واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مشكلات ارتباطي و يادگيري در كودكان ناشنوا
مطلب زير، بخشي از مشكلات دانشآموزان داراي ناشنوايي را در زمينه رشد حركتي، برقراري ارتباط و استفاده از زبان گفتاري مورد بررسي قرار ميدهد.
اين مطلب از مقاله «ناشنوايي و مشكلات مضاعف» (شماره 75 نشريه آموزش و پرورش استثنايي) برداشت شده است. مقاله مذكور را خانم مريم باشعور لشكري، كارشناس ارشد كودكان استثنايي ترجمه كرده است.
رشد حركتي (پاراسيس)
كودكان به توانايي درك فرآيندها و يكپارچهسازي احساس حركت و محيط نياز دارند. آنها به استفاده از اطلاعات براي طراحي و بازشناسي محيط خودشان و مهارتهاي فيزيكي براي مهارت در فعاليتهاي روزمره نيازمند هستند. اين فعاليتها بازي، يادگيري، مهارت مراقبت از خود، خود تنظيمي مهارتهاي حسي و حركتي، مهارتهاي تعاملي و اجتماعي و احساس خود را شامل ميشود.
كودكان ناشنوا با مشكلات جسمي اضافي در طرح و اجراي اين مهارتها فشار زيادي را احساس ميكنند. براي تشخيص و حمايت كودكان با مشكلات اضافي، درك روشني از رشد در همه سطوح اهميت دارد.
ارتباط
نوشتههاي زيادي درباره اثرات سلامت ذهني روي كودكان ناشنوا با ضعف مهارتهاي ارتباطي وجود دارد. اتصال به ناتوانيهاي يادگيري يا ساير مشكلات اضافي، عوامل خطرزا را افزايش ميدهد.
اگر رشد ارتباطي به تأخير بيفتد، ميتواند هوش، زبان، رشد اجتماعي و نيز يادگيري هيجاني را تحت تأثير قرار دهد.
در بيشتر كودكان ناشنوا كه از والدين شنوا متولد شدهاند، حتي وقتي كودك خيلي كوچك است، اگر خانواده از زبان اشاره استفاده كند، كودك و والدين در زمان مشابهي زبان را ياد ميگيرند كه از مدت زبانآموزي كودك شنوا از والدين شنوا يا كودك ناشنوا از والدين ناشنوا متفاوت است.
اختلالات زبان
اختلالات زبان در سه حوزه اختلال دريافتي، بياني و يا تركيبي ديده ميشود. اختلال زبان شامل مشكلات در پردازش و توليد واجشناسي، درك معني واژهها (معناشناسي) و ضعف دانش دستوري يا كاربرد جملات (ساختواژي يا نحوي) ميشود.
مشكلات در يكپارچهسازي زبان و متن (رمزگشايي معني) و درك منجر به معني (ارتباط اجتماعي و عملي) نيز ديده ميشود. در بعضي از كودكان اختلال دستگاه گفتاري (توليد) وجود دارد كه موجب سرايت مشكلات زبان به حوزه اجتماعي ميشود و ارتباط با همسالان را تحت تأثير قرار ميدهد.
دانشآموزان ناشنواي دچار اختلال زبان (براي مثال اختلال معاني ـ عملي) اغلب مشكلات رفتاري خواهند داشت و اين تعجبآور نيست. آنها ممكن است براي رفتار مناسب در موقعيتهاي پيشبيني نشده، مشكل داشته باشند. براي مثال، در موقعيتهاي اجتماعي همراه با همسالان اگر نتوانند علائم اجتماعي را به آساني بخوانند و معاني آنها را درك كنند، نميتوانند در آن فعاليت سهيم شوند.
كودكان كوچكتر ممكن است آسيب برسانند (احتمالاً به عنوان كوشش براي تماس) يا امتناع كنند (ممكن است ترجيح دهد به تنهايي بازي كند). بنابراين، همانگونه كه در يادگيري نوبتگيري براي صحبت در بزرگترها ديده شده، فهم قواعد ارتباط اجتماعي مشكل خواهد بود.
ارزيابي و تشخيص اختلالات زبان به ويژه در كودكان آسيبديده شنوايي مشكل است.
تأخيرهاي زباني ناشي از ناشنوايي ميتواند اختلالات طبقه خاص زبان را در اين كودكان مخفي سازد.
بسياري از كودكان ناشنوا زبان شفاهي يا مهارتهاي سواد موردنياز براي فهم و پيگيري آموزشها يا پاسخ كلامي را ندارند.
يادگيري
مسألهي مهمي كه در رابطه با ارتباط بين تأخير رشدي يا ناتوانايي هوشي و ناشنوايي بايد بخاطر داشت، اين است كه پيامد تركيب اين موارد در فرد، به آسيبپذيري در مقابل مشكلات رفتاري رشدي و بيماريهاي رواني منجر ميشود.
آسيب شنوايي از طريق تأثير روي زبان و ارتباط مانع يادگيري ميشود كه به افزايش ناتواني هوشي منجر خواهد شد كه آن هم به نوبه خود توانايي فرد را، براي پردازش شناختي شنوايي كاهش ميدهد و اين چرخه ادامه پيدا ميكند. مشكلات يادگيري در كودكان ميتواند خاص يا فراگير و دامنه شدت مشكلات كلي ميتواند از خفيف تا عميق باشد. ناتوانيهاي يادگيري نيز ميتواند در واقع اوليه يا ثانويه باشند. ارزيابي اين كه نيازهاي يادگيري كودك كلي (آيا آنها تمام جنبههاي يادگيري را تحت تأثير قرار داده) يا خاص (براي مثال، خوانشپريشي، گفتار پريشي يا پردازش شنوايي مركزي) هستند، از اين نظر مهم است كه ميتوانند ايدههاي جايگزيني آموزشي و مداخلات را تحت تأثير قرار دهند.
به هنگام آزمون شناخت كودكان ناشنوا، استفاده از ابزار غيركلامي به عنوان ارزيابي كلي يادگيري براي نشاندادن چگونگي عملكرد كودك فاقد زبان با خلق و خوي متغير توصيه ميشود. با تعيين اين كه نيازهاي يادگيري، خاص يا فراگير هستند، مداخله مناسب ميتواند در جاي خود انجام شود و ظرفيت يادگيري كودك آسانتر پيشرفت كند. بسياري از كودكان ناشنوا مشكلات اوليه يادگيري ندارند.
شناخت غيركلامي آنها متوسط است. هر چند به دليل اين كه سبك ارتباطي آنها از اطرافيانشان متفاوت است، ميتوانند نيازهاي ثانويه يادگيري داشته باشند. كودك در محيطي كه همه از الگوهاي ارتباطي مشابهي استفاده ميكنند، نيازهاي يادگيري ثانويه نخواهد داشت. بدون درك كامل رابطه بين ناتواني يادگيري اوليه و ثانويه، توقعات اطرافيان اجازه كسب اعتماد به نفس و عزت نفس را به كودك نخواهد داد. كودكان دچار ناتوانيهاي عام يادگيري و ناشنوايي در نوشتههاي مربوط ناشنوايي به درستي معرفي نشدهاند.
توجه
گاهي اوقات توجه كودكان ناشنوا نيز مورد ارزيابي قرار گرفته است. اين ارزيابيها بخش مهمي از تشخيص اختلال ADHD را تشكيل ميدهند و ميتوانند در تمايز مشكلات عملكرد اجرايي از مشكلات حافظه و توجه مفيد واقع شوند. محققان دريافتهاند كودكان دچار آسيب شنوايي حسي و عصبي اكتسابي بيش از همسالان شنواي خود در معرض خطر مشكلات توجه هستند.
با وجود اين، هيچ گونه تفاوتي بين كودكان آسيبديده شنوايي مادرزادي و دادههاي هنجارشي وجود نداشته است. به هنگام ارزيابي كودك مشكوك به مشكلات توجه، اطلاع از چگونگي ناشنواشدن او مهم است، چرا كه ميتواند ويژگيهاي رفتاري مشكلات را تحت تأثير قرار دهد. براي مثال، نقص توجه ممكن است به جاي ناتواني اوليه، پيامد روانشناختي و اجتماعي ناشنوايي در يك دنياي شنوا باشد و بنابراين در تصميمات مربوط به جايگزيني آموزشي مناسب، در نظر گرفتن اين مورد مهم است.
شنبه 9 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]