واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: هر خاطره ای از مراسم عروسی دارید بیاید تعریف کنید
از خودم شروع میکنم
من روز عروسیم هوا خیلی گرم بود.
آخه تیر ماه بود.
انقدر که شوهرم همش میرفت سوپر مارکت نوشیدنی میخرید برام.
فیلم بردارمون کفرش بالا اومده بود از دسته من
چی شد پس؟خاطره نبود؟
من هنوز عروسی نکردم بچه ها اگه کسی خاطره داره بگه.
aidaaida نوشته است:
من هنوز عروسی نکردم بچه ها اگه کسی خاطره داره بگه.
ایشالا هر چه زودتر عروس بشی عزیزم
صبح روز عروسی من باید ساعت 10 آرایشگاه میبودم . ساعت 8:30 به زور از خواب پاشدم و هول هولکی، لباس و وسائلمو جمع کردم.
که یادمون اومد، آینه و کنسول توی پذیراییه و ما نصبش نکردیم.منم حساس بودم که حتما با دقت و همون جایی که میخوام نصب بشه. بنده ی خدا خواهر و شوهر خواهرم اومدن خونمون کمک همسری ......و دریل و پیچ و مابقی قضایا..... تا رسیدم آرایشگاه نزدیک 11 بود و آرایشگره هم یک عروس دیگه که قبل از من رسیده بود را شروع کرده بود. این شد که من تا نزدیک 1 معطل نشسته بودم و هنوز هیچ کاری واسم نکرده بود.
خلاصه واسه اون آینه نصب کردن، من 1/5 ساعت دیرتر آماده شدم.
1/5 ساعت دیرتر به آتلیه رسیدیم
اون شب تا جون در بدن داشتم رقصیدم. آخ جوووووووووووووووووون شوهر کردمممممممممممممممممم
سیر دل هم شام خوردم
شب عروسی هر چی من هی رقصیدم ، شوهرم هی واسم دست زد. هر چی من رقصیدم شوهرم واسم دست زد. هر چی من رقصیدم، شوهرم واسم دست زد. آخر در گوشش گفتم:..... بهم شاباش بده دیگههههههههههههههههههههههههههه آی کیو.
شب نامزدیم هم ما طبقه ی پائین خونمون شام دادیم و من و همسری طبقه ی بالا بودیم تا جدا شام بخوریم.من هی منتظر نشستم یک ربع گذشت. نیم ساعت گذشت..... آخرش فهمیدیم همه داشتن شام میخوردن و یادشون رفته بوده که واسه ما شام بیارن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چه جالب بچه ها بیاید تعریف کنید................
هیچ کس منو دوست نداره
همه یا یادشون رفته یا دیگه نمیخواهند یادشون بیاد
من هنوز عروسی نکردم ولی روز نامزدیمون ارایشگرم من و دیر حاضر کرد قرار بود 3 اتلیه باشم 4 رسیدم . تو اتلیه بود که فهمیدم نامزدم سرویس و حلقه ر و یادش رفته بیاره و خونه جا گذاشته خلاصه از خونه اونا تا اتلیه یه 45 دقیقه میش نامزد منم هی میگفت نکه باره اولمه یادم رفت ایشالله واسه عروسی های بعدیم جبران میکنم دیگه زنگ زدن واسمون اوردن منم کفری حالا قرار بود باغم بریم واسه عکس و تریپ هندی بازی تا رسیدم باغ دیگه هوا تاریک شده بود و ما فقط تونستیم چند تا عکس بگیریم ولی کلیپمون خیلی باحال شده تو تاریکی هرکی میبینه فکر میکنه ما ایده دادیم دیگه خودمونم صداش و در نیو وردیم ه واسه حواس پرتی اقا داماد به شب خوردیم و گفتیم میخواستیم متفاوت باشیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1031]