تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 31 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1796788553




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آداب عاشقی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: از خواستگاری چه می دانید؟ خواستگاری همان خشت اول است كه اگر كج باشد......
● عبور از دریاچه یخ‌زده
گذشته از این كه همدیگر را در دانشگاه دیده باشند یا كلاس كنكور، جشن نامزدی دوستی مشترك یا نوه عموی خانم همسایه معرفی‌شان كرده باشد، به هرحال، ماجرا از جایی جدی می‌شود كه اسمش را می‌‌گذارند «خواستگاری».
خواستگاری همان خشت اول است كه اگر كج باشد، عالی‌قاپو هم كه رویش بسازی بالاخره می‌ریزد و خیلی چیزها را زیر آوار خودش له می‌كند. اول از همه، اعتماد به آدم‌ها و اعتقاد به عشق را. تصور كن بدون این دو تا دنیا چه جهنم هفت طبقه‌ای خواهد شد. این است كه خواستگاری، به گذشتن از دریاچه یخ‌زده می‌ماند؛ آهسته قدم بردار. آرام. با تأنی.
گوش‌هایت را تیز كن! یخ‌ها وقت شكستن صدا می‌كنند. همین كه صدای ترك خوردن یخ را شنیدی، بایست.
بگرد! اگر یك قدم دیگر برداری، این سطح صاف صیقلی قشنگ درخشان می‌شكند و تو در آب یخ زده فرو می‌روی، یخ می‌زنی و حتی اگر نجات پیدا كنی، همیشه از آب خواهی ترسید.
از روی یخ‌ها رد شو، اما با احتیاط، خیلی با احتیاط!
● جنگ اول
جنگل اول، نه با خواستگار كه جنگ آدم با خودش است. پیش از همه، سنگ‌هایت را باید با خودت وابكنی.
از خودت، زندگی‌ات چه می‌خواهی؟ البته كه خیلی امروزی، شیك و روشنفكرانه است. اگر بگویی: «واضح است كه زن باید آزاد باشد، كار كند، با دوستانش به مسافرت برود»، یا خودت هم حظ كنی وقتی می‌گویی: «معلوم است من از آن زن‌ها نیستم كه به رفت و آمد شوهرشان حساس باشند. مرد باید با دوستانش تفریح كند، تنهایی سفر برود یا هر وقت خواست به خانه برگردد، من كه زندان‌بانش نیستم!»
اما آیا واقعا همین را می‌خواهی؟ مطمئنی كه دلت نمی‌خواهد با زنی زندگی كنی كه خانه‌داری را به هر كار دیگری ترجیح می‌دهد و از لكه‌گیری، پختن یك غذای تازه یا گلدوزی لذت می‌برد؟ مطمئنی مردی ایده‌آل تو نیست كه سر وقت با چند پاكت میوه برگردد و معتقد باشد دوستان مجردش سر به هوا، بی‌مسوولیت و غیرقابل معاشرت‌اند؟ جنگ اول هر آدم، جنگ با خودش است. جلوی آینه بایست. ماسك قشنگت را بردار. صورت خودت را خوب نگاه كن، بشناسش، قبول كن.
حال، پیدا كردن كسی كه این صورت را دوست داشته باشد، آسان‌تر است. كسی كه خود این صورت را دوست داشته باشد. بی‌نقاب، بی‌بزك.
● میان ماه من تا ماه گردون
«خانه دختر پل است و مردم رهگذر». برای خیلی‌ها، این ضرب‌المثل كافی است تا تمام خواستگاران را به خانه راه بدهند. فلسفه‌شان هم خیلی بی‌راه نیست. می‌گویند همین آمد و رفت كمك می‌كند مردم را بشناسیم. دخترمان چند نفر را ببیند و محك بزند، هر كدام از این خواستگاری‌ها، نوعی تجربه است تا بالاخره نوبت به كسی برسد كه پیشانی نوشت دختر ماست.
دلیل دیگری هم دارد: اگر چند خواستگار را ندیده و نشناخته رد كنیم، می‌پیچد كه دخترشان قصد ازدواج ندارد یا شایعه می‌شود كه نكند عیب و علتی این وسط هست كه نمی‌خواهند كسی دخترشان را یا خانه و زندگی‌شان را ببیند. پس بگذار بیایند و بروند تا حرف و حدیثی نباشد.
البته علت سومی كه كمی هم پنهان‌تر است، نوعی غرور ساده و معصومانه است كه هر چه تعداد خواستگاران بیشتر باشد، یعنی دخترشان هواخواه بیشتری دارد و خیلی‌ها دل‌شان می‌خواهد با این خانواده وصلت كنند.
● نه خانه كاروان‌سراست نه دختر ماه آسمان
این هم فشرده فلسفه خانواده‌هایی است كه همه خواستگاران را به خانه راه نمی‌دهند. دلایل خودشان را هم دارند كه با نگاهی دیگر قابل قبول و درست است. اول این كه، هر خواستگاری را ندیده و نشناخته نباید به خانه راه داد. دوم این كه، فقط به كسانی باید اجازه داد به حد خواستگاری برسند كه حد معقولی از شرایط خانواده دختر را دارند و كسی كه زیر این حد و خط باشد، اصلا نباید حرفش را هم بزند.
سومی كه دلیل پنهان‌تری است، این كه اگر خواستگار خیلی از حد موردنظر پایین‌تر باشد، باعث تحقیر دختر می‌شود كه مثلا خواستگارانش فلانی‌ها هستند كه چنین و چنان عیب‌ها و ضعف‌هایی دارند، پس همان بهتر كه اصلا حرفش هم زده نشود.
شما از هر دسته كه باشید، به هر حال عرف مرحله دیدن داماد تقریبا یك جور است.
● رونمایی داماد
حرف اول، معمولا بین خانم‌های دو خانواده است. یا در ازدواج‌های امروزی‌تر، خود دختر و پسر خبر را به خانواده می‌رسانند. اما وقتی پای دیدن پسر (یا دختر) توسط خانواده مقابل برای اولین بار پیش می‌آید، به نظر می‌رسد معقول‌ترین شیوه، جمع و جورترین روش است؛ یعنی یك دیدار غیررسمی.
معمولا یكی از نزدیكان پسر، مادر، خواهر، خاله یا... دختر را در محل كار یا تحصیل به صورت غیررسمی و در ظاهر كاملا اتفاقی، ملاقات می‌كند، اما معمولا پسر خودش به دیدن پدر دختر می‌رود. البته باز در جایی جز خانه، مثلا پسر (كه لازم نیست وانمود كند اتفاقی سروكله‌اش در محل كار پدرزن آینده پیدا شده) قرار ملاقاتی با پدر دختر می‌گذارد و در جایی مثل محل كار به دیدن او می‌رود.
نكته ظریف این است كه حتی در این دیدارهای غیررسمی هم خانواده پسر به دیدن دختر می‌روند، اما پسر خود برای دیدن پدر، برادر یا هر یك از بستگان دختر خواهد رفت.
در خواستگاری‌های سنتی، این دیدار به شكل یك مهمانی عصرانه ساده و به بهانه دیدار و آشنایی با كسی كه دوست یا فامیلی از آن‌ها خیلی تعریف كرده برگزار می‌شود.
در شهرستان‌های جنوبی كشور بهانه ساده آب خوردن، باب دیدار دختر را می‌گشاید، آن‌قدر كه به جای آمدن به خواستگاری،‌ می‌گویند آمده‌اند آب بخورند! و در هر شهری، بهانه‌ای مثل پرسیدن آدرس، خواندن نمازی كه دارد قضا می‌شود، بریدن پارچه چادر نماز، یا به سادگی، دعوت برای یك چای عصرانه كه غروب‌ها خانه دل‌گیر است و آدم دلش می‌خواهد با دو آشنا، دو كلام درد دل كند! راستش هنوز هم در كشوری زندگی می‌كنیم كه بهانه‌های آشنایی‌اش خیلی ساده‌اند.
● لهجه عاریه‌ای، مبل‌های امانتی
در مجلس خواستگاری، همه نگران اولین نما هستند.
خانواده پسر با انتخاب لباس‌ها، حرف‌ها، كلمات و لهجه و سبد گل‌شان، خانواده دختر با لوازم منزل، نوع لباس، پذیرایی و البته كلمات‌شان. خیلی مهم است كه این‌جا، آن‌چه را كه هستیم با آن‌چه را كه آرزو داریم باشیم، اشتباه نكنیم. مبل‌های خانه ما، راحتی‌های صد و پنجاه هزار تومانی فنر در رفته‌ای هستند كه وقتی جابه‌جا می‌شویم جرق و جرق صدا می‌كنند، اما ما دل‌مان می‌خواهد مبل‌های استیل ایتالیایی ۱۵ میلیونی داشته باشیم. می‌شود برای حفظ آبرو مبل‌ها، سیلورهای پایه‌بلند و حتی لهجه و اطوار و رفتار را قرض كرد، امانت گرفت و البته كه یك شب هزار شب نمی‌شود.
