واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: ساقی نامه
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
http://img.tebyan.net/big/1387/12/18621121136122723549371063912320625130134.jpg (http://p30city.net)
علی اکبر دهخدا در لغت نامه مینویسد:گونهای شعر مثنوی در بحر متقارب که در آن شاعر خطاب به ساقی کند و در یاد مرگ و بیان بی ثباتی زندگانی و پند و اندرز و حکمت و غیره آورد. با اینکه این نوع شعر را به سبب ذکر باده و جام با سایر اشعار خمریه مناسبتی است اما دو شرط اینکه مثنوی باشد و در بحر متقارب گفته آید آن را نوع خاصی در میان اشعار فارسی قرار میدهد و نیز روح خاص فلسفی و اخلاقی و عرفانی این نوع منظومه ها با مضامین عادی سایر خمریات تفاوتی آشکار دارد. ملا عبدالنبی فخر الزمانی قزوینی متوفی در 1037 ه" . ق. تذکره ای بنام میخانه تالیف کرده و در آن شرح حال 46 تن از شاعران ساقی نامه سرای و متن ساقی نامه های آنان را آورده است .
وی نظامی گنجوی را گوینده نخستین منظومه از این نوع ، و امیرخسرو دهلوی رادومین تن میشمارد. ولی ناگفته نباید گذاشت که ساقی نامه های این دو شاعر منظومه های مستقلی نیست و ابیات متفرقی است که در ضمن خمسه آنان آمده است . سلمان ساوجی متوفی در778 ه" . ق. و بعد از وی حافظ نخستین کسانی هستند که منظومه مستقلی از این نوع سروده اند.
بعد از حافظ ساقی نامه از انواع متداول شعر فارسی گردید و شاعران بسیار مثنویهای مستقل عرفانی سروده اند که در آنها اصطلاحات خمری را بمعانی خاص عرفانی بکار برده اند در کتاب «الذریعه » از 125 ساقی نامه یاد شده که بعضی از آنها نیز بصورت ترجیع بند یا ترکیب بند است .
به گمان من، پیش از آنها،ساقی نامه را نخستین بار ، فردوسی در شاهنامه ابداع کرده و وزن و گویش حماسی آن مورد اقبال نظامی و دیگر شاعران قرار گرفته است. ساقی نامه های فردوسی در میان داستان های شاهنامه ، منبع الهام نظامی ، برای سرودن ساقی نامه های خویش بوده است.به همین ترتیب دیگران نیز از نظامی راه جستند و ساقی نامه تبدیل به سبکی در شعر کلاسیک ایران شد.
نظامی (قرن 6 ) در منظومه ی شرف نامه ی خود در آغاز هر داستان دو بیت خطاب به ساقی و در منظومه ی اقبال نامه،دو بیت خطاب به مغنّی آورده که مجموعه ی این بیت ها ساقی نامه ی مفصلی شده است .
بیشتر ساقی نامهها دو ویژگی دارند:
نخست این که شاعر بدین بهانه بر ستم و ریای حاکم بر جامعه تاخته است
ودیگر این که ساقی مرد است و یا این که موجودی خیالی و بی جنسیت است.
نخستین ساقی نامه و مغنّی نامه ی مستقل را حافظ در قرن هشتم سروده است.
http://img.tebyan.net/big/1387/12/17231623416555202255843515012212950172188.jpg (http://p30city.net)
ساقی نامه ی حافظ، (http://p30city.net)سراسر ستایش شادی و امید و زندگی است. مردمان را به سوی فرهنگ عالی و انسانی باستانی ایرانیان فرا می خواند. ساقی نامه، سلامی است از ژرفای جان حافظ، به انسان و فرهنگ انسانی.
سلامی است به جم و کیخسرو که به باور حافظ ،نگهبانان صلح و آزادی و عدالت در جهان بوده اند.
حافظ رو به ستمکاران تاریخ بانگ می زند که فردایی هست و بار دیگر از پس تاریکی ها، خورشید زندگی و شادمانی سر برخواهد کشید و بر تن این زمستان برهنه، پیراهن زرباف نور خواهد پوشانید.
حافظ ، رندانه بر ستم و سیاهی می تازد و رسوایشان می سازد و این شیوه در ساقی نامه نیز دیده می شود.
ساقی همان پیر خرابات و خرابات همان دبستان آیین های کهن ایرانی و مرکز خور یا خورشید است.
حافظ از انسان ها می خواهد که انسانیت و برادری و برابری را پرچم خویش سازند. دیر مغان ، همان جان و دل انسان است. و حافظ ما را فرا می خواند تا به سوی شرابخانه ی شادی و آزادی بشتابیم و گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم تا:
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم!
دیوان حافظ، با نام ساقی آغاز می شود:
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
و با نام ساقی بسته می شود.
{پپوله}
{پپوله}
{پپوله}
ساقینامه
ساقینامه به نقل از دهخدا "نوعی شعر مثنوی در بحر متقارب [ِ مثمن مقصور یا محذوف] است [وزن و گویش حماسی دارد] که در آن شاعرخطاب به ساقی کند و مضامینی در یاد مرگ و بیان بیثباتی حیات دنیوی و پند و اندرز و حکمت و غیره آورد. با اینکه این نوع شعر را به علت ذکر باده و جام با سایراشعار خمریه مناسبتی است اما دو شرط اینکه مثنوی باشد و در بحر متقارب گفته آید آن را نوع خاصی در میان اشعار فارسی قرار میدهد و نیز روح خاص فلسفی و اخلاقی و عرفانی این نوع منظومهها با مضامین عادی سایر خمریات تفاوتی آشکار دارد."
برای مثال ساقینامه متفاوت از مغنینامه و خمریه است. مغنینامه خطاب به مغنی است و دعوت و ترغیب اوست به خواندن آواز و سرود و رامشگری (به نقل از دهخدا). شعرهایی که در توصیف شراب سروده شوند خمریه نامیده میشوند (مانند خمریههای رودکی و منوچهری. خمریه از عرب وارد فارسی شده و والد ساقینامه شمرده میشود.)
هرچند که برخی فردوسی را پایهگذار ساقینامه میدانند، نظامی گنجوی، ملهم از ابیات پراکندهی شاهنامه، سرایندهی نخستین منظومهی مستقل از این نوع است. بعدها دیگران نیز راه نظامی را ادامه دادند و ساقینامه را به سبکی در شعر کلاسیک ایران تبدیل نمودند. ساقینامهی حافظ و نظامی معروفترین ساقینامههای ادبیات ایرانند.
اجرای آوازی ساقینامهها (که صوفینامه نیز نامیده میشوند) معمولا در مایههای بیات اصفهان و ماهور (و بعضی وقتها نوا) است. ساقینامه در افشاری "کشته مرده" هم نامیده میشود.
ابیاتی از ساقینامهی رضیالدین آرتیمانی:
الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات
به مستان افتاده در پای خم
به رندان پیمانه پیمای خم
که خاکم گل از آب انگور کن
سراپای من آتش طور کن
ابیاتی از ساقینامهی حافظ:
بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
بیا ساقی آن می که عکسش ز جام
به کیخسرو و جم فرستد پیام
به من ده که بدنام خواهم شدن
خراب می و جام خواهم شدم
بده تا روم بر فلک شیر گیر
به هم بر زنم دام این گرگ پیر
ابیاتی از ساقینامهی وحدت کرمانشاهی:
بیا ساقی و می به گردش درآر
که دل گیرم از گردش روزگار
میی ده که چون ریزیش در سبو
برآرد سبو از دل آواز او
ابیاتی از ساقینامهی امیدی تهرانی:
بیا ساقی آن تلخ شیرین گوار
که شیرین کند تلخی روزگار
بیا ساقی آن جام گیتی نما
که از جم رسیدست دورش به ماب
یا ساقی آن آفت عقل و هوش
بیا ساقی آن لعبت لعل پوش
به من ده که بی هوشیم آروزست
به مستان هم آغوشیم آروزست
...
ابیاتی از ساقینامهی وحدت کرمانشاهی:
الهی به جان خراباتيان
کزین تهمت هستی ام وارهان
به خمخانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آباد ده
خدارازميخانه گرآگهی
به مخموربيچاره بنما رهی
که از کثرت خلق تنگ آمدم
به هرسو شدم سر به سنگ آمدم
بيا ساقی می به گردش درآر
که دل گيرم از گردش روزگار
ميی ده که چون ریزیش در سبو
برآرد سبو از دل آواز او
به ميخانه آ و صفا راببين
مبين خویش و خدا راببين
ميی کو مراوارهاندزمن
ازاین و ازآن و زماوزمن
ازآن می که چون شيشه برنگذرد
لب شيشه تب خاله از تب زند
تودرحلقه می پرستان درآ
که چيزی نبينی به غيرازخدا
بده ساقی می که تا دم زنی
قلم بر سر هردوعالم زنی
سبک باش و رطل گرانم بده
وگرفاش نتوان نهانم بده
که گردرآتشاست این دل روشنم
همان آب که آبی بر آتش زند
زمن بشنو ای پير روزگار
مکن تکيه بر گردش روزگار
که این منزل درد وجای غم است
دراین دامگه شادمانی کم است
...
..
.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]