تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 10 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):کمترین کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

وکیل اصفهان

لیست قیمت گوشی شیائومی

آیسان اسلامی

خرید تجهیزات صنعتی

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

اجاق گاز رومیزی

تور چین

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

خرید مبل تختخواب شو

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

دانلود رمان

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1793425495




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: طيبه چراغي بازنگري شخصيت هويدا (قسمت اول)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: طيبه چراغي بازنگري شخصيت هويدا (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: در اين نوشته برآنيم كه به كنكاشي هر چند مختصر درباره شخصيت هويدا و عملكرد دولت در زمان صدارت او بپردازيم.درباره هويدا، گفتني فراوان است اما در اين تحقيق مجالي براي پرداختن به تمام مطالب نيست.


مقدمه

ماهيت هيچ نظامي، و از جمله رژيم پهلوي را نمي‌توان بدون شناخت شخصيت و عملكرد كارگزاران آن نظام، مورد بررسي دقيق قرار داد. يكي از كارگزاران عصر پهلوي، اميرعباس هويداست. اميرعباس هويدا، فردي است كه از بهمن 1343 تا مرداد 1356، طولاني‌ترين دوران صدارت را در تاريخ ايران دارا بود. او تنها نخست‌وزيري است كه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران به اعدام محكوم شد. نام هويدا به دوران ثبات سلطنت محمدرضا پهلوي گره خورده و سالهاي صدارت او، اوج فساد و تباهي شاه محسوب مي‌شود. يكي از خصوصيات دوران هويدا گسترش فساد در ابعاد گوناگون بود. در دوران نخست‌وزيري هويداست كه پيوندهاي دربار پهلوي با محافل قدرتمند غرب و صهيونيسم جهاني به مستحكم‌ترين شكل خود رسيد؛ و شاه به عنوان استوارترين دوست غرب ظاهر گرديد. در اين دوران، هويدا در افكار عمومي مردم، نمونه كاملي از نخست‌وزيري چاكر‌منش و فاقد شخصيت، تجلي يافت.
در اين نوشته برآنيم كه به كنكاشي هر چند مختصر درباره شخصيت هويدا و عملكرد دولت در زمان صدارت او بپردازيم. هر چند در ابتدا معترفيم كه آنچه نگاشته مي‌شود تمام مطالب درباره او نيست؛ درباره هويدا، گفتني فراوان است اما در اين تحقيق مجالي براي پرداختن به تمام مطالب نيست.
در اين تحقيق آنچنان كه مشهود است از كتاب نيمه پنهان 14، اثر ارزشمند مؤسسه كيهان، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي از حسين فردوست، معماي هويدا، اثر دكتر ميلاني، سقوط شاه، اثر فريدون هويدا و ... بيشترين بهره برده شده است.

* * *
پيشينه خانوادگي
اميرعباس هويدا در سال 1299ش(1) ـ 1298(2) يا 1295ش(3)ـ در تهران متولد شد. پدر بزرگ او، هر دو بهايي بودند و هويدا به پيروي از عقيده آنان، به سران بهايي نزديك شد.
پدر بزرگ هويدا، ميرزا رضا قناد، از بهاييان متعصب، و از فداييان عباس افندي محسوب مي‌شد كه زندگي در ميان مسلمانان ايران را تحمل نكرد و سرانجام به عكا، محل اقامت ميرزا حسينعلي نوركجوري (بها) و عباس افندي (عبدالبها) رفت و مستخدم مخصوص عباس افندي شد.(4)
عباس افندي به واسطه خدمات ميرزا رضا، مخارج تحصيل فرزند او را تقبل كرد و حبيب‌الله را براي تحصيل به اروپا فرستاد. او در اروپا به فراگيري زبانهاي انگليسي و فرانسه پرداخت.(5)
حبيب‌الله پس از بازگشت به ايران در تشكيلات سردار اسعد بختياري استخدام گرديد.(6) و پس از مدت كوتاهي موفق به دريافت لقب عين‌الملك شد.(7)
عين‌الملك از رهگذر نزديكي با سردار اسعد با محافل و مجامع سياسي و روشنفكري آن ايام مرتبط شد و به صف اعضاي تحريريه روزنامه رعد به مديريت سيدضياءالدين طباطبايي پيوست و همزمان در وزارت ماليه استخدام گرديد.(8)
عين‌الملك از وابستگان انگليس و از هواداران سياستهاي استعماري اين كشور در ايران بود. بر همين اساس هنگامي كه قرارداد استعماري 1919 توسط وثوق‌الدوله و سرپرسي كاكس امضا شد، به حمايت از اين قرارداد پرداخت و در روزنامه رعد مقالات متعددي در تأييد اين قرارداد نوشت.(9)
حبيب‌الله با دختري به نام افسرالملوك سرداري ازدواج كرد. افسرالملوك دختر محمدحسين خان سردار(10) از تروريستهاي معروف بهايي بود كه در دوران قاجار در آشوبي كه بهاييان در چند شهر ايران به راه انداختند نقش داشت.
حبيب‌الله با كمك و حمايت سردار اسعد بختياري به وزارت امور خارجه رفت و به واسطه آشنايي با زبان عربي و اقامت در شام، مأمور خدمت در سوريه و لبنان گرديد. او با استفاده از موقعيت ديپلماتيك خود به تبليغ بابي‌گري در اين كشورها پرداخت و وقتي مأمور خدمت در جده گرديد با انگليسيها سر و سرّي پيدا كرد و عليرغم اقامت در سرزميني كه قلب جهان اسلام محسوب مي‌گردد به تبليغات بابي‌گري خود ادامه داد. اما فعاليتهاي او آثار سويي داشت و وزارت امور خارجه مجبور شد او را به تهران احضار كند.(11)

تحصيلات و مشاغل هويدا
اميرعباس هويدا تحصيلات ابتدايي را در سال 1305ش در شهر دمشق آغاز كرد و تا سال 1308ش در اين شهر به مدرسه مي‌رفت. در اين سال به اين سبب كه پدرش به عنوان ژنرال كنسول ايران در بيروت منصوب شد به همراه خانواده‌اش به اين شهر رفت و تحصيلاتش را در بيروت پي گرفت.
مدرسه هويدا در دمشق از سوي فرانسوي‌ها ايجاد شده بود و از طرف يك ميسيون مذهبي به نام لازاريستها اداره مي‌شد. اين مدرسه در اختيار فرزندان مقامات كشورهاي استعماري بود و فرزندان ديپلماتهاي عادي و افراد عادي را به آن راه نمي‌دادند. تحصيل در اين مدرسه به زبان فرانسوي انجام مي‌شد. بر همين اساس هويدا بيش از اين كه خواندن و نوشتن به زبان فارسي را بياموزد، خواندن و نگاشتن به زبان فرانسوي را آموخت.(12)
هويدا پس از اتمام دوره متوسطه در بيروت با هدف گذراندن تحصيلات عاليه به انگلستان رفت. اما به مقصود خود دست نيافت و بدون اينكه تحصيلات خود را به سرانجام دلخواه برساند، انگلستان را رها كرد و به فرانسه رفت. او زماني به فرانسه رسيد كه روابط سياسي ايران و فرانسه قطع و سفير و دانشجويان ايراني به تهران احضار شده بودند. اين حادثه در زمستان 1317 اتفاق افتاد و دليل آن چاپ كاريكاتوري از رضاخان در يكي از جرايد فكاهي فرانسه بود.(13) به دنبال اين وضعيت هويدا به فكر كشور ديگري كه بتواند تحصيلات دانشگاهي‌اش را در ‌آنجا آغاز كند افتاد و چون يكي از دايي‌هايش به نام عبدالحسين سرداري كاردار ايران در بلژيك بود به بروكسل پايتخت بلژيك رفت و در دانشكده حقوق سياسي بروكسل ثبت‌نام نمود و سرانجام با دريافت دانشنامه ليسانس از اين دانشگاه فارغ‌‌التحصيل شد.(14) او پس از اتمام تحصيلات و اخذ مدرك ليسانس در رشته علوم سياسي از دانشگاه بروكسل در سال 1321(15) به تهران آمد و داوطلب استخدام در وزارت امور خارجه ايران شد. يازده روز پس از درخواست هويدا، تلگرافي با امضاي انوشيروان به وزارت خارجه رسيد و خواستار استخدام هويدا در اين وزارتخانه شد.(16) عده‌اي معتقدند كه اين تلگراف توسط انوشيروان سپهبدي شوهر خاله هويدا ـ كه در سال 1322ش وزير امور خارجه شد فرستاده شده بود.(17)
بدين ترتيب هويدا در سال 1322ش به استخدام وزارت خارجه درآمد اما اشتغال او چندان طول نكشيد و در اوايل مهر 1322ش براي انجام خدمت وظيفه عازم دانشكده افسري شد. او در مهر 1323ش به وزارتخانه بازگشت و به عنوان عضو اداره اطلاعات، مشغول به كار شد و از دوازدهم بهمن 1323ش به اداره سوم سياسي منتقل شد. او در اين قسمت نيز زياد انجام وظيفه نكرد و به بهانه انتقال مادرش از بيروت به تهران با عنوان پيك سياسي به بيروت سفر نمود. عليرغم اينكه مدت اشتغال واقعي هويدا در وزارت خارجه به يك سال نرسيد اما با حمايت كانونهاي قدرت بيگانه در اول مرداد 1324ش به عنوان وابسته سفارت ايران در پاريس عازم فرانسه گرديد.(18) او در تاريخ اول آبان 1325ش كارمند اداره حفاظت منافع ايران در آلمان شد.(19)
هويدا در ايام اشتغال در سفارت ايران در پاريس با ايرج اسكندري ـ كه بعدها دبيركل حزب توده شد ـ آشنا شد و از اين طريق با حزب توده مرتبط گرديد.(20) اما با توجه به ارتباط هويدا با رجبعلي منصور مهره سرشناس استعمار انگلستان و پسرش حسنعلي منصور احتمالاً هدف هويدا از ايجاد ارتباط با حزب توده فعاليتهاي جاسوسي بوده است كمااينكه او در سال 1328ش به استخدام ساواك درآمد.(21) فريده ديبا مادر فرح در اين باره مي‌گويد: "هويدا، ادعا مي‌كرد كه در جواني كمونيست بوده است اما فرح كه پرونده او را ديده بود مي‌گفت هويدا در زمان دانشجويي با نفوذ در صفوف دانشجويان كمونيست و ايرانيان مخالف رژيم در خارج به واقع براي ايران كسب اطلاعات مي‌كرده است..."(22)
هويدا پس از مدت كوتاهي اقامت در پاريس، به اتفاق حسنعلي منصور و عده‌اي ديگر به جرم قاچاق مواد مخدر توسط پليس فرانسه دستگير گرديد و تنها با وساطت دربار ايران از اين امر رهايي يافتند.(23)
هويدا در تاريخ اول فروردين 1328 به سمت كنسوليار كنسولگري ايران در اشتوتگارت آلمان منصوب شد.(24) در همين ايام بود كه عبدالله انتظام، پسر ميرزا سيد محمدخان انتظام‌السلطنه ـ از فراماسونهاي قديمي و عضو لژ بيداري و از سردمداران احياي فراماسونري در دهه‌هاي بعد ـ آشنا شد. انتظام در آن ايام وزيرمختار ايران در آلمان و سركنسول اشتوتگارت بود. هويدا كه از اقتدار انتظام در هرم ديوانسالاري در رژيم پهلوي اطلاع داشت تمام كوشش خود را جهت جلب او به كار گرفت تا جايي كه انتظام در بهمن 1328 طي يك نامه رسمي و يك نامه خصوصي به دكتر علي اكبر سياسي ـ وزير خارجه وقت ـ به عنوان دلخوشي يك دوست قديمي و دورافتاده از او درخواست نمود كه هويدا را به سمت كنسول اشتوتگارت منصوب كند. سياسي در پاسخ انتظام نوشت كه چون صدور حكم كنسولي مستلزم 7 سال سابقه كار مي‌باشد و هويدا فاقد اين شرايط است انتصاب وي به اين سمت امكان ندارد ولي به عنوان اقدام كاملاً استثنايي و به پاس احترام پيشنهاد جنابعالي انتظام مي‌تواند او را به اين سمت به مقامات محلي معرفي كند.(25)
در آن زمان شهر اشتوتگارت در اثر جنگ ويران شده بود و تمام خانه‌هاي سالم از طرف متفقين مصادره شده بود. از اين رو انتظام و هويدا براي يافتن محل مناسب جهت دفتر كنسولگري و همچنين محل اقامت دست به دامان متفقين شدند. انگلستان و فرانسه به آنان جواب منفي دادند؛ اما آمريكا قول مساعد داد و دو ساختمان مصادره شده را در اختيار ايران قرار داد كه يكي از آنها دفتر كنسولگري و ديگري محل اقامت هويدا و منصور شد. به اين ترتيب هويدا و منصور با دو آمريكايي به نامهاي جان جي مك كلوي و استوارت راكول، آشنا شدند و از اين طريق با كانونهاي قدرت آمريكا ارتباط برقرار كردند. بسياري از صاحب‌نظران بر اين عقيده‌اند كه حمايت اين دو آمريكايي نقش مؤثري در پيشرفت منصور و هويدا داشته است.(26)
در اسفند 1329 در دولت حسين علا، انتظام وزير خارجه شد. هويدا را همراه خود به تهران آورد و به عنوان منشي مخصوص خود به كار گمارد اما با تغيير كابينه باقر كاظمي وزير خارجه دولت مصدق هويدا را به معاونت اداره سوم سياسي منصوب كرد.(27) ولي او در تهران ماندگار نشد و در مهر 1330 به دعوت كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل به اين كميساريا در ژنو منتقل شد.(28) در پرونده اداري هويدا موارد متعددي از تشويق وي توسط اين كميساريا و درخواست مصرانه آن براي تمديد مأموريت هويدا موجود است.(29) كه از جمله آن نامه‌اي است به امضاي وان هك گدهارت، كميسر عالي پناهندگان خطاب به انتظام(30) وان هك گدهارت در زمره فراماسونرهاي مشهور بين‌المللي بود كه پس از پيرشره استاد اعظم لژ بزرگ ملي فرانسه شد و طي مسافرتهاي متعدد به تهران در تأسيس لژهاي فراماسونري در ايران نقش اساسي داشته است.(31) بر همين اساس عده‌اي معتقدند كه حمايت او از هويدا به منظور مطرح نگه داشتن يك فراماسونر در چارچوب برنامه‌هاي فراماسونري بين‌المللي بوده است.(32)
در سال 1335 كه رجبعلي منصور ـ پدر حسنعلي منصور ـ سفير ايران در تركيه شد از عليقلي اردلان وزير خارجه وقت درخواست كرد كه هويدا را به عنوان رايزن به آنكارا منتقل كند و در تاريخ بهمن همين سال با تقاضاي منصور موافقت شد.(33) اما دوران سفارت منصور چندان طولاني نبود و پس از زماني اندك سرلشكر ارفع جانشين او شد. روحيه نظامي‌گري و سخت‌گيري ارفع كه سفارتخانه را به سبك سربازخانه اداره مي‌كرد سبب شد كه هويدا با استفاده از يك مرخصي كوتاه‌مدت به تهران بيايد و براي رهايي از اين وضعيت به سراغ انتظام كه در آن زمان مديرعامل شركت ملي نفت ايران بود برود و از او درخواست كمك بنمايد. انتظام نيز طي نامه‌اي از اردلان درخواست نمود تا هويدا را به عنوان مأمور در اختيار شركت نفت بگذارد. اين درخواست پس از تصويب شاه عملي شد و هويدا به شركت نفت منتقل گشت.(34) او ابتدا به عنوان مشاور انتظام، و سپس به عنوان مديركل امور اداري شركت نفت به كار پرداخت.(35) انتصاب هويدا به سمت سرپرست امور اداري شركت نفت خوشايند بسياري از مديران و كاركنان قديمي اين شركت نبود؛ اما او با چرب زباني و فريب‌كاري اين مخالفتها را به دوستي بدل كرد. پس از مدتي هويدا از سوي انتظام ترفيع مقام يافت و به عضويت در هيأت مديره شركت نفت منصوب شد.(36)
اشتغال هويدا در شركت نفت، همزمان با فعاليتهاي اوليه سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم پهلوي (ساواك) بود و چون ساواك در پي گسترش كانالهاي ارتباطي خود در سطح كشور بود مراكز حساس اداري را مورد توجه قرار داد و به گزينش چهره‌هاي مستعد پرداخت كه يكي از اين افراد هويدا بود كه به عنوان همكار در خدمت اين تشكيلات جاسوسي قرار گرفت.(37)
هويدا به هنگام اشتغال در وزارت نفت به فعاليتهاي سياسي نيز پرداخت و همراه با تني چند از دوستانش به سركردگي حسنعلي منصور و به سفارش و هدايت شاپور ريپورتر و گراتيان ياتسويچ، رئيس قرارگاه سازمان سيا در تهران عده‌اي از جوانان تحصيلكرده آمريكا را با هدف كسب قدرت سياسي در تشكيلاتي به نام كانون مترقي گرد آورد.(38)
در سال 1958 (1337) سازمان سيا طي گزارشي به شوراي امنيت ملي، اعلام كرد كه رژيم ايران با وضعيت كنوني دوامي نخواهد داشت و ممكن است به دامان كمونيسم سقوط كند. به اين منظور، دولت آمريكا تصميم گفت ضمن ايجاد فشار به شاه، جهت انجام برخي اصلاحات عده‌اي از نخبگان و تكنوكراتهاي جوان و طرفدار آمريكا به منظور به دست گرفتن قدرت سياسي بسيج كند. مهره دلخواه سازمان سيا براي اين هدف حسنعلي منصور بود كه در آن زمان دبير شوراي عالي اقتصاد بود. منصور دست به كار شد و با كمك نزديكترين دوست خود هويدا مقدمات تشكيل اين گروه را فراهم آورد. آغاز فعاليت و عضوگيري كانون مترقي، منصور و هويدا را در كانون توجه محافل سياسي و افكار عمومي قرار داد. اكنون همه مي‌دانستند كه به زودي منصور نخست‌وزير خواهد شد و هويدا هم به عنوان يك عضو ارشد كابينه انتخاب خواهد شد.(39)
اين پيش‌بيني‌ها درست از آب درآمد و پس از انتصاب منصور به مقام نخست‌وزيري، هويدا نيز به عنوان وزير دارايي كابينه منصور منصوب شد و تا پايان دوره صدارت منصور در همين سمت باقي ماند.(40)
روز پنجشنبه اول بهمن 1343ش منصور كه براي شركت در جلسه علني و دفاع از لايحه قرارداد شركت ملي نفت ايران با چند شركت بزرگ نفتي غرب قصد ورود به مجلس شوراي ملي را داشت به ضرب گلوله‌هاي شهيد محمد بخارايي مجروح شد. زماني كه اين حادثه رخ داد هويدا در مجلس بود و پس از كسب اطلاعات مقدماتي درباره اين حادثه خود را به دفتر رئيس مجلس شوراي ملي رساند و ماجرا را تلفني به شاه اطلاع داد. او پس از تحقيق درباره وضعيت جسماني منصور يكسره به كاخ سلطنتي رفت و وضعيت اسف‌بار منصور را به اطلاع شاه رسانيد. بعد از ظهر همان روز كه جلسه هيأت دولت در كاخ مرمر، و در حضور شاه تشكيل شده بود، شاه هنگام ترك جلسه خطاب به هويدا گفت: شما هيأت دولت را اداره كنيد تا ان‌شاءالله نخست‌وزير بهبود يابند.(41) پس از مرگ منصور نيز شاه او را مسئول تشكيل كابينه كرد. انتخاب هويدا به سمت نخست‌وزيري با توجه به نداشتن شهرت سياسي و سابقه كم وزارت در كابينه منصور به صورت محلل تصور مي‌شد.(42) انتصاب هويدا در آن زمان چنين تعبير مي‌شد كه شاه خواسته است با تعيين يكي از همكاران نزديك منصور به جانشيني وي نظر آمريكاييها را كه منصور را به وي تحميل كرده بودند جلب كند و بعد سر فرصت نخست‌وزير خود را انتخاب كند.(43) اما هويدا سالهاي صدارت را يكي پس از ديگري پشت سر گذاشت و قريب 13 سال يعني بيش از تمام نخست‌وزيران ايران در اين مقام باقي ماند.(44) درباره علل دوام هويدا در مقام صدارت مطالب فراواني عنوان شده است كه در فصل بعد به اين مبحث خواهيم پرداخت.

روانشناسي شخصيت هويدا
هويدا از نخستين روزهاي صدارت با روشي خاضعانه و مؤدبانه به جلب اشخاص پرداخت. برخورد وي با نمايندگان مجلس و سناتورها بر اساس ادب و كوچكي قرار گرفت و برخلاف منصور از تندخويي و پرحرفي پرهيز مي‌كرد و با حربه فروتني به حل و فصل مطالب مي‌پرداخت.(45) تنها چيزي را كه هويدا تحمل نمي‌كرد اين بود كه كسي بخواهد كرسي صدارت را از او بگيرد. در دهمين سالگرد نخست‌وزيري‌اش كسي از وي پرسيد پيش‌بيني مي‌كنيد تا چند سال ديگر در پست نخست‌وزيري باقي بمانيد؟ هويدا خنده‌اي كرد و گفت: "سند نخست‌وزيري را مادام‌العمر به نام من زده‌‌اند!"(46)
او نيز مانند بسياري از هم‌مسلكانش، ايراني نبود و مردم ايران را نمي‌شناخت و چون سالهاي تحصيل را در مدارس فرانسوي بيروت گذرانده بود و براي ادامه تحصيل به اروپا رفته بود شخصيت كاملاً اروپايي داشت و براي مردم ايران ارزش و اهميتي قائل نبود.(47) هويدا سخت اهل تظاهر و ريا بود و مي‌گفت مردم ايران ديده بصيرت ندارند و دروغ را بهتر پذيرا مي‌شوند! گاهي نيز مي‌گفت حرف راست در مملكت ما دشمن مي‌تراشد.(48)
درباره خصوصيات اخلاقي هويدا آمده است: "هويدا فردي بود گريزان از مسئوليتهاي سخت اداري و دور از جدي بودن و منضبط بودن، عميق انديشيدن و با مشكلات و مصايب عجين شدن و غم و غصه خوردن به خاطر ديگران... او از صميم قلب و با تمام ذرات وجود خود به تمدن و اصول اروپايي دل بسته بود..."(49)
مسلماً وقتي چنين فردي در مسند امور قرار مي‌گيرد تنها چيزي كه برايش اهميت ندارد اوضاع جاري در مملكت است. به همين خاطر است كه او به فساد مالي و اداري موجود در وزارتخانه‌ها، اهميتي نمي‌داد و گزارشاتي كه در اين زمينه به دستش مي‌رسيد به اين بهانه كه از روي حب و بغض تهيه شده نمي‌خواند و مي‌گفت در مملكتي كه سالي 30ـ40 ميليارد دلار درآمد نفتي دارد زشت است كه يك مدير را به خاطر يك ميليون تومان محاكمه كنند!!!(50) به نظر نخست‌وزير محترم! اگر يك مدير از درآمد 30ـ40 ميليارد دلاري يك ميليون ناقابل اختلاس كند زشت است او را محاكمه كنند ولي اگر تعداد فقرا و زاغه‌نشينان مملكت هر روز به خاطر همين يك ميليون تومان‌ها افزايش يابد مشكلي ايجاد نمي‌شود.
هويدا از كساني كه به او وفادار بودند به شدت حمايت مي‌كرد، هر زماني كه به علت رسوايي يك وزير نمي‌توانست او را در وزارتخانه نگهدارد به جاي آنكه او را از كار بركنار كند به وزارتخانه ديگري منتقل مي‌كرد؛(51) تا همه بتوانند از فضايل! جناب وزير فيض! ببرند.
هويدا به شيك پوشي، لطيفه‌گويي، حاضرجوابي و گل اركيده روي سينه‌اش و نيز به داشتن كلكسيوني از پيپهاي گرانقيمت شهرت داشت.(52) او دوست داشت كه خود را صاحب خصوصياتي متمايز از ديگر دولتمردان نشان دهد. در دست گرفتن عصا، پيپ و به سينه زدن گل اركيده نمونه‌اي از اين كارها بود.(53) عباس ميلاني در كتاب معماي هويدا عنوان مي‌كند كه: "استفاده هويدا از عصا، به تصادف سال 1343 كه در جاده شمال رخ داد و باعث شد استخوان زانو و لگن خاصره‌اش صدمه ببيند مربوط مي‌شود. برخي مي‌گفتند كه استفاده هويدا از عصا نه از سر ضرورت كه نوعي ادا و اطوار است. ولي طبيبان معتقد بودند كه بعد از اين حادثه هويدا همواره بيمناك از دست دادن تعادلش بود و عصار را هم به اين خاطر به كار مي‌برد."(54)
گويا آقاي ميلاني صحنه مربوط به پرش هويدا از روي آتش در مراسم چهارشنبه سوري يا حضور بدون عصاي او را در دادگاه انقلاب را نديده‌اند كه هيچ‌گونه مشكلي از نظر حفظ تعادل! نداشتند. هويدا حدود 310 پيپ و 150 عصا گرد آورده بود. فريدون هويدا ـ برادر اميرعباس ـ به ميلاني گفته است كه خود اميرعباس در پي جمع‌آوري مجموعه‌هاي پيپ و عصا نبود بلكه آنها عمدتاً هديه همكارانش به او بود.(55) اين جمله باز هم اتهامي از هويدا نمي‌كاهد؛ چون اين خود هويدا بود كه پيپ و عصا را مشخصه‌اش كرده بود و همكارانش براي خوش‌خدمتي و براي بهره‌مندي از افاضات جناب نخست‌وزير! به وي پيپ و عصاهاي گرانقيمت هديه مي‌دادند. در دوران صدارت هويدا، تعلق او به بهاييت، شهرت داشت؛ ابقا چنين نخست‌وزيري كه از نظر احساسات مذهبي مردم منفور بود، عمق بي‌اعتنايي شاه را به افكار عمومي نشان مي‌دهد. كرده است.
هويدا، فراماسون بود و از اعضاي ارشد جناح صهيونيستي ـ فراماسونري ايران به حساب مي‌آمد.(56) برخي معتقدند كه او در فاصله سالهاي 1330ـ1335 كه در سازمان ملل مأموريت داشت توسط وان هگ گدهارت كه از چهره‌هاي برجسته فراماسونري جهاني بود به اين تشكيلات پيوسته است. برخي نيز، انتظام را عامل پيوستن او به فراماسونري بيان كرده‌اند.(57) بسياري از اعضاي كابينه هويدا نيز فراماسون بوده‌اند.
هويدا، شخصاً همجنس‌گرا بود، و اين مطلب نه تنها در ميان خواص درباري، بلكه در سطح جامعه نيز شهرت داشت. او هيچ‌گونه تلاشي براي پنهان نگه داشتن اين مسئله نداشت و حتي در برخي موارد گرايشات هموسكسواليته خود را به نمايش مي‌گذاشت. محمدرضا پهلوي از اين امر به خوبي مطلع بود ولي به آن اهميتي نمي‌داد و ابقاء چنين نخست‌وزيري عمق تباهي اخلاقي شاه و وابستگاه او و اوج بي‌اعتنايي آنان را به كرامت انساني و ارزشهاي اخلاقي و فرهنگي جامعه نشان مي‌دهد.(58)
بي‌مبالاتي هويدا در ارتباطات آلوده‌اش، موجب بروز سر و صدايي در افكار عمومي گرديد و موضوع به قدري جدي شد كه زعماي مملكت چاره خروج از اين بحران را ازدواج هويدا تشخيص دادند. او هيچ‌گونه رغبتي به ازدواج نداشت و زير فشارهاي سياسي تن به يك ازدواج مصلحتي داد و با ليلي امامي، خواهرزن دوست ديرينه‌اش منصور ازدواج كرد.(59) ليلي امامي زني مقتدر و حرّاف بود، و اينك در پاريس زندگي مي‌كند.(60) ليلي امامي و هويدا از دوران جواني يكديگر را مي‌شناختند، اما آنها واقعاً هيچ‌گاه ازدواج نكردند، بلكه در حقيقت ليلي امامي حاضر شد براي نجات هويدا از اين موقعيت فداكاري كند.(61) به هر صورت، زندگي مشترك اين دو، چندان دوام نياورد و در سال 1350 و پنج سال پس از ازدواجشان به متاركه انجاميد. علت طلاق ليلي از هويدا را انحرافات اخلاقي هويدا عنوان كرده‌اند.(62)
اسكندر دلدم نويسنده كتاب زندگي و خاطرات هويدا مي‌گويد كه فريدون هويدا طي نامه‌اي به نويسنده عنوان مي‌كند كه شايعات مربوط به فساد اخلاقي برادرش كه در نهايت منجر به طلاق ليلي امامي از برادرش شد، ساخته و پرداخته دشمنان سياسي اوست. او مي‌گويد در سفري كه ليلي همراه اشرف پهلوي به چين رفته بود، با اشرف درگير مي‌شود و اشرف در بازگشت به تهران از هويدا مي‌خواهد يا همسرش را طلاق بدهد يا از صدارت استعفا دهد و هويدا هم ليلي را طلاق داده است.(63) اينكه برادر هويدا موضوع انحراف اخلاقي او را ساخته دشمنان سياسي‌اش مي‌داند، اصلاً پذيرفته نيست چون خود هويدا اين مسئله را كتمان نمي‌‌كرد و همچنين در ميان خواص درباري نيز شايع بود. در ضمن اسناد ساواك نيز بر اين امر صحه مي‌گذارد. دعواي بين اشرف و ليلي هم صحت ندارد چرا كه با خصوصياتي كه اشرف داشت هيچ‌كس جرأت نمي‌كرد در برابر اشرف ابراز وجود كند چه برسد به اينكه با او درگير شود.

هويدا و بقاي او بر مسند صدارت
هويدا در زمان منصور، خود را به شاه نزديك كرده بود، و توانسته بود اعتماد او را جلب كند. او از نخستين روز تصدي مقام نخست‌وزيري در برابر شاه روش اطاعت محض را در پيش گرفت و واجد همان خصوصياتي بود كه شاه از نخست‌وزير خود انتظار داشت، شاه كم كم به اين نتيجه رسيده بود كه نخست‌وزيري مطيع‌تر و مطمئن‌تر و بي‌خطرتر از هويدا نخواهد يافت.(64) در دوره طولاني ديكتاتوري محمدرضا، دولت و مجلس ابزاركار او بودند.(65) تفكر خاص محمدرضا اين بود كه نخست‌وزير هر چه مطيع‌تر، بهتر!(66) محمدرضا به كارگزاري فاقد شخصيت نياز داشت تا به نام او در مسند رياست دولت قرار گيرد، و مجري اوامر او باشد.(67) هويدا اين نياز زمانه را دريافت، و بازيگر چنين نقشي براي شاه شد. شاه حتي هويدا را بر علم، كه خود را خدمتگزار شاه مي‌ناميد، ترجيح مي‌داد، زيرا علم گاهي جرأت مي‌كرد برخلاف نظر شاه، مطلبي را بيان كند كه اين امر خوشايند شاهنشاه نبود؛ در حاليكه هويدا هرگز به خود اجازه نمي‌داد كه برخلاف ميل شاه حرفي بر زبان جاري كند و بر عكس براي برخي نظريات غيرعملي و نامعقول شاه دلايل عقلاني و منطقي مي‌تراشيد. يكي از نزديكان هويدا مي‌گفت وقتي هويدا به حضور شاهنشاه شرفياب مي‌شود، تمام دستورات شاه را يادداشت مي‌كند و براي خوش‌خدمتي هر چه بيشتر در بين كاخ نياوران تا نخست‌وزيري بسياري از اوامر شاهانه را با تلفن اتومبيل نخست‌وزيري به مراجع مربوط ابلاغ مي‌كند و يكي دو ساعت بعد اجراي تمام اوامر ملوكانه را به عرض شاه مي‌رساند.(68)
در يكي از اسناد ساواك آمده است: "امير شرفي بدر، كه از رجال نابيناي كشور است، مي‌گفت رمز موفقيت آقاي هويدا در كار مملكت داري در اين است كه اولاً سالها در شركت ملي نفت بوده، و كسي او را نمي‌شناخته است و ديگر اينكه برنامه و نقشه‌اي در كار مملكت‌داري ندارد كه با منافع دسته‌اي برخورد داشته باشد..."(69)
هويدا نه يك نخست‌وزير بلكه يك نوكر حلقه به گوش شاه محسوب مي‌شد. شاه بارها گفته بود كه هويدا قادر است افكار مرا بخواند و خواسته‌هايم را پيش بيني كند... من به واقع او را مجري صادقانه اوامر خود مي‌دانم.(70)
هويدا به عكس منصور سعي داشت كمتر حرف بزند؛ چون منصور زياد حرف مي‌زد و پس از تبعيد امام خميني در هر فرصت از توانايي دولت خود براي سركوب مخالفين سخن مي‌گفت و همين امر موجب شد كه جان خود را بر اثر هتاكي و پرحرفي از دست بدهد؛ ولي هويدا بيشتر كارها را به شاه نسبت مي‌داد و همه جا از منويات شاهانه يا بنابر اراده شاهنشاه سخن مي‌گفت.(71) هويدا هميشه خود را رئيس دفتر شاه مي‌ناميد و مي‌گفت: كار من، فقط اجراي فرامين اعليحضرت است!(72) او در تأييد اظهاراتش از شاه، به عنوان پدر تاجدار و ناجي ملت نام مي‌برد.(73) او در تأييد طرز كار خود در مصاحبه‌اي با سردبير مجله نيوزويك گفت: "در كشورهاي غربي براي يك تصميم‌گيري كوچك، مدتها در مجلس و در سنا بحث مي‌شود، چندين بار رأي‌گيري به عمل مي‌آيد، و وقت زيادي تلف مي‌شود. در حاليكه در ايران كافي است ما به حضور شاهنشاه برويم و نظر شاهنشاه را كه هميشه بهترين راه‌حلهاست، بپرسيم و به آن عمل كنيم."(84)
هويدا بدون توجه به حدود اختيارات نخست‌وزير يك كشور مشروطه و با آشنايي با روحيه محمدرضا سعي مي‌كرد مقام خود را حفظ كند، و فرمانبردار بي‌چون و چراي شاه باشد.(75)
در حاليكه تمام صاحبنظران رمز موفقيت هويدا و صدارت طولاني‌اش را مطيع شاه بودن مي‌دانند ولي احسان نراقي در كتاب خود عنوان مي‌كند كه هويدا با ذهني بسيار فعال مسائل دنياي امروز را به خوبي مي‌شناخت و نقطه ضعف او و از دست دادن اعتبارش بر مي‌گشت به اطاعت بي‌قيد و شرط او از سياست شاه.(76)
فرد ديگري، يكي ديگر از رازهاي بقاي هويدا را آمادگي‌اش براي كمك به ديگران مي‌داند و مي‌گويد كه لطف هويدا شامل حال بسياري شده بود.(77) اين فرد جناب دكتر ميلاني است كه كتابي تحت عنوان معماي هويدا نگاشته است. اين كتاب ابتدا به انگليسي نوشته شده و بعد توسط نويسنده به فارسي برگردانده شده است. هدف نويسنده از چاپ چنين كتابي نمايش چهره مثبت و مظلومي از هويداست. او كتاب را به روش يك رمان تاريخي نوشته است، و اگر كسي هويدا را نشناسد و از خدمات او بي‌اطلاع باشد با خواندن اين كتاب اعتراف مي‌كند كه هويدا مرد متيني بوده، و هر انتقادي از او شده است كار دشمنان سياسي اوست و حتي اعدام او در دادگاه انقلاب ظلم بزرگي بوده است.
ميلاني، طوري از كمك هويدا به ديگران سخن مي‌گويد، كه گويي از اموال خود بخشش مي‌كرده. علم كه سالهاي متمادي وزير دربار بوده است در خاطراتش مي‌گويد كه در سال 1352 اين موضوع را محرمانه با شاه در ميان گذاشته است كه بقاي هويدا نتيجه پول دادن به اعضاي خانواده سلطنتي به خصوص منسوبين ملكه است.(78) در واقع هويدا با پول دادن به اطرافيان خود خصوصاً نزديكان فرح، سعي مي‌كرد همه را از خود راضي نگه دارد و راه انتقاد ديگران را از دولتش ببندد. به همين خاطر است كه شهبانوي نيكوكار! در خاطراتش از هويدا به عنوان دولتمردي توانا و فردي با فرهنگ و آگاه به مسائل روز ياد مي‌كند و در خاطره‌اي از سفر خود با او به چين مي‌نويسد كه ما شبها بعد از انجام برنامه رسمي سفر و پذيراييها ساعتها با هم مي‌نشستيم و درباره مسائل جاري و آنچه در روز ديده بوديم بحث‌ گرمي مي‌كرديم.(79)
علاوه بر عامل نخست‌ كه مطيع بودن هويداست، عوامل ديگري را نيز در علل بقاي او ذكر كرده‌اند، شاه به واسطه ضعف‌هاي دروني خود از مردان باشخصيت و ريشه‌دار كه از نفوذ در جامعه برخوردار بودند هراس داشت، و حاضر نبود قدرت و اختيارات خود را با كسي تقسيم كند. هويدا همان شخصيت بي‌ريشه و بي‌اعتباري بود كه شاه هرگز هراسي از او به دل راه نمي‌داد و مي‌دانست كه هيچ‌گاه از طرف وي خطري متوجه مقام سلطنت نخواهد شد.(80) هويدا، برخلاف منصور كه نخست‌وزيري خود را مديون آمريكاييها مي‌دانست و تعهداتي در مقابل آنها سپرده بود، وابستگي زيادي به آمريكاييها نداشت و از نظر شاه كه نمي‌خواست واسطه‌اي در ارتباط خود با آمريكاييها داشته باشد اين كمال مطلوب بود.(81) چهارمين دليل بقاي هويدا كه نسبت به عوامل گفته شده از اهميت كمتري برخوردار است تعمد شاه در تظاهر به وجود ثبات سياسي در ايران در نظر خارجيها بود. در حالي كه در بسياري از كشورهاي جهان عمر متوسط دولتها كمتر از يك سال بود، شاه از وجود دولتي كه در اوايل دهه 1350 دهمين سال عمر خود را پشت سر مي‌گذاشت، بر خود مي‌باليد و از اصطلاح جزيره ثبات، كه اولين بار نيكسون در مورد ايران به كار برد، خرسند بود.(82)