اما اگر خواستگاری خوب بود و آن‌ها لهجه، رفتار و مبل‌های عاریه‌ای شما و شما لهجه، لباس و سبد گل عاریه‌ای آن‌ها را پسندید و وصلت سر گرفت، بعد چه؟ برای هر دروغ، باید دروغ بزرگ‌تری گفت و این برای یك عمر امكان ندارد. پس مبل‌ها را برای هر مهمانی دیگری عاریه بگیرید، اما برای خواستگاری نه، برای خواستگاری مطلقا نه!
● آن چای افسانه‌ای
اگر بعد از این قدم، با گوش‌های تیز گوش كردید و صدای ترك خوردن یخ‌ها نیامد، یعنی می‌شود قدم دوم را برداشت. آشنایی دو خانواده و دیدار رسمی.
این مجلس، همان خواستگاری معروف است با همان چای افسانه‌ای و ماجراهایش، اما هنوز هم بسیار خلوت و جمع و جور و بی‌سروصدا. یك مهمانی ساده كه از افراد درجه یك و دو خانواده تجاوز نمی‌كند. هنوز هیچ چیز قطعی نیست و بهتر است خبر نپیچد و یك كلاغ و چهارصد كلاغ نشود. هنوز هم، باید احتیاط كرد كه راه برگشت آسان باشد.
در این مجلس، آن‌چه پیش از همه حتی مادر معظم داماد آینده از در داخل می‌شود گل است. دسته گل یا سبد گل؟ بستگی به جیب شما و میزان امیدتان به جواب مثبت دارد، اما به هر حال، اولین نمایی است كه از خودتان به خانواده دختر نشان می‌دهید. پس مواظب باشید! دو سه شاخه گل گلایول نیمه پلاسیده، نمای خوبی از شما نشان نخواهد داد. سبد گل اركیده هم از همان اول سطح توقع خاصی ایجاد می‌كند كه باید فكر كنید آیا تا آخر خواهید توانست با همان سطح پیش بروید یا نه. سبد گل اركیده، فقط یك سبد گل نیست. شخصیت، میزان درآمد، سلیقه و نوع پول خرج كردن شما هم در آن هست.
پس حواس‌تان را جمع كنید. دروغ نگویید، نه با زبان، نه با گل!
● راستی هنوز هم باید دختر چای بیاورد؟
این منظره چای آوردن عروس با چادر سفید آن قدر تكراری شده كه اغلب دخترهای امروزی، در مقابلش جبهه سفت و سختی دارند.
اجبار نكنید. شاید دخترتان دلش نمی‌خواهد وقت خم شدن جلوی مادر داماد، دست‌هایش بلرزد یا پسر از دستپاچگی چای را روی شلوارش برگرداند. بگذارید این كار را برادر یا خواهر عروس یا هر كس دیگری انجام دهد. خود اضطراب مجلس برای عروس و داماد آینده كافی است تا رنگ‌شان بپرد و ناخن‌هایشان را در گوشت دست فرو كنند.
در پذیرایی افراط نكنید. همان حدی را نگه دارید كه در مهمانی‌های رسمی دارید وگرنه امكان سو‌ءتفاهم را بیشتر كرده‌اید.
● این نگاه پیر عزیز
اما مهم‌تر از همه، گوش‌های تیز و چشم‌های باز است. یادتان باشد حتی اگر فرزندتان با كسی كه برای ازدواج در نظر گرفته، سال‌ها در محل كار یا دانشگاه آشنا و همكار و همكلاس بوده، قضاوتش فقط قضاوت چشم‌های بی‌تجربه و جوانی است كه هنوز پر از خوش‌بینی‌ها و اعتماد سال‌های كودكی است. چیزی كه او ممكن است یك بی‌نزاكتی ساده تلقی كرده باشد، ‌در این مجلس پیش چشم كارآزموده شما ممكن است روزنه‌ای بر یك زخم عمیق عفونت كرده باشد. یك مشكل اساسی در اخلاق یا منش طرف مقابل، یا چیزی كه به نظر فرزندتان رفتاری بسیار امروزی و عالی است، می‌تواند نشان دهنده ریاكاری و دروغ باشد یا حتی برعكس. رفتار آزاردهنده‌ای كه فرزندتان را تا حد جنون عصبانی كرده، ممكن است فقط ناشی از یك بی‌توجهی كودكانه باشد.
