسامي سازهاي آن زمان را برشمرده اند.که در آن بين به تنبور بزرگ اشاره شده است.
کتاب سازهاي موسيقي جهان کاريست جمعي از عده اي پژوهشگر و محقق که در آن تمامي سازهاي جهان از بدو پيدايش تا مرحله ي کمال با ارائه شواهد و تصاوير معرفي شده اند. در صفحاتي از اين کتاب نمونه هايي کلي از تنبور ضمن ارائه ي توضيحاتي بسيار مختصر ارائه گرديده است و در صفحه اي ديگر تصوير شش ساز ايراني درج شده که در کنار تصوير شماره ي سوم نام تنبور ايران قيد گرديده است.
کتاب موسيقي و ساز در سرزمين هاي اسلامي نيز به چندين نوع تنبور در سرزمين هاي ياد شده اشاره نموده و بعضي را نيز بطور مفصل شرح داده است از جمله تنبور بحرين تنبور ترکيه تنبور هند تنبور ايران تنبور افغاني تنبور کردي تنبور قزاقستان و قرقيزستان تنبور يوگسلاوي تنبور مراکش تنبور نيجريه و تنبور يونان.
در ضمن معرفي تنبور کردي آورده است که:سازيست با کاسه ي گلابي شکل و دسته اي بلند که مورد استفاده ي در اويش کردستان ايران است و در مراسم مذهبي اين فرقه (يارسان اهل حق)مورد استفاده قرار مي گيرد.

● تنبور در آثار بعضي از معاصرين غير ايراني
در کتاب تاريخ سازهاي موسيقي نوشته ي کورت ساکس تنبور ايران با ارائه تصوير معرفي گرديده است.که مختصري از آن چنين است،عود دسته بلند که تنبور ناميده مي شود صدايي تيز و فلزي دارد و مي توان خيلي ظريف نواخته شود اين ساز بدنه ي کوچک گلابي شکل با يک گردن دراز دارد،اجزا آن بدون ميخ به هم متصل شده داراي چند گوشي و چند سيم نازک مي باشد.گوشي ها به شکل ) t ( است که بعضي از جلو و بعضي از کنار نصب شده اند تنبور شبيه به سازهاي زمان اعراب قديم و ايران قديم ترکيه قديم مي باشد.
بر طبق تعداد سيم ها نيز نام گذاري مي شود.اين ساز از نظر درجه بندي شدن بسيار جالب است و موقعيت نگهداشتن جاي انگشتان در آن مثل موقعيت قرار دادن انگشت در سوراخ هاي سازهاي بادي است که بر طبق قاعده ي متري محاسبه شده است.به اين خاطر بعضي ها اين ساز را تنبور ميزاني خوانده اند.........اين ساز در اروپا نيز معمول شده است و به چند شکل درآمده است......
جليل قريشي زاده کرمانشاهي متخلص به وفا غزلي نيکو در معرفي تنبور سروده است:
بانگ سحري از تب تنبور برآمد
عشق آتش سر کش شد و از طور برآمد
رندانه زدي قصه ي هجراني ما را
مستانه به رقص عاشق مهجور برآمد
نزديکي جان هاست به هم نغمه ي تنبور
با طرز تو فرياد دل از دور برآمد
شور طرب انگيز هنر مستي جان شد
از هستي ظلمت زده ام نور برآمد
غوغاي طرب سوز غم اين دل پر درد
آهي شد و از سينه ي رنجور برآمد
آتش به همه هستي اين بي خبران زد
سرخ آه غمي کز لب منصور برآمد
ساز تو غم آواز مرا زمزمه مي کرد
فرياد دل از ناله ي تنبور برآمد
مست مي ساز تو سر از پاي ندانست
ساقي همه شب مي زد و مخمور برآمد
از نغمه ي تنبور خليل آتش نمرود
خاموش شد و غنچه ي مستور برآمد
خورشيد خروشيد و رخ از پرده به در کرد
خم خانه خراب از شب ديجور برآمد
دف عربده جو در صف رندان قلندر
از سينه ي تنبور مگر شور برآمد
ساز تو مرا ناي قفس گير نفس شد
گلبانگ غزل شکوه چنان صور برآمد
تنبور تو و شعر وفا کرد قيامت
هر مرده ي ماتم زده از گور برآمد
مولانا جلال الدين محمد بلخي ( مولوي ) عارف بزرگ ايراني در ديوان کبير غزلياتش موسوم به ديوان شمس تبريزي چندين بار کلمه ي تنبور را ذکر فرموده اند که در اين پست غزلي چند از آن ديوان عرضه مي گردد:
دوش در مهتاب ديدم مجلسي از دور مست
طفل مست و پير مست و مطرب تنبور مست
ماه داده آسمانرا جرعه اي زان جام مي
ماه مست و مهر مست و سايه مست و نور مست
بوي زان مي چون رسيده بر دماغ بوستان
سبزه مست و آب مست و شاخ مست انگور مست
خورده رضوان ساغري از دست ساقي الست
عرش مست و فرش مست و خلد مست و حور مست
زين طرف بزم شهانه از شراب نيم جوش
تاج مست و تخت مست و قيصر و فغفور مست
شمس تبريزي شده از جرعه اي مست و خراب
لاجرم مست است و از گفتار خود معذور مست
حکيم نظامي نيز در اشعار خود به تنبور اشاراتي دارد ، البته بيشتر از کلمه ي سه تا استفاده کرده است:
سه تاي باربد دستان همي زد
به هشياري ره مستان همي زد
نکيسا چون زد اين افسانه با ساز
سه تاي باربد در داد آواز
شيخ جنيد بغدادي عارف مشهور در قصيده اي از اشعار خود دو بار نام تنبور را بر زبان رانده است:
خورده از طنبور تو بر بط فراوان گوشمال
هست ني را داغ ها از صوت خوبت بر جگر
بربط و قانون و طنبور و رباب و چنگ و ني
در ره انصاف از عود تو باشد يک وتر
منوچهري دامغاني در اشعار خود بارها به تنبور اشاره کرده است :
کبک ناقوس زن و شارک سنتور زن است
فاخته ناي زن و بط شده طنبورزنا
خنياگرانت فاخته و عندليب را
بشکست ناي در کف و طنبور در کنار
بياد شهر يارم نوش گردان
به بانگ چنگ و موسيقار و طنبور
بوستان عود همي سوزد تيمار بسوز
فاخته ناي همي سازد طنبور بساز
دراج کشد شيشم و قالوس همي
بي پرده ي طنبوره و بي رشته ي چنگ
خول طنبور تو گويي زند و لاسکوي
از درختي بدرختي شود و گويد آه
بانگ جوشيدن مي باشد مان
ناله ي بربط و طنبور و رباب
آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره
چون دسته ي طنبوره گيرد شجر از چنگل

● مقايسه ي سازهاي دوتار و تنبور
دوتار، سازي است شبيه به سه تار که کاسه آن به شکل گلابي است و روي کاسه آن چوب قرار دارد، چنانچه از نامش پيداست داراي دو سيم است و به وسيله انگشت نواخته مي شود و مضراب ندارد. طول دسته آن حدود ۶۰ سانتي متر و مجموعا طول ساز يک متر مي باشد. اين ساز را مي توان در آسياي مرکـزي، خاورميانه، و شمال شرقي چـين پـيـدا کرد. جـد اين ساز به احتمال زياد، تـنـبـور خراساني، است که شکـل آن در کـتاب الموسيقي الخبر، فارابي در قـرن دهـم شرح داده شده است.در ايران، نواختن دوتار در نواحي شمال، جنوب و شرق استان خراسان، بخوصوص در بـين تـرکمن ها، و گـرگـان ، گـنـبـد و جنوب شرق ايران نيز متداول مي باشد. دوتار را در فاصله چهـار يا پـنج کوک مي کـنند که طريـقـه کوک کردن آن در مناطق مختـلف کـمي با هـم فرق دارد.دو نوع مختـلف از چوب در ساختمان دوتار مورد استـفاده قرار مي گيرد. قسمت گـلابي شکـل آن را از چـوب درخت شاه توت و قسمت گـردن آن را از چوب زردآلو يا درخت گـردو تهـيه مي کـنـند.در قـديم زه هـاي آن را از روده حيوانات تهـيه مي کـردند، ولي امروزه آن را از نايلون يا سيم هاي فولادي تـهـيه مي کـنـند که هـم بهـتر مقاومت مي کـند و هـم ارزان تر است.تکـنيک نواختـن دوتار مرکب است از کـشيدن تارها بدون استـفاده از مضراب و بـدنبال آن حرکات نزولي و صعـودي که تـقـريـباً تمام انگـشتان را درگير نواختـن آن مي کـنـد. از برجسته ترين نوازندگان اين ساز مي توان به حاج قربان سليماني استاد غلامعلي پورعطايي و حاج عثمان محمد پرست اشاره کرد.حال با توجه به مطالب قبلي که به معرفي تنبور اشاره داشته بودم مي توانيد شباهت ها و تفاوت هاي دوتار و تنبور را حدس بزنيد.

● آشنايي با نوازندگان تنبور
(به ياد استاد استادان تنبور نواز ايران خليل عالي نژاد )
خليل آن دوست مهربان براي همه يکدل با هم دل ها و هم نفس با هم نگاه هاي خوب آن مغني شيدا و پرجذبه که امروز مي زيست اما دل به جغرافياي ديگري داشت،جغرافياي عشق و جنون. سيد خليل عالي نژاد در صبح بيستم آذر ماه سال ۱۳۳۶ در شهرستان صحنه از توابع استان کرمانشاه در خانواده اي که عرفان و عقايد يارسان اهل حق حضور داشت ديده به جهان گشود.پدرش مرحوم سيد شاهمراد و مرحوم برادرش هم تنبور مي نواخت اما به دليل درگذشت آنان خليل از آنان بهره اي نبرد.نوازندگي تنبور را به تشويق مادرش نزد استاد سيد نادر طاهري آغاز کرد و بعد از دو سال نزد استاد شاه ابراهيمي رفت و از درويش امير حياتي هم بهره برد.به دعوت استاد شاه ابراهيمي سرپرستي اولين گروه تنبور نوازي موسوم به تنبور نوازان صحنه را به عهده گرفت همزمان به محضر استاد عابدين خادمي راه يافت و از گنجينه ي پنهان در سينه ي آن مرحوم بهره برد.به گفته خودش موسيقي علمي را نزد استاد کيخسرو پورناظري و همچنين سه تار و تار نوازي را نزد ايشان فرا گرفت.
خشک سيمي خشک چوبي خشک پوست
ازکجا مي آيد اين آواي دوست
در اواخر دهه ي پنجاه از دانشکده موسيقي دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد که ثمره ي اين دوران نوشتن رساله ي تنبور از ديرباز تا کنون(اکثر مطالب اين وبلاگ از اين رساله مي باشد) مي باشد.در سال ۱۳۵۹ به دعوت استاد پورناظري به گروه تنبور شمس راه يافت که حاصل اين همکاري تک نوازي و جواب آواز در آلبوم صداي سخن عشق به خوانندگي استاد ناظري است.
خليل تنبور هم مي ساخت که سازهاي ساخته ي او با مهر شيدا و قلندر موجود است اما ساز سازي را فقط جهت تحقيق و پژوهش در مورد اين ساز انجام مي داد.(در سفري که به صحنه با دوستان داشتم با سهراب نامي آشنا شدم که از دوستان نزديک آقا خليل بود و در مورد ساز سازي خليل اينگونه مي گفت:خليل به نيازمندان ساز سازي مي آموخت تا از اين راه امرار معاش کنند)
خليل صداي گرمي داشت و آواز را از مکتب استاد ميرزا حسين خادمي آموخته بود و حنجره اش را وقف مولا کرد.از مرحوم نادر نادري هم نواختن دف را آموخت.در اواسط دهه ۶۰ گروه تنبور نوازي بابا طاهر را تشکيل داد(در آينده به معرفي اين گروه خواهيم پرداخت)حاصل کار اين گروه چهار آلبوم به نام هاي قلندري،سماع مستان،آئين مستان و ثناي علي است که دو آلبوم آخر فقط مجوز انتشار دارد که آن هم با تلاش آفاي محمدرضا درويشي صورت گرفت.