رابطه با اسرائيل
موضوع فلسطين بعد از جنگ جهاني دوم، توسط مجمع عمومي سازمان ملل متحد در ارديبهشت 1326 مطرح شد و كميسيوني با شركت يازده عضو و از جمله ايران، مأمور رسيدگي و يافتن راه‌حلي براي مسئله فلسطين شدند. اين كميسيون گزارشي مبني بر تقسيم فلسطين به دو كشور عرب و يهود، به كميسيون مجمع عمومي ارائه كرد و اين گزارش در 29 نوامبر 1947 تصويب شد و در 14 مه 1948 دولت اسرائيل توسط صهيونيستها ايجاد شد.(83)
در سال 1328 دولت محمد ساعد مراغه‌اي دولت اسرائيل را به بهانه وجود تعداد زيادي بازرگان يهودي ايراني تبار در فلسطين و حفظ حقوق آنان به رسميت شناخت و در بيت‌المقدس اشغالي سركنسولگري داير كرد. وقتي مصدق به حكومت رسيد، شناسايي ايران از اسرائيل را پس گرفت ولي اين وضع دوام نياورد و روابط ايران با اسرائيل بعد از كودتاي 28 مرداد مجدداً از سر گرفته شد و ايران دقيقاً دنباله‌روي سياست آمريكا بود.(84) رژيم حاكم ايران عملاً و در معني اسرائيل را حمايت مي‌كرد. روابط وسيع اقتصادي داشت،نفت مورد نياز اسرائيل را تحويل مي‌داد، كالاهاي اسرائيل به ايران سرازير بود و تبادل اطلاعات انجام مي‌گرفت و ساواك و موساد همكاري گسترده‌اي داشتند.(85)
هويدا كه در سالهاي كودكي و نوجواني و جواني چندين بار به فلسطين اشغالي رفته بود، با اسرائيل الفتي ديرينه داشت؛ چون اين رژيم نخستين كشوري بود كه فرقه ضاله بهاييت را به عنوان يك دين به رسميت شناخت. هويدا سالها در كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل متحد، امكانات اين سازمان را در جهت انتقال هر چه سريعتر مهاجران يهودي از نقاط مختلف جهان به فلسطين به كار گرفت و زماني كه به نخست‌وزيري رسيد دولت اسرائيل را بيش از هر رژيم ديگري در مدار توجه قرار داد و به رابطه با اين رژيم غاصب تحرك بيشتري بخشيد.(86) فروش نفت به اين رژيم از جمله موارد بارز خيانت هويدا به ملت ايران و ملل مسلمان جهان است. هويدا در حالي به فروش نفت اقدام كرد كه كشورهاي اسلامي توليد كننده نفت، از فروش نفت به اسرائيلي خودداري مي‌كردند. (البته فروش نفت به صورت مخفيانه به دستور شاه انجام مي‌گرفت، ولي در زمان هويدا جنبه آشكارتري يافت).(87)
در اين ايام، حضرت امام خميني(ره) و علماي ديگر به افشاء روابط ايران با اسرائيل پرداختند؛ حضرت امام در پيامي خطاب به هويدا مي‌فرمايند:
"با اسرائيل دشمن اسلام و آواره كننده بيش از يك ميليون مسلمان بي‌پناه پيمان برادري نبنديد، عواطف مسلمين را جريحه‌دار نكنيد... اقتصاد كشور را به خاطر اسرائيل و عمّال آن، به خطر نيندازيد..."(88)
در زمان نخست‌وزيري هويدا، او با جلب حمايت شاه، از مأمورين موساد ـ تشكيلات اطلاعات و جاسوسي اسرائيل ـ براي آموزش كادرهاي ساواك دعوت كرد و از اين هنگام بود كه پاي مأموران موساد به تشكيلات ساواك باز شد.(89)
فعاليتهاي جاسوسي موساد در دوران هويدا توسط تشكيلاتي به نام سازمان زيتون هدايت مي‌شد كه اين سازمان علاوه بر فعاليتهاي اطلاعاتي و جاسوسي در ايران و كشورهاي همسايه به آموزش مأمورين ساواك و نيروهاي اطلاعات و ضداطلاعات ارتش مي‌پرداخت.(90) كليه اعضاي سازمان زيتون عليرغم اينكه اسرائيلي بودند ولي با گذرنامه‌هاي جعلي، به عنوان تبعه ديگر كشورها به ايران مي‌آمدند.(91)
سازمان زيتون در دوران نخست‌وزيري هويدا به ويژه از اواخر دهه 1340 به اوج قدرت خود در ايران رسيد به گونه‌اي كه با ساواك به عنوان يك زيرمجموعه برخورد مي‌كرد و خواسته‌هاي خود را بخشنامه‌وار به ساواك اطلاع مي‌داد.(92)
در ايام زمامداري هويدا، ايران رسماً به ايستگاه مهاجرت يهوديان قاره آسيا مبدل شده بود و ايادي صهيونيسم براي مهاجرت يهوديان اين قاره از ايران استفاده مي‌كردند و از امكاناتي كه دولت ايران در اختيارشان قرار داده بود بهره مي‌بردند. همچنين در دوران او، صهيونيسم جهاني آزادي فوق‌العاده‌اي براي تبليغات داشتند، تا جايي كه به صورت علني و گسترده براي سرمايه‌گذاري يهوديان در فلسطين اشغالي و مهاجرت يهوديان ايراني به اين سرزمين تبليغات مي‌كردند.(93)

بهبود وضع بهائيان در ايران
برخلاف نظر مورخاني مثل كسروي و آدميت كه بابي‌گري اوليه را جنبش خودجوش و غيروابسته به قدرتهاي استعماري مي‌دانند، آخرين يافته‌‌ها بر پيوندهاي اوليه علي‌ محمد باب و پيروان او با كانونهاي معيني تأكيد دارد كه شبكه‌اي از خاندانهاي قدرتمند و ثروتمند يهودي در زمره شركاي اصلي آن بودند. بهاييت نيز وضعي مشابه بابيت يافت.
از سال 1868 كه ميرزا حسينعلي نوري (بهاء) و همراهانش به بندر عكا منتقل شدند پيوند بهاييان با كانونهاي مقتدر يهودي غرب، تداوم يافت و مركز بهايي‌گري در سرزمين فلسطين به ابزاري مهم براي عمليات بغرنج ايشان و شركايشان در دستگاه استعمار بريتانيا بدل شد. به نوشته فريدون آدميت عنصر بهايي چون عنصر جهود، به عنوان يكي از عوامل پيشرفت سياست انگليس در ايران درآمد. اين پيوند در دوران رياست عباس افندي بر فرقه بهايي تداوم يافت. در اين زمان بهاييان در تحقق استراتژي تأسيس دولت يهود در فلسطين، كه از دهه‌هاي 1870 و 1880 ميلادي آغاز شده بود، به طور جدي مشاركت كردند. فرقه ضاله بهايي ستون پنجم استعمار غربي و اسرائيل در ايران و بعضي كشورهاي خاورميانه است. از گذشته به يهوديان دستور داده شده بود كه هر جا منافع آنان ايجاب مي‌كند، تظاهر به بهايي‌گري كنند و حتي اسمشان را عوض كنند تا به صورت ايراني، بهتر بتوانند خواسته ايران و صهيونيستها را برآورده سازند.(94) اندكي بعد كودتاي 3 اسفند 1299 رضاخان و سيدضياء در ايران رخ داد. در كابينه سيدضياء يكي از سران درجه اول بهاييان ايران به نام علي‌محمدخان موقرالدوله، وزير فوايد عامه و تجارت و فلاحت شد. اين مقام نيز به دليل خدمات بهاييان در پيروزي كودتا به ايشان عطا شد.(95) پس از آن تمام وزارتخانه‌ها، شركتهاي صنعتي و كشاورزي يعني حيات كشور، در قبضه قدرت بهاييان قرار گرفت تا اينكه هويدا به صدارت رسيد. چون هويدا بهايي زاده بود، و خود نيز از پيروان اين فرقه ضاله محصوب مي‌شد در طول دوران نخست‌وزيري‌اش توجه ويژه‌اي به اين فرقه مبذول مي‌داشت و براي آنان تسهيلات ويژه‌اي قائل بود. به همين سبب بود كه بهاييان به سرعت و در تمامي زمينه‌ها خصوصاً اقتصادي رشد كردند. هويدا همچنين مشاغل كليدي را به بهاييان مي‌بخشيد حتي چند وزير كابينه او مثل منصور روحاني، وزير كشاورزي كه در تمام دوران صدارت هويدا در كابينه او عضويت داشت و نابود كننده كشاورزي ايران لقب گرفت، فرخ رو پارسا، نخستين زن وزير دوران شاهنشاهي كه به نام وزارت آموزش و پرورش، فرهنگ كشور را به فساد كشانيد؛ سپهبد صنيعي وزير جنگ، منوچهر شاهقلي،‌ وزير بهداري و منوچهر تسليمي، وزير بازرگاني بهايي بودند.(96) فردوست در خاطراتش مي‌گويد: محمدرضا از تشكيلات بهاييت و به خصوص افراد بهايي در مقامات مهم و حساس مملكتي اطلاع كامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان مي‌داد... خود او صراحتاً گفته بود كه افراد بهايي در مشاغل مهم و حساس مفيدند چون عليه او توطئه نمي‌كنند.(97)
هويدا، در تمام مدت صدارتش تصميمات تشكيلات رهبري بهائيان را اجرا مي‌‌كرد و مي‌كوشيد تا نفوذ آنان را در تمام سطوح تا بالاترين حد گسترش دهد. اين حمايتها به قدري گسترش يافت كه تقدير و سپاسگذاري محافل بهايي از او را در پي داشت. به طور كلي بهاييان ايران، پيشرفت خود را در دهه‌هاي آخر سلطنت پهلوي مديون پشتيباني هويدا مي‌دانند.(98) اين افراد در اغلب نقاط كشور تحت حمايت ساواك و سيا و موساد و با آگاهي شاه و امكاناتي كه هويدا در اختيار آنها قرار مي‌‌داد بهترين زمينها و اراضي و مؤسسات توليدي را قبضه كرده بودند.
كشور مسلمان ايران كه مي‌بايست الگوي ديگر كشورهاي اسلامي باشد عرصه تاخت و تاز ايادي استعمار و صهيونيست قرار گرفته و شخص اول اين مملكت با اطلاع از تمام اين اوامر به پيشرفت آنها كمك مي‌‌كرد.

هويدا و مطبوعات
پس از اينكه هويدا به استخدام ساواك درآمد، به كار روزنامه‌نگاري پرداخت و مجله‌اي با نام كاوش را منتشر ساخت كه بنابر اسناد موجود، اين مجله با صلاحديد ساواك و با نظارت انتظام منتشر مي‌شد. هزينه انتشار كاوش، از سوي شركت نفت، تأمين مي‌شد. به همين خاطر هويدا مبالغ قابل‌توجهي به نويسندگان و همكاران خود در مجله پرداخت مي‌كرد. او به خاطر همين گشاده دستي توانست برخي نامداران وابسته به جريان روشنفكري را به همكاري با كاوش وادار كند و كساني همچون نادر نادرپور، مسعود فرزاد، محمد قاضي، فرخ غفاري، جلال مقدم، سعيد نفيسي و ابراهيم پورداوود را به خدمت بگيرد. همچنين در دوران نخست‌وزيري‌اش مجله ديگري به نام تلاش را منتشر كرد كه همان خط و خطوط و مواضع را داشت.(99)
به اين دليل كه هويدا اهل مطبوعات بود، از ابتداي صدارتش سعي داشت تا روابط ويژه و دوستانه‌اي با روزنامه‌نگاران ايجاد كند و بنابراين جرايد را در جهت اهداف و تأييد برنامه‌هاي اجرايي فعال سازد. در راستاي اين هدف هويدا بخشي از بودجه و اعتبارات محرمانه نخست‌ويري را صرف جذب و جلب خبرنگاران مي‌كرد و به آنان مبالغ قابل‌توجهي مستمري مي‌پرداخت. او به افرادي مثل اميراني ـ مدير مجله خواندنيها، علي بهزادي ـ مدير مجله سپيد و سياه، ميمندي نژاد ـ مدير مجله رنگين‌كمان و... مبالغ كلاني كمك مالي مي‌پرداخت.(100) ولي وضع به همين منوال ادامه نيافت، و از اواسط دوران زمامداري‌اش در نحوه برخورد با مطبوعات تغييراتي داد تا براي كنترل كامل مطبوعات بتواند از عوامل مورد اعتماد خود استفاده كند و آنان را در رأس هيأت تحريريه جرايد پر انتشار بگمارد. انتصاب امير طاهري به سردبيري كيهان و همچنين گماشتن علي باستاني به مديريت تحريريه روزنامه اطلاعات مواردي از اين تصميم هويدا بودند.(101)
چند سال بعد، هويدا به استناد يك تصويبنامه هيأت دولت در سال 1342 تصميم به تعطيلي بسياري از مجلات و روزنامه‌ها گرفت. اين تصويب‌نامه مقرر كرده بود، نشرياتي كه تيراژشان به حدنصاب معيني نمي‌رسد، جواز انتشارشان لغو شود. البته تمام نشرياتي كه تعطيل شدند شامل اين حكم نمي‌شدند، مثلاً هفته‌نامه توفيق كه يك مجله پرتيراژ بود يكي از مهم‌ترين نشريات فكاهي در تاريخ مشروطيت ايران محسوب مي‌شد و همين اهميت باعث مي‌شد تا هويدا نتواند به صورت انفرادي آن را تعطيل كند بلكه نام اين نشريه را در ميان جرايد تعطيل شده قرار داد و بعد از تعطيل شدن آن به رئيس سازمان برنامه دستور داد تا عباس توفيقي، مدير اين نشريه را استخدام كند و در حقيقت او را بخرند.(102)
در حاليكه در ايران مطبوعات و مجلات به طور كامل تحت نفوذ عوامل نخست‌وزيري و شخص شاه قرار داشت با اين حال شاه و نخست‌وزيرش هويدا بودجه هنگفتي از درآمد دولت ايران را صرف خريد نويسندگان جرايد و مجلات آمريكايي و اروپايي مي‌كردند. به همين خاطر است كه مطبوعات آمريكا و اروپا شاه را بزرگ مي‌كردند و از جنايات او كمتر سخن مي‌راندند.(103)
پس از اينكه هويدا از صدارت بركنار شد و به جاي او رقيب ديرينه‌اش جمشيد آموزگار به نخست‌وزيري رسيد، خصومت و اختلاف ديرين بين او و رقيبش تشديد شد؛ گويا او با سيزده سال نخست‌وزيري‌اش، هنوز هم از اين مقام سير نشده بود. به همين دليل هويدا كه بعد از بركناري از صدارت به وزارت دربار تعيين شده بود و هنوز اهرم قدرت در دست داشت شروع به كارشكني در كار دولت آموزگار كرد. نمونه بارز اين امور، انتشار مقاله معروفي به امضاي احمد رشيدي مطلق است(104) كه بعضي صاحب‌نظران نوشتن آن را به هويدا يا درباريان تحت نظر او نسبت مي‌دهند. اين مقاله كه با لحني تند و گزنده به حضرت امام(ره) حمله كرده بود در دربار تهيه شده بود. ولي برخي ابتكار آن را به هويدا نسبت مي‌دهند و برخي او را مبرا مي‌دانند. قدر مسلم اين است كه اين مقاله به دستور شخص شاه تهيه شده و هدف از آن هم هتاكي نسبت به حضرت امام(ره) در موقعيتي بود كه به دنبال خبر شهادت حاج آقا مصطفي حركتهايي در ايران به وجود آمده بود. اين مقاله به طور مستقيم از دربار توسط داريوش همايون ـ وزير اطلاعات كابينه آموزگار ـ بدون اينكه نخست‌وزير از مضمون آن مطلع باشد به روزنامه اطلاعات ارسال شد و پس از دو روز معطلي به چاپ رسيد.(105)

رواج فساد
مشخصه اصلي دوران صدارت هويدا گسترش فساد در ابعاد مختلف بود و فساد مالي منشأ بسياري از مفاسد ديگر بود. هويدا در طي دوران صدارت طولاني‌مدتش از يك امتياز مهم برخوردار شد و آن اينكه عايدات نفتي ايران كه هرگز به ميليارد نرسيده بود، چندين برابر شد و به 12 ميليارد و 20 ميليارد و 24 ميليارد رسيد.(106) اما متأسفانه اين درآمدها به جاي اينكه صرف عمران و آبادي كشور شود، به خرج ميهماني‌ها و بذل و بخششهاي درباري مي‌رسيد؛ از جمله هزينه تدارك جشنهاي شاهانه، و نيز خريد اسلحه مي‌شد.(107) در ايام نخست‌وزيري هويدا، هر كس بنا به موقعيت اجتماعي و شغلي، و وابستگي به دربار، دست به تعرض به بيت‌المال مي‌زد و دارايي به غارت گرفته شده خود را به حسابي در خارج از كشور واريز مي‌‌كرد.
معاملات دولتي اعم از خارج و داخل كشور با رشد همراه بود و هر يك از دولتمردان عرصه خاصي را براي تاراج و غارت برگزيدند. افرادي بودند كه اجراي طرح‌هاي عمراني مثل ساختمان، سدها و فرودگاهها را برگزيدند. سازمان برنامه بدون انجام تشريفات معمول، نظير درج آگهي در جرايد، و برگزاري مناقصه، اينگونه طرح‌هاي عمراني را به افراد معيني مي‌دادند و آن فرد هم با كشيدن ده تا بيست درصد بر مجموع قيمت معين شده از سوي مهندسين مشاور سازمان برنامه، آن طرح را به فرد يا شركت ساختماني ديگر واگذار مي‌كرد و بدين ترتيب ميليونها تومان پول به جيب افراد معيني مي‌رفت.(108)
فردوست در اين مورد مي‌نويسد: ..."در دوران سيزده ساله نخست‌وزيري هويدا همه مي‌چاپيدند، و هويدا كاملاً نسبت به اين وضع بي‌تفاوت بود. در صورتي كه يكي از مهم‌ترين وظايف رئيس دولت، جلوگيري از فساد و حيف و ميل اموال دولتي است. در هيچ زماني به اندازه زمان هويدا، فساد گسترده نبود و او چون جلب رضايت محمدرضا را مي‌طلبيد نمي‌خواست كسي و در نهايت محمدرضا را از خود ناراضي كند..."(109)
كارگزاران دولت هويدا براي فريب مرد





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن