محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840369309
محمود درويش:تاريخ هم به ظالم مىخندد ، هم به مظلوم
واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: محمود درويش:تاريخ هم به ظالم مىخندد ، هم به مظلوم
نيويورك تايمز/ آدام شتز/ فرشيد عطايى -رويترز- محمد درويش شاعر معروف فلسطينى مىگويد در كارهاى جديدش كه موضوع آنها دهها سال درگيرى بين فلسطين و اسرائيل است، طنز و حس اميد را در هم آميخته است. درويش در يكى از معدود برنامههاى خوانش آثار خود كه در شهر رام اله (واقع در كرانه باختري) براى عموم برگزار شد، هزاران نفر از مردم فلسطين را به خود جلب كرد. تعداد زيادى از مردم نتوانستند در كاخ فرهنگى شهر صندلى براى نشستن پيدا كنند و به همين دليل تصوير او را به طور زنده روى يك پرده بزرگ در بيرون از محل برگزارى مراسم تماشا كردند. به نوشته روزنامهها، ميليونها نفر از مردم در خارج از فلسطين، مراسم كتابخوانى درويش را به طور زنده از كانال ماهوارهاى الجزيره تماشا كردند. درويش گفت: اشعار جديد او حس اميد را بازتاب مىدهد ولى با لحنى طنزآميز كه براى كارش ضرورى بوده آن را در آميخته است. درويش در مصاحبهاى گفت: طنز به من كمك مىكند به روى واقعيتهاى خشن زندگيمان فائق شوم و از طرفى درد زخمها را كم مىكند و لبخندى به روى لبان مردم مىنشاند. طنز فقط مربوط به واقعيتهاى زندگى امروز نيست؛ تاريخ هم به ظالم مىخندد و هم به مظلوم. درويش 67 ساله كه اشعارش به بيش از بيست زبان زنده دنيا ترجمه شده ، پيروان ثابت قدمىبراى خودش در سطح بينالمللى پيدا كرده است. او در يكى از اشعار جديدش به نام «نسخه نوشته شده» گفتوگوى بين يك قربانى و دشمنش را تعريف مىكند كه دو تايى با هم توى يك گودال مىافتند و با هم منتظرند تا يك نفر بيايد و براى نجات آنها طنابى را به آن پايين بيندازد.
اين شعر به درگيرى بين اسرائيل و فلسطين اشاره مىكند و مىگويد كه اگر اسرائيلىها همچنان سرزمينهاى فلسطين را اشغال كنند دارند خودشان را به همراه فلسطينىها به سمت يك خودكشى دسته جمعى مىبرند. قربانى در شعر مزبور مىگويد: در ابتدا منتظر شانس مىمانيم... هر دوتاى ما مىترسيم ولى درباره ترسمان هيچ حرفى با هم رد و بدل نمىكنيم چون ما با هم دشمنيم. سكوت بين ما شكست. او گفت: چه كار كنيم؟ من چيزى نگفتم، تمام راههاى ممكن رستگارى را امتحان مىكنيم. او گفت: اميد از كجا مىآيد؟ گفتم از هوا. درويش سپس به بيهودگى مذاكرات بين دو طرف متخاصم كه از نظر او مذاكرات ناعادلانهاى نيز هست، اشاره مىكند و مىگويد: زمان به سرعت برق و باد گذشت... اينجا در اين گودال يك قاتل و قربانىاش در كنار هم مردهاند.
درويش در اشعار غنى و كلاسيك عربي، اغلب به عنوان شاعر مقاومت فلسطين نام برده شده، چون او در شعرهاى خود درد و رنج مردم فلسطين را كه سرزمينشان اشغال شده و نيز زندگى خشن پناهندگان در تبعيد، را بازتاب داده است. ولى درويش اين تعريف را نمىپسندد و آن را رد مىكند و مىگويد كه او در كارش پيشرفت كرده و نسل جديدى از مخاطبان از تمام طبقات جامعه به آثار خود جلب كرده است: بعضىها از من مىپرسند تو چگونه با شعرهايت كه اينقدر پيچيده و متفاوت هستند، جوانان و اين همه آدمهاى متفاوت را به خودت جلب مىكني؟ من هم در جواب مىگويم كه موفقيتى كه من در كارم دارم اين است كه خوانندگانم به من اعتماد مىكنند و پيشنهادهاى من را براى ايجاد تغييرات مىپذيرند. آديلا لايدى استاد يكى از دانشگاههاى رام اله در اين مورد مىگويد: قدرت درويش در اين است كه مىتواند طورى احساسات مردم فلسطين را بيان كند كه خود آنها قادر به آن نيستند. به نظر مىرسد كه او موفق شده نسل جديدى از مخاطبان را به خود جلب كند. غدير خورى يك مهندس 23 ساله فلسطينى مىگويد: شعر او پيچيده و پر از تناقض است. او تناقضهاى درون ما فلسطينىها را بيرون مىكشد. محمود درويش وقتى به همراه پدر و مادرش از روستاى محل زندگيشان در سال 1948 رفتند، كودكى بيش نبود. پدر و مادر درويش بعدها به فلسطين برگشتند منتهى در يك روستاى ديگر ساكن شدند. او قبل از اينكه كشور خود را ترك كند و به سازمان آزادى بخش فلسطين ملحق شود، چندين بار زندانى شد. درويش مىگويد: به زندگى مىگويم: آهسته برو! منتظرم باش... من در آنچه بودم يا خواهم بود هيچ نقشى ندارم... اين تماما به شانس بستگى دارد و شانس هم بىنام و نشان است... ده دقيقه قبل از مرگ به دكتر زنگ مىزنم، دو دقيقه براى زندگى شانسى كافى است.
نقل قولهايى از درويش
چرا هميشه به ما مىگويند مادام كه نگرانىهاى وجودى اسرائيلىها و حاميان او كه دهههاست وجود خود ما را در سرزمين خودمان ناديده گرفتهاند، برطرف نشود، ما نخواهيم توانست مشكلاتمان را حل كنيم؟ من فكر مىكردم شعر مىتواند همه چيز را تغيير بدهد، مىتواند تاريخ را تغيير بدهد و جوى انسانى به وجود بياورد؛ البته به نظر من اين توهم براى اينكه در شاعران ايجاد انگيزه كند بسيار ضرورى است ولى الان نظر من اين است كه شعر فقط شاعر را تغيير مىدهد.
طنز به من كمك مىكند تا به خشونت واقعيتهاى زندگيمان غلبه كنم؛ درد زخمها را كم مىكند و لبخند بر لبان مردم مىنشاند. طنز نه تنها به واقعيات امروز بلكه به تاريخ مربوط است. تاريخ هم به ظالم مىخندد و هم به مظلوم. من همچنان تلاش مىكنم كه جو انسانى برقرار كنم حتى براى دشمن... محمود درويش در تاريخ 9 آگوست 2008 در 67 سالگى و سه روز پس از عمل جراحى قلب در بيمارستان مموريال هرمان درهاستون (آمريكا) از دنيا رفت. گزارشهاى اوليهاى كه در بيمارستان پس از مرگ او منتشر شد حاكى از آن است كه درويش در وصيتنامهاش خواست كه او را در خاك فلسطين به خاك بسپارند. در ابتدا سه مكان براى خاكسپارى او پيشنهاد شد: يك روستاى زادگاهش؛ يك روستاى ديگر كه در مجاورت زادگاهش بود و شهر رام اله. محمود عباس نخست وزير فلسطين به مناسبت مرگ درويش سه روز عزاى عمومىاعلام كرد. احمد درويش (برادرش) گفت: محمود فقط به يك خانواده يا روستاى خاص تعلق ندارد، او به همه فلسطينىها تعلق دارد. او بايد در جايى به خاك سپرده شود كه همه فلسطينىها بتوانند بيايند و او را ملاقات كنند.
شرح حال محمود درويش
فلسطين به مثابه استعارهاى براى شاعر
در تصور مردم عرب، فلسطين فقط يك تكه زمين نيست، همانطور كه محمود درويش شاعر فلسطينى نشان داده، فلسطين براى مردم عرب يك استعاره نيز هست؛ استعاره اى براى از دست رفتن عدن (باغ بهشت)، براى تاسف ناشى از مصادره و تبعيد، براى قدرت رو به افول دنياى عرب در معاملاتش با غرب. آقاى درويش كه بسيارى او را شاعر ملى فلسطين مىدانند، به لحاظ غنايى به اين استعاره جلوهاى غنى بخشيده است. او كه در روستايى زاده شده كه در جنگ سال 1948 اعراب و اسرائيل توسط سربازان ارتش اسرائيل نابود شد، در بيش از دوازده كتاب شعر و نثر از نابودى زادگاهش ياد كرده است؛ نسخههاى زيادى از اين كتابها به فروش رفت و محمود درويش به يكى از نامدار ترين نويسندگان دنياى عرب زبان تبديل شد.
صبحب حديدى منتقد شعر اهل كشور سوريه مىگويد: خيلىها در دنياى عرب احساس مىكنند كه زبانشان با بحران مواجه شده است. اغراق نيست اگر بگوييم كه محمود منجى زبان عربى است. برنامه خواندن شعر توسط درويش در قاهره يا در مصر مىتواند هزاران نفر از مردم را – از استادان دانشگاه گرفته تا رانندگان تاكسى – به خود جلب كند. به رغم انتقاهاى تندش از دولتهاى عرب – او به آنها مىگويد سلولهاى زندان – تقريبا با تمام رهبران دنياى عرب به طور خصوصى ديدار كرده است. براى آقاى درويش اين امكان وجود ندارد كه در يكى از شهرهاى عرب به يك كافه برود و كسى او را نشناسد، و به همين علت است كه از ظاهر شدن در اماكن عمومىعمدا خوددارى مىكند. در حالى كه با هم در لابى هتل مديسون در قلب قسمت لاتين نشين شهر پاريس نشستهايم، مىگويد: دوست دارم در سايه باشم، نه در نور.او كه براى خواندن اشعارش به پاريس آمده به نظر مىرسيد از اينكه به جايى آمده كه در دهه 1980 چند سال در آن زندگى كرده، خوشحال است. مىگويد: شعر به حاشيه امنيت نياز دارد، به خواب بعدازظهر. وضعيتى كه در رام اله وجود دارد باعث مىشود من از اين نعمت محروم باشم. اينكه سرزمينت تحت اشغال و محاصره باشد منبع الهام خوبى براى شعرسرايى در اختيارت قرار نمىدهد. با اين حال، نمىتوانم در مورد واقعيت زندگىام دست به انتخاب بزنم. و تمام مشكل ادبيات فلسطين همين است؛ ما نمىتوانيم خودمان را از اين بخش از تاريخمان جدا كنيم. آقاى درويش كه به طور وسواسى و سختگيرانه يك كت آبى رنگ و يك شلوار مردانه خاكسترى رنگ و عينك به چشم زده، شبيه يك ديپلمات است كه با لحنى آرام و مهربانانه سخن مىگويد. او كه به دليل ناراحتى قلبى به لحاظ بدنى ضعيف شده مىگويد حالا ديگر به چيزى فرا تر از تبعيد فكر مىكند: ابديت.آقاى درويش در ايالات متحده آمريكا تقريبا ناشناخته است؛ فقط چند تايى از كتابهاى او در آمريكا ترجمه شدهاند. ولى بيوگرافى او ممكن است در آمريكا به زودى مورد توجه قرار بگيرد. او در ماه نوامبر برنده جايزه بنياد لانان براى آزادى فرهنگى شد؛ اين جايزه 350 هزار دلار ارزش نقدى دارد. جانت وورهيس دبير اجرايى بنياد لانان مىگويد: اشعار درويش كوبنده و دقيق و زيبا هستند. او صداى مردمىاست كه بدون او كسى حرفهايشان را نمىشنيد. بنياد مزبور كه مقر آن در سانتافه است، روى يك پروژه عظيم براى ترجمه آثار آقاى درويش سرمايهگذارى كرده كه انتشارات دانشگاه كاليفرنيا قرار است آنها را در پاييز منتشر كند. آقاى درويش در حالى كه متعجب و خوشحال مىنمود، گفت: اين جايزه ارزش خاصى دارد، چون از آمريكا آمده است اين جايزه از نظر من كاربرد سياسى دارد. شايد براى درك بهتر نقشى باشد كه من در كشورم به عهده گرفتهام. آقاى درويش از وقتى كه در دهه 1970 مديريت مركز تحقيقات سازمان آزادى بخش فلسطين واقع در بيروت را بر عهده گرفت همواره در كانون توجه سياست كشور فلسطين بوده است. او در سال 1988 بيانيه الجزيره را منتشر كرد. آقاى درويش كه به خاطر ديدگاههاى مستقل و اغلب گزندهاش معروف است، بارها با رهبرى فلسطين برخورد داشته است. او منتقد سرسخت دخالت سازمان آزادى بخش فلسطين در جنگ داخلى لبنان بود. وقتى ياسر عرفات رهبر وقت فلسطينىها گله كرد كه فلسطينىها مردم ناسپاسى هستند، آقاى درويش هم در واكنش تندى به او گفت: پس برو يك ملت ديگر براى خودت پيدا كن! آقاى درويش در سال 1993 از رياست كميته اجرايى سازمان آزادى بخش فلسطين استعفا داد تا بدينوسيله به انعقاد پيمان اسلو اعتراض كند؛ البته دليل اعتراض او اين نبود كه بخواهد آدم ضد صلح و آرامشى باشد، بلكه دليلش از قول خود او اين بود: هيچ ارتباط و پيوند مشخص و واضحى بين آن دوره موقت و وضعيت نهايى وجود نداشت و اسرائيل هيچ تعهد مشخصى در مورد اينكه از سرزمينهاى اشغالى عقب نشينى كند، نداده است. احساس مىكردم كه پيمان اسلو راه را براى وخيمتر كردن اوضاع هموار مىكند. اميدوار بودم كه احساسم اشتباه باشد ولى حالا خيلى متاسفم كه احساسم درست بود. آقاى درويش در اتحاد جماهير شوروي، قاهره، بيروت، تونس و پاريس زندگى كرده است. شعرش بازتاب دهنده سفرهاى خود او است. او مثل يهودا آميخاى شاعر اسرائيلى كه در جوانى اشعارش را به زبان عبرى مىخواند، آرزوها و اميال معمولى و طبيعى مردم خود را بيان كرده است، مىگويد: من با نگاه زيبايىها مىنويسم و دوست دارم اشعارم را به خاطر ويژگىهاى ادبىشان مورد توجه قرار بگيرند. بعضى وقتها احساس مىكنم قبل از اينكه بنويسم اثرم را خواندهاند! وقتى شعرى براى مادرم مىنويسم مردم فلسطين فكر مىكنند منظورم از مادر نمادى از كشور فلسطين است. ولى من به عنوان يك شاعر مىنويسم و مادرم مادر خودم است. او نماد هيچ چيز نيست. آقاى درويش در ميان آثارش چند شعر نسبتا جنگ طلبانه نوشته است و اين اشعار بى سر و صدا نبودهاند. شعر آنها كه از بين كلمات گذرا عبور مىكنند (1988) در اولين روزهاى انتفاضه منتشر شده بود باعث شد اسرائيلىها به آن اعتراض كنند، از جمله بعضى از دوستان جناح چپى شاعر. هرچند آقاى درويش بعدا توضيح داد كه منظور او سربازان ارتش اسرائيل بوده (هر جايى دلتان خواست زندگى كنيد، ولى در بين ما زندگى نكنيد)، ولى بسيارى از اسرائيلىها اين شعر را تعبير از اين كردند كه همه آنها بايد منطقه را ترك كنند. آقاى درويش مىگويد: من همان چيزى را گفتم كه هر كس كه در شرايط اشغال زندگى مىكند، مىگفت: از سرزمين من برو بيرون! ولى من اين شعرم را شعر خوبى نمىدانم و هرگز آن را در هيچ يك از آنتالوژىهايم نياوردهام.
آقاى درويش كه پسر يك كشاورز طبقه متوسط بود در زمان جنگ اعراب و اسرائيل (1984) به همراه پدر و مادرش به لبنان گريخت. وقتى كه درويش به همراه پدر و مادرش يك سال بعد به موطن خود بازگشت روستاى زادگاهش با خاك يكسان شده بود. مىگويد: به ما گفتند پناهنده و ما را طرد كردند؛ اين رفتار براى من خيلى تلخ و ناگوار بود و فكر نمىكنم حتى تا امروز هم آن را فراموش كرده باشم. درويش به عنوان يك شهروند فلسطينى اجازه نداشت بدون مجوز ارتش از روستاى زادگاهش خارج شود. او كه از 19 سالگى عضو حزب كمونيست بود بارها زندانى شد و در فاصله سالهاى 1968 تا 1971 در خانه خود محبوس شد. آقاى درويش در اشعار مقاومت خود كه در جوانى سرود از اين تجارب استفاده كرد. در بيست و دو سالگى با نوشتن شعرى به نام شناسنامه، دنياى عرب را شوكه كرد؛ يك شعر اعتراض آميز كه بر اساس برخورد با يك سرباز اسرائيلى نوشته شد. آقاى درويش خيلى راحت مىتوانست با نوشتن اشعار اعتراض آميز كسب و كار خوبى براى خودش راه بيندازد ولى او اين كار را نكرد. او زبان عبرى را خيلى روان صحبت مىكند؛ خود او مىگويد زبان عبرى برايش دريچهاى بوده به سوى دنياى انجيل و اشعار خارجي. زندانبانهاى او در اسرائيل يهودى بودند، ولى در عين حال بسيارى از نزديكترين دوستانش هم يهودى بودند. اشعار آقاى درويش در سالهاى اخير كه آزادانه از اسطورههاى يوناني، ايراني، رومى و انجيل استفاده كرده، به طور فزايندهاى رويايى و درونگرا شده است. مىگويد: اهميت شعر سر آخر بر اساس حرفهايى كه شاعر زده تعيين نمىشود بلكه بر اساس اينكه چگونه آن حرفها را زده سنجيده مىشود. من معتقدم كه شاعر امروز بايد ناديدنىها را بنويسد. من وقتى به شعر خالص نزديك مىشوم مردم فلسطين به من مىگويند برگرد به همان چيزى كه بودي. ولى من بر اساس تجربه دريافتهام كه اگر خواننده ام به من اعتماد كند مىتوانم او را با خودم همراه كنم. من مىتوانم هم در اشعارم مدرن باشم وهم در صورتى كه صادقانه رفتار كنم مىتوانم به بازىهايم نيز ادامه بدهم.
آقاى درويش هرچند اكنون زير نظر مقامات فلسطينى زندگى مىكند ولى مىگويد كه هنوز هم خود را يك تبعيدى مىداند: من قبلا هرگز در كرانه باخترى نبودهام؛ كرانه باخترى موطن شخصى من نيست. اگر از يك مكان خاطره نداشته باشى هيچ ارتباط واقعى هم با آن نداري. ولى در عين حال، من موطنم را و حتى كشورم را در زبانم ساختهام. مىگويد: از سال 1071 تا كنون فقط يك بار به اسرائيل رفته است. پنج سال پيش اميل حبيبى نويسنده عرب اسرائيلى براى آقاى درويش مجوز ديدار از موطن قبلىاش يعنى حايفا را فراهم كرد.
يك گروه فيلمساز اسرائيلى تصميم گرفتند گفتوگوى بين اين دو مرد را به صورت مستند ضبط كنند؛ يكى از اين دو حايفا را ترك كرده بود و ديگرى در آنجا مانده بود. شب قبل از رسيدن آقاى درويش، آقاى اميل حبيبى درگذشت. آقاى درويش در مدح حبيبى كه طنزش در عالم نويسندگى معروف است، مىگويد: اميل دارد آخرين جوكش را مىگويد و از صحنه خارج مىشود. اينجا شايد جاى هيچ يك از ما دو تا نيست و غيبت او باعث شده كه من امكان حضور پيدا كنم. ولى آيا واقعا چه كسى غايب است، من يا او؟ آقاى درويش مىگويد در گذر ساليان به اين نتيجه رسيده است كه بايد به تبعيد نگاهى فلسفى داشته باشد: تبعيد چيزى فراتر از يك مفهوم جغرافيايى است. آدم مىتواند حتى در وطنش، خانهاش و اتاقش يك تبعيدى باشد. اين صرفا مسئلهاى مربوط به كشور فلسطين نيست. شايد بتوان گفت كه من به زندگى در تبعيد اعتياد دارم!
مىگويد هم ظالمانه بوده و هم مهربانانه كه او را از موطنش محروم كردند ولى اين مسئله در عين حال منبع الهامى براى هنر او بوده است: مگر تبعيد يكى از منابع آفرينش ادبى در طول تاريخ نبوده؟ آدمىكه بخواهد مثل جامعهاش و فرهنگش دور و برش و خودش باشد نمىتواند آفرينشگر باشد. اين عين حقيقت است؛ حتى اگر كشور ما خود باغ بهشت بود.
يکشنبه 3 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 221]
-
گوناگون
پربازدیدترینها