با توجه به درگيري هاي قومي خليل ناچار شد ترک وطن کند و به کشورهاي چين،هند و سوئد سفر کند.(البته سفر سوئد به دعوت مرکز هنر آن کشور براي تدريس سه تار،تار و تنبور بود)در ۲۷ آبان سال ۱۳۸۰ در در شهر گوتنبرگ سوئد بعداز سال ها زيستن در اختفا به دست کور دلان اين زمان تکه تکه شد و بدن نازنينش را به آتش کشيدند و جالب اينجاست که بدانيد صورت زيبايش نسوخت و پيکرش در شهر صحنه به خاک سپرده شد
درويش امير حياتي متولد ۱۳۰۰ در صحنه و فرزند علي قلي حياتي است. ايشان يکي از پرآوازه ترين نوازندگان تنبور و يکي از نامدارترين مداحان است.نواختن تنبور را از ۱۲ سالگي نزد پدرش آغاز نمود و سپس در خدمت سيد نصرالدين جيحون آبادي مدت چندين سال به تکميل آموخته هاي خود پرداخت.شخصيت او در عين سادگي ، آميزه اي از عشق و شور و جنون است و همين ويژيگي ها باعث تفاوت عمده ي شيوه ي او در نواختن تنبور و خواندن آواز در مقايسه با ديگر استادان تنبور شده است.همين شوريدگي بود که باعث شد در جواني ۱۴ مرتبه به زيارت نجف اشراف برود.
پس از اين دوران بنا به تقاضاي دوستانش به تهران آمد و تا قبل از مرگش در تهران اقامت کرد.او با وجود اقامت طولاني در تهران و دوري از مراکز اصلي رواج موسيقي و مقام هاي تنبور ، توانست نه تنها ارتباط عميق خود را با موسيقي و مقام هاي زادگاهش حفظ نمايد بلکه بر بستر ذوق ، ظرافت و شوريدگي خويش ، شيوه اي منحصر به فرد را در اجراي مقام هاي باستاني و حقاني تنبور از خود به يادگار گذارد.
در سال ۱۳۳۹ به دعوت مسئولان وقت راديو ايران ، آهنگ ماندگار(علي جويم علي گويم) و چند آهنگ ديگر را اجرا و ضبط نمود که اين امر عامل مهمي در شناساندن تنبور به خارج از منطقه کرمانشاهان گرديد.روش مضراب کاري او نيز با استادان ديگر تنبور متفاوت بود.تنبور خاص او که به «نداءالحق» موسوم است ، کاسه اي طنيني به مراتب بزرگتر از ساير تنبورها دارد.امير حياتي در سرودن شعرهاي کردي و فارسي نيز صاحب ذوق بود.تنها اثر او با عنوان (علي جويم علي گويم) که در آن به نواختن مقام هاي باستاني تنبور هم مي پردازد به همت آقاي محمدرضا درويشي و مرحوم سيد خليل عالي نژاد توسط موسسه فرهنگي-هنري ماهور منتشر شده است.
درويش امير حياتي در دوشنبه ۲۴ بهمن ماه ۱۳۸۴ چهره در نقاب خاک کشيد روحش شاد يادش گرامي.
● و اما صحبت هاي دوستان او در مراسم خاک سپاريش ............
▪ محمدرضا درويشي:
او صرفا يک نوازنده تنبور نبود ، بلکه بر موسيقي مقامي تسلط کامل داشت و به صورت معنوي اين مقام ها را به طور کامل درک کرده بود .اميدوارم که جوان ها مانند حياتي و عالي نژاد صرفا در نوازندگي مرعوب تکنيک نشوند.
▪ کيخسرو پورناظري: ما بايد افتخار کنيم که هنر موسيقي ما مي تواند روح و روان انسان را سيقل و تراش دهد. استاد امير حياتي جوان هايي را که سال ها در مکتب او درس مي گرفتند ، براي ما به يادگار گذاشته است. اين نوازنده تنبور اولين تنبور نوازي است که توانست اشعار فارسي را بر قطعات ساز تنبور استفاده کند.
عليرضا فيض بشي پور در بهمن ماه ۱۳۴۴ در کرمانشاه به دنيا آمد.از کودکي تنبور را نزد پدرش غلامحسين فيض بشي پور يکي از محققان و دل آگاهان آن ديار آغاز کرد و به دنبال عشقي که به کشف اسرارتنبورداشت به مکاتب استادان بزرگ تنبور راه يافت از جمله مکتب سيد ولي حسيني ، سيد قاسم افضلي ، سيد محمود علوي ، سيد محمد احمدي ، سيد امرالله شاه ابراهيمي ، طاهر يارويسي و درويش عابدين خادمي (با بهره گيري از آثار به جا مانده).
استاد فيض بشي پور در اين دوران با يادگيري و جمع آوري مقام ها و نغمات کهن تنبور کوشيد و رمز و راز اين ساز کهن و مقدس را به زيبايي دريافت.در سال ۱۳۶۷ تار و سه تار نواخت و از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۷۴ دوره کارشناسي موسيقي دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را با ساز تخصصي تار گذراند.شيوه و سبک نوازندگي استاد بشي پور منحصر به خود اوست.
نتيجه ي سال ها مطالعه و تحقيق استاد فيض بشي پور در مقام ها و نغمات تنبور در آلبوم آواز اساطير(شاهنامه کردي)به خوانندگي استاد شهرام ناظري نمايان است.
استاد ناظري در مورد آهنگسازي آلبوم آواز اساطير اينگونه مي گوييد:فيض بشي پور بيش از ۱۰ سال در ساخت اين آلبوم زحمت کشيده است و همين امر باعث شد که اجراي اين آلبوم براي من متفاوت باشد.
اما سخن استاد فيض بشي پور در توصيف آواز اساطير:(موسيقي گستره اي است عظيم و آسماني که به اقتضاي سرشت و طبيعتش راوي حديث انسان بوده و به فراخور مرتبت آدمي وجود يافته است.موسيقي اقوام ، بيانگر هويت آنان در عرصه هاي گوناگون حياتشان است.اين اثر(شاهنامه کردي) ترجمان بخشي از ارزش هاي جاودان قومي عاشق از اقوام کرد است که آنان را يارسان اهل حق خوانده اند.)
داود عزيزي در سال ۱۳۴۸ در منطقه تفتگچي گوران کرمانشاه متولد شد.از شش سالگي نواختن تنبور و خواندن را نزد پدر استاد خسرو عزيزي و برادر بزرگ استاد گلنظر عزيزي آغاز کرد.اين دو استاد سبکي خاص در نوازندگي تنبور دارند که به سبک قدما مي ماند.شيوه ي مضراب کاري و تزيين استاد گلنظر منحصر به فرد است و در نواختن سازهاي تنبور و سه تار سبک و سياقي خاص و بسيار عميق و تأثيرگذار دارد.داود عزيزي با مطالعه و تمرين آثار بزرگان گذشته ي موسيقي و به ويژه تنبور ، توانايي هاي لازم را به دست آورده که نتيجه اي آن شيوه اي خاص در نوازندگي تنبور است.وي با رديف سازي و آوازي موسيقي سنتي ، آوازهاي هوره و مقام هاي کردي و نيز نواختن سه تار آشنايي دارد. تنها اثر داود عزيزي آلبوم مقام باستان است که در آن مقام هاي اصلي تنبور نواخته شده است او همچنين در آلبوم هاي افسانه تنبور و مستان سلامت مي کنند با گروه تنبور شمس همکاري داشته است.
سيد مسعود حسيني در آبان ماه سال ۱۳۵۹ در تهران متولد شد.از کودکي با نواختن سازهاي سه تار و سنتور در نزد برادرش موسيقي را آغاز کرد.با توجه به زادگاه پدري اش (نهاوند)از کودکي باصداي ني و تنبور الفتي خاص دارد.
کيخسرو پورناظري سال ۱۳۲۳ در خانواده اي اهل فضل و ادب و عرفان موسيقي در کرمانشاه ديار عشق و آزادگي و هنر ديده به جهان گشود.پدرش حاجي خان ناظري استاد برجسته موسيقي پرورش يافته مکتب کنل وزيري و درويش خان و... که گنجينه هنر اصيل را همراه با ارزش هاي والاي آن پاسداري نمود.
در سال ۱۳۵۱ به عنوان کارشناس موسيقي در فرهنگ و هنر کرمانشاه آغاز به کار کرد در اين زمان به آهنگ سازي و گرد آوري آثار محلي و کردي پرداخت و در اين زمينه هر آنچه نمي دانست از دانسته هاي استاد و آهنگ ساز موسيقي کردي استاد حشمت الله مسنن بهره گرفت.او شاگردان زيادي پرورش داد و در سال ۱۳۵۴ وارد دانشکده موسيقي شد و با فراگيري رديف موسيقي استاد بزرگ نورعلي خان برومند به دانش و شناخت افزونتري در موسيقي رسيد.
کيخسرو پس از آشنايي با ساز آييني تنبورچنان دلبسته اين ساز کهن آواز شد که در سال ۱۳۵۹ گروه تنبور شمس را بنيان نمود (که در آينده به نحوه شکل گيري آن اشاره خواهيم کرد)
پورناظري علاوه بر داخل کشور کنسرت هايي در کشورهاي اسپانيا،ايتاليا،بلژيک،کانادا و امريکا داشته است که اين کنسرت ها در معرفي ساز تنبور نقش بسزايي داشته است.در معرفي آهنگ هاي کيخسرو عموزاده بلند آوازه اش استاد شهرام ناظري ، در اين موفقيت تأثير به سزايي داشته است.
ساخته هاي استاد کيخسرو پورناظري به اين قرار است :
صداي سخن عشق ، مطرب مهتاب رو ، حيراني که هر سه آلبوم با صداي استاد شهرام ناظري است.آلبوم کردي کرمانشاهان و آلبوم افسانه تنبور با صداي بيژن کامکار و آلبوم مستان سلامت مي کنند کار مشترکي با پسرش تهمورس با صداي مريم ابراهيم پور و نجمه تجدد
استاد شاه ابراهيمي از ميان تعليم يافتگان کلاي آموزش خود عده اي را انتخاب نموده و اولين گروه تنبور نوازان را تشکيل دادند.آن گروه در اوسط دهه ي پنجاه با شرکت در جشنواره هاي موسيقي آن زمان از جمله جشنواره ي موسيقي کردي که در تالار رودکي سابق اجرا شد و در جشن فرهنگ و مردم که با شرکت ۲۲۰ گروه هني در شهر اصفهان اجرا شد و برنامه ي موسيقي عرفاني که در تالار چهل ستون اصفهان اجرا شد توانست تنبور را تا حدودي به مردم بشناساند.
نوازندگان اين گروه به اين قرار بودند:سيد قاسم حقيقت نژاد.سيد يحيي رعنايي.سيد فرامرز رعنايي.معصوم شربتي.سيد خليل عالي نژاد.سيد جلال الدين محمديان(خواننده) سيد حبيب شاه ابراهيمي.نادر نيکرو.ارسلان نيکرو.سيد فرخ حقيقي

● تنبور در نزد اقوام مختلف ايراني
▪ تنبور در چند ناحيه از کردستان
در قسمت کرد نشين ترکيه موسوم به ديار بکر نوعي از تنبور موسوم به باقلما با کاسه اي بزرگ و پنج تار و حدود بيست دستان رايج است که با مضراب نواخته مي شود.در قسمت هايي از استان کردنشين سوريه موسوم به اکرا و نيز نوعي از تنبور موسوم به ديواني تقريبا شبيه به باقلما وجود دارد در نواحي کردنشين عراق نيز نوعي تنبور موسوم به ديواني با مشخصاتي که ذکر شد و نوعي ديگر بنام تميره با کاسه اي کوچک و سيزده تا چهارده دستان با دو يا سه تار معمول است.در کردستان ايران نيز ساز مورد نظر تميره نام دارد با مشخصات تنبوري که در کردستان عراق متداول است ، بطور کلي تنبوري که مورد استفاده ي کردان است صرفا سازي است آئيني و بيشتر مورد استفاده ي سالکين راه حق است.
▪ تنبور در تاجيکستان
ابزار موسيقايي تاجيک به دو دسته تقسيم مي شوند اول سازهاي مناطق کوهستاني دوم ساز شهري.در دسته ي سازهاي کوهستاني سازي موسوم به دمبرک موجود است که از انواع تنبور است که داراي دو سيم مي باشد و در سازهاي شهري که از ظرافت بيشتري برخوردارند و تعدادشان نيز بيشتر است دو ساز موسوم به دوتار و تنبور وجود دارد ، دوتار در همه جا نواخته مي شود.تنبور تاجيکي داراي سه سيم است و با مضراب نواخته مي شود و با خواننده نيز همراه مي گردد.بغير از چند نوع مذکور در تاجيکستان تنبور با چهار تار ، پنج تار ۷ شش تار نيز وجود دارد.
▪ تنبور ترکيه
در کتب قديمي از تنبور ترکي بسيار سخن به ميان آمده است اين تنبور که داراي کاسه اي بزرگ است داراي پنج تا هفت تار مي باشد و از چهارده تا بيست و هشت دستان دارد با مضراب نواخته مي شود بيشتر در آذربايجان متداول است و به مرور زمان نامش از تنبور کبير يا تنبور بزرگ يا تنبور مس ابتدا به چنگور و نهايتا به چگور تبديل شده است.
نگرش يارسان اهل حق نسبت به تنبور: (اهل حق چنين مي پندارند که چون روح از تشريف و دخول به پيکر آدم اول (ع) خودداري مي نمود به جهت ترغيب روح براي اجراي امر به اشاره حضرت حق فرشته ي اعظم مقام طرز را با تنبور نواخت ، روح با شنيدن آن آهنگ حقاني سرخوش گرديد و مستانه به کالبد مذکور وارد گشت.)
▪ تنبور در بلوچستان
يکي از ساز هاي مهم بلوچستان تنبيره نام دارد که داراي کاسه طنيني نسبتا" بزرگي است اين کاسه به گلابي نصف شده اي شباهت دارد، روي کاسه طنيني که پوششي از چوب دارد کاملا" صاف است. در اين قسمت صاف بيست سوراخ کوچک صوتي در پنج گروه چهار سوراخي تعبيه شده است.تنبيره سه سيم دارد و دسته آن فاقد پرده بندي است با انگشتان به صدا در مي آيد و کوک سيم هاي آن بنا به قطعه مورد اجرا قابل تغيير است.
▪ تنبور در منطقه بالکان
تنها ساز اسلاو هاي جنوبي که در قرن نوزدهم ميلادي رواج يلفت تنبور مي باشد.اين ساز ظاهرا" از ايران به ترکيه برده شده و در دوره تسلط ترکان بر اراي مرکزي به آن ديار راه يافته است.
اين تنبور کاسه طنيني کم حجم و دسته ي بلندي دارد و داراي چهار سيم است اين سيم ها به وسيله مضراب يا زخمه به ارتعاش در مي آيد و از آن صداي مطبوع و لطيفي شنيده مي شود.
▪ تنبور در افغانستان
در افغانستان نيز چند نوع تنبود وجود دارد که به لحاظ شکل ظاهر، حجم کاسه، طول و ضخامت دسته و تعداد تار ها و تعداد دستان ها با هم متفاوتند.نوعي از آن موسوم به تمبور کوچکتر از تنبور معمولي است و داراي دو تار مي باشد.نوع ديگر موسوم به دوتار که بزرگتر از تنبور است و بر خلاف نامش داراي سه تار مي باشد.
▪ تنبور در گرجستان
دو ساز با اندکي تفاوت موسوم پاندوري و چنگوري که داراي سه و چهار سيم بوده و بسيار شبيه به تنبور مي باشند در شمار سازهاي ملي گرجستان هستند.
▪ تنبور در خراسان
آن تنبوري که حکيم ابونصر تحت عنوان خراساني معرفي و مسائل مربوط به آن را تشريح نموده به مرور زمان پذيراي نام دو تار شده و پس از گذشت قرن ها شخصيتي منحصر به خود را دارا گرديد.تا آنجا که به لحاظ شکل ظاهر و پرده بندي نسبت انواع ديگر تنبور ميتقل شده و از نظر مضراب کاري و شيوه نوازندگي سبک و سنت خاصي پذيرفت.تنبور خراساني را دوتار هراتي نيز مي گويند اما آنچه از اين نوع در ايران متداول است سه گونه مهم قوچاني دره گزي و تربت جامي را مي توان نام برد.
ابن خرداد در رساله ي خود در زمينه ي موسيقي دوران ساساني نگارش يافته آورده است:( ايرانيان عود را با ناي و زناي را تنبور و سورناي را با دهل و مستج را با سنج همنوا مي کردند و مي نواختند.)
با توجه به حضور تنبور در سرزمين هاي مختلف در اين قسمت آشنايي با ساز آييني تنبور اشاره به سرزمين هايي مي شود که تنبور در آن جا حضور داشته و دارد البته لازم به توضيح است که ، تنبور به هر کجا که رفته اصل آن از ايران است.

● تنبور در نزد ملتهاي مختلف دنيا
▪ تنبور در هند
متداولترين ساز زهي هند تنبور است ، اين ساز در همه جا ديده مي شود، کاسه ي آن را از چوب يا کدو مي سازند ، چهار تار دارد، که سه تاي اول فولادي و چهارمي از برنج است.علاوه بر تارهاي اصاي ، رشته هاي کوچکي از ابريشم بين خرک و تارها بسته اند که به طنين آن کمک مي کند.براي نواختن ، سر ساز را روي شانه مي گذارند و با انگشتان دست چپ تارها را مي کشند.اين ساز به صورت دست باز نواخته مي شود يعني فاقد دستان است و هميشه براي همراهي آواز بکار مي رود.
▪ تنبور در آفريقا
در شمال آفريقا ، نوعي تنبور سه سيم با کاسه اي کوچک و دسته اي باريک و بلند وجود دارد که آن را با سر انگشت مي نوازند.
▪ تنبور در چين
تنبور زماني که به چين راه يافت تنپولا ناميده شد.نوعي ديگر از آن که به پيپا موسوم است داراي کاسه ي کوجکي است که بر روي صفحه و دسته داراي پرده هايي از جنس ابريشم مي باشد.اين تنبور داراي چهار رشته تار است و گوشي هايش در دو طرف آن قرار دارند قدمت آن به دو هزار سال مي رسد.بيوا تنبور ديگري است که تکامل يافته پيپا مي باشد.اقسام تنبور چهار تار در چين بيشتر متداول است.
▪ تنبور در مصر و سوريه
نوعي از تنبور که داراي کاسه اي بيضي شکل است در مصر و سوريه رواج دارد.در سوريه تنبور را بوزوک يا بزق مي نامند.
▪ تنبور در مراکش
در مراکش نيز سازي با مشخصات تنبور موسوم به قونبر موجود است.
▪ تنبور ترکمني
تنبور ترکمن ها نيز نوعي از انواع دو تار خراسان است که در جزئيات با انواع ديگر مقداري متفاوت است.
▪ تنبور در بنگلادش
در بنگلادش نيز دو نوع تنبور وجود دارد يکي از آنها موسوم به اکتار است که داراي يک تار است و ديگري سازيست موسوم به دوتارا که داراي دوتار است.
▪ تنبور گيلاني
حکيم فارابي در کتاب الموسيقي الکبير به نوعي تنبور اشاره مي کند موسوم به تنبور گيلاني يا تنور جليلي که کوک مخصوصي را نيز با اين نام مورد بحث قرار مي دهند.
زمانيکه تنبور به يونان راه يافت آن را تامپوراس ناميدند در آلباني تامورا ناميده شد در روسيه به دومرا شهرت يافت در مغولستان دمبور و در کشور هاي اروپايي پاندور و پاندورا و پاندوره خوانده شد.
اما مردم ري و طبرستان و ديلم طنبور را دوست تر داشتند و اين آلت نزد همه فرس مقدم بر ساير آلات بوده است.( تاريخ مسعودي )
تنبور اگر نه قديميترين از قديميترين سازهاي ايران است.قلندري تکيده و لاغر و هميشه مسافر که نقش اندامش را بر سنگ هاي سه تا پنج هزار سال پيش پيدا کرده اند.مويان و خروشان و بغض آلود ترکيبي از خلسه و حماسه.طنبور در اين سفر دراز نام ها يافته....تنبور خراساني تنبور شيرواني تنبور بغدادي ( فاندورا در يونان پاندورا در اروپا ) و شکل ها پذيرفته است اکنون دسته اي بلند دارد کاسه اي کوچک مانند سه تار اما اندکي پهنتر و بيضي شکل با سه سيم و ۱۳ تا ۱۴ پرده به فواصل نيم پرده و يک پرده به همين علت اين ساز را دست نخورده مي دانند.
امروز در ايران به ويژه نواحي غرب همدم قلندران عارف است.براي اينان طنبور سازي نيست که اکنون بنوازند و کناري بگذارند تا فرصتي ديگر حضورش هميشگي است و همه جايي زبان اهل دل است و راز و نياز و عبادت بر صدرش مي نشانند حرمتش مي گذارند پيش از نواختن دستش را مي بوسند و به جانش سوگند مي خورند.
طنبور نوازان مي دانند که چيره دستي در اين ساز گذشته از اهليت و همدمي با طبيعت ديرين اين ساز نيازمند شاگردي بسيار در محضر استادان و تمرين هاي فراوان و دراز مدت است و در اين باره مثلي است که گفته اند:( در چهل سالگي طنبور مي آموزد و در گور استاد خواهد شد)

منبع : هنر موسیقی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4680]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن