واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام به همه
دوستای خوبم بیاین اینجا و خاطره ی بهترین روزه زندگیتون رو تعریف کنید و ما رو در شادی این روزه خوبتون شریک کنید
اولین خاطره رو من میگم تا شما هم بیاید و خاطره تون رو بگید
بهترین روزه زندگی من روزی بود که عقد کردم اونم بعد از چه ماجراهااااااااااااااایی
بعد از 8 ماه ماجرا درست روزی که رفتیم برای ازمایش تمام مدارکمون گم شد.فکر کنید شناسنامه هامون /مدارک ازمایشمون/حلقه هامون
بعد دیگه نمیشد بدون شناسنامه عقد کنیم خلاصه بعد از دو روز گریه و زاری زنگ زدن که مدارکتون رو پیدا کردیم بیاین ببرین.ما هم کلی خوشحااااااااال مدارکو گرفتیم و یک راست رفتیم محضر.بعد از ظهر پنج شنبه بود.دیگه محضر رفتیم و مدارک و دادیم و اماده که خطبه رو حاج اقا بخونه....
که حاج اقا گفت زیر برگه ی ازمایشتون مهر اخری زده نشدهههههههههه.منم عقدتون نمی کنمممممممممم
باز کلی خواهش و التماس و چونههههههههه.حاج اقا میگفت اصلااااااااااااااااااا.برید تا شنبه.حالا یک ساعت دیگه خونوادش بلیط داشتن باید میرفتن شهرشون
دیگه داشت اشکمون در میومد که حاج اقا گفت میتونم صیغه بخونم تا برید شنبه عقد دایم بخونم.ما هم از خدا خواستهههههههه.
دیگه صیغه رو خوند و خونوادش رفتن و ما هم شنبه رفتیم و صیغه دایم خونده شد و اون روز هیششششششششششکی به غیر از مامانم باهامون نبودددددددددد
PARAND25 نوشته است:
اولین خاطره رو من میگم تا شما هم بیاید و خاطره تون رو بگید
بهترین روزه زندگی من روزی بود که عقد کردم اونم بعد از چه ماجراهااااااااااااااایی
بعد از 8 ماه ماجرا درست روزی که رفتیم برای ازمایش تمام مدارکمون گم شد.فکر کنید شناسنامه هامون /مدارک ازمایشمون/حلقه هامون
بعد دیگه نمیشد بدون شناسنامه عقد کنیم خلاصه بعد از دو روز گریه و زاری زنگ زدن که مدارکتون رو پیدا کردیم بیاین ببرین.ما هم کلی خوشحااااااااال مدارکو گرفتیم و یک راست رفتیم محضر.بعد از ظهر پنج شنبه بود.دیگه محضر رفتیم و مدارک و دادیم و اماده که خطبه رو حاج اقا بخونه....
که حاج اقا گفت زیر برگه ی ازمایشتون مهر اخری زده نشدهههههههههه.منم عقدتون نمی کنمممممممممم
باز کلی خواهش و التماس و چونههههههههه.حاج اقا میگفت اصلااااااااااااااااااا.برید تا شنبه.حالا یک ساعت دیگه خونوادش بلیط داشتن باید میرفتن شهرشون
دیگه داشت اشکمون در میومد که حاج اقا گفت میتونم صیغه بخونم تا برید شنبه عقد دایم بخونم.ما هم از خدا خواستهههههههه.
دیگه صیغه رو خوند و خونوادش رفتن و ما هم شنبه رفتیم و صیغه دایم خونده شد و اون روز هیششششششششششکی به غیر از مامانم باهامون نبودددددددددد
عجبببببببببببببب...
برا من روزام بهترین و بدترین ندارن... خاطره هامم....
ولی یکی از شیرینترین لحظه ها... وقتی بود که خود رسولم رسمن ... ازم خواست که باهاش بمونم...
بهترين روز زندگي من اوليش به دنيا اومدن پسرم بود كه خيلي برام به ياد موندنيه ولي نمي تونم اينجا تعريفش كنم.
بعديش هم روزي كه دانشگاه قبول شدم خيلي خوشحال بودن از شادي روي پا بند نبودم
UP
بهترین روز زندگیم عروسیم بود.خیلی با شکوه و عالی بود
این قدر عروسیمو دوست دارم که همش به همسری میگم بیا دوباره عروسی کنیم
بهترین روز زندگیم روزی بود که شوهرم شفا گرفت و اینکه اختراعش به نامش ثبت شد
باری الهی هزار مرتبه شکر
به به همسر آقای مخترع
حالا چی اختراع کردن؟؟
upppp
روزی که من و همسری به عقد هم دیگه در اومدیم و پیمان بستیم تا اخرین نفس تو غم و شادی .دارا و نداری. مریضی و سلامتی کنار هم دیگه باشیم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 941]