خواستگاری پیش از هر چیز فرصتی برای شناخت است. حرف بزنید. محك بزنید. به نشانه‌ها توجه كنید و گوش‌هایتان را تیز كنید. صدای گسستن یخ‌ها نمی‌آید؟● بیایید باغچه را نشان‌تان بدهم!
معمولا آخر مجلس خواستگاری، اگر همه چیز خوب پیش برود، فرصتی برای گفت‌وگوی دختر و پسر فراهم می‌شود. بزرگ‌ترها، به بهانه‌ای اتاق را ترك می‌كنند؛ دیدن باغچه، نگاه كردن به تابلو، آلبوم یا حتی رادیاتور سوراخ ماشین و دختر و پسر جوان با هم تنها می‌مانند. معمولا دو صورت وجود دارد یا از قبل همدیگر را می‌شناسند، یا برای اولین بار فرصت می‌كنند تنها با هم حرف بزنند. خیلی عجیب است، اما راستش تفاوت زیادی ندارد. چون این‌جا، جای زدن حرف‌های خیلی جدی است.
حرف‌‌هایی كه حتی اگر از قبل هم همدیگر را می‌شناخته‌اند، جای گفتن‌شان نبوده.
وسط حرف از شعر و كتاب و سینما، یا دوستان و درس و كار یا حتی غزل و عاشقانه‌ها كه كسی حرف جدی نمی‌زند كه مثلا من دلم نمی‌خواهد همسرم با دوستان مجردش برود كوه! یا برای من خیلی مهم است كه همسرم بلد باشد آلو مسما درست كند یا لباس پوشیدنش این چنین باشد یا حرف زدنش آن چنان.
اما اگر آن نقاب قشنگ را برداشته باشید، می‌دانید این‌جا جای گفتن حرف‌های كمی زمخت‌تر است. سوال كنید. خواسته‌هایتان را صریح و روشن بگویید. جوری كه جای تردید در آن نباشد. باور كنید چیزی كه از نظر شما بدیهی است، (مثل حق كار كردن برای زنان، ازدواج مجدد یا مسافرت، ادامه تحصیل برای مردها) می‌تواند از نظر همسر آینده شما جای بحث داشته باشد یا حتی از نظر او هم بدیهی باشد، اما درست عكس نظر شما! مهم‌ترین سوال‌هایی كه باید پرسید و از جواب‌شان مطمئن بود و یا شرط‌هایی كه باید گذاشت، این‌ها هستند: حق كار، تحصیل، ارتباط با دوستان، فامیل، نوع درآمد، محل زندگی، امكانات مالی، علاقه‌های خاص مثل ورزش، سفر، فعالیت‌های جمعی و... هر چیزی كه باید برای آن وقت گذاشت و برای شما مهم است. این دیدار اولین خصوصیتش دستپاچگی است. پس حتما سوال‌هایتان را فراموش خواهید كرد. از قبل در آرامش و با فكر و مشورت فهرستی از سوال‌ها و خواسته‌هایتان بنویسید. خجالت نكشید. واضح است كه لیست سوال و شرط و خواسته به هیچ وجه رمانتیك، قشنگ و عاشقانه نیست، اما ماجرا جدی‌تر از این حرف‌هاست. یادتان باشد، آداب عاشقی گاهی سخت است، سخت و بی‌رحم. این سوال‌ها را بپرسید، به این سوال‌ها جواب بدهید. هر كسی باشید با هر رسم و رسوم، یك چیز خیلی مهم است. راست گفتن. جواب‌ها را بی‌تعارف بگویید، حتی اگر تلخ باشد. این را مثل یك ورد جادویی با خودتان تكرار كنید كه یك خواستگاری كوتاه و تلخ، هزاربار بهتر از یك زندگی زناشویی تلخ و پایان‌ناپذیر است.
● رسم بله، رسوم نه
جواب مثبت دادن رسمی دارد، جواب منفی دادن رسومی؛ كه دل كسی نشكند، غرور كسی له نشود، دل كسی را كدر نكنی.
«نه» گفتن، برای ایرانی‌ها سخت است، بس كه در فرهنگ ما به مدارا و رعایت احوال دیگران توصیه شده، اما اگر صدای شكستن یخ‌های زیر پا را شنیدی، نه بگو؛ محكم، بی‌تعارف، اما انسانی. شاید شرایط مالی، زیبایی، اصل و نسب خانوادگی، تحصیلات برای شما مهم باشد. هیچ حرفی نیست. این‌ها همه به شناخت شما از زندگی و روحیات خودتان ارتباط دارد؛ اما یادمان باشد، تمام مردم اهل بیت خدایند، الناس عیال‌الله، و خدا هر كدام را یك به یك دوست می‌دارد. پس مواظب باشیم، نه گفت نمان، معنی‌اش این نباشد كه شما در حد ما، در شان ما و لایق ما نیستند. شما كمید، كم دارید، كم می‌دانید، كم خوانده‌اید. «نه» مثبت، «نه» خوب، ‌یعنی شما خوبید. فقیرید، اما شرافت مندید، تحصیلات كافی ندارید، اما مهربانید. قشنگ نیستید، اما نجیب و باهوشید، و با این همه، ‌ما مناسب هم نیستیم. با هم، آن قدر كه می‌خواهیم خوشبخت نمی‌شویم. برای هم، آرزوی خوشبختی كنید. نه به تعارف كه از ته دل و از هم جدا شوید.
● اما رسم جواب بله
معمولا بعد از مجلس اول خواستگاری، خانواده دختر جواب را موكول به كمی تحقیق و كمی مشورت و پرسیدن نظر دختر می‌كنند.
درسته كه خانواده دختر باید جواب بدهند، اما رسم این است كه بعد از چند روز،‌ خانواده پسر از آن‌ها جویای جواب شوند.
این سوال و جواب آخر، معمولا با تلفن انجام می‌شود كه به دو دلیل بسیار بهتر از ملاقات حضوری است. دلیل واضح اول، كم زحمت بودن و سرعت است، اما دلیل دوم، رعایت ظریفی است كه اگر پاسخ منفی باشد گفتن و شنیدنش رو در رو بسیار مشكل است و تلفن كار را برای هر دو طرف آسان می‌كند. آن‌ها بدون این كه مجبور باشند چشم در چشم هم بدوزند، از هم خداحافظی می‌كنند و این باعث می‌شود دلخوری و سوءتفاهم كمتری ایجاد شود.
چه كسی یك قهرمان را تحقیر می‌كند؟
خواستگاری كردن، نوعی درخواست است و در فرهنگ ما، زن مغرورتر، محترم‌تر و عزیزتر از آن است كه درخواست‌كننده باشد. زن، ‌معشوق است و لازمه معشوقی دور از دست بودن.
انكار و امتناع است. این به جای خود درست، قشنگ و شاعرانه است، اما اگر دختری با تمام عقل و درایت و سلامتش، ببیند پسری كه از هر نظر مناسب اوست و می‌توانند با هم زوج كاملی شوند، به هر دلیلی او را نمی‌بیند و نمی‌شناسد و ممكن است فرصت با هم بودن را برای همیشه از دست بدهند، باید چه كند؟ البته كه معمول نیست دختر خواستگار باشد.
● اما آیا هر چیز غیرمعمولی، ‌نادرست و نامعقول هم هست؟
چیزی كه بیشتر از همه دختر و خانواده دختر را از خواستگار بودن وحشت‌زده می‌كند، آن است كه بعدها، پسر یا خانواده‌اش دختر را به خاطر درخواست و پا پیش گذاشتنش تحقیر كنند، اما اگر انتخاب دختر واقعا درست باشد، واضح است كه پسر از آن اندازه فهم، درك و انصاف برخوردار خواهد بود كه به جای تحقیر، شجاعت همسرش را به خاطر شنا كردن در جهت خلاف معمول، برای هدفی درست تحسین كند. شجاعت عقیله قریش، حضرت خدیجه (س) وقتی محمد جوان تهیدست اما جوانمرد را خواستگاری كرد، هنوز هم بعد از این همه قرن، آدم را به تحسین وامی‌دارد. از این‌ها گذشته، وقتی آدمی برای چیزی كه می‌خواهد با تمام توان می‌جنگد، قهرمان است، چه كسی جرأت دارد یك قهرمان را تحقیر كند؟‌
● قومی دگر حواله به تقدیر می‌كنند
ازدواج ساده، گاهی با ساده ازدواج كردن اشتباه می‌شود. معمولا دختر و پسر را با چند مجلس رسمی مجلل اما كوتاه و یكی كردن خواستگاری و بله‌برون و نامزدی، دست به دست می‌دهیم و شاد از سروسامان گرفتن بچه‌هایمان، به پایكوبی می‌پردازیم و می‌گذاریم تا عروس و داماد سر فرصت پوست همدیگر را بكنند. بعد از چند ماه، وقتی عروس شكسته و خرد، با چمدان بسته به خانه پدر برگشت و داماد شب تا صبح در خیابان ماند و سینه پهلو كرد، تازه به صرافت شانس بد و اقبال كج می‌افتیم و خودمان را دلداری می‌دهیم كه ازدواج مثل هندوانه است و تا بازش نكنی نمی‌فهمی خوب است یا بد و هیچ‌كس، هیچ‌كس نمی‌گوید تو برای خریدن هندوانه هزار ترفند می‌زنی، بویش می‌كنی، تلنگر می‌زنی و صدایش را گوش می‌كنی، از فروشنده به هزار قسم و آیه قول می‌گیری كه خوب است و باز دست طاقت نمی‌آورد و دوباره و سه باره آن را سرجایش می‌گذاری و دوباره برمی‌داری، اما وقت ازدواج فرزند همه این‌ها یادمان می‌رود، تن می‌دهیم به قضا و قدر و فاجعه در راه را حواله به تقدیر می‌كنیم كه همیشه هم می‌گوییم با خوبان سر ناسازگاری دارد!
مراحل ازدواج، طبق رسوم قدیمی بسیار زیاد است. هدیه‌ بردن و آوردن‌ها، مهمانی دادن‌ها، دعوت كردن‌ها مجلس‌های آشنایی دو فامیل، پیش از این گمان می‌كردیم این‌ها از سر بیكاری اجداد ما بوده است كه وسیله‌ای برای سرگرمی و گذران اوقات فراغت می‌خواسته‌اند اما حالا با نگاهی به آمارهای هر دم افزون شونده طلاق، می‌فهمیم آن‌ها چقدر باهوش بوده‌اند. در این مجالس متعدد همسر آینده فرزندمان بالاخره جایی، زمانی و در شرایطی شخصیت واقعی‌اش را نشان خواهد داد. نقاب زیبایی كه همه ما در مواقع رسمی به چهره می‌زنیم. ادبیاتی كه با آن سخن می‌گوییم بالاخره در لحظه‌ای كنار می‌رود و آن وقت چشم‌های تیزبین و باتجربه افراد خانواده و بزرگ‌ترهای فامیل است كه آن را تشخیص می‌دهد. چیزی را كه چشم جوان و عاشق فرزندان‌مان، نمی‌تواند آن را ببیند. ازدواج ساده، معنایش كم كردن دیدارهای پیش از مراسم عقد (كه امكان دیدن نشانه‌ها را به خانواده‌ها می‌دهد) نیست، كم كردن تجملات است. مهمانی مادر دختر برای فامیل داماد آینده می‌شود با یك جور شیرینی برگزار شود. دعوت مادر پس از خانواده دختر می‌تواند یك غذای ساده بر سفره داشته باشد، اما باید باشد. این‌ها، ضامن سلامتی پیوندی است كه اگر با عجله انجام شود، قطعا جوش نمی‌خورد و جایی از هم باز می‌شود كه دیگر شاخه‌ها مجال سبز شدن ندارند. ساده‌ترین و آرمانی‌ترین ازدواج‌ها، پیوند دختر پیامبرص و امیرالمومنین ع است. علی ع در خانه پیامبرص، بزرگ شده. با وجود این، وقتی فاطمه س را خواستگاری می‌كند پیامبر نمی‌گوید: علی‌جان من كه تو را می‌شناسم، مجاهد و مهاجری و تهی‌دست. می‌گوید: زره‌ات را بفروش (قیمتی‌ترین چیزی كه علی داشت) و مهریه فاطمه كن. فاطمه س را عروس می‌كند، همه اهل شهر را به ولیمه فرامی‌خواند و او را هرچند ساده، اما با آداب تمام، به خانه علی می‌فرستد. رسم، حكمت تجربه شده مردان و زنانی است كه پیش از این، شكست‌ها خورده‌اند و به پشت سر نگاه كرده‌اند و گفته‌اند: اگر چنین كرده بودم، چنان شده بود. حكمت هزاران ساله‌ای پشت ماست، رو برنگردانیم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن