تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خوش اخلاقى در بين مردم زينت اسلام است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797762852




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دعوا و قهر جدي من و همسرم ... چكار كنم؟ : چه كنم؟


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام عزيزان
من 2 هفته است كه عروسي كردم. ديشب اولين قهر زندگيمو تجربه كردم:
ديروز تو اداره مون فهميدم براي حج عمره ثبت نام ميكنن . منم زودي اسم مامان و بابام را نوشتم. و چون مي دونستم شوهرم اهل مكه و اين چيزا نيست، اصلا ازش نپرسيدم كه تو هم مي خواي بري يا نه. شب كه براي شوهرم تعريف كردم، كلي از دستم ناراحت شد كه چرا ازش نپرسيدم و فقط به فكر مامان بابام بودم و.... گفت حيف من كه فقط به خاطر تو دارم كار ميكنم و .. ولي تو فقط همه حرفات مامان باباته.
 
بعدم شامي كه كلي با زحمت درست كرده بودم را نخورد و رفت طبقه بالا، خونه خواهرشوهرم اونجا شام خورد  شب هم تنها خوابيد و صبح هم منو نرسوند سركار و خودش تنهايي رفت. عصر هم قرار بود بريم آتليه عكسامون را انتخاب كنيم ولي گفت من نميام با بابات برو . شب هم قرار بود خونه بابام پاگشا باشيم كه ميگه نميام . جمع خونوادگيتو بهم نمي زنم برو با اونا خوش باش
حالا ميگين چيكار كنم؟ خيلي از دستش ناراحتم. قبول دارم كه منم اشتباه كردم ولي ارزش اينهمه قهر را داشت؟ تو رو خدا كمكم كنييييييييييييييييييييييد كه چطوري از دلش در بيارم

منم بودم قهر می کردم. شما پول حج پدر مادرت رودادی ؟؟ یا فقط نام نویسی کردی؟؟؟؟
حالا سعی کن با سیاست زنونه و چرب زبانی و خرید یک شاخه گل و دادن پیامک و کمی لوس بازی از دلش دربیاری.
البته تو هم تقصیری نداری. خامی و بی تجربه. حاااااااااااااااالا حااااااااااااااااالاها راه درازی داری تا طرف مقابلت رو بشناسی.

خوب واقعا کارت اشتباه بود هر کسی جای همسرت بود ناراحت میشد تو نادیدش گرفتی انگاری وجود نداره انگاری برات مهم نیست....
سعی کن بری از دلش در بیاری بگو اشتباه کردم و ....

نه من فقط اسمشون را نوشتم. پولشون از حقوقم كم ميشه و اونا هرماه قسطشو بهم ميدن
ولي با اين كار من ، اونم بايد اينقدر بامن بد رفتار ميكرد و قهر مي كرد؟ ميدونم تو دلش ميمونه و حالا حالا ها از دلش بيرون نمياد. چون خيلي نسبت به توجه من به مامان بابام حساس شده. ميدونم با گل و sms و ... راضي نميشه. چيكااااااااااااااار كنم؟
دلم ميخواد حالا كه اينكارو كرد، منم ديگه غذا نپزم يا براي خودم درست كنم و بگم برو پيش خواهرجونت غذا بخور... هرچي گفت بگم برو پيش اون و .... ولي اينطوري لج كردن و دعوا را كشدار كردن، شرايطو بدتر ميكنه
 
بهم بگين چيكار كنم.؟
 
قبول دارم خيلي خامم. يكم سياست يادم بدين. چيكار كنم؟

ريما جون نوشته است:
خوب واقعا کارت اشتباه بود هر کسی جای همسرت بود ناراحت میشد تو نادیدش گرفتی انگاری وجود نداره انگاری برات مهم نیست....
سعی کن بری از دلش در بیاری بگو اشتباه کردم و ....

من چون ميدونستم اون اهل مكه نيست، اصلا به فكرم نرسيد كه ازش سوال كنم ولي واقعا برام مهمترين كس تو زندگيمه. چطوري بهش ثابت كنم؟

حالا که ثبت نام حج قسطی بوده، بهتر بود قبلش بهش می گفتی و یا پای خانواده همسرت رو هم وسط می کشیدی که والدین اون رو هم ثبت نام کنی.
حالا که کار گذشته بهتره باهاش لج و لج بازی نکنی . تازه عروسی و این روزها فصل مهمونی رفتنها و پاگشاها حسابی داغ می شه و اگه هر بار اون بخواد لج کنه که خیلی برای هر دوتون بد می شه.
باید خواب شوهرت دستت بیاد. بعضی مردها رو باید بی اعتنا کرد. بعد خودشون واسه عذر خواهی پا پیش می زارند. ولی بعضیها اگه زیاد بهشون توجه کنی غرور برشون می داره و همیشه تو دعوا طرف مقابل رو مقصر میدونن. حالا چون اول زندگیته و خوب نمی شناسیش بهتره تو پا پیش بزاری. البته لازم نیست به پاش بیوفتی و خودت رو پایین بگیری. زیاد هم دور و برش نباش. اگه عذر خواهی زبانی تو رو نپذیرفت یک شاخه گل بگیر و توی یک نامه خالصانه واسش بنویس که هدفت چی بوده، خام بودی، اشتباه کردی، تو خیلی دوستش داری و اون تو اولویت هست و از این چیزا دیگه.
ولی به هیچ وجه باهاش لج نکن و پای خواهرش رو پیش نکش.

ato نوشته است:
حالا که ثبت نام حج قسطی بوده، بهتر بود قبلش بهش می گفتی و یا پای خانواده همسرت رو هم وسط می کشیدی که والدین اون رو هم ثبت نام کنی.

پدر و مادر همسرم 1.5 ساله فوت كردن. براي همين اين قضيه كه كلا" كنسل ميشد
ato نوشته است:
حالا که کار گذشته بهتره باهاش لج و لج بازی نکنی . تازه عروسی و این روزها فصل مهمونی رفتنها و پاگشاها حسابی داغ می شه و اگه هر بار اون بخواد لج کنه که خیلی برای هر دوتون بد می شه.
باید خواب شوهرت دستت بیاد. بعضی مردها رو باید بی اعتنا کرد. بعد خودشون واسه عذر خواهی پا پیش می زارند. ولی بعضیها اگه زیاد بهشون توجه کنی غرور برشون می داره و همیشه تو دعوا طرف مقابل رو مقصر میدونن. حالا چون اول زندگیته و خوب نمی شناسیش بهتره تو پا پیش بزاری. البته لازم نیست به پاش بیوفتی و خودت رو پایین بگیری. زیاد هم دور و برش نباش. اگه عذر خواهی زبانی تو رو نپذیرفت یک شاخه گل بگیر و توی یک نامه خالصانه واسش بنویس که هدفت چی بوده، خام بودی، اشتباه کردی، تو خیلی دوستش داری و اون تو اولویت هست و از این چیزا دیگه.
ولی به هیچ وجه باهاش لج نکن و پای خواهرش رو پیش نکش.

 
ممنون دوست خوبم. برام دعا كنيد عصر كه ميرم خونه، بتونم از دلش دربيارم.
به نظرتون براش نامه بنويسم خوبه؟ يك گل هم براش بخرم

نامه و گل خوبه.
اوایل زندگی مشترک هم زن و هم مردم نسبت به رفتار همدیگه خیلی حساس می شن. مرد احساس استقلال می کنه و دوست نداره زیاد دور و بر خانواده همسرش باشه. واسه همین حسادت کرده.
اینجور که معلومه همسرت خیلی خیلی حساسه، از این به بعد سعی کن قبل از انجام اینجور کارها باهاش مشورت کنی. 
من خودم وقتی سرموضوعی با همسرم مشورت می کنم، کلی ازمن تشکر می کنه. احساس بزرگی و قدرت بهش دست می ده و از اینکه من اون رو تکیه گاه خودم می دونه احساس خوبی داره. ولی وقتی بهش اعتنا نکنی .....

نسترن جان هرکی بود ناراحت میشد اما شوهر شما دیگه زیادی شلوغش کرده و تورو نبرده سرکار و..... سعی کن شوهرت رو در جریان کارا بزاری وزیادی هم در مورد پدر ومادرت حرف نزنی شوهر منم همینطوری بود چون من همش میگفتم مامانم  یا بابام اینطورین و اینو گفتن اونم حساس شده بود و میگفت تمام فکر و ذکرت مامان بابات هستن منو اهمیت نمیدی
منم سعی کردم رویه ام رو عوض کنم .
به نظر من ato جون حرف خوبی زد یک اس لوس کردنی بفرست اما خودتو از همین الان دست بالا بگیر و سبک نکن به قول قدیمیا میختو محکم بکوب
بهش بگو که دوستش داری و براش مهمی وجاش تو قلبته  
اما اونا هم پدر مادرم هستن و جایگاهی ویژه تو قلبم دارن مثل خودش که مادر پدرش براش مهمه وعزیزن

سونیا عسلی نوشته است:
نسترن جان هرکی بود ناراحت میشد اما شوهر شما دیگه زیادی شلوغش کرده و تورو نبرده سرکار و..... سعی کن شوهرت رو در جریان کارا بزاری وزیادی هم در مورد پدر ومادرت حرف نزنی شوهر منم همینطوری بود چون من همش میگفتم مامانم  یا بابام اینطورین و اینو گفتن اونم حساس شده بود و میگفت تمام فکر و ذکرت مامان بابات هستن منو اهمیت نمیدی
منم سعی کردم رویه ام رو عوض کنم .
به نظر من ato جون حرف خوبی زد یک اس لوس کردنی بفرست اما خودتو از همین الان دست بالا بگیر و سبک نکن به قول قدیمیا میختو محکم بکوب
بهش بگو که دوستش داری و براش مهمی وجاش تو قلبته  
اما اونا هم پدر مادرم هستن و جایگاهی ویژه تو قلبم دارن مثل خودش که مادر پدرش براش مهمه وعزیزن

 
شوهر منم دقيقا همينطوره . زيادي روي اونا حساس شده. از بس من طرفداريشونو كردم
ولي اونم از وقتي والدينش فوت كردن زيادي به خواهر برادرش اهميت ميده و همش دم به دقيقه ميره بشون سر ميزنه(حتي تنهايي) و براشون خرج ميكنه وقتي هم من اعتراض كنم، ميگه من بزرگتر اونا هستم و كسي را غير من ندارن و وظيفمه و ...
يعني از نظر خودش، اينكه اون به اونا اهميت بده ايرادي نداره ولي اينكه من به خانوادم اهميت بدم، يعني اونو ميخوام كوچيك كنم و برام مهم نيست
نميدونم چطوري باهاش رفتار كنم كه بفهمه من دوستش دارم و محبت من به مامان بابام، به خاطر اينه كه محبتاشونو جبران كنم نه چيز ديگه.چطوري بهش ثابت كنم كه جايش تو قلبمه؟
 
به خدا براي غذاي ديشب كلي زحمت كشيده بودم و از وقتي كه از سر كار اومدم،مستقيم رفتم پاي گاز و تا زمانيكه شام آماده بشه، 1 لحظه هم ننشستم. اون وقت اون غذاي خواهرش را خورد(شام را برديم بالا كه با اونا بخوريم. شوهرم هم غذاي مونده ي شب قبل اونا را خورد و لب به غذاي من نزد. منم براي اينكه آبروداري كنم، گفتم شوهرم دستپخت خواهرشو دوست داره ميخواد فقط اونو بخوره) آخه اونم نبايد 1ذره به خاطر اينكه منو اينطور كوچيك كرده ناراحت باشه و ازم معذرت بخواد؟
اگه براي ثبت نام  ، ازش عذرخواهي كنم، فكر نميكنه كارش درست بوده و حق با اون بوده و حقم بوده كه با من اينكارو بكنه؟ ميدونم اگه معذرت بخوام، دست پيشو ميگيره و تازه پررو ميشه و از من عذرخواهي نميكنه

شما چند سالته و همسری چند سال ؟خواهر و برادریی دیگه داری؟
اونا چند تا بچه اند؟بچه بزرگه هست؟
جوابمو بده بگم چی کار کنی

من 26 اون 27. خودم بچه بزرگه هستم. اونم بچه بزرگه است اختلاف سني اش با برادرش 1.5 ساله وبا خواهرش 7 سال

نسترن جان من تک دخترم و خواهری ندارم بهش درد و دل کنم و مامانامون ه که تا بگیم طرف داماد جبهه میگیرن و از چشم میفتند جای خوبی واسه راهنمایی اومدی بچه های اینجا منو خیلی خوب راهنمایی کردند در مورد مشکلاتی که داشتم (ato   zazacol   noshin) ,که واقعا خواهرانه راه درست رو نشونم دادن.حالا من میگم سعی کن ظاهرت رو حفظ کنی ونشین از خانوادت بگو اسم مامان بابات رو هی نیار/ بزار حس کنه تنهایی وکسی رو جز اون نداری  اونوقت کم کم اونم دلش به تو گرم میشه.بهش بگو تنهایی نمیتونی تو خونه وایسی .خونه خواهرش میره یا داداشش تو هم برو و استقبال کن /ازشون الکی تعریف کن بگو چقدر دوستشون داری. 

سونیا عسلی نوشته است:
نسترن جان من تک دخترم و خواهری ندارم بهش درد و دل کنم و مامانامون ه که تا بگیم طرف داماد جبهه میگیرن و از چشم میفتند جای خوبی واسه راهنمایی اومدی بچه های اینجا منو خیلی خوب راهنمایی کردند در مورد مشکلاتی که داشتم (ato   zazacol   noshin) ,که واقعا خواهرانه راه درست رو نشونم دادن.حالا من میگم سعی کن ظاهرت رو حفظ کنی ونشین از خانوادت بگو اسم مامان بابات رو هی نیار/ بزار حس کنه تنهایی وکسی رو جز اون نداری  اونوقت کم کم اونم دلش به تو گرم میشه.بهش بگو تنهایی نمیتونی تو خونه وایسی .خونه خواهرش میره یا داداشش تو هم برو و استقبال کن /ازشون الکی تعریف کن بگو چقدر دوستشون داری. 

 
آخه چطوري؟ حالا امشبو چيكار كنم كه خونمون دعوتيم؟(خير سرم پاگشاييم) آتليه را چطوري ببرمش؟

بگو تو وظیفته بهشون سر بزنی تو حکم بزرگترشونو داری مثلا برادر بزرگی
مامان بابای من هم گفتن  تو رو عین بچه اشون دوس دارن ومیگن دعاش میکنیم عاقبت بخیر باشه  .تو که پدر مادر نداری مثل بچه اشون به پدرمادر من خوبی کن.مثلا بعضی وقتها یک خوراکی یا یک جفت جوراب یا تیشرت با پول خودت بخر بده شوهری بگو مامان واست خریده /اصلا اسم مامان بابا رو ز اینکه بخوای محبتاشون رو بگی تو خونه نیار مشورتات رو تو خونه با مامان میکنی یا راهکاری رو بهت یاد میده اومدی خونه خواستی به همسری بگی نگو مامان گفته /بلکه خودت گفتی
جریان مکه روهم بگو که من اشتباه کردم نگفتم تکرار نمیشه بگو تو خانواده ما این بد نیست که بعدش بگی /بگو ما از دو فرهنگ متفاوتیم کم کم با هم بر میخوریم/بگو پدر مادر من پدر مادرتو هستن من میخواستم ثبت نام کنم که بعدش روم بشه  بگم نایب الزیاره مامان  بابای تو اونجا باشن






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1640]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن