تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كم بخورد، سالم مى‏ماند و هر كس زياد بخورد تنش بيمار مى‏شود و قساوت قلب پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796766125




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حكمت اشراق‌ و فرهنگ ايران


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: حكمت اشراق‌ و فرهنگ ايران


در قرنهاي نخستين اسلامي، مسلمانان كه تازه به علوم و آداب و حكم كشورهاي بيگانه آشنا شده بودند به انواع فلسفه‌هاي يوناني به نظر نيك مي‌نگريستند، چنان كه ابوبكر محمدبن‌زكرياي رازي از حكمت جالينوس و حكومت رواقيون متأثر است و ابوريحان بيروني در انواع حكمت‌ها، حتي آيينهاي مختلف هند، تعمق و تبحر داشته است؛ اما ظهور ابونصر فارابي (260-339 ق) و ابن‌سينا (370-428ق) حكمت مشّاء را بر كرسي جلال نشانيد و نام ارسطو موسس آن در اذهان طالبان فلسفه متمكن گرديد و حتي استاد وي افلاطون نيز تقريبا فراموش شد.

مع‌هذا در طي اين قرون، دانشمندان اسلام از وجود فلسفه‌‌هاي ديگر بي‌اطلاع نبودند و كتب تاريخ فلسفه مانند ملل و نحل شهرستاني و تاريخ حكماي قفطي و رسائل اخوان‌الصفا و غيره از آرا و عقايد فلسفي ديگر فلاسفه يونان و روم و اسكندريه بحث و عقايد ايشان را رد يا قبول و تشريح مي‌كردند و از ميان دسته اخير فرفوريوس مقامي ازجمند در ميان ايشان احراز كرده است.

در قرن ششم هجري عكس‌‌العملي در افكار ايجاد شد:1 با ظهور شيخ شهاب ‌الدين سهروردي حكمت اشراق احيا گرديد و توسط آن بزرگ و پيروانش در عالم اسلامي رواج يافت.

از سهرورد زنجان دو تن به نام شهاب‌الدين شهرت يافته‌اند: نخست شهاب‌الدين يحيي بن حبش بن اميرك معروف به و كه در 549 متولد و در 587 شهادت يافت و او از استادان و فيلسوفان بي‌نظير است، و بدان جهت كه آيين مشائين و پيروان ارسطو را واهي و سست بنياد يافته و روشي خاص در فلسفه و منطق پديد آورده بود كه به فرزانگان خاور - يعني ايرانيان باستان - منسوب است و نيز به سبب اتكاي طريقه وي بر تهذيب اخلاق و تجريد و تفريد و صفاي نفس، وي را يا ناميده‌اند و مراد ما در اين مقاله اوست. دوم شهاب‌الدين ابوحفص عمربن محمد متولد به سال 539 و متوفي به سال 632 استاد سعدي شيرازي، كه از موضوع ما بيرون است.

شهاب‌الدين يحيي فلسفه اشراقي اسكندريه را كه به توسط مسلمين به او رسيده بود، اخذ كرده و با عقايد ملي ايراني نيز كه توسط موبدان و زيركان ايراني سينه به سينه نقل و يا در كتب نادر تدوين شده بود، مزج داده، فلسفه‌اي به نام حكمه`‌الاشراق در اسلام ايجاد كرد. اين حكمت يك نوع روحانيتي به تعاليم حكمي داده و به عبارت ديگر اصول برهاني را در مسائل روحاني وارد كرده است. مشهورترين آثار او حكمه`‌الاشراق است كه تاليف آن در جمادي‌الآخره سال 582 به پايان رسيده است. كتب شهاب‌الدين و فلسفه او در قرنهاي ششم و هفتم تدريس مي‌شد و حتي در فلسفه قرون نهم و دهم و يازدهم نيز تاثير كرده است كه شرح آن بيايد.‌

وجه تسميه‌

سهروردي در مطارحات (طبيعي)، فصل ماقبل آخر نوشته: 2 و نيز در كتاب المشارع المطارحات به اشاره كرده است.‌

در ميان خاوريان به خصوص شيخ، عنايتي خاص به فلسفه ايران باستان دارد. قطب‌الدين شيرازي در شرح حكمه‌`الاشراق نوشته: ‌

آقاي كُربن در اين مورد نوشته‌اند:3
‌1. مقصود از حكمت اشراق يا اشراقي عبارت از حكمتي است مؤسس بر اساس اشراق. اشراق، كه مصدر فعلي ثلاثي مجرد است، به منزله اصل و سرچشمه اين حكمت و در يك حال به معني متصدي و و مترادف با و به معني لازم و نور وجود مي‌باشد؛ مشاهده‌اي وجداني و معاينه‌اي عرفاني است كه بدان حقيقت وجود - چنان كه هست - براي انسان پديدار مي‌گردد، چنان كه از خورشيدي كه در آسمان جسماني طلوع و شروق مي‌كند، از براي انسان حضور اشياء آشكار مي‌شود. بدين‌سان خورشيد طالع و شارق در آسمان جسماني مثال حسي و نمودار مجازي لحظه‌اي است كه در آن نور عقلي معرفت درخشيدن مي‌گيرد، و بدين اعتبار است كه نسبت مخصوصاً بر اين حكمت اطلاق مي‌گردد. لفظ اشراق همان طور كه در عالم محسوس دلالت دارد بر فروغ بامدادي و لحظه‌اي كه در آن سپيده صبحگاهي در نخستين پرتو خورشيد پديدار مي‌آيد، در آسمان معقول جان نيز دلالت دارد بر آني كه در آن نور مجرد معرفت به پيدايي مي‌گرايد.‌

‌2.‌ همچنين مقصود از حكمت اشراق را عبارت از حكمت مشرقيان (مشارقه) مي‌توان دانست؛ ليكن در اين موارد، چنان كه در مورد اول نيز، تغيير تأويلي نظم عادي معني الفاظ از لحاظ حقيقت و مجاز در كار مي‌باشد: عادتاً معني لغوي الفاظ را حقيقي و معني اصطلاحي آنها را مجازي دانند، در صورتي كه در اينجا معني اصطلاحي الفاظ است كه به حقيقي و معنوي لغوي آنهاست كه به مجازي تاويل گرديده است؛ زيرا اين مشرقيان نه فقط از اهل مشرق يعني كساني هستند كه از لحاظ جغرافيايي در مشرق ارض قرار گرفته‌اند، بلكه ضمناً از اهل اشراق يعني اشخاصي كه سرچشمه حكمت آنها اشراق نور مجرد معنوي است نيز مي‌باشند و همين است آنچه آنها را به تشريف عنوان مشرقي و اشراقي مشرف مي‌سازد و نيز همين است مراد از به معني خاص لفظ.‌

بنابراين، اين دو معني به هيچ وجه طارد يكديگر نخواهد بود، و بالعكس، چنان كه شارحين تصريح مي‌كنند، مرجع آنها به يكديگر مي‌باشد؛ زيرا حكمت مشرقيان نيز مانند حكمت اشراقيان چيزي جز نتيجه مكاشفه ذوقي و مشاهده وجداني و ظهور و لمعان حضوري و تجلي و فيضان اشراقي انوار عقلي بر نفوس، در حال تجرد و وارستگي آنها از علايق مادي، نيست و نيز شارحان به تكرار مي‌گويند كه مشرقيان حافظ اين حكمت اشراقي همان حكماي قديم ايران و ‌ حكماي قديم يونان، سواي ارسطو و اتباع او بودند.>‌

حكمت ايرانيان‌

سهروردي خود در كتاب كلمه`‌التصوف گويد: 4 بشر براي وصول به حقيقت دو راه استدلال و كشف را برگزيده است . اكنون بايد ديد كه فلسفه ايرانيان مبتني بر كدام يك از اين دو راه بوده است؟ در بهره اول از بخش هشتم كتاب مزديسنا، گفتاري چند از گاتها و ديگر بخش‌هاي اوستا كه معرف راه دوم مذكور در فوق است، آورديم و اكنون نيز اقوال سهروردي را در تأييد همين معني ذكر مي‌كنيم.‌

سهروردي در كتاب المشارع و المطارحات نوشته:

كساني كه در اين عبارت ياد شده‌اند، بر دو قسم‌اند: گروهي مانند ذوالنون مصري، ابويزيد بسطامي، حلاج و قصاب آملي و ابوالحسن خرقاني، از بزرگان عرفاي اسلام به شمار مي‌روند و گروه ديگر مانند فيثاغورس، انباذقلس و سقلبيوس از بزرگان حكماي متذوق يونان‌اند. از سوي ديگر، چنان‌كه پيشتر گذشت، سهروردي در كلمه`‌التصوف حكمت ايرانيان باستان را ناميده است.

پيشوايان حكمت ايراني‌

در نخستين جامعه‌هاي بشري، ريش سفيدان و روِساي قبايل و بعدها فرمانروايان، سمت رياست دنيوي و ديني (هر دو) را دارا بودند. در ايام پيش از تاريخ ايران نيز همين وضع جاري بود؛ چنان كه اثر اين رسم در داستانهاي ملي ما باقي مانده و دو نمونه بارز آن جمشيد و كيخسرو است كه علاوه بر سمت شهرياري، جنبه روحانيت و پيامبري داشتند.‌

از سوي ديگر، قرائن اثبات مي‌كند كه در ايران پيش از ظهور زرتشت، بي‌شك روحانيان و فرزانگاني وجود داشته‌اند كه از آن جمله نام اوشنر ‌(در اوستا ائوشنره/ ‌‌Aoshnara و در پهلوي اوشنر7(‌‌Ushnar / و هوم (در اوستا هئوم(‌‌Haoma / به ما رسيده است. سهروردي در كتب خود شهرياران و فرزانگان ايران را موجد و ممد حكمت ايراني مي‌داند. وي در كتاب معروف خويش حكمه`‌الاشراق نويسد: ‌

قطب‌الدين در شرح اين عبارت نوشته:

سهروردي خود در كتاب المشارع و المطارحات چنين آورده:

از كه اصلاً به/‌‌Parthava پارتيان و اشكانيان و سپس به ساسانيان و مردم عصر آنان اطلاق شده، در اينجا مراد مطلق حكماي ايران باستان است؛ چنان كه سهروردي در موارد ديگر (منسوب به خسروان، پادشاهان ساساني) را درست به همين معني استعمال مي‌كند.

اما گيومرث (در اوستا گيه مرته(‌marcta-‌Gaya / لقبي كه بدو داده‌اند، و است؛ يعني پادشاه‌ ، و گر (در اوستا گئيري(‌‌gairi / به معني كوه است؛ بنابراين گرشاه اصلا به معني است و به عربي بايد آن را ترجمه كرد. در سنت زرتشتيان آمده كه گيومرث در كوه مي‌زيست و بدين مناسبت او را گرشاه ناميدند.‌نويسندگان اسلامي مبدل را كه به فتح اول است به كسر اول خوانده و گل را به معني زمين و گل‌شاه را به معني پادشاه زمين دانسته‌اند! همين اشتباه است كه مع‌الواسطه به شيخ اشراق رسيده است.

تهمورث در اوستا تخمو اوروپه (‌‌Taxmp urup اوروپه؟ دلير). در روايات، وي پسر ويونگهان (و در شاهنامه پسر هوشنگ) دانسته شده و شهرياري است كه اهريمن را رام كرد. اما افريدون، در اوستا ثرئته‌ئونه(‌‌Thraetaona) و در سنسكريت ترتيه(‌‌Trita) آمده، از شهرياران آريايي ‌(دوره هندو ايراني) به شمار رفته است و داستان خروج او بر ضحاك و تقسيم جهان بين سه پسر خود: ايرج و سلم و تور در شاهنامه ضبط است. ديگر كيخسرو (در اوستا ‌‌Kavi Haosravah و در سنسكريت سوشروس :‌‌Saushravas خوش‌نام، با شهرت نيك). او نيز از شهر ياران دوره هندو ايراني به شمار رفته و داستان وي طبق روايات ملي ما در شاهنامه مندرج است. ‌

سهروردي در كتاب الالواح العماديه گويد:‌

شيخ اشراق زردشت را خوانده است. اسناد حكمت به زرتشت در روايات ايراني و اسلامي مكرر آمده؛ از آن جمله سهروردي در نزهه`‌الارواح نام او را در زمره حكما ثبت كرده است.

شارح حكمه`‌الاشراق نيز زردشت را در زمره ياد كرده، اين قول نيز به اخبار و روايات گذشته مستند است: برسوس‌Berosos) ، مورخ و پيشواي روحاني بابلي ،قرن سوم ق . م) زرتشت را موسس سلسله پادشاهان ماد دانسته است.

در باب جاماسب (در اوستا جاماسپه(‌‌Jamaspa /، از خاندان هوگوه و از بزرگان دربار كي‌گشتاسب، و از نخستين پيروان زرتشت و شوهر دختر وي ‌ پوروچيست؛ در كتاب مزديسنا و تاثير آن در ادبيات پارسي سخن رانديم. قطب‌الدين نيز به شاگردي او نزد زرتشت تصريح كرده است و مسعودي گويد:9 ‌

اما فرشادشور يا فرشاد شير، به تحقيق محرف فرشوشتر است كه در اوستا فرشه‌اوشتره(‌‌Frasha ushtra) آمده و او برادر جاماسب و از بزرگان دربار كي‌گشتاسب و نيز از نخستين پيروان زرتشت و پدر زن او به شمار مي‌رود.

بزرجمهر (بزرگمهر) در پهلوي و چورگ‌متركه در روايات ملي ما وزير انوشيروان و در رديف فرزانگان عهد ساساني معرفي شده و كريستن سن او را با پزشك مشهور عهد انوشيروان يكي دانسته است.

با اين وصف، علت انتساب شيخ، حكمت خود را به حكماي غيرمشبه به مجوس، اولا اختيار روش تقيه و احتياط بوده است؛ چه، تعصب مذهبي هموطنانش در عصر وي (قرن ششم) او را بدين طريقه ملزم مي‌ساخته. ثانياً چون مسلمانان همه فرق مذهبي ايران پيش از اسلام را به عنوان مجوس ياد مي‌كردند، از آن جمله بود آيين آريايي كهن و كيش فرقه زُرواني و فرقه مانوي كه اعتقاد به ثنويت (دوگانگي) در آيين آنان به كمال مشهود است، از اين رو شيخ اشراق از انتساب حكمت اشراق بدانان تبري جسته است. سهروردي خود نوشته:10 مراد سهروردي در اينجا از ، مغان است كه پيش از زرتشت داراي آيين خاص خود بودند11 و پس از ظهور وي باز به برخي از عقايد خود وفادار ماندند.

قطب‌الدين در شرح نوشته:12

منابع حكمت اشراق‌

اگرچه وسايط انتقال حكمت ايران باستان به سهروردي دقيقاً مشخص نيست، امور ذيل را مي‌توان به طور كلي وسيله اين انتقال دانست:‌

1.‌ ترجمه رسايل پهلوي به زبان عربي.‌

2.‌ وجود موبدان و بهدينان در عصر زندگي سهروردي.‌

3.‌ افكار متصوفه ايران منقول از منابع ايراني (كه سهروردي خود بدان معترف است).

[مرحوم معين در ادامه اين بحث، به تحليل حكمت اشراق و توضيح مفصل درباره حكمت نوريه،نور و ظلمت، انوار اسپهبدي،‌علت‌ستايش‌آتش،‌مهر،‌خورشيد، هورخش، فره، امشاسپندان، ارباب انواع، هوم، سروش، دئنا و طباع تام مي‌پردازد و سپس چنين ادامه مي‌دهد:]‌

ادامه افكار سهروردي يا حكمت اشراق‌

افكار سهروردي در زمان حيات و مدتي پس از مرگ او چنان كه بايد، مورد پسند نيفتاد و اين معني از گفتار شهرزوري (قرن ششم و هفتم) نيك پيداست: ‌

پس از قتل شيخ اشراق (587ق) تا مدت يك قرن افكار وي پوشيده مانده و در اواخر قرن ششم و نيز قرن هفتم سه تن به شرح افكار او پرداختند: شهرزوري[و] ابن كمونه[و] قطب‌الدين شيرازي[ و هر كدام را جداگانه معرفي مي‌كند].‌

پس از قطب‌الدين،‌ حكمت اشراق تقريبا مدت دو قرن متروك ماند و سپس دو تن از حكيمان نامي اواخر مائه نهم به شرح و انتشار افكار اشراقي پرداختند: جلال دواني [و] غياث‌الدين شيرازي.‌در قرن يازدهم هجري (عهد صفوي) حكمت اشراق از طرفي در ايران توسط ميرداماد و شاگردان وي رونق گرفت و از سوي ديگر در كشور عثماني رواج يافت و در همان اوان در هندوستان توسط پيروان آذركيوان احيا شد.‌

‌[در اينجا مرحوم معين به ذكر اسامي بزرگان و شرح آثار اشراقي‌شان مي‌پردازد؛ از قبيل: يحيي نوع، مولوي انقروي، ميرداماد متخلص به اشراق، ميرفندرسكي، ملاصدرا، پيروان آذركيوان (همچون: فرزانه بهرام بن فرشاد، حكيم الهي هربد، حكيم منير) و ]

حاج ملاهادي سبزواري متخلص به (1212- 1289) بزرگترين حكيم قرن سيزدهم ايران است و پس از صدرالدين شيرازي ارجمندترين مدرسان حكمت اشراق به شمار مي‌رود. وي زماناً متعلق به نسل پنجم پس از ملاصدراست و در اين فاصله سرآمد همه كساني است كه به حكمت اشتغال داشته‌اند.‌

وي به خصوص در اسرارالحكم مبادي اشراق را از انوار قاهره و انوار اسفهبديه تشريح كرده است:
عشق به معني معشوقيت است و چون ادراك خيريت و لذت و ملايمت است، عشق به معني عاشقيت است و دانستي كه همه ادراك دارند و هر وجود به اندازه وجدان او را عاشق است و به اندازه وجود معشوق است و هر نفس و عقل كه وجود ديگر را عشق و محبت دارد، به جهت وجود عشق و محبت دارد، نه به جهت فقد و عدم در مهيت آن و وجود قيوم تعالي است. پس اول عشق و محبت حق است: ، ‌

پيمبر عشق و دين عشق و خدا عشق ‌

ز فوق‌العرش تا تحت‌الثري عشق‌

و هم سبزواري در آن كتاب گويد: ‌

از آنچه گذشت، نيك پيداست كه افكار اشراقي سهروردي كه از حكمت ايران باستان ملهم است، در طي هشت قرن از طرف دانشمندان ايراني و فاضلان ايران‌دوست مورد بحث و تدقيق قرار گرفته، و آن گنجينه حكمت كهن به صورتي نو به نسل معاصر تسليم شده است.

پي‌نويس:

1- در اين قرن از طرفي سهروردي شالوده حكمت اشراق را بر بنياد افكار ايران قديم استوار كرد و از سوي ديگر سنايي با ايراد اصطلاحات مربوط به مزديسنا شعر عرفاني پارسي را رونق بخشيد (ر.ك.به: مزديسنا و ادب پارسي، چاپ دوم، ج 2، ص 265-268) و از جانب ديگر شمس‌الدين محمد بردسيري كرماني در منظومه مصباح‌الارواح به ذكر مقامات معنوي زرتشت و پيروان او پرداخته (مزديسنا و ادب پارسي چاپ دوم، ج 2، ص 279-280). بابا افضل كاشاني اشراقي مشرب قرن هفتم نيز از تربيت يافتگان و مروجين اين حكمت است.‌

2- يعني: ما دانش حقيقت را در كتابي به نام حكمه`‌الاشراق خود نگاشتيم، در آن حكمت باستاني را كه پيوسته پيشوايان هند و ايران و بابل و مصر و پيشينيان يونان تا (زمان) افلاطون بر گرد آن مي‌گرديدند و از آن حكمت خويش را استخراج مي‌كردند، زنده گردانيديم و آن عبارت از خميره ازلي است.‌

‌3- ‌ روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان، ص 27- 29

4- يعني: در ميان ايرانيان گروهي بودند كه به حق رهنمايي مي‌كردند، و حكيماني دانشمند بودند كه به مجوس شباهتي نداشتند، و بر آن طريق گامزن بودند و ما حكمت نوريه شريفه آنان را، كه ذوق افلاطون و كساني كه پيش از او بودند، گواه آن است، در كتاب حكمه`‌الاشراق و مانند آن، زنده گردانيديم و كسي بر من در تدوين مانند آن پيشي نجسته است.

5- سكينه چيزي است كه دل از آن به هنگام فرودآمدن غيب طمانينه يابد و وي نوري است كه شاهدش را ‌آرامش و اطمينان بخشد و آن آغاز عين‌اليقين است (كشاف اصطلاحات الفنون به نقل از تعريفات جرجاني). سهروردي خود در رساله صفير سيمرغ گويد (فصل سيم در سكينه): ‌

6‌‌‌Rythagoras -، حكيم اخلاقي و دانشمند يوناني متولد حدود 585 ق.م و متوفي در حدود 500 ق.م‌؛ ‌Empedokles فيلسوف يوناني متولد (سيسيل، در حدود 450 ق.م ‌AScle؛”‌ pios(سقلبيوس يا اسقلبيوس) نام دو طبيب يوناني است.نخستين در قرون دوم ق.م و دومين در قرن‌هاي ششم و هفتم ميلادي مي‌زيست و اوست كه بر كتاب بقراط شرحي نگاشته است.‌

7- بُندهش او را معاصر كيكاووس دانسته و دينكرت وي را مشاور كيكاووس معرفي كرده و طبق روايت كتاب اول اوشنر در زمان كيكاووس به دست ديوان كشته شده است، نام وي در فروردين يشت اوستا (بند 131) در ميان پادشاه كياني، ياد شده است. از روايات مختلف برمي‌آيد كه او خردمند و فرزانه دليري در اعصار قبل از تاريخ بود. رساله پهلوي به نام بدو منسوب است (كه اصالت ندارد) و ترجمه آن به پارسي توسط رشيد ياسمي در مجله مهر،سال دوم، از شماره‌هفتم به بعد درج شده است.

8- ‌ خرد متقرر در ذات و ذات متشخص خرد.

9- مروج‌الذهب، ج1، ص .195‌

10- شرح حكمه‌الاشراق: ص 18 - .19

11- ر.ك. به: مزديسنا و ادب پارسي، ج1، ص 34 - .74

12- شرح حكمه`‌الاشراق: ص 18 - .19‌

13-‌ ر.ك. به: تاريخ الحكماء شهرزوري و كنزالحكمه ترجمه ضياءالدين دري، ج 2، ص .139‌




 چهارشنبه 20 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1090]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن